تاریخ انتشار : ۱۸ تير ۱۳۸۷ - ۱۷:۲۶  ، 
کد خبر : ۳۵۶۱۷

ضرورت‌ها و راهکارهای ‌حفظ انقلاب از نگاه استاد شهید مرتضی ‌مطهری

اشاره‌: استاد شهید مرتضی‌ مطهری ‌را به حق حکیم و متفکر خوانده‌اند. صدق این ادعا را می‌توان در اندیشه‌های ‌بلند و آینده‌نگرانه ایشان دید و به بلندنگر بودن آن اندیشمند فرزانه یقین نمود. استاد مطهری‌ برای ‌زمینه‌های‌ مختلف دارای ‌نظر و اندیشه بود و بخصوص برای‌ حرکتها و نهضت‌های ‌اسلامی. آنچه می‌خوانید سخنان دکتر علی‌ مطهری ‌فرزند استاد شهید است که در خصوص عوامل ثبات انقلاب اسلامی ‌بیان شده است.

انقلاب اسلامی ایران قابل قیاس با هیچ نهضتی ‌در طول تاریخ نیست مگر انقلاب صدراسلام. انقلاب ما قابل قیاس با انقلاب کبیر فرانسه نیست، چون عمده‌ترین هدف آن انقلاب، آزادی ‌بود ولی ‌هدف انقلاب ما تنها آزادی ‌نیست و لذا عام‌تر و گسترده‌تر از انقلاب کبیر فرانسه است. انقلاب اسلامی ‌ما با انقلاب اکتبر روسیه نیز قابل قیاس نیست. انقلاب روسیه به دنبال برقراری‌ عدالت اجتماعی‌ از طریق سوسیالیسم بود، اما انقلاب ما به دنبال برقراری‌ عدالت اجتماعی ‌به مفهوم اسلامی ‌آن است. گذشته از اهداف، اگر مقایسه‌ای‌ بین اقشار شرکت‌کننده در این انقلاب‌ها صورت بگیرد مشاهده می‌شود که در انقلاب ما همه اقشار مردم اعم از روستایی، شهری، باسواد و بی‌سواد، روحانی ‌و دانشگاهی، مستضعف و مرفه، زن و مرد و... شرکت فعال داشتند و این افتخاری ‌برای ‌آن ‌محسوب می‌شود. ندای ‌انقلاب ما ندایی ‌الهی ‌بود که با فطرت همه انسانها آشناست و به همین دلیل توانست توجه همه اقشار جامعه را به خود جلب کند. دلیل موفقیت امام(ره) نیز این بود که مفاهیم آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی، حقوق بشر و... را در قالب اسلامی ‌آن مطرح نمودند زیرا اگر این مفاهیم را مانند روشنفکران مغرب زمین مطرح می‌کردند، توفیقی‌ به دست نمی‌آوردند و همین هنر امام(ره) بود که باعث شد مردم این دعوت را خیلی ‌سریع لبیک گفته و شرکت خود در نهضت را یک تکلیف شرعی ‌تلقی ‌کنند و این‌گونه، شعله‌های ‌نهضت و انقلاب به سرعت افروخته شد. بنابر دلایل فوق می‌توان گفت که انقلاب ما قابل قیاس با هیچ یک از انقلاب‌ها جز انقلاب صدر اسلام نیست. اگر نگاهی ‌به انقلاب صدر اسلام داشته باشیم می‌بینیم که این انقلاب پس از 60 سال به جایی ‌رسید که امت پیغمبر(ص) فرزند و وارث به حق او را به شهادت رساندند یا اینکه امیرالمومنین علی(ع) در نبرد صفین در مقابله با معاویه، شکست ظاهری‌ را متحمل شدند. اگر آسیب‌شناسی ‌دقیقی‌ از انقلاب صدر اسلام انجام شود، قطعا در جلوگیری‌ از انحراف انقلاب اسلامی‌ موثر خواهد بود. استاد مطهری‌ یک اصل را که در تاریخ اسلام دارای‌ سابقه است، به عنوان یک قانون کلی‌ مطرح می‌کنند. ایشان می‌فرمایند: "نهضت اسلامی ‌به بیراهه نرفته مگر مواقعی ‌که یک اقلیت متمرد، منافق و زیرک، اکثریت مومن را بدون اینکه خودشان متوجه شوند فریب داده و مسیر نهضت آنها را تغییر داده‌اند."

علت این امر در صدر اسلام، این بود که سردمداران و روسای ‌مسلمانان، در واقع ایمان نیاورده بودند. زمانی‌ که سپاه اسلام به پشت دروازه‌های‌ مکه رسید آنجا به جز ایمان آوردن اجباری و پذیرش ظاهری‌ اسلام چاره‌ای‌ نداشتند و به همین علت، پس از رحلت پیامبر(ص) ابوسفیان در یک مجلس خصوصی‌ خطاب به حکام بنی‌امیه از آنها می‌خواهد که گوی ‌خلافت را بین خودشان رد و بدل کنند. او می‌افزاید:

بنی‌هاشم این گوی را از ما ربودند و ما باید ایده این گوی را به بنی‌امیه باز گردانیم. لذا همین گروه کاری ‌کردند که دستور صریح پیغمبر(ص) و مسئله خلافت علی(ع) به مرحله اجرا در نیامد و این مسئله به فاصله چندماه به فراموشی ‌سپرده شد. عده‌ای‌ گفتند که مسلمین پس از رحلت پیامبر(ص) نسبت به اسلام متمرد و یاغی ‌شدند و از اسلام برگشتند که این نظریه با تاریخ اسلام سازگار نیست. عده‌ای ‌دیگر بر این عقیده‌اند که مسلمانان فقط نسبت به این حکم متمرد شدند. گروهی‌ دیگر به خاطر اینکه پدران و برادرانشان در جنگ‌ها توسط حیدرکرار(ع) به زانو در آمده بودند، از علی(ع) کینه به دل داشتند و به این دلیل با آن حضرت مخالفت ورزیدند، عده‌ای ‌نیز معتقدند که گروهی ‌از اعراب خوش نداشتند که نبوت و خلافت در یک خاندان یعنی ‌بنی‌هاشم‌ قرار بگیرد. گروهی ‌بر این عقیده‌اند که انعطاف‌پذیری ‌و سخت‌گیری آن امام در اجرای ‌حکم خدا دلیل تمرد مردم از این دستور صریح بود. پیغمبر اکرم(ص) می‌فرماید: "انه اخشن فی ذات‌الله" او در حق‌الله و مسائل مربوط به خداوند و احکام دین، خشن است. اما نظریه درست این است که مسلمین در این مسئله اغفال شدند و فریب عده‌ای ‌متمرد را خوردند. مسئله مهم این است که اقلیت منافق و زیرک، همیشه در جوامع اسلامی‌ وجود دارد. وظیفه ما برای خنثی‌ کردن نیرنگ آنها چیست؟ قرآن کریم می‌فرماید که همه امور به مشیت الهی ‌وابسته است: "و ما تسقط من ورقه الا یعلمها ولا رطب و لایا بس الا فی کتاب مبین" یا "تعز من تشاء و تذل من تشاء"

اگر صرفا همین آیات را در نظر بگیریم به این معنی‌ خواهد بود که همه چیز به مشیت الهی ‌وابسته است اما اگر نگاهی‌ به سایر آیات الهی داشته باشیم متوجه می‌شویم که خداوند وضع مردم را تغییر نداده است مگر اینکه آنها مسائلی‌ را که مربوط به خودشان است تغییر داده‌اند. "ان‌الله لایغیر ما بقوم حتی ‌یغیر و اما بانفسهم" مردم بی‌جهت عزیز یا ذلیل نمی‌شوند. عده‌ای‌ از مسلمانان که هم اکنون دچار ذلت و خواری ‌شده‌اند به این علت است که روحیات‌شان را تغییر نداده‌اند. نتیجه منطقی فرار از جهاد، خواری‌ و ذلت است. نمی‌شود از جهاد فرار کرد و در عین حال در دنیا سرآمد و عزیز ملت‌ها بود. بنابراین خداوند هرکس را بخواهد عزیز می‌دارد و هر کس را بخواهد خوار می‌سازد اما این امر بی‌حساب و بی‌جهت نیست. یکی‌ از بزرگترین نعماتی ‌که خداوند به ما عطا فرموده، نعمت اسلام است. حال که از آن برخوردار شده‌ایم تضمینی وجود ندارد که این نعمت از ما سلب نشود. هرگونه که ما رفتار کنیم، وضع به همان منوال تغییر پیدا خواهد کرد. در سال 57 ما ارزش‌های خود را تغییر داده‌ایم و خداوند نیز وضع ما را دگرگون ساخت. حالا اگر مجددا این ارزش‌ها را تغییر دهیم، خداوند نیز اوضاع را دگرگون می‌سازد. ضمانتی وجود ندارد که چون ما شیعه هستیم پس تقرب خاصی ‌در درگاه باری تعالی برخورداریم، نه تنها تفاوتی‌ نیست بلکه این امر مسئولیت شیعه را در نزد خداوند به خاطر برخورداری از نعمت ائمه اطهار علیهم‌السلام سنگین‌تر می‌کند. بنابراین اگر نقصانی در ما وجود داشته باشد اثر آن خود به خود هویدا می‌گردد. اگر آلت دست عده‌ای‌ منافق زیرک واقع شویم، مسیر انقلاب خود به خود عوض خواهد شد. پیامبر اعظم(ص) می‌فرماید: "انی‌ لا اخاف علی ‌امتی‌ الفقر ولکن اخاف علیهم سوء التدبیر" من بر امت خودم از فقر نمی‌ترسم، بلکه از سوء تدبیر و بدفهمی‌ها هراسناکم. یا امیرالمومنین(ع) به نقل از پیامبر(ص) می‌فرماید: "انی‌ اخاف علی ‌امتی ‌مومن ولا مشرکا اما المومن من فیمنعه‌الله بشرکه ولکنی، اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللنسان یقول ما تعرفون و یفعل ما تتکرون" من بر امتم از مومن و مشرک نمی‌ترسم، اما مومن را خداوند به وسیله ایمانش از خیانت به اسلام باز می‌دارد و مشرک را به خاطر شرکش مذمت می‌کند چون شرک مبین و مشخص است و دارای‌ نفاق نیست و بنابراین مردم در مقابل آن استقامت می‌کنند اما من از مردم منافق و عالم اللسان (اسلام را در دل قبول ندارند اما خیلی ‌خوب ‌سخن می‌گویند) بیم دارم. نتیجه اینکه جامعه اسلامی ‌را همیشه خطر از درون تهدید می‌کند همان طور که از صدر اسلام تاکنون چنین بوده است. بنابراین اگر درون جامعه درست باشد خطرات خارجی‌ اثرگذار نیستند. امام سجاد(ع) می‌فرمایند: "یتقربون الی‌الله بذمه" مردم به وسیله ریختن خون امام حسین(ع) به خداوند تقرب می‌جستند. ببینید تا چه حد کج‌فهمی‌ وجود داشت. آنها قتل امام را جایز می‌دانستند. در نهضت مشروطه نیز همین اتفاق رخ داد. علما تلاش کردند، شهید دادند و نهضت را به ثمر رساندند اما در اثر انحراف نهضت، کار به جایی‌ رسیدکه شیخ فضل‌الله نوری‌ را به چوب‌دار آویختند و مردم عکس‌العملی ‌انجام ندادند.

در نهضت ملی ‌شدن صنعت نفت نیز روحانیون به کمک روشنفکران، مردم را بسیج کردند ولی‌ باز عده‌ای ‌اندک و منافق محصول را چیدند. این امور به طور ناگهانی ‌اتفاق نمی‌افتد. ما می‌خواهیم که انقلاب دچار چنین آسیبی‌ نشود. اکنون به برخی‌ از نکاتی‌ که استاد مطهری ‌برای‌ حفظ انقلاب مطرخ ساخته‌اند اشاره می‌کنم. ایشان این عوامل را در دو دسته عوامل اثباتی و سلبی مطرح می‌سازند؛

الف) عوامل اثباتی:

1. این مسئله از نظر استاد آنقدر پراهمیت بود که حتی‌ در همان روزهای‌ اول پیروزی ‌انقلاب، از طرح این مسئله که "اگر به عدالت اجتماعی اهمیت کافی ‌داده نشود، انقلاب به شکست منجر خواهد شد" ابایی ‌نداشتند. البته عدالت اجتماعی‌ در اسلام با آنچه سوسیالیست‌ها می‌گویند و آنچه در دنیای سرمایه‌داری ‌حاکم است متفاوت است. جامعه اسلامی‌ جامعه بدون تبعیض است نه جامعه بدون تفاوت. ولی ‌این تفاوت‌ها هیچ گاه سرسام‌آور و موجب شکاف طبقاتی ‌نیست.

2. حفظ استقلال فرهنگی:

از نکات دیگری‌ که ایشان تاکید فراوانی ‌بر آن داشتند و از عوامل اثباتی ‌محسوب می‌شود، حفظ استقلال فرهنگی‌ است. کشورهای ‌استعمارگر برای‌ اینکه بتوانند فرهنگ خود را به جوامع جهان سوم غالب کنند، آنها را الینه کرده و از آنچه دارند بیگانه می‌سازند و خودباختگی  ‌فرهنگی‌ را در بین آنها رواج می‌دهند و اینجاست که شهید مطهری‌ تاکید داشتند که ما باید به ملت و مردم خود اعتماد و اطمینان داشته باشیم و دست نیاز به سوی ‌بیگانه دراز نکنیم. مسئله‌ای ‌که امروز در جامعه ما مطرح است، مسئله خودباختگی ‌در مقابل فلسفه سیاسی‌ مغرب زمین است. یعنی ‌ما می‌خواهیم دموکراسی، حقوق بشر، عدالت و... را از فرهنگ آنها نسخه‌برداری‌ کنیم.

نظام سیاسی ‌ما به سمت دور ساختن خود از ایدئولوژی‌ و مکتب پیش می‌رود. می‌خواهیم نظام اسلامی ‌را با غرب تطبیق دهیم. در صورتی ‌که این امر امکان‌پذیر نیست. مقصد ما و هدف ما را خداوند و پیغمبر او مشخص کرده‌اند. این غربیان هستند که باید به ما روی‌ آورند نه بالعکس.

3. رهبری روحانیت:

مسئله دیگری ‌که استاد مطهری‌ مطرح نمودند "رهبری‌ روحانیت" است. ایشان تاکید داشتند که برای‌ حفظ انقلاب و تداوم آن رهبری‌ جامعه باید برعهده روحانیت ‌باشد. چرا که این وظیفه اگر به روشنفکر نمایان واگذار شود، انقلاب مسخ خواهد شد. خصوصیت روحانیت شیعه این است که از نظر اجتماعی ‌به مردم و از نظر روحی ‌به خداوند متکی ‌است لذا نباید پایگاه خود را در جامعه از دست بدهد. استاد مطهری ‌قدرت روحانیت شیعه را در این می‌دانند که همیشه در کار مردم باشد و البته معتقدند که این در کنار مردم بودن و وابستگی‌ به مردم از نظر بودجه آن را با مشکلی ‌مواجه ساخته است که مبارزه با نقاط ضعف عوام (مانند قمه‌زدن در مراسم عزاداری امام حسین(ع)، مراسم چهارشنبه‌سوری و...) را مشکل کرده و به اصطلاح روحانیت دچار عوام‌زدگی‌ است. به همین دلیل آنها نباید پست‌هایی‌ اجرایی‌ را به عهده گرفته و دولتی شوند، بلکه باید نقاط حساس را در اختیار داشته باشند.

4. منزلت زن:

در گذشته زن پرده‌نشین بود و استعدادهای او شکوفا نمی‌شد اما چون دور از دسترس بود احترام و ارزش فراوان داشت و گرانبها بود. در دنیای غرب و در دوره پهلوی ‌زنان به صحنه جامعه و اجتماع وارد شدند. استعدادها و خلاقیت‌های‌ خود را بروز دادند اما در قبال زیاده‌خواهی ‌مردان احترام و کرامتشان را از دست دادند. از نظر اسلام زن یک شخصیت گرانبهاست. از طرفی‌ باید استعدادهای ‌او شکوفا شود و از طرفی‌ محترم و با ارزش بماند. برای این کار باید اولا پوشش اسلامی ‌را رعایت کند و ثالثا حریم او با مرد حفظ شود و تا زمانی ‌که محیط بیرون برای ‌کار مناسب نیست، نباید تشویق به کار شود بلکه قبل از تشویق باید محیط مناسب و بدون اختلاف را برای ‌آنها فراهم کرد.

5. آزادی تفکر:

از عوامل اثباتی ‌دیگری ‌که شهید مطهری ‌آن را در حفظ انقلاب موثر می‌دانستند آزادی تفکر و عقیده است. نظر ایشان این بود که ما از هیچ نهضت و مکتب بیگانه‌ای‌ هراس نداریم و حاضر به پاسخگویی آنها هستیم. اما آنها باید مطالب خود را آشکارا بیان نمایند و در لفافه و در پوشش اسلامی ‌سخن نگویند. راه مبارزه با این مکاتب تنها تحریم کردن نیست، بلکه باید با نشر افکار متقن در مقابل آنها بایستیم. خلاصه تفکر آزاد است اما نیرنگ و فریب و نفاق ممنوع. همچنین صرفا عقایدی که ناشی‌ از تفکر است آزاد است نه هر عقیده‌ای‌. مثلاً ترویج خرافات به نام سنن ملی ‌آزاد نیست.

ب) عوامل سلبی:

1. تجدد‌گرایی ‌افراطی‌ از جمله مسائل سلبی ‌است که شهید مطهری مطرح می‌سازند.

تجددگرایی ‌یعنی‌ آراستن اسلام به آنچه دارا نیست و زدودن آنچه که مربوط به اسلام است. اینکه عده‌ای ‌بر این عقیده‌اند که ما باید به سمتی‌ پیش برویم که تمام مسائل انتخاب شود، قرائت رسمی ‌از دین وجود ندارد، دین مسئله‌ای‌ فردی‌ است و... نمونه تجددگرایی افراطی ‌است. معتقدم انقلاب فرزند خود را نمی‌خورد، بلکه این ما هستیم که به دلیل کوتاهی‌ها، فرصت سوءاستفاده را برای‌ عده‌ای ایجاد می‌نماییم. بنابراین با آگاهی و تدبیر، از این امر جلوگیری‌ کنیم.

2. معنویت‌گریزی:

از مسائل دیگری ‌که توسط استاد شهید مطرح می‌شود "افت از نوع معنی" است.

اینکه خلوص نیت در افراد کاهش یابد و بهره‌مندی‌ بیشتر از غنایم جایگزین آن گردد که زمینه انحراف یک نهضت را فراهم می‌سازد.

در پایان باید گفت: نکته اساسی‌ که در این مبحث بر آن تاکید شده و دیدگاه اصلی‌ شهید مطهری ‌بود، این است که با آگاه نمودن مردم و انجام کار اساسی‌ زمینه سوء استفاده عده‌ای ‌قلیل، زیرک و منافق را خنثی ‌سازیم و مانع از وارد آمدن آسیب‌ها به نهضت اسلامی ‌شویم.

برچسب ها: شهید مطهری
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات