او همیشه متواضع و سر به زیر بود، ادب و متانت یکی از ویژگیهای او بود، و با اینکه از نظر جسمی از ناحیه کمر مجروح بود؛ اما وقتی اشخاص برای عیادت به منزلمان میآمدند، از جای خود بلند میشد و به آنها احترام میگذاشت.
هیچ وقت غرور نداشت و هیچ گاه با صدای بلند با کسی حرف نمیزد. همیشه خنده بر روی لبانش بود حتی آن موقع که درد و زجر میکشید و اصلاً به روی خود نمیآورد که ناراحتی دارد. شهید هیچ شکایتی از وضع خود نداشت و همیشه خدا را شکر میکرد.
عبدالحمید با تمام مشکلاتی که از نظر جسمانی داشتند، اما در زندگی صبور بودند و مشکلات را با هر سختیای که بود، خودشان حل میکردند و از کسی کمکی نمیگرفتند. او در مورد کارها با من مشورت میکرد و عقیده داشت نظرات همسر در زندگی مشترک اهمیت زیادی دارد.
شهید عبدالحمید از نظر اخلاقی بسیار عالی بودند، با بچههای فامیل مهربان بودند، آنها را دوست داشتند و با آنها بازی میکردند.
به نقل از همسر شهید عبدالحمید عسگری
عبدالحمید عسگری سال 1337 در روستای هویه، استان اصفهان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. او در دوران مدرسه با مشکلات عدیدهای، از جمله وضعیت بد مالی روبهرو بود، با این شرایط همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی دوره دبیرستان خود را به اتمام رسانید و در سال 1360 وارد سپاه شد. در عملیات والفجر2 در منطقه عمومی حاج عمران با سمت فرماندهی گروهان از لشکر 8 نجف اشرف بر اثر موج انفجار شدید و ترکش از ناحیه نخاع و کلیه و دست چپ مجروح شد.
وی به علت جراحات زیاد مکرر در بیمارستانهای پیرانشهر، ارومیه، شیراز و اصفهان بستری میشد و تحت نظر پزشکان بود؛ با این همه و با وجود تمام این مشکلات درمانی در محل کار خود انجام وظیفه میکرد.
او همچنین در سال 1364 در عملیات بدر شرکت داشت و با این وضعیت دردناک جسمانی ذرهای در کار خود کمکاری نشان نمیداد و در کمک رساندن و خدمت پا پس نمیکشید و در عین حال تحت درمان پزشکی و بعضی مواقع بستری و تحت عملهای جراحی قرار میگرفت. با تمام تلاشهایی که برای سرپا نگه داشتن جانباز عبدالحمید صورت گرفت، گویی زور ترکشها چربیده بود. سرانجام عبدالحمید در تاریخ 1374/7/1 بر اثر از کار افتادن کلیهها در بیمارستان به درجه رفیع شهادت که سالها در پیاش بود، نائل شد.