یکی از مفاهیمی که در سالهای اخیر فراگیر شده، «بصیرت» است. مفهوم بصیرت یک مفهوم عام و پرکاربرد در تمام شئون زندگی است که متأسفانه آن را فقط برای جریانهای سیاسی بهکار میبریم. به عبارتی، در جامعه ما برای مسائل سیاسی و مذهبی کاربرد دارد. بصیرت بهمعنای شناخت حقیقت و قدرت درک صحیح امور است. بصیرت در لغت، به معنای عقیده قلبی، شناخت، یقین، زیرکی و عبرت است و در اصطلاح، عبارت است از قوهای در قلب شخص، که به نور قدسی منور بوده، به وسیله آن حقایق اشیا و امور را درک میکند؛ همانگونه که شخص بهوسیله چشم، صُوَر و ظواهر اشیا را میبیند. شاید بتوان «بینش» را معادل بصیرت گرفت؛ اما معنای جامع و مانعی پیدا نمیکند و شاید بسیاری از اوقات مفهوم را نرساند. در کل هر انسانی نیاز دارد که حق و باطل را با امداد الهی ببیند، در جایی که دچار حیرت و سردرگمی شدید میشود و این حیرتها فقط در مسائل سیاسی نیست؛ بلکه امکان دارد در لحظات خاص زندگی دچار آن شویم که نیاز ما را به آن نور مقدس ضرورت میبخشد. انسانها بیشتر در مواقع اضطرار یا به قول معروف سر بزنگاه به بصیرت یا بینش نیاز پیدا میکنند و وقتی پیچهای خطرناک را رد میکنند؛ میبینند چقدر این بینش برای آنها مفید بوده و چقدر به کار آمده است. هر کسی در زندگی دچار بحرانهایی است، چه در مسائل مادی، معنوی، تصمیمات مهم تحصیلی، شغلی، زناشویی، تربیتی، سیاسی و... جریانهایی او را به مسیرهایی منحرف میکنند یا میخواهند او را از مسیر درست خارج کنند. در این هنگام دادههایی که در ذهن جمع کرده، اعم از مطالعه، مشاهده و تجربه به کمک او میآیند. البته کسی که اهل تقواست، هر سه وسیله نجات را در قرآن و روایات پیدا میکند؛ زیرا خداوند در قرآن تمام احتیاجات زندگی مادی و معنوی را بیان فرموده است و همچنین روایات اهل بیت(ع)، بینش و بصیرت ما را هوشیار نگاه میدارد تا تصمیمات درست بگیریم. حضرت جوادالائمه(ع) میفرمایند: «هرکس موقعیتشناس نباشد، جریانات او را مىربایند و هلاک خواهد شد.» (بحارالانوار، ج ۶۸، ص 340) جریانهای زندگی انسان دستخوش اتفاقاتی است که در اختیار او نیست، اما اینکه چه تصمیمی در این جریانها بگیرد و چگونه عمل کند که هلاک نشود، در دست و اختیار او است. در جایی که افرادی اختلاف ایجاد میکنند، دشمنی ایجاد میکنند، دوستان را نسبت به یکدیگر بدبین میکنند، وصلها را فسخ میکنند، به بینش الهی نیازمندیم تا از هلاکت خودمان و عزیزانمان جلوگیری کنیم. گاهی انسان ترجیح میدهد در مقابل انسان فتنهگر یا بدطینت و نادان سکوت کند؛ زیرا این سکوت برای او امنیت بیشتری میآورد. امام جواد(ع) میفرمایند: «چنانچه افراد جاهل ساکت باشند، مردم دچار اختلافات نمىشوند.»(بحارالانوار، ج 75، ص 81) اما آیا میتوان جاهل را ساکت کرد؟ بهترین راه در این اختلافانگیزیها شناخت جاهل و شناخت تکلیف خودمان است. جدا از اینکه ما باید بدانیم چگونه در مقابل جاهل عمل کنیم، این را هم باید بدانیم که چگونه با اختلافانگیزیهای او مقابله کنیم. اینکه هر حرف و سخنی را قبول کنیم و عقل و اراده خودمان را در اختیار افراد جاهل و مغرض قرار دهیم؛ یعنی به سمت نابودی و هلاکت خودمان رفتیم. انسانی که برای انتخاب لباس خود، غذای خود، وسیله نقلیه یا محل سکونت خود این همه تلاش میکند و وسواس به خرج میدهد، آیا نباید برای آنچه میشنود، میبیند و فکر میکند، دقت و وسواس داشته باشد؟ شاید پرسیده شود چگونه فرد جاهل را بشناسیم؟ در بالا گفته شد اگر به سلاح علم و فکر مسلح باشیم، میتوانیم راحت افراد جاهل، مغرض و فتنهجو را بشناسیم؛ اما اگر این شناخت سخت بود، باید خودمان را عادت دهیم در قبول هر چیزی که میبینیم و میشنویم سختگیر باشیم. امام جواد(ع) درباره پذیرش حرفها و قولها نکتهای میفرمایند: «هر کس به شخص سخنران علاقهمند و متمایل باشد، بنده اوست، پس چنانچه سخنور براى خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست و اگر از زبان شیطان و هوا و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.»(کافی، ج ۶، ص 434) این بیان شریف کار را برای ما راحت کرده است. تشخیص اینکه چه حرفی درست است یا غلط به فحوای کلام گوینده و میل شنونده بستگی دارد. ما باید ببینیم نیت کسی که در حال سخن با ماست و میخواهد ما را به جهتی متمایل کند، چیست؟ باید ببینیم از چه منابعی سخن میگوید و میخواهد ما را به سمت چه کسی یا چه چیزی ببرد؟ انسان موقعیتشناس تمام جوانب موجود در حرف یا کاری را بررسی میکند و پس از آن به سمتش میرود. امام جواد(ع) میفرمایند: «هرکس بدون اطمینان نسبت به جوانب [هر کارى، فرمانى، حرکتى و...] مطیع و پذیراى آن شود، خود را در معرض هلاکت قرار داده و نتیجهاى جز خشم و عصبانیّت نخواهد گرفت.»(بحارالانوار، ج 75، ص 364) بسیاری از خشمها و خشونتهای موجود در جوامع در طول تاریخ به دلیل نسنجیده عمل کردن برخی افراد بوده که نیت بدی هم نداشتند؛ اما خود را به جریانهایی سپردند که خیر خودشان و مردمشان در آن نبوده است... .