دستگاه خلافت امویان، یزید و اطرافیان وی، با اینکه به گواه امام حسین(ع) و همه مؤمنان و آگاهان آن عصر، با اسلام و دین بیگانه بوده و آن را بازیچه و وسیلهای برای رسیدن به قدرت قرار داده بودند و یزید و معاویه نیز با تمام توان سعی میکردند نام محمد(ص) را از دلها، ذهنها و صفحه روزگار بزدایند؛ اما در رویارویی با امام، برای اینکه بتوانند در این آوردگاه پیروز شوند و این صخره بزرگ را از سر راه خود بردارند، به شگرد ناجوانمردانهای دست میزنند و آن حضرت را خارج از دین و خروج کننده بر امام و خلیفه مسلمین (یزید) وانمود میکنند.
به همین دلیل یزیدیان برای مشروع جلوه دادن کار خود و جنایتی که آفریده بودند، دست به کار شدند و در یک شبیخون تبلیغاتی و دروغپراکنی و شایعهگستری، نه تنها حسین(ع) را، که پدر بزرگوارش (نماد اسلام بود) را خارج از دین شناساندند. همچنین امویان، با تکیه بر اندیشه سست و ناسازگار با مبانی اسلامی و جبرگرایی چنین وانمود کردند که حکومت آنها، موهبتی آسمانی و مقدر از سوی خداوند است و کشته شدن حسین(ع) نیز بنابر خواست و اراده خدا بوده و سرنوشت او، چنین رقم خورده است که به دست خاندان بنیامیه کشته شود و خاندانش به اسارت گرفته شوند، تازیانه بخورند، خیمهها در آتش بسوزند و... .
طبق این عقیده سخیف، وقتی زینب(س) وارد کاخ ابن زیاد میشود و رو در روی او قرار میگیرد، ابن زیاد به وی میگوید: «کیف رأیت صنع الله باهل بیتک». کار خدا را با خاندان خویش چگونه دیدی؟
ابن زیاد، با این سخن واهی، در عین حال آزاردهنده و گزنده، بر آن است تا جنایت، آدمکشی و دربهدر کردن اهل بیت(ع) را که به دست خونآلود و فکر و طرح کثیف و اهریمنانه خود او انجام گرفته، به خداوند نسبت بدهد و چنین وانمود کند که او و مانند او، حکومتگران جنایتپیشه اموی، دست خدا در زمین بودهاند که باید این کار را انجام میداده و گریزی از آن نبوده است.
اما در برابر این اندیشه سخیف و پلید و این حرکت تبلیغاتی شوم و ناجوانمردانه و غبارآلود جلوه دادن عقاید و باورهای راستین اسلامی، زینب کبری(س)، قهرمانانه میایستد و میفرماید: «ندیدم مگر خوبی. خانواده من کسانی بودند که شهادت برای آنان نوشته شده بود و به آرامگاه خود شتافتند. زود است که خداوند تو و آنان را در یکجا گرد آورد تا محاجه و اقامه دعوا کنید. پس بنگر که در آن روز، بهروزی و رستگاری از آن کیست. مادرت به عزایت نشیند، ای پسر مرجانه.»
یزید، حکومت خویش را خواست خدا میدانست و کشته شدن حسین(ع) را هم خواست خدا و خود را در پدید آوردن این پدیدهها بی نقش میانگاشت. یزید قیام امام را با این سخن و برداشت نادرست از آیه شریفه تحریف کرد و حرکت قهرمانانه او را علیه ستم و بیداد برخلاف خواست خدا نمایاند و حکومت ضد انسانی، ضد اسلامی، شوم و نفرتانگیز خود را که همه نشانههای دین را محو کرده و فرهنگ و آیین جاهلیت را گسترانده بود، برابر خواست خدا خواند!
حضرت زینب(س)، در دشوارترین برهه از زمان، در هنگامهای بس دردناک، در مجلس اهریمنی یزید، در برابر این تحریف و سخن نابخردانه یزید برخاست و او را در برابر این رفتار جنایتبار مسئول دانست و یادآور شد که سزاوار عذاب خداست.
این رفتار، نهتنها خواست خدا نبوده که مورد غضب و خشم خدا هم هست. حضرت زینب(س)در خطبه رسا، کوبنده و روشنگر خود، این آیه شریفه را تلاوت کرد: «ثم کان عاقبة الذین أساؤا السوأی ان کذبوا بآیات الله وکانوا بها یستهزؤن». سپس فرجام آن کسان که بدی کردند، آن بود که سخنان خدای را دروغ داشتند و بدان ریشخند میکردند.
بنیامیه، با رواج جبرگرایی بر آن بودند که به مردمان بفهمانند حکومت، همانی است که باید باشد و حسینبنعلی، وظیفهای نداشت که در برابر آن بایستد. قیام علیه حکومتی که خواست خداست، در حقیقت قیام در برابر خواست خداست. این در حالی است که اهلبیت(ع)، حضرت سجاد(ع) و حضرت زینب(س)، با شجاعت تمام نگذاشتند این فرهنگ تار و پود جامعه را از هم بدرد و حکومتگران اموی برای فرار از مسئولیت به این مسئله پناه ببرند و خود را بری از هر گونه گناه جلوه دهند.