«محرم» از راه رسیده است؛ ماه پیروزی خون بر شمشیر، ماهی که مردم جامعه مسلمان در برابر امامت و ولایتپذیری آزموده شده و عده قلیلی سربلند و عده کثیری روسیاه شدند. آزمونی که نهایتش در عاشورا و لشکرکشی کفر علیه حق و حقیقت به اوج خود رسید و درسها و عبرتهای بسیاری برای آیندگان بعد خود داشت.
شهادت برای ولایت
لحظه به لحظه عاشورا را باید هزاران بار و طی قرنها مرور کرد تا درسها و عبرتهایش را به فراخور زمان استخراج کرد و آن را دستمایه ولایتپذیری در هر عصر و زمانی قرار داد. شاید همین عشق به اباعبدالله و عاشورا و حسین است که جوانی همچون آرمان علیوردی زیر شکنجه عدهای خودفروخته تا مرز شهادت تاب میآورد؛ اما لبی به اهانت نسبت به ولایت زمان خود نمیگشاید. همان عشقی که یاران غیور امام حسین(ع) در عاشورا دارند و عبرت و درسی برای آیندگان میشوند و آنچنان صبر و استقامت داشته و اطاعت از ولایت دارند و مطیع امامت هستند که تا پای جان با وسوسهها و دسیسههای دشمن و بعد هم نبرد تن به تن تا پای شهادت میایستند.
درسها و عبرتها
لحظه به لحظه عاشورا درس است. هر اقدام و هر اتفاقش به نوعی چیزی را بیان میکند و هدفدار است. هرکس به فراخور خودش سهمی بر میدارد و درسی میگیرد. عاشورا جایی است که عشق به نهایت خود میرسد و در لحظات استقامت، عبادت، جنگ و دفاع و شهادت فقط معبود دیده میشود. این واقعه سترگ، در تاریخ بشری موجی پدید میآورد و مسلمان و غیرمسلمان را با ارزشهای متعالی و مفهوم حیات هدفدار آشنا میکند. هر اندازه که انسانها با درسهای نهفته در آن حرکت خونین و ژرف آشناتر شوند، به همان میزان عزتمند، ولایتمدار و آزاده همچون حر و علیوردی خواهند زیست و پایههای حکومت طاغوتها را خواهند لرزاند.
سعادت در پیروی از ولایت است
درسهایی که از عاشورا میتوان گرفت، در گفتار و کردار امام حسین(ع) و یارانش دیده میشود و کسی که به دقت در مجموعه این واقعه بنگرد و آن را فرا راه خود قرار دهد، با این درسهای انسانساز آشنا میشود.
یکی از برجستهترین عبرتها و الفبای نهضت عاشورا از روحیات والای حسینبن علی(ع) و یارانش، عنصر «شهادتطلبی» و در عین حال مقدم شمردن ولایت و اجرای حدود و احکام الهی است؛ لذا حکومت کفر و باطل و بیعت با حاکم فاسد را نمیپذیرند و برای اصلاح جامعه مسلمین قیام میکنند تا آیندگان از این واقعه سترگ عبرتی به نام گوش به فرمان امامت و ولایت دریافت کنند و نسبت به فساد و بدعتگذاری در دین منفعل نباشند.
مرگ یا ارزشهای متعالی
امام حسین(ع) در خطبه «خط الموت...» به آن تصریح میکند و با جمله «مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا» یاران شهادتطلب را بر میگزیند و به مسلخ عشق کربلا میبرد. اینگونه به استقبال مرگ رفتن، چون مبتنی بر درک والاتری از فلسفه حیات است، با خودکشی متفاوت است. خودکشی و خود را به هلاکت افکندن، شرعاً حرام و عقلاً ناپسند است؛ اما استقبال از مرگ به دلیل ارزشهای متعالی، مشروع و معقول است. حتی اگر انسان بداند در یک حماسه و مبارزه به شهادت خواهد رسید؛ چراکه گاهی تکلیف ایجاب میکند که جان را فدای دین کند، چون دین، گرامیتر از انسان است. این فرهنگ، پذیرفته همه اقوام و ملتهاست و این نوع مرگ انتخابی و آگاهانه، مکمل حیات شرافتمندانه است، نه در تناقض با آن. چون مرگ پایان نیست تا کسی با انتخاب مرگ، به پایان یافتن خویش کمک کرده باشد. مرگ سرخ و شهادت، نوع کمالیافتهتری از حیات است. امام حسین(ع) با علم به شهادت در حادثه کربلا، به آن قربانگاه رفت تا در سایه شهادتش، اسلام زنده بماند و حق حیات یابد. این هدفی است ارزشمند که چون امام حسین(ع) هم قربانی آن شود. سیدالشهداء این راه را برگزید و آن را پیش پای بشریت گشود و روندگان این صراط جاودانه، همه شاگردان مکتب عاشورایند.
شهامت برای شهادت
اصحاب امام حسین(ع) نیز در شب عاشورا، یک به یک برخاسته، این روحیه را ابراز میداشتند و از مرگ، هراسی در دلشان نبود؛ چنانکه حضرت علیاکبر(ع) و حضرت قاسم(ع) چنین شهادتی را برحق و شیرینتر از عسل میدانند. اینها همه نشاندهنده این روحیه و اندیشه است که مرگ در راه عقیده و شهادت در راه خدا، آرزوی قلبی وارستگانی است که رشته تعلقات دنیوی را بریده و به حیات برین و رزق الهی در سایه شهادت دل بستهاند. در عاشورا عبرتهایی است که اگر دقت شود و مردم و ولایتپذیران هر عصر و زمانی به آن چنگ زنند، نه گمراه میشوند و نه در دین خللی وارد میشود و در عوض پایه حکومت ستمگران و فاسدان در زمین نابود میشود، به شرط آنکه عبرتهای عاشورایی در عاشورا نماند.