تجربههای تاریخی، راهگشای انسانهای بصیر و با کیاست است برای آیندهای روشن، بهتر و رو به کمال. در هرمقطعی از تاریخ این تجربهها کم و بیش نهفته است. کو آن چشم بینا و دل روشن و همت بلند که به این تجربهها توجه کند و آنها را فراروی خود، نورافکن راهش قرار دهد. مقاطع تاریخی و تجربههای مستتر در آنها، اگرچه فاصله از هم داشته باشند اما چون از ناحیه انسان و علایق و خصیصههای درونی وی ناشی شدهاند[...]
تجربههای تاریخی، راهگشای انسانهای بصیر و با کیاست است برای آیندهای روشن، بهتر و رو به کمال. در هر مقطعی از تاریخ این تجربهها کم و بیش نهفته است. کو آن چشم بینا و دل روشن و همت بلند که به این تجربهها توجه کند و آنها را فراروی خود، نورافکن راهش قرار دهد. مقاطع تاریخی و تجربههای مستتر در آنها، اگرچه فاصله از هم داشته باشند اما چون از ناحیه انسان و علایق و خصیصههای درونی وی ناشی شدهاند، در عناصر و ماهیت بسیار شبیه هم هستند. چیزی که هست، روشها به واسطه ابزارها، پیچیدگی مییابند و نام افراد و جریانات جابهجا میشود. اگر امیرالمؤمنین علی(ع) توصیه میفرمایند : «حق را بشناسید، آنگاه یارانش را خواهید شناخت. باطل را بشناسید، آنگاه طرفدارانش را خواهید شناخت.»(حکمت 262) از همین جهت است؛ مسئلهای که تکرارپذیر بوده و در تمامی اعصار تاریخ قابل رؤیت است. در متن فوق تلاش شده است تا به مناسبت سالروز حماسه نهم دی 88، مقایسهای تحلیلی و مصداقی بین فتنه 88 و ناآرامیهای اخیر ارائه شود. به این امید که از میان گرد و غبار برخاسته از فتنهگریها، با روشنگری عبور کنیم و خسارات نفاق جدید را به حداقل برسانیم.
شباهتها
بسترسازی آشوب
برای ایجاد هر رویداد و رخدادی زمینههایی لازم است. اسناد و مدارک نشان میدهد که این زمینهسازی در فتنه 1388 حدود شش ماه قبل از انتخابات یعنی در آذرماه سال 1387 و با تشکیل کمیته صیانت از آرا از سوی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و با مدیریت چهرههای سرشناسی چون: اکبر محتشمیپور، موسوی لاری و... با هدف ایجاد شبهه در سلامت انتخابات و زیر سؤال بردن نهاد شورای نگهبان آغاز شد. پس از این رخداد بود که انواع و اقسام مصاحبهها، یادداشت ها و... به طور گستردهای در جراید جریان اصلاحات زمینههای پذیرش واژه تقلب را فراهم آورد. در ناآرامیهای اخیر نیز شکلگیری زمینههای متعددی در پذیرش دروغ کشتهشدن مرحومه مهسا امینی از سوی پلیس امنیت اخلاقی توسط مردم و به ویژه جوانان مورد هجمه جنگ شناختی دشمن، مؤثر بود؛ البته در اینباره یک تفاوت آشکار در بُعد زمانی وجود داشت و آن، اینکه اگرچه زمینههای فتنه 1388 حدود ششماه قبل از انتخابات شکل گرفت؛ اما زمینههای ناآرامیهای اخیر دارای یک پروسه چند ساله بود؛ پروسهای که از خرداد 1376 و با روی کار آمدن جریان اصلاحطلبی و نفوذ برخی عناصر لیبرال در عرصه فرهنگی کشور قوت یافت. در آن سالها انتشار مطالب و اکران فیلمهایی چون: شوکران، دختران انتظار و... با موضوع زنان و دختران و نمایش نوعی از سبک زندگی غربی در اینگونه فیلمها و حمله به حجاب به شکل عجیبی رشد یافت. این روند هرچند در دولت احمدینژاد سیر صعودی نداشت؛ اما با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید روحانی، دوباره به مسیر کج خود بازگشت؛ بهطوریکه در این دولت، نهتنها علیه حجاب، بلکه علیه گشت ارشاد و تخریب اقتدار پلیس فیلمهای متعددی چون: هیس دخترها فریاد نمیزنند، گشت ارشاد 1، 2و 3، لونهزنبور و دهها فیلم و سریال دیگر تولید شد. فیلمهایی که آنقدر افتضاح بودند که با وجود صرف هزینههای هنگفت، صداوسیمای جمهوری اسلامی به دلیل ناهنجاریهای بهنمایشدرآمده اینگونه فیلمها، گاهی جرئت پخش آن را نداشته و ندارد. اهدای جایزه بینالمللی به فیلم «عنکبوت مقدس» با موضوع قتل زنان خیابانی در کنار دهها فیلم هالیوودی علیه زن و حجاب، از دیگر اقدامات شوالیههای ناتوی فرهنگی دشمن در روزهای ابتدایی سال 1401 بود. در کنار این هجمه، القای دوگانه حجاب اختیاری و حجاب اجباری، آزادیهای یواشکی و مانور روی برخوردهای غلط گشت ارشاد از سوی رسانههای ضدانقلاب داخلی و خارجی و مزدورانی چون، مسیح علینژاد این موضوع را تشدید کرد. هشتگ «من محجبه هستم، اما با گشت ارشاد مخالفم» در فضای مجازی در مرداد 1401 حتی جامعه محجبه را مورد هدف قرار داد و تاحدی جامعه را برای پذیرش ادعای دروغ بزرگ کشتهشدن خانم امینی آماده کرد.
کلیدواژه اغتشاش
بعد از آنکه شش ماه بر ایجاد شک و شبهه در زمینه سلامت انتخابات کار و ذهنها آماده شد، ناگهان میرحسین موسوی نامزد مورد حمایت جریان اصلاحطلب در ساعت 12 شب در حالی که هنوز روند برگزاری انتخابات در برخی شعب ادامه داشت، با حضور در برابر خبرنگاران متعدد رسانهها، خود را پیروز انتخابات خواند! دروغی که آغازگر یک فتنه نُهماهه شد. این اعلان پیروزی زودهنگام با استقبال زائدالوصف رسانههای غربی مواجه شد؛ بهطوریکه شبکه زد.دی.اف آلمان عصر روز رأیگیری به میرحسین موسوی لقب پرزیدنت را داد! موسوی با فراخوان هوادارانش به اردوکشی خیابانی، نهتنها از مسیر قانونی برای پیگیری شکایات مورد ادعا نرفت و انتخابات را صحنهآرایی و شعبدهبازی خواند؛ بلکه سخنان رهبر معظم انقلاب در روز یکشنبه پس از انتخابات مبنی بر ادامه پیگیری اعتراضات از روندهای قانونی را هم نپذیرفت و بر طبل ابطال انتخابات کوبید! موضوعی که همچنان موسوی و کروبی بعد از 13 سال بر آن اصرار دارند و حاضر به عذرخواهی هم نیستند.
در ماجرای ناآرامیهای اخیر نیز تمامی ماجرا از یک دروغ رسانهای آغاز شد. «مهسا امینی زن 22 ساله به دلیل آسیب مغزی در اثر ضرب و جرح گشت ارشاد به کما رفته است» جملهای دروغ از رسانه وهابی سعودی اینترنشنال بود که سرآغاز التهاب در جامعه ایران شد. فوت خانم امینی و دروغهای بعدی مثل توئیت آقای دکتر مهدیار سیدیان، متخصص لیزر موهای زائد و اعلامنظر تخصصی درباره دروغ شکستگی قاعده جمجمه و ورود تعدادی از سلبریتیها در دمیدن در آتش دروغ مطرحشده و... در وهله اول احساسات مردم را برانگیخت. هرچند انتشار فیلم مقر گشتارشاد و فیلمهای زمان کمای مرحومه امینی و حضور پدر وی بالای سرش و اعتراف به عدممشاهده شکستگی در ناحیه سر دخترش تا حدی برای عموم جامعه روشنگر بود؛ اما برای آن دسته از افرادی که ذهن خود را در دست شبکههای معاند و ضدانقلاب قرار داده بودند، هیچ اثری نگذاشت؛ لذا احساسات و عواطف بر تعقل غلبه یافت و خیابانهای تعدادی از شهرهای کشور شاهد حوادث تلخی شد. مصاحبههای محرک خانواده امینی با شبکههای بیگانه نهتنها کمکی به اوضاع نکرد که آن را تشدید هم کرد. جالب اینکه خانواده امینی نیز همانند میرحسین موسوی در فتنه 1388 زیر بار پیگیری دلایل فوت خانم امینی از سوی مرا جع قانونی نرفتند و حتی درخواست مجلس شورای اسلامی را برای حضور در کمیسیون داخلی مجلس برای پیگیری علل این حادثه نپذیرفتند. از سوی دیگر بازار شایعه و دروغ داغتر از هر زمان دیگر شد و دشمن با موجسواری روی اعتراضات اولیه، موضوع را امنیتی کرد.
البته نباید فراموش کرد که فوت خانم امینی تنها بهانهای بیش نبود. دشمن از ماهها و سالها قبل مترصد استفاده از یک موقعیت برای ایجاد آشوب در کشور بود؛ چنانکه رهبر معظم انقلاب در اینباره فرمودند: «در این حادثهای که پیش آمد، دختر جوانی درگذشت؛ خب حادثه تلخی بود، دل ما هم سوخت، ولی واکنش به این حادثه بدون اینکه تحقیقی شده باشد، بدون اینکه هیچ گونه امر مسلمی وجود داشته باشد، این نبود که یک عدّهای بیایند خیابان را ناامن کنند، ناامنی را برای مردم به وجود بیاورند، امنیت را به هم بزنند، قرآن را آتش بزنند، حجاب از روی سر زن محجبه بکشند، مسجد و حسینیه را به آتش بکشند، بانک را به آتش بکشند، ماشینهای مردم را آتش بزنند. واکنش به یک قضیهای که حالا تأسفآور هم هست، موجب نمیشود که یک چنین حرکاتی انجام بگیرد؛ این حرکات عادی نبود، طبیعی نبود. این اغتشاش برنامهریزی داشت؛ این اغتشاش برنامهریزیشده بود. اگر قضیه این دختر جوان هم نبود، یک بهانه دیگری درست میکردند برای اینکه امسال در اول مهر به دلیلی که عرض خواهم کرد، در کشور ناامنی درست کنند، اغتشاش درست کنند. چه کسی این را برنامهریزی کرده؟ بنده بهصراحت میگویم این برنامهریزی کار آمریکا، کار رژیم غاصب و جعلی صهیونیستی و دنبالهروهای آنهاست؛ نشستهاند برنامهریزی کردهاند. عَمَله و مزدوران و حقوقبگیران آنها، بعضی از ایرانیهای خائن هم که در بیرون از کشور هستند، به اینها کمک کردند.»
تحریف برای ناامنی
یکی از شباهتهای غیرقابلانکار دو واقعه فتنه 1388 و ناآرامیهای اخیر، مسئله استفاده از تاکتیکهای جنگ روانی تحریف، تشجیع، تکرار و کشتهسازی است. فتنهگران در سال 1388 با توسل به انواع و اقسام تحریفات تلاش کردند تا هواداران خود را مجاب کنند که واقعاً تقلب صورت گرفته و اردوکشی خیابانی را با شدت و حدّت بیشتری ادامه دادند. انتشار نامه جعلی منتسب به وزارت کشور خطاب به رهبر معظم انقلاب مبنی بر چینش آرای نامزدها بنا بر خواسته ایشان، تحریف آشکار سخنان محمود احمدینژاد درباره خس و خاشاک و بهرهبرداری از آن، برای کشاندن هواداران به صحنه اعتراض از جمله مصادیق تاکتیک تحریف در این سال بود. علاوهبرآن، پروژه کشتهسازی با القای کشته شدن ترانه موسوی، عاطفه امام، سپیده آقایی و ندا آقاسلطان در جریان اعتراضات خیابانی از جمله اقدامات جریان فتنه سال 1388 بود. در ماجرای ناآرامیهای اخیر نیز تاکتیک تحریف از کشته شدن خانم امینی به دلیل ضربوشتم در مقر گشتارشاد گرفته تا ادعای کشتهشدن وی از سوی یک سرهنگ پاسدار که پیشتر فوت شده بود و کشتهسازیهای گسترده از فوت دختران زیباروی متعدد و انتساب آن به اعتراضات خیابانی و... به شکل گستردهای تقویتکننده ناآرامیهای اخیر بود. پروژه کشتهسازی با انگشت گذاشتن روی نامهایی چون، نیکا شاکرمی و ارائه تصویری از دختری نوجوان که در یک مهمانی به همخوانی یک موسیقی میپردازد و رفتاری معصومانه دارد، خیلی زود از شبکههای اجتماعی و تلویزیونهای ضدانقلاب با توضیح قتل دختر ۱۷سالهای که در تجمعات ضدحکومتی شرکت کرده است، سر درمیآورد؛ تصویری که هوشمندانه با هدف گرفتن احساسات مردم از«نیکا شاکرمی» انتخاب شده است و با کلیدواژه «شرکت در تجمع و مفقود شدنش» بازتاب پیدا میکند. خاله نیکا بلافاصله در تماس با بیبیسی فارسی مدعی میشود او در بلوار کشاورز در حال شعار دادن بوده است. دروغها درباره نیکا بهقدری شدت گرفت که حتی اخباری از قتل نیکا بهدلیل باتومهایی که پلیس بر سرش زده و کشته شده است، انتشار یافت. حتی از بازداشت او در اطلاعات سپاه برای یک هفته خبر میدهند؛ خبرهای دروغی که تلاش دارد این موضوع را به مخاطب القا کند که جمهوری اسلامی دست به کشتار نوجوانان میزند؛ شیوهای برای تهییج افکار عمومی و تولید عصبانیت برای فکر کردن به این موضوع که چگونه میتوانند این روند را تغییر دهند؛ شیوهای که از آن به «تغییر افکار» نیز یاد میشود. ربودن جسد نیکا و دفن آن در روستایی دورافتاده، آخرین قطعه از این پازل دراماتیک است؛ اما نظریه پزشکیقانونی، تصاویر لحظه ورود نیکا شاکرمی به ساختمانی که جسد در آن کشف شده است و نیز سوابق قبلی نیکا که مدرسه نمیرفت و نزد خاله و دور از مادرش زندگی میکرد، نشان داد که او دست بهخودکشی زده است. ماجرای ربودن جسد را عمویش نیز رد میکند و مشخص میشود محلی که نیکا در آن دفن شده، در کنار مزار پدرش است که سالها قبل درگذشته و مزاری خانوادگی است و ربودنی در کار نبوده است یا درباره سارینا اسماعیلزاده، رسانههای ضدانقلاب مدعی میشوند که او ۳۰شهریور در تظاهرات کرج حضور داشته است و حتی با انتشار تصویری از درگیری میان یک مرد و یک دختر که چندان واضح نیست، اعلام میکنند که سارینا در این درگیری بهدلیل اصابت ضربات باتوم به سرش کشته شده است. عفو بینالملل نام او را در فهرست کشتهشدگان حوادث اخیر قرار میدهد. کمی بعد،اما مادر سارینا اعلام میکند سارینا در تظاهرات نبوده، بلکه او دختری درسخوان بوده و اصلاً در این ماجراها دخالتی نداشته است. گرچه رسانههای ضدانقلاب مدعی میشوند مادر سارینا که این اظهارات را بیان کرده است، مادر او نیست؛ اما همین رسانهها که بلافاصله با مادر قربانی مصاحبه میکنند، هرگز حاضر نمیشوند مادر مورد ادعای خود را که واقعی باشد، نشان دهند. در این ماجرا که حتی مادر سارینا را نیز بهدلیل اینکه آنچه آنها دلشان میخواهد نمیگوید، انکار میکنند و در نهایت مشخص میشود، سارینا یکبار سابقه خودکشی داشته است و از راهپله خانه مادربزرگش به طبقه پنجم رفته و از آنجا خود را به پایین پرتاب کرده است. اما این پایان پروژه کشتهسازی جریان ضد انقلاب نبود؛ چراکه در ادامه نامهایی چون: اسرا پناهی و حدیث نجفی و تعدادی دیگر از دختران مطرح شد که همگی در این پروژه جای داشت.
طراحی خشونت
در هر دو واقعه فتنه 1388 و ناآرامیهای اخیر، شاهد اقدامات خشن از سوی اغتشاشگران علیه نیروهای مدافع امنیت (از بسیج گرفته تا فراجا) بودیم. با این تفاوت که در ناآرامیهای اخیر، حجم حمله به حافظان امنیت به دلیل عدمبهکارگیری سلاح گرم از سوی آنان از یک طرف و جسارت پیدا کردن آشوبگران به دلیل اطمینان از عدمآسیب جدی از سوی دیگر، به مراتب بالاتر بود. طبق گزارش شورای امنیت کشور، از هر دوطرف تعداد 200 نفر در این حوادث جان خود را از دست دادند. البته نباید فراموش کرد که اقدامات تخریبی ناآرامیهای اخیر نیز به مراتب بیشتر از سال 1388 بود؛ بهطوریکه بیش از 80 آمبولانس آسیب دیده و صدها میلیارد تومان خسارت به خدمات شهری و بانکی
وارد شد.
اما باید به این نکته توجه کرد که نخستین علت شکست پروژه ناآرامیهای اخیر، حجم بیسابقه خشونتی است که تولید شد. طراح خارجی در این باره به عمد میگفت: «جنایت کنید، فیلم بگیرید و رجز بخوانید. نظام یا میترسد و مماشات میکند که یعنی کار تمام است یا متقابلاً دست به خشونت میزند که نفتی خواهد شد بر آتش اعتراضات.» یافتن راه میانه آسان نبود؛ اما نظام به جای انتخاب خشونت یا مماشات، «تولید آگاهی اجتماعی» را هدف گرفت. ذات آشوب باید آشکار میشد و پرده از چهره کسانی که ادعا میکردند ایران را گلستان خواهند کرد، برداشته میشد. بعد، جمع کردن بساط قدارهکشی و تروریسم دشوار نبود. اکنون جامعه ایران بسیار آگاهتر است. خشونت بیسابقه به جای اینکه ترس تولید کند، به جامعهزدایی از آشوب انجامید و مهمتر، تصویر ذهنی جامعه ایران از آینده بدون جمهوری اسلامی را واقعی کرد.
از سوی دیگر خشونت کلامی وضع براندازان را بدتر کرد. طرف طراح گمان میکرد میتواند فحش جنسی را در ایران به شعار فراگیر تبدیل و بهاینترتیب ایده تمامشدهبودن کار را تقویت کند؛ اما عملاً آنچه رخ داد، اثبات بیصلاحیتی اخلاقی براندازان در برابر جامعهای بود که هنوز میخواهد اخلاقی زندگی کند.
استکبار حامی آشوب
وجه مشترک تمامی ناآرامیها و فتنههای رخداده در طول 43سال گذشته، حمایت لخت و عریان و بیپروای استکبار جهانی به سرکردگی ایالات متحده آمریکا و به دنبالهروی کشورهای اروپایی و رژیم صهیونیستی بوده است. تاریخ کمتر سراغ دارد که در جمهوری اسلامی اعتراضی شکل گرفته باشد و کشورهای غربی از آن حمایت نکرده باشند. در فتنه 1388 عملاً کشورهای اروپایی در میدانداری اردوکشیهای خیابانی حضور داشتند و چندین کاردار سفارتخانههای غربی توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی دستگیر شدند. همچنین چندین فرد ایرانی در میان متهمان حوادث پس از انتخابات سال 1388 بودند که با سرویسهای جاسوسی غرب ارتباط مستقیم داشتند. در فتنه 1388 شخص اوباما رئیس جمهور وقت امریکا از موسوی و کروبی حمایت کرد و بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم کودککش صهیونیستی رسماً افرادی را که کف خیابانهای تهران با شعار« رأی منو پس بدید» حضور داشتند، سربازان اسرائیل خواند!
در ناآرامیهای اخیر نیز غربیها با وجود برنامهریزی قبلی اما پنهان خود، نتوانستند حمایت خود را علنی نکنند. برای مثال، «آنتونی بلینکن» وزیر امورخارجه آمریکا ضمن بیان این مطلب که دولت بایدن به حمایت از آشوبها ادامه خواهد داد، مدعی شد: «ما از دولت ایران میخواهیم بدرفتاری سیستمی با زنان را متوقف کند.» وی در شبکه اجتماعی توئیتر مدعی شد: «مهسا امینی باید امروز زنده میبود. در عوض، ایالات متحده و مردم ایران در سوگ او هستند. ما از دولت ایران میخواهیم آزار نظاممند زنان را پایان دهد و اجازه اعتراض مسالمتآمیز را صادر کند.»
«ند پرایس» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز در اظهارنظری مداخلهجویانه بیان داشت: « تمرکز دولت بایدن بر آشوبها در ایران است. تمرکز کنونی ما بر شجاعت قابلتوجهی است که ایرانیان از طریق اعتراضات مسالمتآمیز و استفاده از حقوق اساسی خود نشان میدهند. تمرکز کنونی ما حمایت و کمک به آنان است.» «رابرت مالی» نماینده ویژه آمریکا در امور ایران نیز در دخالت آشکاری اذعان کرد: «ما متعهد هستیم که ابزارهای ارتباطی حیاتی را در دسترس مردم ایران قرار دهیم؛ زیرا آنها به طور مسالمتآمیز به خشونت علیه زنان و انکار آزادیهای اساسی خود اعتراض میکنند.»
در همین رابطه، دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری(اوفک) ۱۴ مهرماه ، نام هفت مقام ارشد جمهوری اسلامی ایران را در فهرست تحریمها قرار داد و گفت که این افراد به دلیل نقش داشتن در سرکوب اعتراضها و قطع دسترسی ایرانیان به اینترنت، تحریم شدهاند!
اغتشاش علیه پیشرفت
یکی دیگر از شباهتهای فتنه 1388 و ناآرامیهای اخیر، جلوگیری از قوی شدن و پیشرفت ایران بوده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم، در دنیای امروز، دیگر خبری از جهان دوقطبی و تک قطبی نیست و جهان در حال شکل گیری با قطبهای جدید است و ایران نیز بخشی از پازل به شمار میآید؛ لذا دشمنان قسمخورده انقلاب اسلامی از ابتدای انقلاب با ایجاد موانعی از تحمیل جنگ هشتساله گرفته تا تحریمهای ظالمانه تلاش کردند تا از ایجاد یک ایران قوی جلوگیری کنند. در این راستا، یکی از راهبردهای دشمنان، ایجاد آشوب و ناامنی در کشور با هدف توقف ایران در مسیر پیشرفت بوده است. در سالهای دولت نهم، قطار پیشرفت هستهای ایران با سرعت غیرقابلتصور و فهم برای غربیها در حال حرکت بود و حتی رئیسجمهور آمریکا را بر آن داشت تا به رهبر معظم انقلاب نامهنگاری کند و از تعامل و گفتوگو دم بزند؛ اما فتنه و حوادث پس از انتخابات 1388 موجب شد، نهتنها آمریکاییها یادشان برود که روزگاری دنبال تعامل با جمهوری اسلامی بودند؛ بلکه از فتنهگران حمایت هم کردند. تصور غربیها بر این بود که با وجود فتنهگران میتوانند ترمز پیشرفت ایران را بکشند و این قطار را متوقف کنند!
در ناآرامیهای اخیر، اگر دقت کنیم کاملاً این هدف دیده میشود. با رویکارآمدن دولت مردمی و انقلابی سیزدهم، بار دیگر امید در دل ها زنده شد و دولت گامهای مؤثری برای قوی شدن ایران اسلامی، کم کردن مشکلات اقتصادی و... برداشت. این دولت که میراثدار دولت بدهکار دوازدهم بود، نهتنها بدهیهای دولت قبل را پرداخت کرد که با دورزدن تحریمها از سوی ارتباط و دیپلماسی مفید با همسایگان، بارقههای امید را برای گشایش زنده کرد. دولت سیزدهم در یکسال گذشته با گفتمان «دولت مردمی و ایران قوی» برنامه خود را بر اصلاح ساختارهای اقتصادی، عدالت اجتماعی و مقابله با فساد برای بهبود معیشت عمومی قرار داده است. انباشتهشدن حجم زیادی از درخواستهای صنفی و مطالبات اقتصادی میان مردم عزیز کشور، اصلیترین دغدغه بوده که همت اصلی دولت نیز به رفع آنان مصروف شده است. از سوی دیگر، دولت با دیپلماسی چندجانبه، ضمن ارتقای روابط با همسایگان، پیوستن به اتحادیههای اقتصادی با قدرتهای نوظهور، مذاکره با غرب درباره برجام را نیز با ایستادگی بر منافع ملی و بهطور مشخص، رفع فوری تحریمهای ظالمانه، دنبال کرده است. رویکرد دولت بدون درگیر شدن به مسائل حاشیهای بر اصلاح فرایندها و ساختارها برای پیشرفت جهادی متمرکز شده تا کشور در آستانه جهش اقتصادی پس از سالها تحریم داخلی و خارجی قرار گیرد.
اینگونه بود که دشمنان درصدد برآمدند تا با ناامیدی از راهبرد فشار حداکثری به جنگ ترکیبی روی آورند و با ایجاد آشوب و ناامنی بر سر راه اقدامات مسئولان و کارگزاران نظام، سد ایجاد کنند. رهبر معظم انقلاب در دانشگاه پلیس درباره انگیزه دولتهای خارجی در ایجاد آشوب در ایران به این موضوع اشاره کردند و فرمودند: «آنچه بنده احساس میکنم، انگیزه آنها این است که احساس میکنند کشور در حال پیشرفت به سمت قدرت همهجانبه است و این را نمیتوانند تحمل کنند؛ این را احساس میکنند، میبینند. میبینند که بحمدالله بعضی از گرههای قدیمی در حال گشوده شدن است. البته کشور خیلی مشکل دارد، بر بعضی از این مشکلات سالها گذشته، [اما] حرکت جدیای وجود دارد برای برطرف کردن این مشکلات، برای گشودن این گرهها. حرکت به سمت پیشرفت را میبینند که شتاب گرفته در کشور؛ این واقعیتی است. در همه بخشها یک حرکت شتابندهای را انسان مشاهده میکند، احساس میکند؛ این را آنها هم احساس میکنند. آنها نمیخواهند این اتفاق بیفتد. میبینند که کارخانههای نیمهتعطیل به کار افتاده، میبینند که دانشبنیانها فعال شدهاند، میبینند که تولیدات پیشرفته در بعضی از بخشها روزبهروز خود را دارد نشان میدهد، میبینند که کارهایی دارد انجام میگیرد که میتواند تهاجم تحریم راــ که تنها اسلحه دشمن فعلاً تحریم استـ خنثی کند؛ این را مشاهده میکنند. برای اینکه این حرکت را متوقف کنند، نشستهاند برنامهریزی کردهاند؛ برنامهریزی کردهاند برای دانشگاه، برنامهریزی کردهاند برای خیابان؛ برنامهریزی کردهاند؛ دشمن برنامهریزی کرده که دانشگاه تعطیل بشود، نسل جوان سرگرم بشوند، برای مسئولان کشور مسائل جدیدی به وجود بیاید؛ در شمالغرب کشور، در جنوبشرق کشور مسائلی به وجود بیاید؛ اینها همه سرگرمکننده است؛ اینها کارهایی است که برای این دارد ایجاد میشود و تحریک میشود که حرکت پیشرونده کشور را متوقف کنند. البتّه اشتباه میکنند؛ هم در شمالغرب اشتباه میکنند، هم در جنوبشرق اشتباه میکنند. من در میان قوم بلوچ زندگی کردهام؛ جزو اقوام وفادار عمیق به انقلاب اسلامی و به جمهوری اسلامیاند. قوم کُرد یکی از پیشرفتهترین اقوام ایرانیاند؛ علاقهمند به میهنشان، علاقهمند به اسلامشان، علاقهمند به نظام اسلامیشان. نقشه آنها نخواهد گرفت، اما آنها زهر خودشان را میریزند، کار خودشان را میکنند.»
هرچند مسئله پیشرفت ایران و اینکه آشوبهای اخیر برای متوقف کردن ایران پیشرفته است را برخی جریانات سیاسی نمیپسندند و بر آن خرده میگیرند؛ اما آنچه امروز مسلم است، دشمن روی پیشرفت و قوی شدن ایران اسلامی متمرکز شده است و از این روست که القای ناامیدی در فضای حقیقی و مجازی به وفور دیده میشود. القای ناامیدی که «فایدهای ندارد»، «به جایی نمیرسیم» و «چهکار میخواهیم بکنیم»، از جمله این موارد است که متأسفانه در داخل هم از سوی برخی فعالان رسانهای امتداد دارد. رهبر حکیم انقلاب در برابر این القای دشمن در دیدار با مردم اصفهان میفرمایند: «خب، حالا در مقابل القای آنها یک واقعیتی وجود دارد. آن واقعیت این است که ما داریم پیش میرویم، ما داریم جلو میرویم. [البته] مشکل اقتصادی داریمــ من نمیخواهم نفی کنم، انکار کنم مشکلات اقتصادی را؛ آن هم انشاءالله حل خواهد شدــ لکن در بخشهای مختلف دیگر، ما بحمدالله دائم در حال پیشرفتیم، در حال جلو رفتنیم. نمیخواهند بگذارند که به خصوص نسل جوان از این پیشرفتها مطلع بشود، لذا آنها را کتمان میکنند. در همان امتداد داخلی [آنها] هم که گفتم، همینجور است؛ خیلی از پیشرفتهای ما کتمان میشود یا کوچکنمایی میشود... مشکل ما با دنیای استکبار عبارت است از اینکه ما داریم پیشرفت میکنیم و اراده داریم که پیشرفت کنیم و او پیشرفت ما را به ضرر خودش میداند؛ این عمده چالش ما [است]. ایران اسلامی از نظر آمریکا و از نظر دولتهای استکباری و مانند اینها نباید پیشرفت بکند. ما هم در مقابل میگوییم: ایران اسلامی برای اِعتلای کلمه اسلام باید پیشرفت کند.»
تفاوتها
درحالیکه حوادث پس از انتخابات سال 1388 دارای پیچیدگیهای خاص خود بود و عنوان فتنه را به خود اختصاص داد، اما ناآرامیهای شهریور تا آبان 1401 را نمیتوان فتنه نامید. دلیل این امر، آن است که زمانی یک حادثه را میتوان فتنه نامید که حق و باطل درهم آمیخته باشد و قدرت تشخیص دوست از دشمن مشکل باشد. اما در ناآرامیهای اخیر، جبهه باطل به طور کاملاً آشکار به نبرد با جبهه حق آمده بود و تشخیص چندان مشکل نبود. از سوی دیگر در فتنه 1388 بسیاری از خواص دچار اشتباه و حتی برخی از خواص مردود شدند؛ اما در حوادث اخیر به دلیل رویکرد خشن و اقدامات ساختارشکن مانند، آتشزدن مسجد و امامزاده، آتشزدن قرآن و پرچم جمهوری اسلامی ایران، چادر از سر کشیدن و اقداماتی دیگر مردم بلافاصله صف خود را از اغتشاشگران و آشوبگران جدا کردند؛ موضوعی که در فتنه 1388حدود نُه ماه طول کشید و بصیرتافزایی و روشنگریهای تدریجی رهبر حکیم انقلاب، موجب شد این اتفاق رقم بخورد و حماسه نهم دی بشکفد.
با این حال بین فتنه 1388 و ناآرامیهای اخیر، تفاوتهایی وجود دارد که فهم عمیق آن میتواند در تحلیل هرچه بهتر و دقیقتر ما مؤثر باشد.
ماهیت حادثه
ماهیت فتنه 1388، ماهیت سیاسی بود. به هرحال یک انتخاباتی برگزار شده بود که عدهای دچار توهم شده بودند که نظام در حفظ و حراست آرای مردم خیانت کرده و تقلب شکل گرفته است؛ اما ریشه ناآرامیهای اخیر، بیش از هرچیز ماهیتی اجتماعی ـ فرهنگی داشت. جرقه ناآرامیهای اخیر، ماجرای فوت مهسا امینی در مقر گشت ارشاد و مسئله حجاب که یک مقوله کاملاً فرهنگی و اجتماعی است، بود؛ اگرچه برخی تحلیلگران و شخصیتها در ریشهیابی این حوادث به موضوعاتی چون، گرانیها و معیشت مردم، نداشتن آزادیهای مدنیو... نیز اشاره کردهاند؛ ولی نقطه آغاز این ماجرا از یک موضوع فرهنگی ـ اجتماعی منبعث شد.
عامل محرک
یکی دیگر از تفاوتهای عمده فتنه 1388 با ناآرامیهای اخیر را میتوان در تأثیر گسترده مطبوعات جریانات سیاسی کشور جستوجو کرد. در سال 1388 عمدتاً روزنامههای زنجیرهای جریان اصلاحات میداندار امور و خطدهنده اردوکشیهای خیابانی و انعکاسدهنده بیانیههای موسوی و اخبار حوادث پس از انتخابات بودند. این مطبوعات و رسانههای جریان اصلاحات بودند که چه قبل از انتخابات و چه بعد از انتخابات نسبت به القای وقوع تقلب، اهریمنسازی از دولت نهم و ... اقدام کردند. در حالی که به دلیل تغییر ماهیت ناآرامیهای سال 1401 از سیاسی به فرهنگی ـ اجتماعی بیش از هرچیز نقش فضای مجازی پررنگ بود. لشکرکشیهای مجازی و فیکنیوزها در آلبانی و مرکز اعتدال عربستان، نقش عمدهای در تحریک عواطف و تشجیع اغتشاشگران بر ادامه آشوب را داشتند.
بازیگران متفاوت
در سال 1388 نقش احزاب و گروههای سیاسی پررنگ بود و احزابی چون: حزب مشارکت ایران اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مجمع روحانیون مبارز در دمیدن آتش فتنه بسیار جدی و مؤثر ورود کرده بودند و شخص مهندس موسوی و مهدی کروبی میداندار اصلی اعتراضات بودند و برخی شخصیتهای سیاسی نیز همچون سعید حجاریان اقدام به تئوریپردازی کردند. برای مثال: سعید حجاریان در مانیفست حزب مشارکت مدعی شده بود: «هرجا حاکمیت در بحران های ملی گرفتار شد ما باید به میدان بیاییم و مطالبات خود را مطرح کنیم.» وی که در سالهای فتنه 78 موضوع فشار از پایین و چانهزنی از بالا را برای گرفتن امتیازات بیشتر از نظام مطرح کرده بود، در دوران دولت حسن روحانی مدعی شده بود: « دیگر حرفهایمان را باید از زبان سلبریتیها بزنیم و خودمان در پشت صحنه باشیم.» اینگونه بود که در ناآرامیهای اخیر به دلیل داشتن ماهیت فرهنگی ـ اجتماعی، احزاب سیاسی چندان نقشی نداشته و سلبریتیها و جریانات تجزیهطلب خارجنشین مدیریت ناآرامیها را عهدهدار شدند. در حوادث شهریور تا آبان 1401، تعدادی از هنرمندان و ورزشکاران با سوءاستفاده از شهرتی که در بین مردم پیدا کرده بودند، ضمن تحریک عواطف و احساسات ایشان دست به انتشار پیامهایی زدند که تا مرز ناامن کردن کشور پیش رفت. این افراد خود را دلسوز مردم جا زده و تلاش کردند تا با بهرهبرداری از جریحهدار شدن روحیه مردم از این آب گلآلود ماهی خود را بگیرند. از سوی دیگر جریانهای خارجنشین همچون: سلطنتطلبان، منافقین، تجزیهطلبان در ناآرامیهای اخیر به عنوان حامیان اصلی حضور داشته و تلاش نمودند براندازی نظام جمهوری اسلامی را با بهرهبرداری از جنگ شناختی حاصل از شبکههای ماهوارهای و مجازی تسریع بخشند.
علاوه بر اینها، تحلیلهای مغرضانه چهرههای رسانهای برانداز در شبکههای ماهوارهای نیز در این رهگذر تأثیرات زیادی را داشته اند. یکی از این چهرهها، مسیح علینژاد است؛ فعال سیاسی ضدانقلاب که در قالب روزنامهنگاری این روزها مشغول تهییج افکارعمومی و تلاش برای به میدان کشاندن جوانان ایرانی است. این درحالی است که همین چندی قبل اسنادی منتشر شد که از انعقاد قراردادی به ارزش بیشاز ۲۳۱هزار دلار با دولت آمریکا ازسوی علینژاد حکایت داشت؛ مبالغی که بهمنظور «تهییج احساسات عمومی مردم علیه نظام» و «ترسیم چهرهای منفور از جمهوریاسلامی در افکارعمومی» پرداخت شدهاست. پیشاز این نیز برخی رسانههای آمریکایی اسنادی منتشر کردند که نشان میداد علینژاد بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸، سه قرارداد با «شورای مدیران خبررسانی» وابسته به دولت آمریکا منعقد کردهاست؛ سازمانی که «صدای آمریکا»، «رادیو فردا»، «رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی» زیرنظر آن فعالیت میکنند. در قراردادهای منتشرشده، این شورا در قامت «کارفرما»، قراردادهایی را با مبالغ مختلف با علینژاد بهعنوان «کارپذیر» منعقد کرده تا وی براساس منویات دولت آمریکا، به محتواسازی علیه جمهوریاسلامی بپردازد. وی در یکی از این قراردادها با دریافت بیشاز 61هزار دلار، به ارائه خدمات بهعنوان مجری، نویسنده و گزارشگر برای بخش فارسی «صدای آمریکا» در بازه زمانی «۲۷ مه ۲۰۱۵» تا «۳۰سپتامبر۲۰۱۶» (۶ خرداد ۱۳۹۴ تا ۹ مهر ۱۳۹۵) موظف شدهاست؛ قراردادهایی که اسناد ادامه آنها تا سال 1397نیز منتشر شد.
علاوه بر اینها خبرنگاران رسانههایی مانند سعودیاینترنشنال، بیبیسیفارسی، منوتو و... نیز در روزهای اخیر تلاش پیگیرانهای را برای به خیابان کشاندن جوانان ایرانی صرف کردهاند؛ رسانههایی که از حمایت مالی گسترده دشمنان ایران برخوردارند. خبرنگاران این رسانهها که بررسیها نشان میدهد حقوق کلانی هم دریافت میکنند، در روزهای اخیر با انتشار اخبار جعلی و گمراهکننده درحال سوءاستفاده از احساسات جوانان ایرانی هستند. در این میان اما تناقضهای چهرههایی مانند مسیح علینژاد که در قالب قراردادهایی مشغول پیشبرد منویات دولتهای متخاصم علیه جمهوریاسلامی هستند، تا جایی ادامه یافته است که در روزهای اخیر درخواست «حمله نظامی» به ایران از سوی ناتو را مطرح میکنند. علینژاد درحالی با ادعای حمایت از ایرانیان که مدعی است «جمهوریاسلامی آنان را کشته»، مشغول فضاسازی رسانهای است که از سوی دیگر، از ناتو میخواهد برای «نجات مردم» به ایران حمله نظامی کند. چنین رویکردی که البته با حمایتهایی نیز در شبکههای اجتماعی ازسوی برخی مواجه شد، نشان میدهد برخی که از راه تهییج احساسات عمومی در ایران مشغول کسب درآمد هستند، همچنان در مسیر هزینهسازی برای مردم کوچه و خیابان گام برمیدارند. علاوه بر چهرههایی که در ماههای اخیر بهعنوان حقوقبگیر دولتهای متخاصم درحال دمیدن در آتش ناآرامیها در ایران بودند، برخی جریانهای ضدانقلاب نیز نقشی محوری در شعلهور نگه داشتن آتش آشوبها در ایران داشتند که گروهکهای تجزیهطلب با در پیش گرفتن رویکردهای تروریستی، از آن جملهاند.
براساس گزارشهای موجود، پساز آغاز حوادثاخیر در ایران به بهانه فوت «مهسا امینی»، گروهکهای تجزیهطلب فعال در منطقه اقلیم کردستان عراق، دور تازهای از فعالیتهای ضدامنیتی خود را علیه جمهوریاسلامی آغاز کردند. برهمین اساس هم بود که بررسی نهادهای امنیتی نشان میداد این گروهکها با اعزام نیروهای خود به داخل شهرهای ایران، بهویژه در شهرهای غربی و کردنشین کشور، به تحریک احساسات عمومی مشغولند و رویکرد دامن زدن به ناامنیهای شهری را دنبال میکنند. براساس آمارهای اعلام شده ازسوی نهادهای مسئول، در جریان حوادث اخیر حدود 100 نفر از عوامل گروهکهای تروریستی حاضر در شمالعراق، ازجمله کومله و حزب دموکرات، در جریان اغتشاشات دستگیر شدهاند؛ آماری که نشاندهنده افزایش چشمگیر فعالیتهای ضدامنیتی و البته مسلحانه از سوی این گروهکهاست.
شتاب در ساختارشکنی
یکی دیگر از تفاوت های فتنه 1388 با ناآرامیهای اخیر، نوع عملکرد مسببان و عاملان این دو حادثه است. در حالی که در فتنه 1388 و حوادث پس از انتخابات همان سال فتنهگران و شبههافکنان انتخابات 85درصدی برای عرضاندام از هر مناسبتی همچون: روز قدس، 13 آبان ، 16 آذر و حتی 22 بهمن و... استفاده کردند، اما حوادث ماههای اخیر نشان داد که به دلیل عدمهمراهی مردم با آشوبگران، بعد از دو سه روز به یکباره اغتشاشگران وارد فاز امنیتی شدند. اقدامات ساختارشکنانهای مثل آتش زدن پرچم امام حسین(ع) که منجر به بسته شدن طومار فتنه 1388 شد، حداقل نُه ماه طول کشید؛ اما در وقایع اخیر در همان روزهای ابتدایی با آتش زدن قرآن، مسجد و امامزاده، حمله وحشیانه چندین نفره به یک بسیجی مانند شهید آرمان علیوردی یا شهید روحالله عجمیان و... چهره واقعی خود را نشان داد. این شتاب موجب شد که مردم از آشوبگران متنفر شده و صف خود را از اغتشاشگران جدا کنند. از سوی دیگر، نهادهای امنیتی و اطلاعاتی نیز بهتر توانستند با آشوبگران برخورد کنند و ناآرامیها طی سه ماه ختم شد. هرچند مشکلات همچنان به قوت خود باقی است و تا حل شدن آن و از بین رفتن آتش زیر خاکستر زمان لازم است.