پس از سقوط رژیم پهلوی و تسلیم ارتش شاهنشاهی در بهمن 1357، کلانتریها و پادگانهای نظامی به تسخیر انقلابیون افتاد. در این بین، حجم بالایی از انواع سلاحهای نظامی در جامعه پخش شد که خود عامل مهمی در گسترش ناامنی و خشونت به شمار میآمد. طبیعی بود که پس از پیروزی انقلاب، برای حفظ آرامش کشور و کاستن از خشونت و ناامنی، دولت خواهان تحویل سلاحها شود و این خلع سلاح شامل همه گروههای سیاسی نیز شود. آقای هاشمیرفسنجانی در شرح این وضعیت در خاطراتش مینویسد:
«تا چندین روز پس از پیروزی انقلاب، هنوز تیراندازی و تا حدودی ناامنی در تهران و برخی از شهرهای بزرگ ادامه داشت و حتی حمله به اماکن دولتی، ورود غیر مجاز به منازل اشخاص، هرج و مرجهای خیابانی و زد و خوردهای پراکنده دیده میشد و گفته میشد در روزهای درگیری 21 و 22 بهمن، برخی از مردم و بعضی از گروههای سیاسی، اسلحههای بسیاری راـ از هر جایی که به دستشان رسیده بود، مثل پادگانها و کلانتریهاـ برده بودند و گزارشهای اولیه حاکی از آن بود که بیش از 300 هزار قبضه اسلحه در دست مردم عادی است... به هر حال، در چنین شرایطی طبیعی بود که حفظ امنیت توسط کمیتهها، به صورت کامل، امری دشوار و حتی غیر ممکن به نظر برسد. به همین دلیل، به نظر ما خلع سلاح عمومی یک ضرورت بود؛ هر چند همین گروههای سیاسی که دارای واحدهای شبه نظامی بودند، با آن مخالفت میکردند.»
در این میان، برخی سازمانهای نظامی، از جمله «سازمان مجاهدین خلق» به طور خاص فعالیت خود را برای جمعآوری سلاح آغاز کرده بودند. «رضا کیواننژاد» یکی از اعضای سازمان مجاهدین درباره هدف سازمان از تجهیز و ذخیره سلاح در روزهای ابتدایی انقلاب میگوید: «با اوجگیری و حاد شدن کامل جریانات در روزهای پیروزی انقلاب، خط سرقت سلاح و مهمات به وسیله افراد سازمان پیاده گردید. این خط عمدتاً به وسیله مرکزیت که آن موقع تشکیل شده بود از مسعود رجوی، موسی خیابانی، علی زهکش، مهدی ابریشمچی و عباس داوری بود... تحلیل این مسئله به وسیله مرکزیت این بود که از آنجا که رشد تضادهای دو جریان در نهایت به خشونت گراییده و با سلاح حل میشود، لذا باید برای این برخورد آماده گردید.» آیتالله محمد یزدی نیز طی خاطرهای نقل میکند: «من یکی از افراد منافقین را فراخواندم و در راهروی منزلمان با او به طور خصوصی صحبت کردم و هدف سازمان مجاهدین را از جمعآوری و اختفای سلاح جویا شدم. در خلال جوابهایی که آن شخص به من داد، پی بردم که آنها قصد دارند راه خودشان را از راه امام و روحانیت جدا کنند.»
در این وضعیت، جمعآوری سلاح به اولویت نظام اسلامی بدل شد و حضرت امام(ره) بارها به این ضرورت اشاره کردند. از جمله با صدور پیامی با صراحت اعلام داشتند:
«ملت شریف و مبارز ایران! لازم است به تذکرات زیر توجه فرمایید:
۱ـ اسلحههایی که به دست مردم افتاده، از بیتالمال مسلمین است و اَحَدی حق خرید و فروش آنها را ندارد؛ و تصرف در آنها بدون اجازه مقام مسئول، حرام و موجب ضمان است.
۲ـ اسلحه و آنچه از اموال دولت در دست اشخاص است، مستقیماً یا توسط امام جماعت یکی از مساجد، به کمیته مخصوص که از طرف نخستوزیر تعیین شده است، تحویل دهند و قبض رسید بگیرند. تخلف حرام و موجب تعقیب است.
۳ـ کسانی که اسلحه به دست آنان است و تحویل نمیدهند، بر عموم ملت است که مراقبت از آنان کنند و آنان را به همان کمیته معرفی نمایند.
۴ـ از تیراندازیهای بیمورد و هدر دادن فشنگها شدیداً احتراز کنید که موجب نارضایتی مردم و اتلاف اموال عمومی است.
۵ـ هر کسی به یکی از اماکن دولتی یا غیر آن حمله کند، مورد تعقیب واقع میشود.
۶ـ مردم موظفند از حمله به شهربانیها و کلانتریها و ژاندارمریها و پادگانهای ارتش و اماکن دولتی و ملی و کاخها جلوگیری کنند و با برادران نیروهای هوایی و زمینی و دریایی و سایر قوای دولتی برادرانه رفتار نمایند که آنان به ملت پیوستهاند.
اهالی محترم ایران، جنود اسلامی ولیامر(عجلاللّه تعالی فرجه) نگذارید اسلحه به دست مخالفان اسلام بیفتد؛ فرصت به دشمنان خدا و ملت ندهید.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته. / (۱۵ ربیعالاول ۹۹/ ۲۴ بهمن ۱۳۵۷)/ روحاللّه الموسوی الخمینی»
اما همین اقدام طبیعی و ضروری که هر عقل سلیم و هر طرفدار امنیت و آرامش در جامعه آن را تأیید میکرد، به مذاق برخی جریانها و گروههای سیاسی خوش نیامد! این گروهها که خود را مستثنی دانسته و برای خود جایگاه خاصی قائل بودند، حاضر نبودند سلاحهای خود را تحویل دهند! سازمان مجاهدین خلق به جای لبیکگویی به امام(ره)، چند روز بعد آییننامهای را برای حمل و نگهداری سلاح منتشر کرد و هدف از مسلح بودن را برقراری صلح در جهان اعلام کرد. در همین ایام (5 اسفند ۱۳۵۷) «مسعود رجوی» در دانشگاه تهران حاضر شد و طی سخنانی برای حاضران به نوعی اولین موضعگیری رسمی سازمان در برابر انقلاب را مطرح کرد. وی مدعی شد:
«انقلاب ما ناقص و ناتمام و رو به افول خواهد بود مگر اینکه:... هیچ گونه تضییق نظامی و سیاسی برای انقلابیون اصیل وجان بر کف که از قدیم میجنگیدهاند به وجود نیاید... . به طور مشخص بوی ایجاد انواع تضییقات برای نیروهای اصیل انقلابی جان بر کف که از قدیم هم میجنگیدهاند... چه بسا فراهم باشد. منظورم انقلابیون پیشتاز است. به قول قرآن السابقون السابقون که متأسفانه مُقَرَّبون نیستند، بلکه مُبَعَّدون هستند. یعنی به رهبری نزدیک نیستند، بلکه دور هستند... مبادا تجاربی که در یکی از کشورهای عرب همسایهمان داریم، در اینجا تکرارشود: مسئله گارد ملی، حرس القومی، و بعد شکار انقلابیون و خلع سلاح آنها. البته بیتردید روشن است که آنهایی که در سیاهترین سالها میجنگیدند، هیچ وقت از آرمانهای خود دست نخواهند کشید... آیا جلوی آنها را که آمدهاند جانشان را فدا کنند به خاطر آرمانهایشان، آیا جلوی این را قدرتی هست که بگیرد؟ کدام قدرت؟ قدرتی هست که مانع جهاد بشود؟ هرگز!»
ادبیات کلام فوق به خوبی خودکامگی و خودشیفتگی این جریان را آشکار کرده و به صراحت نظام را تهدید میکند که تسلیم قوانین جمهوری اسلامی نخواهند شد! در همین ایام، حضرت امام(ره) ضمن برحذر داشتن مردم از تعرض به نیروهای نظامی و انتظامی اظهار داشتند: «باید به مراکز شهربانی و ژاندارمری و ارتشی حمله نشود؛ اینها دیگر برگشتهاند و از خود ما هستند. ارتش و ژاندارمری و ارتشی حمله نشود؛ اینها دیگر برگشتهاند و از خود ما هستند. ارتش و ژاندارمری و شهربانی از خود ما هستند؛ تمام قوای انتظامی از ما و ما از آنها هستیم؛ همه هوادار اسلام هستیم.»