در حوزه علوم رسانه و ارتباطات نظریهای با عنوان «مارپیچ سکوت»(Spiral of silence) وجود دارد که در وضعیت امروز کشور توجه به آن ضروری است. «الیزابت نوئل نیومن» مبدع این نظریه معتقد بود، مارپیچ سکوت تلاش دارد تا نشان دهد انسانها در صورتی که فکر کنند در جامعه خود در اقلیت قرار دارند، تمایلی به بیان عقایدشان نخواهند داشت! در واقع، این نظریه، سكوت گروهی را توضیح میدهد كه احساس میكنند نظر و عقیده آنها از نظر تعداد در اقلیت قرار دارد، هرچند ممكن است در واقعیت درست نباشد. این نظریه بر اساس سه فرضیه زیر طراحی شده است:
ـ انسانها از نوعی توانایی شبه آماری یا همان حس ششم برخوردارند که به آنها امکان میدهد افکار و عقاید حاکم بر فضای عمومی جامعه را حتی بدون مراجعه به نتایج نظرسنجیها تشخیص دهند.
ـ انسانها از قرارگرفتن در انزوا بیم دارند و میدانند بیشتر چه نوع رفتارهایی ممکن است آنها را از نظر اجتماعی منزوی کند.
ـ انسانها عمدتاً به دلیل ترس از انزوای اجتماعی از ابراز آن دسته از افکار و عقایدشان که در اقلیت است، خودداری میکنند.
نئومان افکار عمومی را نه فقط امور مربوط به دولت و حکومت، بلکه عامل فشار بر افراد برای همرنگ شدن با دیگران میداند. ریشه نظریه نئومان بر این مبناست که انسانها به شدت از انزوا میترسند؛ لذا اغلب انسانها از ترسِ انزوا، بر ضد قضاوتها و ارزیابیهای خود عمل میکنند. در نتیجه اگر فضای حاکم افکار عمومی برخلاف عقیده شخص باشد، شخص ساکت میماند.
در ماجرای تلخ درگذشت مرحوم «مهسا امینی» نیزبه وضوح شاهد هستیم که دشمن با شکلدهی جنگ روانی گسترده در حال تلاش برای هدایت کردن نخبگان جامعه به مارپیچ سکوت و انفعال است تا از این طریق جامعه از توان هدایتگری نخبگان محروم شده و اینگونه زمینه تشدید آشوب و بحران در کشور فراهم شود.
اگر در بررسی ماجرای تلخ اخیر مشخص شد که فرد یا مقامی نقشی در درگذشت این خواهر عزیزمان داشته است، باید به جد با وی برخورد کرد؛ اما این برخورد باید منوط به مشخص شدن ابعاد پنهان ماجرا و اعلام نظر مراجع معتبر، به ویژه پزشک قانونی باشد و تا پیش از آن نباید دل و ادراک خود را به پیامهای رسانهای دشمنان کشورمان سپرد.
متأسفانه در ماجرای اخیر نیز شاهدیم که پس از وقوع حادثه تلخ اخیر جنگ رسانهای گستردهای از سوی رسانههای بیگانه شکل گرفته و هر روز روایتی جدید از نحوه درگذشت وی در رسانههای فارسیزبان منتشر میشود. در واقع امروز کشور گرفتار جنگ روایتپردازی شدیدی شده است که نتیجه آن سکوت بخشی از نخبگان کشور است! نخبگانی که از قضا اغلب متصدی مشاغل و مناصب فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی رسانهای قابل توجهی بوده و هستند؛ اما در بحران اخیر به پستو خزیده و در مارپیچ سکوت منتظر بازگشت آرامش به کشور ماندهاند. پر واضح است که این قبیل افراد با پیش فرض در اقلیت بودن، تمایلی به هزینه خود در رخدادهایی از این دست ندارند؛ اما جالب است که همین طیف افراد در فضای پسا بحران صدایی بلندتر از سایر دوستداران انقلاب داشته و خواهند داشت و صدای انقلابی بودنشان بیش از دیگران گوشها را خراش میدهد!
تجربه انقلاب اسلامی و حوادث پس از آن اثبات کرده است که دوستداران واقعی نظام از هیچ فرصتی برای دفاع از انقلاب و کشور حتی با بذل جان خویش دریغ نمیکنند؛ اما همزمان عدهای نیز هستند که هر چند نقاب انقلابیگری به چهره دارند و از این طریق مسئولیتهای گوناگونی را به اشغال خود در آوردهاند؛ اما دراوج بحرانها، خبری از آنها نیست یا در تعطیلات به سر میبرند!
از این رو نظام باید یک بار برای همیشه تکلیف خود را با ساکتان فتنهها و آنهایی که در بحرانهای ضد امنیتی ملی به پستوهای عافیت میخزند، روشن کند؛ چرا که این طیف نخبگان عملاً کانفورمیستها یا حزب بادهایی هستند که در باطن خود هیچ گونه دلبستگی به انقلاب اسلامی نداشته و تنها شکل و ظاهر انقلابی خود را زمینهساز معاش و کسب قدرت میدانند.
فراموش نکنیم که اندیشکده صهیونیستی «بگین سادات» در سال 2020 میلادی یکی از مهمترین آسیب پذیریهای جمهوری اسلامی ایران را فرصت دادن به افرادی معرفی کرده بود که دارای ظواهر ایدئولوژیک بوده و از این طریق این ظواهر در مراکز حساس کشور نفوذ کردهاند. شکی نیست که بخشی از این افراد همانهایی هستند که رئیس سابق موساد از آنها با عنوان چشم و گوش یاد کرده است.
همچنین به یاد داشته باشید که شهریور ماه سال گذشته «باراک راوید» خبرنگار صهیونیستی پایگاه خبری آمریکایی «آکسیوس» در گزارشی نوشت، نفتالی بنت، نخستوزیر وقت رژیم در دیدار با جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا راهبرد خود علیه ایران را با آن چیزی که مقامات صهیونیستی با عنوان «مرگ با هزاران ضربه چاقو» نام میبرند، مطرح کرد.
در پایان گفتنی است، بر اساس این راهبرد صهیونیستی «ایجاد بحرانها و تنشهای کوچک، اما گسترده اقتصادی، سیاسی،حقوقی و رسانهای» جای مقابله و مواجهه مستقیم با کشورمان را خواهد گرفت؛ از این رو فعالیت پر رنگ رسانههای فارسیزبان بیگانه در رابطه با ماجرای تلخ اخیر به وضوح در چارچوب سیاست ضدایرانی رژیم صهیونیستی ریشه داشته و بر همین مبنا دنبال میشود.