«بر اساس آمارهای حوزه نشر، در آذر ماه سال جاری 9136 عنوان کتاب منتشر شده که نسبت به بازه زمانی مشابه در سال گذشته 25 درصد کاهش داشته است. این در حالی است که قیمت کتابها نسبت به بازه زمانی مشابه ۵۰ درصد رشد را نشان میدهد.
از میان تعداد عناوین منتشر شده در آذرماه، 6686 عنوان کتاب تألیفی و 2450 عنوان ترجمه هستند. در حوزه کودک و نوجوان 856 عنوان چاپ اول و 1030 عنوان تجدید چاپی هستند. فزونی گرفتن شمار تجدید چاپیها نسبت به چاپ اولیها در حوزه کودک و نوجوان، به یک روند ثابت در آمار نشر تبدیل شده و دغدغه و نگرانی بسیاری از فعالان این حوزه را برانگیخته است.» به حتم بخش مهم یا بهتر بگوییم سهم عمده و اصلی در این کاهش آمار نشر، به دلیل گرانیهای پیدرپی کاغذ است. گرانی کاغذ و در پی آن گرانی کتاب موجب میشود «کتاب» به منزله اصلیترین کالای فرهنگی یک کشور از سبد مردم آن کشور حذف شود. تمامی این موارد هم به نوعی، به قاچاق کتاب و کتابسازی منجر میشود؛ بنابراین پس از این اگر کتابی هم در سبد کالای مردم ببینید، کتابهای بیکیفیت و بعضاً مخرب است که گاهی با ترجمههای نادرست روانه بازار شده است.
بدون تعارف، باید فکری به حال حوزه نشر کرد؛ فرهنگ یک کشور، سینمای یک کشور، ماندگاری زبانِ مادری یک کشور و... همه و همه به حوزه نشر کتاب وابسته است. از همه مهمتر، آموزش و تربیت درست نوجوانان و کودکان در گرو ساماندهی نشر کودک و نوجوان است. اینکه در خبر آمده است، تجدیدچاپیها نسبت به چاپ اولیها در حوزه کودک و نوجوان به روند ثابت در آمار نشر تبدیل شده است، به این معناست که حوزه کودک و نوجوان برعکس دهههای طلایی 60 و 70 انقلاب، حوزهای بیاهمیت قلمداد شده و متأسفانه در چنین وضعیتی نمیتوان از نسل آینده انتظار داشت که از دریچه دنیای کتاب،با سبک زندگی ایرانیـ اسلامی مأنوستر شوند، چون برعکس متولیان فرهنگ ما، در کشورهای غربی مهمترین حوزه، مربوط به رده سنی کودک و نوجوان است و به شدت برای نوجوانان کشورهای دیگر، از جمله کشورهای ما محتواهای مورد دلخواهشان را تولید و به آنها تزریق میکنند!