تحلیل جامعه شناختی نهضت عاشورا در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری
از آمدن و رفتن محرمها تنها نکتهای که برای ما باقی میماند، عبرت گرفتن و به کار بردن آن در سطح زندگی است؛ شناخت و اجرای این دو موضوع میتواند خط و ربط ما را با دستگاه امام حسین(ع) معین کند؛ مطمئناً کسی که شرایط اجتماعی، دینی و فرهنگی جامعه آن روز و چرایی انحراف جامعه و کنشها و واکنشهای نخبگان را درک کرده باشد، جدیتر میتواند در مسیر حرکت امام حسین(ع) قدم بردارد؛ از این رو بر آن شدیم تا با «حجتالاسلام والمسلمین احمد مبلغی» عضو مجلس خبرگان رهبری و استاد دروس خارج حوزه علمیه گفتوگو کنیم.
این پرسش مهم مطرح است که چه شرایط اجتماعی، دینی و فرهنگی در دوران امام حسین(ع) وجود داشت که به قیام آن حضرت منجر شد؟
پاسخ این است که مهمترین عامل قیام، مشکلاتی بود که در ساختارهاى اجتماعی آن دوران پدید آمده بود. به سه مشکل ساختاری اشاره میشود که هر سه در پیدایش این قیام نقش داشتند:
١ـ معیوب شدن ساختار اجتماعی: اگر در یک جامعه، رویاروییها به جای اینکه بین مجموعه مسلمانان و دشمنان آنها برقرار شود، بین خود مسلمانان و به نفع دشمنان انجام شود، ساختار اجتماعی به شدت معیوب و دچار بحران و ناهنجاری عمیق شده است. این بحران ساختاری در آن دوران شکل گرفته بود. امام حسین(ع) در روز عاشورا خطاب به مردم فرمود: «فَأَصْبَحْتُمْ أَلْباً لِأَعْدَائِكُمْ عَلَى أَوْلِیائِكُمْ.»
٢ـ معیوب شدن ساختار فرهنگی: در آن جامعه غدر و نفاق در عمیقترین لایههای اجتماعی نفوذ یافته بود. این مشکل از دیرباز وجود داشت و امام علی(ع) در زمان خود به آن اشاره کرده بود، جایی که فرمود: «ما در زمانهای واقع شدیم که اکثر مردم نیرنگ را زرنگی میپندارند.» این بیماری اجتماعی بسیار خطرناک است و ارزشها، زیباییها و اصالتها را به تدریج از بین میبرد. امام علی(ع) آن را یکی از بزرگترین دردهای اجتماعی دانسته و از واژه «أَكْبَرُ الدَّاء» برای توصیف آن استفاده کرده است. در زمان یزید، ابعاد این مشکل بیشتر و هولناکتر شده بود. این بیماری عمیق اجتماعی در زمان امام حسین(ع) به اوج رسیده بود و حضرت در یک سخن واقعیت آن جامعه را چنین بیان میدارد: «فأصرخناكم موجفین، سَللتم علینا سیفاً لنا فی أیمانكم، وحششتم علینا ناراً اقتدحناها على عدوّنا وعدوّكم». امام حسین(ع) نمیتوانست در برابر آن سکوت کند؛ زیرا با وجود این مشکل، تاریخ، دین و امت به کلی تغییر مسیر میدادند و از بین میرفتند.
۳ـ تحریفی شدن ساختار دینى: در نتیجه دو مشکل قبلی، دین نه تنها تضعیف شده بود؛ بلکه به صورت انبوه تحریف نیز شده بود. امام حسین(ع) در این زمینه میفرمایند: «ونَبْذَةُ الكِتَابِ ومُحَرِّفِی الكَلِم.» واژه «نَبْذ» به معنای پرتاب کردن کتاب، واژهای بسیار خطیر است. تحریف مفاهیم در آن جامعه به صورت گستردهای رخ میداد.
بنابراین ساختار دینی، فرهنگی و اجتماعی به طور وارونه تغییر ماهیت و محتوا داده و از مجرای خود خارج شده بود. این شرایط خطرناکترین وضعیت را ایجاد کرده بود و قیام امام حسین(ع) در چنین بستری و برای بازگرداندن اوضاع به حالت عادی انجام گرفت. بنابراین، قیام هم روند تخریب را متوقف و هم مسیر بازگشت به شرایط صحیح را ایجاد کرد.
چگونه ساختارهای سهگانه فوق در یک جامعه در مسیر معیوب شدن، مختل شدن و واگرایی شدید قرار میگیرند؟
پاسخ این است که عامل کلان و بسیار مهم پیدایش مشکلات ساختاری، فساد و ظلم گسترده و بیپروا و متنوع حاکمان بود. از نگاه امام حسین(ع)، ریشه تحولات مذکور(که ما بر اساس کلمات امام(ع) به معیوب شدن سه ساختار اجتماعی، فرهنگی و دینی تعبیر کردیم) ظلم و فساد گسترده بنیامیه بود. امام حسین(ع) به وضوح به این مشکل اشاره کرده است: «بغیر عدل أفشوه فیكم».
گاه ظلم در بالاترین سطح و به صورت گسترده بازتولید میشود. چنین ظلمی نقطههای امید را به طور کلی در جامعه از بین میبرد. در چنین وضعیتی، ساختارهای اجتماعی به صورت کلان، اساسی و ماهوی تغییر پیدا میکنند. امام حسین(ع) به این مسئله اشاره کرده است: «ولا أمل أصبح لكم فیهم». بنابراین ظلمی به وقوع میپیوست که هرگونه امید و آرزو را در جامعه به تمام معنای کلمه نابود کرده بود. در چنین هنگامهاى ساختارهای اجتماعی شروع به تغییر یافتن به سمت معیوب شدن و منفی شدن و واگرایی میگذارند.
تا اینجای کار را اگر بخواهیم نتیجهگیری کنیم، باید بگوییم که قیام امام حسین(ع) مبارزه با ریشههای فساد و ظلم بود، با هدف بازگرداندن شرایط ساختاری در سه حوزه اجتماعی، فرهنگی و دینی. کلماتی از امام حسین(ع) ذکر شد که به هر یک از این سه حوزه نظر دارد.
البته وقتی ساختار دینی را در کنار دو ساختار سیاسی و فرهنگی ذکر میکنیم، به این معنا نیست که این ساختارها در یک جامعه دینی از هم جدا هستند؛ بلکه منظور ساختار مراجعه به منابع دینی است. در واقع، ساختارهای اجتماعی و فرهنگی در صورت تداوم و تصحیح و تعدیل شدن، از آموزههای دینی تغذیه میکنند.
به نظر شما راهکار امام(ره) برای بازگرداندن ساختارهای معیوب و مختل شده، چه بود؟
راهکار امام قیام بود؛ قیام با یک عدد کوچک. امام حسین(ع) فرمود: «ألا وإنّی زاحف بهذه الأسرة على قلّة العدد وخذلان الناصر».
البته عدد کوچک که در یک شرایط کاملاً به بنبست رسیده، گاهی میتواند معنای خاصی ببخشد و امواج خاصی ایجاد کند، امواجی که چه بسا با عدد بزرگ امکانپذیر نیست یا نتیجه کافی و کامل ندارد.
قیام امام حسین(ع) با تعداد کم یاران را بیشتر میتوان در چارچوب نظریه اجتماعی «کنش معنادار» با ابعاد بسیار گسترده و تاریخی تعریف و تفسیر کرد. این نظریه به اهمیت معانی و انگیزههایی که افراد به کنشهای خود میدهند، تأکید دارد و بیان میکند کنشهای اجتماعی باید بر اساس معنا و تفسیری که کنشگران به آنها میدهند، تحلیل شوند. به بیان دیگر، قیام امام حسین(ع) را میتوان به مثابه یک کنش معنادار تحلیل کرد که با وجود تعداد کم یاران، توانست مفاهیم عمیقی از مقاومت، ایثار و دفاع از عدالت را در جامعه نهادینه کند و تغییرات اجتماعی و فرهنگی گستردهای را به وجود آورد. این تحلیل نشان میدهد چگونه کنشهای معنادار میتوانند تأثیرات بزرگی در جامعه داشته باشند، حتی اگر به ظاهر منابع و حمایتهای کمی در اختیار داشته باشند.
هسته اصلی نهضت امام حسین(ع) با عدد قلیل بود، اما این هسته با اتخاذ روشهایی دقیقاً اجتماعی، ابتکاری و معنادار شکل گرفت. از این رو این نهضت توانست تاریخ را درنوردد، جامعه را تغییر دهد و فرهنگ را دچار تحول اساسی کند.
اگر بخواهیم ملموستر درباره راهکارهای امام(ع) صحبت کنیم، چه باید بگوییم؟
مخاطب قرار دادن وجدان انسانی(انسان آن روز و انسان تاریخ): امام حسین(ع) همان کاری را انجام داد که ابراهیم(ع) برای خلق یک نهضت توحیدی در تاریخ انجام داده بود. ابراهیم(ع) وجدان انسانها را به کار گرفت و بر مشکل بتپرستی فائق آمد.(رجعوا الى انفسهم). امام حسین(ع) نیز جامعه بریده از تمامی ارزشها و متلاشی شده در همه ابعاد را با ارجاع به وجدان توانست تغییر دهد. در زیر مواردی ارائه میشود که نشان میدهد چگونه امام در مفاهمه و مخاطبه با جامعه آن روز بر تأثیرگذاری نسبت به وجدان آنها تمرکز کرده بود:
الفـ کلام امام(ع):
«فهلّا لكم الویلات تركتمونا، والسیف مشیم، والجأش طامن، والرأی لما یستحصف»؛ پس آیا برای شما بهتر نبود که ما را رها میکردید، در حالی که شمشیرها در غلاف بودند، و دلها آرام، و عقلها به تعمق میپرداختند؟
بـ کلام امام(ع):
«فَانْسُبُونِی فَانْظُرُوا مَنْ أَنَا، ثُمَّ ارْجِعُوا إِلَى أَنْفُسِكُمْ وَ عَاتِبُوهَا فَانْظُرُوا هَلْ یصْلُحُ لَكُمْ قَتْلِی وَ انْتِهَاكُ حُرْمَتِی»؛ امام حسین(ع) از مردم میخواهد که به خود و وجدانشان مراجعه کنند و تأمل کنند که آیا کشتن او و شكستن حرمتش صحیح است یا نه. این فراخوان به وجدان، در کلام امام(ع) مشهود است.
جـ حضور کودک شیرخوار در میدان:
امام حسین(ع) با آوردن کودک شیرخوار خود به میدان جنگ، جنبههای انسانی و مظلومیت خود را به نمایش میگذارد تا وجدان عمومی بیدار شود.
دـ فراخوان بازگشت به اصالتها:
کلام امام حسین(ع): «وَيْحَكُمْ، يا شيعَةَ آلِ أَبي سُفْيانَ! إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دينٌ، وَكُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَكُونُوا أَحْرارًا في دُنْياكُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى أَحْسابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ عُرُبًا».
این نشان میدهد بازگشت به فطرت به منزله یک حرکت اجتماعی، میتواند تأثیرات عمیقی در جامعه بر جای بگذارد، به شرط اینکه راهبردهای این بازگشت به فطرت را در جامعه فعال کنید.
نهضت امام حسین(ع) با تأکید بر اصول فطری، توانست تحولی بنیادین در جامعه ایجاد کند و به مثابه یک الگوی مقاومت و ایستادگی در برابر ظلم و فساد باقی بماند. این بازگشت به اصول فطری و انسانی، اگر به درستی مدیریت و اجرا شود، میتواند تأثیرات بلندمدتی بر جامعه بگذارد و تغییرات مثبت و اساسی را به همراه داشته باشد.
از آنجایی که هر قیامی یک قیام دینی به شمار نمیآید، به نظر شما شرایط قیام دینی چه مواردی است که آن را از دیگر قیامها تمییز میدهد؟
معیاری که با آن یک قیام، قیام دینی میشود، از سه لایه برخوردار است: ظرف قیام، مظروف(محتوای) قیام، روش قیام.
1ـ ظرف قیام: ظرف قیام امت اسلامی است. امت اسلامی به منزله بستر و زمینه کلی قیام دینی مطرح است. دقیقاً امام حسین(ع) در این ظرف عمل کردند و اگر ظرف دیگری را منظور نظر میداشتند، به گونه دیگری و در شرایط و مکان دیگری عمل میکردند.
٢ـ مظروف قیام(محتوای قیام): محتوای قیام به اهداف و عناصر مشخصی که در بستر امت اسلامی دنبال میشود، اشاره دارد. این محتوای قیام شامل سه دسته اصلی است: اجتماعی، فرهنگی و دینى که روی هم رفته اصلاح امت را تشکیل میدهد.
۱ـ ابعاد اجتماعی؛ ابعاد اجتماعی قیام دینی ذیل اصلاح ساختار اجتماعی بر پایه دین قرار میگیرد. با محوریت:
الفـ وحدت و همبستگى مأخوذ از ١ـ انما المومنون اخوة، ٢ـ سیره امام علی(ع) و٣ـ کلام امام حسین(ع): فَأَصْبَحْتُمْ أَلْباً لِأَعْدَائِكُمْ عَلَى أَوْلِیائِكُمْ»؛ بـ رفع ظلم.
2ـ ابعاد فرهنگی؛ این ابعاد ذیل عنوان صلاح ساختار فرهنگی امت جای میگیرد متضمن الفـ وسطیت امت بنا به تصریح قرآن؛ بـ اسوه و شاهدیت امت در قبال امم دیگر بنا به آموزه قرآن؛ جـ آمر به معروف و ناهی از منکر بودن بنا به صریح قرآن و تصریح امام حسین(ع)؛ دـ امید داشتن به جامعهای عادل(حرکت مبتنی بر امید) بنا به تصریح خود امام حسین (ع)؛ «ولا أمل أصبح لكم فیهم».
٣ـ ابعاد تشریعی دینی(ذیل اصلاح ساختار دینی) را میتوان تمرکز بر کتاب و سنت و تمرکز بر اهل بیت(ع) دانست.
٣ـ روش قیام
روش قیام به چگونگی انجام اقدامات و دستیابی به اهداف در بستر امت اسلامی و با توجه به محتوای قیام اشاره دارد. این روشها شامل اصول و رویکردهایی است که برگرفته از کلام و رفتار امام حسین(ع) هستند: برای خدا بودن؛ روشهای اخلاقی و رفتاری به ویژه راستگویی و صداقت، صبر و استقامت، تحمل مشکلات و پایداری در مسیر حق، تا سرحد ایثار و وفاداری و فداکاری در راه خدا، تعهد به اصول دینی، نصح و خیرخواهی، وجدان انسان جامعه را تحت تأثیر قرار دادن آنگونه که در قیام عاشورا شکل گرفت.
خلاصه قیام دینی باید در بستر امت اسلامی صورت گیرد، دارای محتوای مشخص در سه بعد اجتماعی، فرهنگی و دینى باشد و با روشهای اخلاقی و عملی خاصی که برگرفته از کلام و رفتار امام حسین(ع) است، انجام شود.
همانطور که میدانید واقعه عاشورا ابعاد گستردهای دارد. به نظر شما کدام بعد واقعه عاشورا برای جامعه امروز ما مهم و ضروری است؟
درس مهم قیام جاودانه عاشورا مبارزه با ستم با ایجاد بستری از صدق و تعهد به دین و با رویکرد ایجاد امید عمیق در جامعه به عدالت از خاستگاه دین است. این قیام نشان داد مبارزه با ظلم و ناعدالتی نه تنها ممکن، بلکه ضروری است و میتوان با تکیه بر اصولی، همچون دیانت، صداقت و مدیریت درست شرایط، ظالمان را تضعیف کرد و امید به عدالت را در جامعه زنده نگه داشت.
قیام عاشورا به منزله یک حرکت بزرگ اجتماعی، ارزشهای مهمی، همچون عدالت، صداقت و مقاومت در برابر ظلم را ترویج میدهد که این ارزشها میتوانند به تقویت همبستگی اجتماعی و ایجاد تغییرات مثبت در جامعه منجر شوند.
بهطور کلی، قیام عاشورا با ارائه الگویی از مبارزه با ظلم و تلاش برای برقراری عدالت، نه تنها از نگاه دینی، بلکه از دیدگاه علمی و جامعهشناختی نیز حائز اهمیت است. این قیام نشاندهنده اهمیت اصول اخلاقی و ارزشهای مشترک در ایجاد تغییرات اجتماعی و تقویت امید به آیندهای بهتر در چارچوب برجسته کردن اصالت دین در ساحتهای اجتماعی است.
نقش نخبگان آن روز در انحراف جامعه چه میزان بود؟ در این باره توضیح دهید.
نخبگان در زمان قیام امام حسین(ع) را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد:
١ـ نخبگان حامی حضرت(ع): این دسته که از آنها به اصحاب امام حسین(ع) یاد میشود، نخبگانی بودند که نه تنها به اصول و ارزشهای امام حسین(ع) معتقد بودند و به او پیوستند، بلکه از نظر اخلاقی، پاکی و ولایتپذیری در اوج قرار داشتند. این گروه کوچک، اما تأثیرگذار شامل افرادی چون حبیببنمظاهر و زهیربنقین بود که تا آخرین لحظه در کنار امام حسین(ع) باقی ماندند. امام حسین(ع) این افراد را اصحاب برتر و بهتر معرفی کرد و نقش تاریخی آنان در قیام عاشورا تا به امروز بسیار تحولآمیز بوده و ابعاد و اعماق این نقش، همچنان تشنه بررسیهای عمیق اجتماعی، روانشناختی و دینی است. این نخبگان، نمادی از مقاومت در برابر ظلم به اهل بیت(ع) به شمار میآیند و در اندیشههای آنان توجه عمیق به عدالت و اخلاق موج میزند.
2ـ نخبگان مخالف: این گروه شامل نخبگانی بود که به دلایل سیاسی، جاهطلبی یا شخصی علیه امام(ع) ایستادند. این افراد به دلیل منافع شخصی یا ترس از قدرت بنیامیه، ترجیح دادند با یزید بیعت کنند و در مقابل امام حسین(ع) قرار بگیرند. امام حسین(ع) در خطبههای روز عاشورا با لحنی بسیار هشداردهنده، این افراد را خطاب قرار داد و نقش خطرناک اجتماعی آنان را در برافروختن آتش اختلاف اجتماعی آشکار کرد. سرزنشهای امام حسین(ع) نسبت به این گروه محورهای مهمی دارد که در جای خود نیازمند بررسی است.
3ـ نخبگان بیتفاوت: بسیاری از نخبگان جامعه در برابر قیام امام حسین(ع) بیتفاوتی در پیش گرفتند و دست کم به حمایت عملی و میدانی از حضرت رو نیاوردند. بیتفاوتی این گروه ممکن است ناشی از ترس از قدرت حاکم، اعتماد نداشتن به موفقیت قیام، یا آگاهی ناکافی از اهمیت و پیام قیام امام حسین(ع) باشد. امام حسین(ع) در برخورد با این نخبگان، رویکردی احترامآمیز داشت و مردم را به سؤال از برخی از این نخبگان دعوت میکرد، زیرا این گروه از اصحاب پیامبر(ص) بودند که میتوانستند نقش مرجعیت دینی و اجتماعی در ارتباط با تبیین جایگاه اهل بیت و امام حسین(ع) را ایفا کنند.
4ـ نخبگان جاهطلب و منفعتطلب: این گروه شامل نخبگانی بود که نه با یزید بودند و نه با امام حسین(ع)، بلکه به دنبال منافع شخصی و مطامع دنیوی و رسیدن به حکومت بودند. این افراد به دلیل جاهطلبی و تمایل به کسب مقام و قدرت، از اتخاذ موضعی قاطع خودداری کردند. امام حسین(ع) در پارهای از کلمات خود بدون آنکه نامی از آنها به میان آورد، خصوصیات حرکت خود را توصیف میکرد که به نوعی تمایزبخش بین این حرکت و حرکت آن گروه تلقی میشود. این افراد به دلیل تعهد نداشتن به اصول و ارزشهای دینی و اخلاقی، نتوانستند در مقابل ظلم و ناعدالتی مقاومت کنند و برخی از آنها از شرایطی که قیام امام حسین(ع) فراهم آورد، استفاده کردند.