رهبری بارها بر این موضوع تأکید کردند که برای جنبش دانشجویی اهتمام به درس اهمیت دارد، اما در کنار این موضوع اشاره داشتند که جنبش دانشجویی نوعی جریان سیاسی و اجتماعی است. سیاسی و اجتماعی بودن این جریان هم بنا به نظرات امام خمینی و آیتالله العظمی خامنهای است؛ نه طیفبندی و دوگانههای سیاسی کنونی. در اینجا بیان این نکته درخور توجه است که آیا جریان جنبش دانشجویی نوعی جریان سلبی است یا ایجابی[...]
جنبش دانشجویی یکی از مهمترین جریانات سیاسی و اجتماعی ایران معاصر به حساب میآید که در طول دههای گذشته، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، در عرصههای گوناگون حضور مؤثری داشته و منشأ اثر واقع شده است. به مناسبت روز دانشجو، با «محمدصالح ترکمان»، دبیر سابق جنبش عدالتخواه گفتوگویی داشتیم که در ادامه آن را میخوانید.
نیروهای سیاسی و اجتماعی درسخوان
رهبری بارها بر این موضوع تأکید کردند که برای جنبش دانشجویی اهتمام به درس اهمیت دارد، اما در کنار این موضوع اشاره داشتند که جنبش دانشجویی نوعی جریان سیاسی و اجتماعی است. سیاسی و اجتماعی بودن این جریان هم بنا به نظرات امام خمینی و آیتالله العظمی خامنهای است؛ نه طیفبندی و دوگانههای سیاسی کنونی. در اینجا بیان این نکته درخور توجه است که آیا جریان جنبش دانشجویی نوعی جریان سلبی است یا ایجابی؟ برخی به کل جریان جنبش را سلبی میدانند و نتیجهاش این میشود که وقتی دولت و طیف مطلوب یک جریان در قدرت روی کار میآید، آن طیف و بخش از جنبش دانشجویی ضعیف میشود. شاید بشود گفت در نظر امام و رهبری، جنبش دانشجویی ترکیبی از هر دو است؛ اما اینکه اساساً نقطه اتکایش بر روی کدام است، هنوز مشخص نیست یا لااقل من به این جمعبندی نرسیدم.
قصه پرغصه سیاستزدایی از دانشگاهها
مسئله مهم که میتوان آن را مهمترین موضوع جنبش دانشجویی در ۱۰-۱۵ سال اخیر دانست، موضوع دستکاری شده «سیاستزدایی» از دانشگاههاست. این سیاستزدایی محدود در دولت چپ و راست نیست، بلکه باید گفت بخشی از بدنه حاکمیت مطلوب خویش را در این امر میبیند و خواسته و ناخواسته در مواضعی در راستای سیاستزدایی از دانشگاهها حرکت کرده است. برای تشریح این موضوع باید به بیان یک سیر پرداخت. در دهه ۸۰، ما با یک جنبش دانشجویی طرف هستیم که در بسیاری از مواقع فعالانه در صحنه حاضر میشود و توان خلق یک جریان و اتفاق سیاسی مهم را در کشور دارد. بهطور مثال، وقتی سال ۱۳۸۴ احمدینژاد قدرت را در امور اجرایی بر عهده میگیرد، مقام معظم رهبری تأکید میکنند این اتفاق مولود گفتمان عدالتی است که در دانشگاهها شکل گرفته است. پس از وقایع دوم خرداد و اختلاف اصولگرایان و اصلاحطلبان و اشارات مکرر و جدی مقام معظم رهبری به مسئله عدالت جنبش دانشجویی با ورود به این موضوع، توانست بالاترین سطح اثرگذاری ایجابی را محقق سازد و فعالانه در عرصه اجتماع و سیاست ورود پیدا کند و به غایتی که میتوانست دنبال کند، جامه عمل بپوشاند. جنبش دانشجویی در دهه ۸۰ بر موضوعی تأکید کرد که خلأ آن در جامعه احساس میشد. به تعبیری، عموم جامعه خود را محتاج گذار از سیاستهای موجود میدیدند، اما مقصد بعدی چندان برایشان مشخص و مبرهن نبود. در این نقطه است که جنبش دانشجویی وارد میدان میشود و مسئله عدالت را پیش میکشد. در دهه ۸۰، ما با یک جنبش دانشجویی فعال و دارای هویت روبهرو هستیم که ناظر به مسائل داخلی و خارجی دارای کنش و واکنش فعالانه است. شعله جریان دانشجویی بزرگ و بزرگتر شد تا اواسط دهه ۹۰ تا سالهای ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ بنا به گفتمان عدالت در جنبش دانشجویی به حل مسئله محور و مطالبه تخصصی نظر دارد. از آن برهه به بعد، جنبش دانشجویی به راهبردی روی میآورد که محوریت آن مبارزه با فساد و افشای آن است که آن هم در عرض یکی دو سال رو به افول میرود و از اینجاست که دیگر مشخص نیست جنبش دانشجویی دقیقا چه میخواهد؟
خلأهایی که جنبش دانشجویی را گیج کرده است
در چند سال اخیر ما با جنبش دانشجویی طرف هستیم که با حجم انبوهی از خلأها در فهم مسائل سیاسی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکند. برخلاف دهه ۸۰ که جنبش دانشجویی دارای فهم مستدل و مبنایی از مسائل سیاسی و اجتماعی بود و در برابر آنها واکنش فعالانه نشان میداد، در سالهای اخیر ما با جنبشی مواجه هستیم که حتی از فهم مسائل نیز عاجز است. به تعبیری این جنبش به معنای واقعی کلمه در این سالها عقیم بوده است. در سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱، جنبش دانشجویی ما در ارتباط خود با حاکمیت و مردم دچار نوعی سرگیجه شده است که توان فعالیت که هیچ، حتی توان فهم درست مسائل را هم ندارد. بااینکه شاید انتظار میرفت در راستای اتفاقات پاییز گذشته این جنبش دانشجویی بار دیگر روی عادلانه خودش را نشان دهد، همچنان این جنبش در حالت گیجی خود گیر کرده است؛ حالتی که او را به دور خویش میکشاند.
من علت این موضوع را در تهیشدن جنبش دانشجویی از فهم سیاست جمهوری اسلامی و پیگیری ارزشهای دینی در کف جامعه میدانم. متأسفانه از اول انقلاب اسلامی تاکنون، بخشی از بدنه حاکمیت در پی سیاستزدایی از متن و بطن دانشگاهها هستند. نمیگویم سیاست بر این است، بلکه بخشی از قدرت حاکمه صلاح را در این امر میبیند که دانشگاه از سیاست تهی شود. در اینجا منظور ما از سیاست به معنی والای کلمه است، یعنی بتوانیم درخصوص مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه تحلیل و ارزشگذاری کنیم. لذا نباید این مراد و مطلوب را با برخی دوگانههای کاذب کنونی یکی پنداشت. سیاستزدایی از دانشگاهها امری مخالف قرائت و نظرهای رهبری است.بهطور مثال، آیتالله خامنهای بهصراحت در باب رژیم صهیونیستی موضعگیری دارند و تحریم کالاهای این رژیم را در دستور کار قرار دادند. در راستای این موضوع وقتی دانشجویان تبریزی خواستند با حضور روبهروی کنسولگری ترکیه در تبریز اعتراضشان را در قبال معاملات و مراودات تجاری ترکیه و رژیم صهیونیستی ابراز کنند، با ممانعت و مخالفت مواجه شدند؛ درصورتیکه آنان صرفا بنا به حرف ولی جامعه عمل کردند؛ حرفی که بعد آن، سیدحسن نصرالله هم بدان اشاره کرد.
یکی از موضوعات مهم و اساسی این است که جریان جنبش دانشجویی انقلابی ما برای تعیّنبخشیدن به ارزشهای خود دست به کنشگری و فعالیت میزد؛ چیزی که امروزه وجود دارد این است که این تعین بخشیدن به ارزشها کمرنگ شده و وضعیت جریان دانشجویی در قبال آنها مشخص نیست. بهطور مثال، مسئله تقابل با آمریکا و جلوههای مختلف او مثل بحث بدبینی به مذاکرات در راستای تعین بخشیدن به ارزش استقلال بود، اما امروزه حتی برای برخی از نیروهای انقلابی دیگر مسئله مذاکرات به قدر اهمیت قبلی نیست و صرفاً از آن گذر شده، گذری بدون هیچ رشد و تعیین مسئلهای. در راستای بحث مدنظر باید اشاره داشت، گاهی سیاستزدایی با امور سلبی است و گاهی با امور ایجابی. در امور ایجابی، گفتمانها و مسائلی وارد صحنه میشوند که چون با اقتضای سیاسی و اجتماعی زمان سازگاری ندارند، نتیجهاش عقیمشدن و ناکارآمدشدن جنبش دانشجویی میشود. برای مثال، مطالبهگری تخصصی، تا یک مقطعی نیاز جنبش بود؛ اما از آن به بعد، مطالبهگری تخصصی نهتنها مفید نیست، بلکه جنبش را در حالت خمود و عقیمبودن قرار میدهد.
انفعال جنبش دانشجویی از بلوای ۱۴۰۱ تا طوفانالاقصی
موضوع قابل توجه دیگر این است که جریان جنبش دانشجویی تنها نیست. به تعبیری جنبش دانشجویی سرریز نظریات اندیشمندان را در خود جای میدهد. وقتی در جامعه این اندیشمندان حرف برای گفتن نداشته باشند یا گفتههایشان بنا به اقتضای زمان نباشد، طبیعی است که جنبش دانشجویی نتواند در مواقع حساس دست به تحلیل درست مسائل بزند، چراکه جنبش در مقام نظریهپرداز اجتماعی نیست. بنا به همین موضوع اگر بخواهم با ادبیات دیگر موضوع سیاستزدایی از جامعه را بازگو کنم، باید اشاره داشته باشم که جنبش دانشجویی ما امروزه دچار تحجر شده است و پاسخش به مسائل و نیازها با زمانی که اکنون در آن قرار دارد، سنخیت و تناسب ندارد.
وضعیت ایران در منطقه و سطح بینالملل تغییر کرده و در شرایط خاصی است.منطقه ما دچار تحولات گوناگونی شده و همه این امور موجب شده است تا ما به پرسشها پاسخ مناسب دهیم؛ اما نداشتن درک و البته تحجر، نتیجهاش میشود چیزی که در سال ۱۴۰۱ دیده شد؟ و سؤالی که به میان آمد این بود که دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا خون جنبش دانشجویی ما به جوش بیاید؟ حتی برخی اساتید هم سر اغتشاشات پارسال تا واقعه شاهچراغ موضعگیری صریح و مشخص نداشتند. مسئله مهم این است که امروزه جنبش دانشجویی ما عملا فعال نیست و در قضیه طوفانالاقصی هیچ کار مهم و درخوری انجام نداد تا اینکه رژیم اشغالگر بیمارستان المعمدانی را زد. حتی آنجا هم جنبش دانشجویی فعالیت خاصی نکرد؛ بلکه آن حجم غم و فاجعه به قدری زیاد بود که موجب شد اتفاقی در ایران بیفتد. جنبش دانشجویی نه قدرت خلق اتفاق دارد و نه حتی قدرت بزرگکردن و برجستهسازی آن را.
آیا مقام معظم رهبری از دانشجویان ناامید شده است؟
مقام معظم رهبری در سال ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹، در دیدار با دانشجویان، آنان را حلقه میانی جامعه خطاب کردند؛ اما گویی واکنشی از طرف مقابل دیده نشد. در سالهای بعدی، ایشان یک عقبگرد داشتند و از دانشجویان مطالبهگری را خواستند که باز هم گویی این جریان از پس کار برنیامد و در آخر، مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود به دانشجویان گفتند بروند فعلاً مطالعه کنند و بخوانند. این موضوعی ناخوشایند است که جنبش دانشجویی ما با آن ریشه و تاریخ الان باز محتاج مطالعه و خواندن شده است.