«پدر و مادرم مسلمان بیتفاوت نبودند»؛ این اصلیترین ویژگی یک خانواده مسلمان است و تمام تعریفی است که شهید مهدی زینالدین در مقابل دوربین در معرفی پدر و مادر خود ابراز میکند و خداوند را به سبب همین ویژگی شاکر است؛ چرا که پدر و مادرش بذر این خوی اخلاقی، اسلامی، انقلابی و انسانی را در وجود او کاشتهاند. «عبدالرزاق زینالدین» پدر مهدی پیش و پس از دورانی که مهدی چشم باز کرد در تهران همان زمانی که کتابفروشی را اداره میکرد و پا به رکاب آیتالله کاشانی بود تا آن زمان که به خرمآباد تبعید شد و در محضر آیتالله مدنی علیه رژیم دیکتاتوری و فاسد شاه مبارزه کرد و حتی وقتی که از خرمآباد به سقز کردستان و از آنجا به اقلید فارس تبعید شد، از رسالت ایمانی و دینی خود که بیتفاوت نبودن باشد، دست نکشید. او در همان دوران بود که داشت درس بیتفاوت نبودن و مسلمان حقیقی بودن را در ذهن دو فرزند خود، یعنی مهدی و مجید زینالدین دیکته میکرد.
27 آبان 1363 روز شهادت مهدی زینالدین است؛ مردی که با رفتار و تربیت پدر چنان آمیخته شد که در جوانی جا پای پدر گذاشت تا جایی که برایش فرقی نمیکرد در کجا علیه باطل میجنگد؛ در جلگه داغ و گرم جنوب یا هور شرجی و کلافهکننده مجنون.
او الفبای رشادت و ایستادگی در مقابل ظلم را در دل خانوادهای یاد گرفته بود که رشادت و ایستادگی را زندگی میکردند؛ از همین رو تعجبی نداشت دبیرستان و رشته تحصیلی ریاضی و فیزیک خود را به سبب عدم عضویت در حزب رستاخیز(متعلق به شاه دیکتاتور پهلوی) از دست بدهد و بعدها نیز رتبه 4 کنکور 1356 رشته تجربی و پذیرش دانشگاههای فرانسه را رها کند؛ چرا که مهاجرت اجباری پدر و بار مسئولیت خانواده و پیگیری مبارزات تمام آن چیزی بود که مهدی برای آنها تربیت شده بود و دربرابر تک تک آنها احساس مسئولیت میکرد.
در دورانی که غروب حکومت دیکتاتوری پهلوی فرارسیده بود و شاه مخلوع و دستنشاندههای او از سایه خود هم میترسیدند، خانواده عبدالرزاق زینالدین دوباره دور هم و در قم جمع شدند. چیزی نگذشت که انقلاب اسلامی پیروز شد و رنگ اسلام را به بدنه طاغوتی ایران کشید. مهدی 19 ساله که خود را برای پیروزی انقلاب اسلامی و دوران پس از آن آماده کرده بود، جذب نهاد مقدس جهاد سازندگی میشود و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، برای انجام وظیفه شرعی و اجتماعی خود و حفظ و حراست از دستاوردهای خونین انقلاب، به این نهاد مقدس میپیوندد. مهدی ابتدا در قسمت پذیرش و پس از آن به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انجام وظیفه میکند. در زمان مسئولیت خود در واحد اطلاعات (که همزمان با غائله خلق مسلمان و توطئههای پیچیده ضدانقلاب در شهر خونین و قیام قم بود) با فعالیتهای شبانهروزی و با بینش عمیق سیاسی خود، نقش بسزایی در خنثی کردن حرکتهای انحرافی و ضدانقلابی گروهکهای آمریکایی از خود نشان میدهد.
همزمان با شیپور جنگ تحمیلی از سوی نیروهای بعثی، مهدی زینالدین که گویی آرزوی این روزها را داشت، بیدرنگ پس از گذراندن آموزش کوتاهمدت نظامی، به همراه یک گروه صدنفره خود را به جبهه میرساند و به نبرد بیامان علیه کفار بعثی دست میزند. مهدی چنان شجاعتی را که از پدرش به ارث برده بود، به نمایش میگذارد که پس از مدتی مسئولیت شناسایی یگانهای رزمی را برعهده میگیرد و بعد از آن نیز مسئول اطلاعاتـ عملیات سپاه دزفول و سوسنگرد میشود.
زینالدین با شناسایی دقیق و هدایت رزمندگان اسلام، ضربات کوبندهای بر پیکر لشکریان صدام وارد میکند؛ به گونهای که بیشک بخشی از موفقیتهای رزمندگان اسلام در عملیات فتحالمبین، مرهون تلاش و زحمات او و همکارانش در زمان تصدی مسئولیت اطلاعاتـ عملیات سپاه دزفول و محورهای عملیاتی است. همین رشادتها سبب میشود او به عنوان فرمانده تیپ علیبن ابیطالب(ع)ـ که بعدها به لشکر تبدیل شدـ انتخاب شود.
بیتردید، طرف دیگر این فعالیتها، عبادتها و تهجدهایی است که از زینالدین یک شاخص میسازد. او باور دارد که تلاشهایش چه در جبهه جنگ و چه در دوران پیش از جنگ عبادت است؛ برای همین همیشه به رزمندگان سفارش میکرد به تزکیه نفس و جهاد اکبر همت بگمارند. او همواره سعی میکرد با وضو باشد. به دیگران نیز تأکید میکرد همیشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسیار داشت و با قرآن مجید مأنوس بود و آیات آن را حفظ میکرد. به دلیل اهمیتی که برای مسائل معنوی قائل بود، نماز را به تأنی و خلوص مخصوصی به پا میداشت. فردی سراپا تسلیم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی از همان دوران کودکی در زندگی مهدی متجلی بود.
حال جا دارد که به کلام ابتدایی شهید برگردیم که گفت: «پدر و مادرم مسلمان بیتفاوت نبودند»؛ مطمئناً یکی از دلایلی که مهدی زینالدین را شهید مهدی زینالدین کرد، همین نکته است. نکتهای که جامعه امروز و آیندگان به سبب حملات و هجمههای رسانهای بیشتر از همه دوران به آن نیازمندند و جای خالی آن را احساس میکنند. جوانانی که این روزها دغدغه شبانهروزیشان غزه و جنایات وحشیانه صهیونیستهاست، مسلمانانی هستند که تفاوتها را فهمیدهاند. از همین رو گاهی جا دارد از خودمان بپرسیم در کدام طرف ایستادهایم؛ ما مسلمان بیتفاوتی هستیم یا مسلمانی دغدغهمند؟!