در سال 1368، وقتی در مدرسه حقانی کار میکردم، میخواستم به امام خمینی(ره) نامهای بنویسم و استعفا بدهم تا به کارهای فرهنگی برسم. به ذهنم رسید تا نامه را به رئیسجمهور وقت بدهم تا کار صورت جدیتری به خود بگیرد. نامه را به ایشان دادم، اما نگفتم محتوای نامه چیست و ایشان هم از باب رفاقت نامه را به دفتر برد، بعد از آن از ایشان پرسیدم: «اگر دوره ریاستجمهوری شما تمام شود به چه کاری مشغول میشوید؟» ایشان در پاسخ گفتند: «اگر امام نهیام نکند به حوزه میروم و آخوندی میکنم؛ اما اگر امام بگوید به بخش عقیدتیـ سیاسی یکی از ژاندرمریهای سیستان و بلوچستان بروم، تعلل نخواهم کرد.» در تصمیم خودم ماندم و به فکر فرو رفتم. این اوج ذوب در ولایت است. اوج بیتفاوتی به منصبها و مقامات دنیوی. ایشان حتی زمانی که از سوی خبرگان به رهبری انقلاب انتخاب شد، خود دنبال این مسئولیت نبود؛ این مسئولیت (رهبری) بود که حضرت آیتالله خامنهای را به سمت خود طلب کرد و امروز کسانی که از ولایت و پیروی از امام دم میزنند، باید از رهبر معظم انقلاب تبعیت داشته باشند. این خود درسی است که باید به آن اهمیت داد و یاد گرفت. بنابراین، نباید در نظام اسلامی تندتر و کندتر از رهبر حرکت کرد. اگر مسئلهای را رهبر فرع گرفت، دیگران نباید آن را اصل بگیرند و اگر مسئلهای را رهبر اصل گرفت، دیگران نباید آن را فرع بگیرند.
مرحوم آیتالله محیالدین حائریشیرازی