سریالهای تلویزیون در دو ماه از فصل پاییز به پایان رسید؛ «آتش سرد» و «بیهمگان». دو سریالی که بدون اغراق میتوان گفت، از جمله سریالهای ضعیف چند سال اخیر صدا و سیما بودهاند[...]
سریالهای تلویزیون در دو ماه از فصل پاییز به پایان رسید؛ «آتش سرد» و «بیهمگان». دو سریالی که بدون اغراق میتوان گفت، از جمله سریالهای ضعیف چند سال اخیر صدا و سیما بودهاند. سریالهایی با فیلمنامههای ضعیف؛ یکی کاملاً تکراری و دیگری که غیرتکراری است، کاملاً نامتعارف و دور از واقعیت.
به نظر میرسد، هیچ گونه سختگیریای برای مجوز دادن به فیلمنامههای چنین سریالهایی در رسانه ملی وجود ندارد. فیلمنامه سریال شبکه دوم سیما (آتش سرد) هیچ تفاوتی با سریال چند ماه پیش شبکه سوم با نام «بینشان» ندارد. سریالی که پخش آن حتی به اوایل سال جاری نیز نمیرسد؛ بلکه دقیقاً قبل از سریالِ «آتش سرد» و در شهریورماه پخش میشد، با همان بازیگر اصلی، یعنی پرویز فلاحیپور!
شاید یک بازیگر راضی باشد در یک نقش شبیه به هم؛ اما در دو سریال متفاوت بازی کند؛ ولی مدیران و مسئولان فرهنگی که قرار است مجوز مصرفِ پول بیتالمال را برای تولید یک اثر بدهند، باید خیلی هوشمندانهتر از اینها برخورد کرده و سعی کنند از آثار جدید حمایت کنند.
در هر دو سریال چه بینشان و چه آتش سرد، ماجرا اختلاف بین دو پدری است که فرزندانشان با هم ازدواج کردهاند. یک پدر بر حق است و دیگری ناحق. همین باعث میشود که فرزندان ازدواج کرده زندگیشان دچار تنش شود.
جالب این است که در هر دو سریال، نقش اصلی داستان یک جانباز است. در واقع، حتی نوع شخصیتپردازیها نیز تفاوت چندانی ندارد و میتوان گفت از روی یک فیلمنامه، دو کار ساخته شده است.
دنیای فانتزی
اما در سریال شبکه سوم سیما (بیهمگان) که ناخودآگاه بیننده را به یاد سریال «افرا» میاندازد، از بازیگرانی استفاده شده است که در هر دو سریال حضور داشتهاند؛ اما بدتر از این شباهتها، فیلمنامهای به دور از واقعیت و عرف جامعه است. فیلمنامهای ضعیف که به نظر میرسد نویسنده آن، به جای اینکه مشکلات و معضلات این روزهای خانوادههای ایرانی را به تصویر بکشد، در دنیایی به سر میبرد که با دنیای واقعی و فرهنگ عامیانه ما ایرانیها فرسنگها فاصله دارد.
پسری ناخواسته همسر یک زن را به قتل میرساند و بعد خانم برای اینکه رضایت بدهد تا او از زندان بیرون بیاید، با او ازدواج میکند! در این میان، مقتول پسری دارد که با این موضوع کنار نمیآید، اما با چند رفتار مهربانانه متهم به قتل، دچار تحول شده و از این پس به چشم پدر به قاتل پدر نگاه میکند!
داستانی با عشقی نافرجام شروع میشود؛ اما به نظر میرسد برای تولیدکنندگان اثر، تعهدات ناشی از عشق هیچ ارزشی ندارد و همه چیز مانند کف روی آب است. در واقع میتوان گفت، سازندگان این اثر برای اینکه داستان جدیدی ارائه دهند، به جاده خاکی زدهاند؛ در حالی که قرار نیست با هر قیمتی داستانی جدید نوشت.
بدتر از تمامی این موارد پایان بسیار بد سریال «بیهمگان» است؛ پایانی که بیسرانجام بوده و جالبتر اینکه با چند جمله شعاری درباره موضوع ارزشمند «تولید ملی»، سعی میکنند رنگ و بوی سریالی ارزشی را به آن بدهند. این در حالی است که در چنین زمانی، نه تنها این مدل شعارزدگیها به دل مخاطب نمینشیند، بلکه حتی آن را پس میزند.
وعده بیسرانجام تحول
با وجود اینکه امید میرفت تیم جدید رسانه ملی، عزمی جدی در حوزه سریالسازی در سیما داشته باشد، اما واقعیت این است که در این مدت امتحان خوبی پس نداده است.
به گواه صاحبنظران دلسوز، در شرایطی که سال گذشته تیم جدید مدیریتی رسانه ملی وعده تحول در حوزههای گوناگون به ویژه سریالسازی را داد، اما سریالها حتی به نسبت گذشته نیز ضعیفتر شدهاند. این در حالی است که این روزها و با توجه به جنگ رسانهای و ماهوارهای دشمن، وظیفه مدیران و مسئولان رسانه ملی بسیار سختتر از گذشته شده است. شبکههای ماهوارهای دائماً در تلاش هستند تا راه را بیراهه و بیراهه را راه نشان دهند. در چنین شرایطی، خالی بودن دست رسانه ملی به ویژه در حوزه سریالسازی، ضعف بسیار بزرگی به شمار خواهد آمد.
هنوز از یاد نبردهایم شبهایی را که خیابانها به دلیل سریالهایی مانند «پس از باران» و «مسافری از هند» خالی میشد. حالا هم اگر سریالهای جذاب با فیلمنامه و ساخت قوی، آنتن شبکههای مختلف سیما را پُر کند، بدون شک میتواند بار دیگر اقشار و سلایق مختلف مردم را پای تلویزیون میخکوب کند، جدی گرفتن سریالسازی از نوع فاخر آن است.