اقدام موهن و هتاکانه اخیر جریانهای افراطی در اهانت به قرآن کریم در سوئد و هلند، نقطه آشکارساز اسلامستیزی سیستماتیک در غرب محسوب میشود. به عبارت بهتر، وقایع تاسفبار اخیر را باید در یک فرامتن کلانتر از رویکرد اعلامی مقامات اروپایی مورد فحص و بررسی قرار داد. واقعیت امر این است که نهادهای امنیتی و دولتی در کشورهای مختلف اروپایی، در حال هدایت پنهان نوعی بر هم کنش داخلی در جوامع خود هستند: در یک سوی این معادله، "تروریسم تکفیری" و در سوی دیگر آن، "تروریسم اسلام ستیزانه" عرض اندام کردهاند. هر دو نوع تروریسم، منبعث از یک اتاق فکر بوده و هستند و مقامات غربی تلاش میکنند خروجی برهم کنش این دو را به سود تضعیف "اسلام گرایان واقعی" به گردش درآورند.
در سایه همین نگاه خطرناک، قرآنستیزی در غرب از یک "ضد ارزش" تبدیل به "عملی مباح" شده و حتی نهادهای قضایی و دولتی در اسکاندیناوی و سرتاسر اروپا نیز از این روند به صورت آشکار و پنهان حمایت میکنند. در شکلدهی و استمرار این معادله، نمیتوان از بازی خاص رسان های غربی غافل شد. رسانههای غربی به گونهای ماجرای اهانت به قرآن را صورتبندی میكنند كه گویا یك گروه افراطی چنین اقدامی را انجام داده است و هر چند دولتهای غربی موافق این مسئله نیستند اما در راستای آزادی بیان این مسئله را تحمل میكنند. بدون تردید این یك صورتبندی كاملا تصنعی و نوعی آدرس غلط به افکار عمومی جهان محسوب میشود! در این اسلامستیزی سیستماتیک، منظومهای طراحی شده که در آن دولتها، رسانهها و نهادهای امنیتی هر یک در چارچوب آن کارکرد و کارویژه خاص خود را داشته و در همافزایی مطلق با یکدیگر حرکت میکنند. شرایطی كه دولتهای غربی فراهم كردهاند باعث شده است گروههای افراطی، اسلامستیز و قرآنستیز نه تنها قدرت حیات در جامعه غرب پیدا كردهاند بلكه وارد اركان رسمی قدرت ( دولتها و پارلمانهای اروپایی) شدهاند.
اما بدون شک، طراحی یک بازی به معنای فرجام بدون دردسر آن نخواهد بود! باید تاکید کنیم که نهادهای امنیتی غرب بدترین خطای محاسباتی ممکن را با حمایت از گروههای اسلامستیز صورت دادهاند زیرا در آیندهای نزدیک، هر دو تروریسم خودساخته غربی (تروریسم تکفیری و تروریسم نژادپرستانه و اسلامستیزانه در اروپا)، مخاطرات و هزینههای خود را متوجه موجودیت صاحبان اصلی خود خواهند ساخت. در مواجهه با قرآنستیزی در غرب، قطعا باید با قاطعیت کامل چنین اقداماتی را محکوم و دولتهای غربی را در برابر آن پاسخگو ساخت اما این شرط کافی برای مواجهه با این روند نیست!
کشورهایی آگاه مانند جمهوری اسلامی ایران باید در چارچوب وظیفه ذاتی خود مبنی بر جهاد تبیین، از شبکه حامی گروههای اسلامستیز در غرب (یعنی دولتها و نهادهای امنیتی در این کشورها) پرده برداشته و در این خصوص نشانهها و شواهد محکم و غیر قابل انکار خود را به افکار عمومی جهان ارائه کنند. بدیهی است که در سایه این تبیین و بصیرتافزایی جهانی، دیگر جایی برای بازی دستگاههای رسمی و نهان قدرت در غرب با کلمات و واژگانی تزیینی و مبهم مانند آزادی بیان و حق ابزار عقیده باقی نخواهد ماند. در این خصوص نباید حتی اندکی تعلل کرد....