پیدایش پدیده صهیونیسم با واکاوی چهره پنهان آن به چند قرن قبل باز میگردد که بدون توجه به آن پیشینه، نمیتوان ماهیت این پدیده و جریان پشت صحنه را شناسایی کرد. برای واکاوی پشت صحنه این جریان قدری باید تاریخ را ورق زد:
الفـ حاکمیت اعراب در طول هفت قرن/ با پیدایش اسلام و گسترش آن، در مجموع اعراب در طول هفت قرن بر منطقه وسیعی از شرق تا چین و از غرب تا فرانسه و اسپانیا حکومت میکردند و قدرت بلامنازع را در جغرافیای وسیعی از جهان در دست داشتند. تاریخ هفتصد ساله اعراب با فراز و نشیب و حوادث تلخ و شیرین همراه بود.
بـ سقوط خلافت عباسیان و تشکیل امپراتوری عثمانی/ عملکرد ناصحیح و توأم با ظلم و خشونت خلفای بنی عباس به ویژه برخورد آنان با امامان معصوم(ع) و کاهش پشتوانه مردمی، رو به تزلزل گذاشت و سرانجام خلافت عباسیان در سال 656 ه.ق سقوط کرد و در تعقیب آن امپراتوری عثمانی شکل گرفت. با شکلگیری امپراتوری عثمانی و حاکمیت عثمانیها با محوریت ترکها عملاً قدرت از حیطه اعراب خارج شد و در قلمرو ترکان قرار گرفت که نوعی سرخوردگی برای اعراب به شمار میآید.
جـ نقشه سردمداران انگلیس و فرانسه برای سلطه بر خاورمیانه/ اروپاییها به ویژه انگلیس و فرانسه از قرن 19 به بعد در جهت تأمین منابع خام برای کارخانههای خود بهترین نقطه را برای دستیابی به اهداف خود، شناسایی کردند که همان خاورمیانه و به تعبیر صحیح آن منطقه غرب آسیا بود که سرشار از منابع فسیلی بود و در موضوع نفت حدود 540 میلیارد بشکه محاسبه میشد، اما قدرتهای مذکور با دو مشکل اساسی مواجه بودند:
اوّل: وجود قدرتی به نام امپراتوری عثمانی؛ مانع بزرگ در برابر اهداف استعماری اروپاییان برای سلطه بر منطقه، قدرت بزرگ امپراتوری عثمانی با گرایش به اسلام بود که گستره آن بخشی از اروپا را در بر می گرفت و خطر توسعه آن هم وجود داشت و انگلیس و فرانسه نمیتوانستند با وجود این قدرت وارد قلمرو سرزمینی مسلمانان شوند، لذا در مرحله اول تمام تلاش آنها روی تجزیه این امپراتوری متمرکز شد و اقدامات گستردهای را با استفاده از تخریب چهره امپراتوری و ایجاد اختلاف بین مسلمانان و جامعه عرب و ترکها در دستور کار قرار دادند.
دوّم: فقدان پایگاه استقراری در منطقه؛ دومین مشکل دول استعمارگر برای سلطه بر منطقه، فقدان یک پایگاه استقراری و اهرم برای استمرار سلطه و حفاظت از منافع در گستره قلمرو غرب آسیا بوده است. با توجه به پایان دوره استعمار کهنه و عدم امکان حضور مستقیم همچون حضور انگلستان در دوران تسلط بر هندوستان، رژیمهای حاکم بر انگلیس و فرانسه به دنبال جای پای محکمی بودند که با ویژگیهای خاص خود بتوانند اهداف آنان را در منطقه تضمین کنند و راههای متفاوت را مطالعه کرده و سرانجام گمشده خود را در وضعیت قوم یهود که در نقاط مختلف آواره بوده و به دنبال تعیین مکانی بودند، یافتند و برنامهریزی گستردهای را برای اسکان این قوم آواره در قلب جهان اسلام به عمل آوردند.