«میسّربنعبدالعزیز» از معاریف اصحاب امام باقر(ع) بوده که در علم رجال هم توصیف شده است. امام باقر(ع) جملهاى درباره او دارد که اى میسّر، چند بار مرگ تو فرارسیده و خداوند اجل تو را به تأخیر انداخته است براى اینکه صلهرحم به جا آوردى و مشکلات آنان را حل کردى. حضرت امام محمّدباقر(ع) در حدیثى به میسّر فرمود: «آیا شیعیانمان را به تو معرّفى کنم؟» گفت: «فدایت شوم و جانم به قربانت باد بفرمایید.» امام(ع) فرمود: «آنها دژهاى محکمى هستند و سینههاى امانتدارى دارند و صاحبان عقلهایى وزین و متین هستند، شایعهپراکنى نمىکنند و اسرار را فاش نمىکنند و آدمهاى خشک و خشن و ریاکار هم نیستند، راهبان شب و شب زندهداران و شیران روزند.» این حدیث کوتاهى است که هفت وصف براى شیعیان و یک دنیا مطلب و مسئولیت در آن نهفته است. شاید معناى «حصون حصینه» این باشد که شیعیان در مقابل تبلیغات دشمن نفوذناپذیر هستند. اکنون که وضع فرهنگى در دنیا به شکل خطرناکى نسل جوان ما را تهدید مىکند، آیا راهى براى تقویت جوانانمان پیدا کردهایم؟ اگر نمىتوانیم میکروبها را بکشیم، باید خود را تقویت کنیم. این نکته را توجّه داشته باشید که در زمان ائمه(ع)، یکى از گِلههاى ائمه این بود که بعضى از شیعیان ما اسرار ما را فاش مىکردند. مراد از افشای اسرار این بود که مقاماتى که ائمه داشتهاند، براى هر کسى گفته مىشد. مقام علم غیب امام، شفاعت در روز قیامت، امانتدار علوم رسول الله(ص)، شاهد و ناظر اعمال شیعیان و معجزات و...، اینها مسائلى بود که مردم عادى و مخالفان تحمل این اسرار را نداشتند. بعضى از شیعههاى ساده و خام در هرجا مىنشستند، همه چیز را مىگفتند و این چیزى جز ایجاد اختلاف و عداوت و دشمنى به بار نمىآورد. امام فرمودند شیعیان ما، سینههاى امانتدارند، افشاکننده بىجهت نیستند، ایجاد اختلاف در میان این و آن نمىکنند، از این بدتر غلاتى است که تازه پیدا شدهاند که به بهانه ولایت، کفریات و تعبیرات زشتى درباره ائمه(ع) مىگویند که هرگز ائمه از آنها راضى نیستند، باید مراقب این غلات جدید باشیم... . از جمله صفاتى را که در اینجا براى شیعیان بیان فرموده، این است که اینها خشن نیستند، شیعه پرمحبّت است، داراى لطافت است، روح علىبن ابیطالب(ع) را دارد، روح امام صادق و ائمه هدى(ع) را دارد، که حتّى به دشمنانشان هم محبّت مىکردند. ریاکار نیستند، شیعیان ما دو حالت مختلف را با هم جمع کردهاند. اگر کسى عبادتهاى شبانه آنها را ببیند، مىگوید اینها زاهدان روزگار و آدمهاى خوبىاند که دست و پایى ندارند، امّا روزهنگام مشاهده مىکند که مثل شیر در صحنه اجتماع حاضر مىشوند.