سردار علی شادمانی، معاون هماهنگکننده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء(ص) در کنار شهیدان محمود شهبازی و حسین همدانی از چهرههای شاخص سپاه استان همدان و بازمانده این جمع است[...]
سردار علی شادمانی، معاون هماهنگکننده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء(ص) در کنار شهیدان محمود شهبازی و حسین همدانی از چهرههای شاخص سپاه استان همدان و بازمانده این جمع است. او از رفاقتی که پیش از پیروزی انقلاب تا لحظه شهادت با حاج حسین همدانی ادامه داشت، می گوید.
مبارزات انقلابی و اولین دیدار
اولین دیدار بنده با شهید همدانی به پیش از انقلاب و در اوج مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی در سال 1357 برمیگردد. آن روزها بنده از سربازی فرار کرده بودم و افتخار حضور در جمع انقلابیون را داشتم. فضای شهر همدان نیز همگام با شهرهای دیگر مملو از مبارزه و تظاهرات بود. شهید آیتالله مدنی از طرف حضرت امام(ره) مأموریت پیدا کردند تا در جهت هدایت حرکت مردم به همدان بیایند. حکومت نظامی بود، اما مردم بیتوجه به اخطارها در خیابانها علیه شاه شعار میدادند. به دلیل وخامت اوضاع تهران، قرار بود تا یک تیپ زرهی برای کمک به ارتش از غرب کشور به تهران اعزام شود. شهید مدنی این خبر را به امام مخابره میکنند و امام دستور میدهند که مردم برای مقابله با این تیپ به جاده بروند و اجازه حرکت به سمت تهران را ندهند. شهید مدنی به خوبی توانست این حرکت مهم مردمی را سازماندهی کند و این مسئله نقطه عطفی در حرکت انقلابی مردم همدان بود. بنده نیز همراه با دیگر مردم در این اتفاق حضور داشتم و در همین جریان، اولین ملاقات و همکاریم با حاج حسین همدانی شروع شد، با همکاری هم توانستیم چند ارتشی را دستگیر و خلع سلاح کنیم تا به سمت مردم شلیک نکنند.
این اولین دیدار و شروع رفاقت بنده با شهید عزیز بود. رفاقتی که از بهمن 1357 آغاز شد و تا مهر 1394 با شهادتش پایان یافت تا من بمانم و امید شفاعت ایشان.
جنگ
مدتی از انقلاب نگذشته بود که ضد انقلاب به قصد خودمختاری به پادگانها در کردستان حمله کرد. بعد از دستور امام(ره) برای دفاع از پاوه به همراه ۶۴ نفر به سمت کردستان حرکت کردیم و با وجود امکانات بسیار کم، حدود شش ماه در منطقه بودیم.
پس از برگشت از این مأموریت سخت، وقتی سردار طائفه نوروز، فرمانده وقت سپاه همدان متوجه امکانات کم ما شد، شهید همدانی را که آن زمان مسئول تدارکات بود، مأمور کرد تا به لحاظ امکانات با ما همکاری کند. این دومین دیدار بنده بود که متوجه شدم طی مدتی که تدارکات سپاه را بر عهده داشتند، از حیث تجهیزات و نیروی انسانی به خوبی توانسته با اکبر غمخوار و محسن رفیقدوست هماهنگ شده و عمل کنند.
شاید یکی از حوادثی که بر قدرت تصمیمگیری و عملیاتی شهید همدانی صحه گذاشت، کودتای نقاب در پادگان نوژه بود. در آن هنگام بنده مسئول آموزش سپاه همدان بودم، ما با سایر دوستان توانستیم با مدیریت و فرماندهی نیروهایی همچون شهید همدانی کودتایی به این وسعت را جمع کنیم. تعداد زیادی ضد انقلاب، ساواکی و ارتشی فراری قرار بود مجری این کودتا باشند که با کمک خدا طی ۲۴ ساعت موفق به انهدام کودتا شدیم.
بعد از شروع جنگ و اوضاع نابسامان سرپل ذهاب، به همراه شهید همدانی، شهید بهمنی و شهید فریدی مأمور تثبیت جبهه سرپل ذهاب شدیم. پس از بهتر شدن اوضاع، تقسیم وظایفی صورت گرفت. بنده مسئول سپاه ایلام شدم. شهید همدانی نیز به همراه شهید شهبازی در جنوب تیپ ۲۷ محمد رسولالله(ص) را به همراه احمد متوسلیان و محمد ابراهیم همت بنیانگذاری کردند. تجربه این حضور و آوردن امکانات برای سپاه همدان از سوی شهید همدانی، سبب پایهگذاری تیپ انصارالحسین در سال 1362 شد که با زیر مجموعه ۸ گردان توانستیم عملیاتهای بزرگی، مانند والفجر ۲ را پشتیبانی کنیم.
عملیات والفجر ۵ مرحله دیگری از رشادتهای این سردار شجاع بود. درخشش و نبوغ فرماندهی وی بعد از این عملیات سبب شد تا به فرماندهی تیپ قدس گیلان مأمور شود که طی مدت کوتاهی توانست تیپ را به لشکر ارتقا دهد.
مسئولیتشناسی، شجاعت و نبوغ سردار همدانی طی هشت سال جنگ تحمیلی بر احدی پنهان نبود و وی را در زمره یکی از فرماندهان ارشد جنگ قرار داد. پس از جنگ نیز مسئولیتهای زیادی بر عهده ایشان بود که جانشین نیروی مقاومت بسیج و فرمانده سپاه تهران از مهمترین آنها بود.
فتنه ۸۸ عرصه دیگری برای به رخ کشیدن قدرت و نبوغ نظامی حبیب سپاه اسلام بود. یکی از مسائلی که کمتر گفته شده، ساماندهی حدود ۵ هزار نفر از توابین فتنه و کنترل و آموزش آنها بود که توانست در قالب سه گردان به برقراری امنیت تهران کمک فراوانی کند. این تاکتیک به نوعی هنر مدیریت شهید در تبدیل تهدید به فرصت بود. رهبر معظم انقلاب در آن روزها تأکید داشتند که به هیچ وجه نباید در درگیریهای خیابانی به جان مردم آسیب وارد شود و طبق همین فرمایش حضرت آقا، هیچ یک از ۴۵ هزار بسیجی تحت فرماندهی حاج حسین از اسلحه و سلاح گرم استفاده نکردند. شاید همین قدرت فرماندهی و از سویی رأفت و نگاه پدرانه شهید سبب جذب و تغییر نگاه بسیاری از افرادی شد که گول فتنهگری و تهمتهای میرحسینموسوی را خورده بودند و شاید علت اصلی کینهورزی و حمله قرار دادن شهید همدانی در بیانیه سخیف اخیر همین شکست جریان فتنه بر اساس مدیریت شهید همدانی بوده است. سران فتنه طی این سالها نشان دادند که به هیچ وجه لایق رأفت اسلامی نبوده و نیستند. با توهین آشکار این پیر فرتوت توهینکننده و فتنهگر، باید تکلیف باقی سران و همراهان و همفکران این جریان مشخص شود و سکوت سران سیاسی به هیچ وجه پذیرفته شده نیست؛ چرا که در بیانیه اخیر میرحسینموسوی قلب انقلاب، یعنی شهدای مقدس نشانه گرفته شده است. ما بر سر خون شهدای عزیزمان با کسی کوتاه نمیآییم
حضور در سوریه
اما مهمترین وجه مجاهدت حاج حسین همدانی حضور او در مأموریت نیروی قدس در سوریه بود. او در شرایطی شهید سلیمانی را در سوریه همراهی کرد که شاید بتوان گفت در میان سران نظام غیر از رهبر معظم انقلاب هیچ کسی امید به باقی ماندن حکومت سوریه نداشتند، شرایط سوریه مانند همان وضعیت سرپل ذهاب در اوایل انقلاب بود که به ساماندهی از طریق یک مدیر نظامی نیاز داشت و چه کسی بهتر از شهید عزیز ما، یعنی حسین همدانی. وی از دی ۱۳۹۰ با وجود خطرات داعش در سوریه مستقر شد و توانست تمام ظرفیتهای مغفول سوریه را برای مقابله با معارضان داخلی و جبهه صهیونیستی و داعش به کار گیرد و در نتیجه مهمترین ابتکار شهید در سوریه شکل میگیرد و آن تشکیل بسیج مردمی بود. وی به عنوان مستشار نظامی هم به موضوع آموزش مردم عادی همت گمارد و هم ارتش سوریه را آموزش داد و مدیریت کرد. در بسیج مردمی سوریه تا زمان شهادتش حدود ۱۰۰ هزار نفر از مردم عضو بودند که همین تجربه تکیه بر حضور مردم با تجربه هشت سال جنگ تحمیلی توانست سوریه را از خطر سقوط نجات دهد. هنر او در میدان نظامی مانند آبی بر آتش فتنهها بود. یک روز فتنه ضد انقلاب در کردستان، یک روز در کف خیابانهای تهران در هشت ماه سال 1388 و یک روز هم فتنه داعشیان در شام.