«رادیو» را میتوان نخستین رسانه مدرن و تأثیرگذار جهان صنعتی نام نهاد. این رسانه را در سال ۱۸۹۵ میلادی «گوگلیمو مارکونی» مخترع ایتالیایی اختراع کرد. این دستگاه میتوانست امواج رادیویی را تا فاصله ۶/۱ کیلومتری ارسال کند. مارکونی در سال ۱۸۹۶ میلادی اولین پیام رادیویی را از طریق اقیانوس اطلس ارسال کرد. این پیام عبارت بود از: «S» که مخفف «SOS» بود.
پس از رادیو، تلویزیون را میتوان دومین و مهمترین رسانه قرن بیستم نام نهاد. این دستگاه را در سال ۱۹۲۵ میلادی «فیلو فارنزورث» مخترع آمریکایی اختراع کرد و کمتر از پنج سال بعد به شکل عمومی در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. تلویزیونهای اولیه به دلیل قیمت گزافشان عملاً کالایی لوکس در نظر گرفته میشدند، اما به مرور و در دهه ۱۹۵۰ با توسعه فناوری ساخت و عرضه تلویزیونهای رنگی، این رسانه به بسیاری از خانهها راه یافت و به محبوبترین ابزار رسانهای در دسترس خانوادهها تبدیل شد. در نتیجه، کم کم جریانهای سیاسی به فکر بهرهبرداری از ظرفیت شبکههای تلویزیونی در راستای پیشبرد اهداف خود افتادند که نتیجه آن تولد شرکتهای رسانهای بزرگ و چند ملیتی در کشورهای غربی بود که از قضا اغلب آنها به لابیهای صهیونیستی وابسته بوده و هستند.
این شرکتها به لطف توسعه ارتباطات ماهوارهای، شبکههای تلویزیونی بینالمللی گوناگونی را تأسیس کردند که هدف آنها تأثیرگذاری بر افکار عمومی جهان و همراهسازی آنها در مسیر تأمین منافع جهان غرب و خاصه قدرتهای برتر آن، یعنی کشورهایی مانند آمریکا، انگلیس و فرانسه بود.
این رویکرد سودجویانه قدرتهای غربی زمینه ارائه مفهوم جدیدی با عنوان «امپریالیسم رسانهای» را در بین نخبگان جهان فراهم کرد. این اصطلاح را «ادوارد هرمن» و «رابرت مکچسنی» برای اولین بار در سال 1986 میلادی در کتاب «صنعت فرهنگ» استفاده کردند. آنها در این اثر برای توصیف نفوذ و سلطه رسانههای کشورهای قدرتمند بر فرهنگ و افکار کشورهای دیگر این اصطلاح را به کار بردند.
همانگونه که مشخص است، امپریالیسم رسانهای در پی تضعیف فرهنگهای ملی و محلی است. این سیاست از طریق معرفی ارزشها و ایدئولوژیهای غربی به منزله ارزشهای برتر جهانی و در مقابل معرفی فرهنگها و ارزشهای ملی و محلی کشورها و جوامع مستقل به عنوان مسائلی بیارزش و بیمصرف پیش برده میشود.
امروزه، در پی توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات و فراگیری شبکه جهانی اینترنت شاهد شکلگیری فضای مجازی و زیست مجازی وابسته به آن هستیم، رسانههای نوین شکل گرفته در این فضای نوین اطلاعرسانی عملاً گوی سبقت را از شبکههای تلویزیونی ربوده و به منزله رسانههای محوری پیشبرد امپریالیسم رسانهای مطرح هستند. با این حال، تجربیات و مشاهدات سالیان اخیر به خوبی اثبات میکند این رسانههای نوین، به ویژه رسانههای اجتماعی (Social Media) برخلاف شبکههای تلویزیونی پیشین آنچنان که باید تمام و کمال در اختیار و کنترل نظام سلطه نیستند و به واسطه ماهیت چند سویه و کاربر محورشان به سرعت در حال تبدیل شدن به یک ابزار پاد امپریالیسم رسانهای هستند.
برای نمونه، طی حوادث پسا عملات طوفانالاقصی در فلسطین اشغالی و شروع جنگ غزه، در حالی که مهمترین و پرمخاطبترین رسانههای اجتماعی امروز جهان، مانند متا(فیسبوک سابق)، ایکس(توئیتر) و اینستاگرام سهامداران صهیونیستی دارند؛ اما این رسانه به سرعت به ابزاری برای برجستهسازی مظلومیت ملت فلسطین و بسیج افکار عمومی جهان علیه اشغالگریان صهیونیستی تبدیل شد تا جایی که خیابانهای اصلی شهرهایی، مانند پاریس، لندن و نیویورک به محل برگزاری راهپیمایی ضد صهیونیستی و محکومسازی جنایات رژیم اشغالگر اسرائیل بدل شد.
به همین دلیل نیز در جنگ اخیر غزه شاهد اقدام مستمر رژیم صهیونیستی برای قطع دسترسی ساکنان غزه به اینترنت هستیم؛ چرا که انتشار و همرسانی تصاویر جنایات ضد بشری رژیم صهیونیستی در غزه موجی از همدلی و همراهی افکار عمومی جهان با مسئله فلسطین و نفی اشغالگری رژیم صهیونیستی را موجب شده است؛ به گونهای که حتی رژیم صهیونیستی در کشورهای حامی و همپیمان خود، از جمله ایالات متحده آمریکا نیز از ترس وقوع تهدیدات امنیتی مردم پایه فعالیتهای معمول خود را محدود کرده است.
خوشبختانه، برخلاف انتظار نظام سلطه، رسانههای اجتماعی در عصر حاضر نقش قابل توجهی در شکلگیری افکار و عقاید کاربران خارج مدار مورد انتظار قدرتهای استثمارگر غربی ایفا میکنند که نمود آن را میتوان در ترویج و گسترش افکار ضد صهیونیستی دید.
درباره اینکه رسانههای اجتماعی چگونه موجب تحمیل فشار و ضربه به رژیم صهیونیستی و تضعیف موضع آن در سطح بینالمللی میشوند، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1ـ انعکاس تصویر سانسور نشده فلسطین اشغالی و جنایات رژیم صهیونیستی به افکار عمومی جهان از سوی انبوه کاربران رسانههای اجتماعی؛
2ـ شکلگیری گروههای اجتماعی مجازی ملی و فراملی در گوشه و کنار جهان با محوریت بحث و تبادلنظر در رابطه با ماهیت ضد انسانی این رژیم؛
3ـ ایجاد فشار اجتماعی مجازی بر حسابهای مجازی شخصیتهای سیاسی مؤثر ملی و بینالمللی با هدف وادار کردن آنها به اتخاذ مواضع ضد صهیونیستی.
برای درک اهمیت موارد فوق کافی است به ماجرای بمباران بیمارستانهای غزه اشاره کرد. در جریان این حوادث خونبار و فضای پرسانسور رسانههای سنتی غربی، اعم از خبرگزاریها و شبکههای خبری ماهوارهای این انعکاس تصاویر مستند این جنایات در فضای مجازی بود که موجی از خشم جهانی علیه جنایات رژیم صهیونیستی را بر انگیخت. به عبارت بهتر، اگر رسانههای اجتماعی وجود نداشتند، هیچ گاه از بستر رسانههای سنتی تحت نفوذ لابیهای صهیونیستی امکان معرفی چهره واقعی رژیم اشغالگر قدس به جهانیان وجود نداشت.
از اینرو رسانههای اجتماعی و مقاومت رسانهای شکل گرفته در آنها را میتوان یکی از مهمترین ظرفیتهای مقابله با رژیم صهیونیستی و فرای آن امپریالیسم رسانهای غربی در نظر گرفت.
در پایان باید به این نکته تأکید کرد که پیوند رسانه و مقاومت و تقویت و توسعه این پیوند یکی از کلیدیترین ظرفیتهای حل و فصل مسئله فلسطین و تحقق آرمان آزادسازی این ارض مقدس از چنگال اشغالگران صهیونیست است؛ از این رو تمام آنانی که دل در گرو مقاومت اسلامی دارند، به ویژه جوانان باید در گام اول سواد رسانه خود را ارتقا داده و در گامهای بعدی در پی افزایش ظرفیتها و توانمندیهای خود در حوزه رسانه و فعالیتهای مرتبط با آن در فضای رو به رشد مجازی باشند تا به واسطه این مهارتها بیش از پیش و به شکل مؤثرتر قادر به پیشبرد مقاومت رسانهای در مقابل استکبار جهانی و امپریالیسم رسانهای آن و مولد نامشروعش رژیم صهیونیستی باشند.