بیشک تمام ماجرای بحران و جنگ بین روسیه و اوکراین را نمیتوان سیاسی دانست، بلکه بخشی از این بحران سیاسی و ژئوپلیتیک است و بخشی اقتصادی است. تبادلات تجاری و صادرات انرژی بین روسیه و اروپا از سالهای گذشته زمینه نگرانی آمریکا را برای کاهش قدرت نفوذ خود در اروپا افزایش داده است؛ به گونهای که آمریکا از سالها پیش به شدت نگران بود با افزایش صادرات حاملهای انرژی از روسیه به اروپا، وابستگی اروپا به روسیه افزایش یابد و به موازات این موضوع نفوذ و سلطه آمریکا بر قاره سبز رو به کاهش برود.
این مسئله برای آمریکا به قدری جدی بود که در دولت ریاستجمهوری آقای ترامپ، وی در این موضوع هشدارهای جدی و تأملبرانگیزی به اروپا داد؛ به گونهای که یک بار به صورت رسمی در مجمع عمومی سازمان ملل خطاب به اروپاییها گفت، به شدت در حال وابسته کردن کشورهای خود به روسیه هستید که با پوزخند تمسخرآمیزی از سوی هیئت نمایندگی آلمان روبهرو شد.
آنچه در این موضوع برای آمریکا حائز اهمیت است اینکه بحران اوکراین نقطه عطفی برای آمریکا در راستای کاهش و قطع صادرات انرژی روسیه به اروپاست. راهبردی که به موازات آن آمریکا توانست نیاز انرژی اروپا را اتفاقاً با گرانترین قیمت برعهده بگیرد.
آمارها حاکی از آن است که آمریکا منابع انرژی مورد نیاز اروپا را چهار برابر قیمت به این کشورها میفروشد، پس مسئله اصلی در بحران اوکراین، جنگ بر سر تصاحب بازار انرژی است. بیشک، روسیه ابرقدرت انرژی جهان به شمار میرود، اما در آن سوی ماجرا، آمریکا نیز یکی از بزرگترین صادرکنندگان انرژی جهان است. دو کشور بزرگ در حوزه انرژی برای به دست گرفتن بازار رقیب رو در روی هم ایستادهاند و اروپا در این میان در حال پرداخت خسارتی سنگین است. نیاز اروپا به واردات انرژی، آمریکا را وارد این معرکه کرده است؛ در حالی که چین به دلیل وابستگی نداشتن به آمریکا از این محل ضربه چندانی نمیخورد؛ اما اروپا بنا به دلایل تاریخی به شدت وابسته به آمریکا و فاقد استقلال عمل است.
این رویه بارها ثابت شده است که هر جا پای منافع آمریکا در میان باشد، اروپا چارهای جز تبعیت از آمریکا را ندارد. بنابراین در حال حاضر بین روسیه و آمریکا در خاک اروپا بر سر بازار نفت دعوایی شدید در گرفته است. آمریکا با به دست گرفتن بازار نفت اروپا لطمه اقتصادی سنگینی به روسیه وارد کرده و توانسته روسیه را از بازار اروپا خارج کند. هر چند با قاطعیت میتوان گفت، بیش از اینکه روسیه از این موضوع ضرر کند اروپا بهای گزافی در وارد نشدن انرژی از روسیه میپردازد. ضمن اینکه زیانها و بحرانهای تحمیل شده بر اروپا در نهایت به آمریکا سرایت میکند. ممکن است جنگ نظامی به خاک آمریکا نرسد، اما پیامدهای جنگ اقتصادی نیز متوجه آمریکا میشود.
با اینکه اروپا از زیادهخواهیهای آمریکا تحت فشار است؛ اما قطع به یقین نمیتوان گفت کشورهای اروپایی شبیه کشورهایی مانند ایران، عراق، روسیه، چین، کوبا و کره شمالی معتقدند آمریکا کشوری غیرقابل اعتماد و عهدشکن است. به این دلیل که اروپاییها با عینک ما به موضوعات نگاه نمیکنند و نمیپذیرند آمریکا عهدشکن است، هر چند نسبت به عملکرد سران آمریکایی در موضوع اروپا انتقادات و دلخورهایی دارند، اما چون منافع خود را در راستای منافع آمریکا میبینند، با آمریکاییها مخالفتهای جدی نمیکنند و دچار احساس تلخ و زجرآوری شبیه به آنچه ما از بدعهدی آمریکا و نارو زدن این کشور در مسئله برجام شدیم، نمیشوند.
هر چند با فشار آمریکا برای خروج شرکتهای اروپایی از بازار ایران، بخشی از منافع شرکتهای اروپایی در ایران از دست رفت؛ اما آمریکا با باز کردن فضایی برای شرکتهای اروپایی در کشورهای دیگر این موضوع را جبران میکند. از سوی دیگر اروپاییها منافع اقتصادی اروپا با آمریکا را به تجارت با ایران ترجیح میدهند؛ به این دلیل اگر جایی به واسطه زورگوییهای آمریکا متضرر شوند، امیدوارند از جای دیگری جبران شود.
هر چند این سؤال در افکار و اذهان عمومی مطرح شده که چرا سران اروپایی منافع ملی خود را فدای سیاستهای خودخواهانه و یکسویه آمریکا میکنند، باید گفته شود ایالات متحده آمریکا ادامه اروپاست. به عبارت دیگر، آمریکای شمالی از طریق اروپا قدرتمند شد؛ به گونهای که اروپا تا سالهای مدید از سرزمینهای خود در آمریکای شمالی، مانند کانادا و آمریکا پاسداری و حفاظت میکرد. امروز آمریکا و کانادا در مسائل امنیتی به نوعی سپر حفاظتی و حراستی اروپا شدهاند. اروپاییها معتقدند آمریکا قدرت اول اقتصادی و نظامی جهان و دارنده برترین فناوری جهان است؛ لذا داشتن این قابلیتها را به نوعی به موازات حمایت و دفاع آمریکا از اروپا قلمداد میکنند. اروپاییها معتقدند در صورت بروز مخاطرات احتمالی، آمریکا از آنها حمایت میکند؛ چرا که اروپاییها به شکلی تاریخی از روسها میهراسند.
آنها همواره نگران حمله روسیه به سرزمینهای خود و نگران تکرار تاریخ و جنگهایی، مانند به زیر کشیدن امپراتور ناپلئون و جنگ با آلمان هستند که نصف اروپا را تصاحب کردند. اروپاییها همواره نسبت به روسیه احساس خطر داشتهاند و تنها مکان امن و تکیهگاهی که در این دنیای وانفسا احساس میکنند، آمریکاست؛ به همین دلیل اروپاییها برای حفظ منافع خود در برابر زیادهخواهیهای آمریکا چندان مقاومت نمیکنند.
از سوی دیگر، اروپاییها معتقدند، در یک شراکت جمعی، بخشی از امور سیاسی و بینالمللی را به عضو قویتر گروه در حوزه امنیت واگذار کردهاند. نه تنها اروپا، بلکه بخشی از کشورهای شرق آسیا مانند ژاپن، کره و عربستان امنیت خود را با آمریکا معامله کردهاند. این کشورها به امید تأمین امنیت خود از طریق آمریکا از بخشی از استقلال عمل خود چشمپوشی کردهاند. با وجود امیدواری کشورهایی که به حمایت آمریکا از خود معتقد هستند، آمریکاییها کمترین ابایی از بیان این موضوع ندارند که تأمین منافع آمریکا در وهله اول مهمترین بعد ماجراست. بعد از آمریکا منافع متحدان تأمین میشود، در غیر این صورت فقط اولویت با تأمین منافع آمریکاست. جنگ با اوکراین صحنه به تصویر کشیدن ارجحیت تأمین منافع آمریکا با متحدان خود است. در حالی که اروپاییها در تنگنای تورمی و فشارهای ناشی از نیاز به سوخت هستند، آمریکا نفت را چهار برابر قیمت به اروپا میفروشد و به وضوح نشان میدهد منافع خود را در اولویت میداند. بعد از تأمین منافع آمریکا، اگر منافع سرریزی داشت، متحدان میتوانند از آن استفاده کنند؛ در غیر این صورت مجبور به تبعیت از آمریکا و گردن نهادن به خواستههای آمریکا هستند.