مقدمه:

این نوشتار بر آن است که به اختصار ویژگی‌های جنگ و صلح را در آیات و روایات بکاود. حاصل این جست‌وجو، چهار ویژگی عمده برای جنگ و سه ویژگی برای صلح است. جنگی که اسلام آن را مشروع می‌داند، فی‌‌سبیل‌‌الله است نه فی‌‌سبیل‌الطاغوت، در مقام دفع تجاوز و ستم است و از هرگونه شیوه‌های غیرانسانی به دور است. از این‌رو، دفاعی، انسانی و عادلانه است. همچنین صلحی که اسلام در پی استقرار آن است، شرافتمندانه، همه‌جانبه و برخوردار از پشتوانه‌های ژرف اخلاقی است، صلحی که کرامت انسانی مسلمانان را حفظ می‌کند، تمامی عرصه‌های زندگی آنان را در برمی‌گیرد، و به حقوق واقعی بشر ارج و احترام عمیق می‌گذارد و بر آزادی تفکر و انتخاب آگاهانه بشر متکی است. از موضوعاتی که در کتاب و سنت مطرح شده است، موضوع مهم «جنگ و صلح» است. این موضوع در بسیاری از آیات قرآن کریم و نیز روایات معصومان(ع)، از جنبه‌های مختلف اعتقادی، اخلاقی، حقوقی و نظامی بازتاب یافته است. برخی از این آیات و روایات، به تبیین ویژگی‌های جنگ مشروع و صلح مطلوب اختصاص دارد که در اینجا به اختصار مورد بررسی قرار می‌گیرد.

"> جنگ و صلح فقط برای خدا
تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱۳۸۷ - ۱۷:۰۶  ، 
کد خبر : ۳۶۴۲۹
مروری بر مبانی جهاد در اسلام

جنگ و صلح فقط برای خدا

مقدمه:

این نوشتار بر آن است که به اختصار ویژگی‌های جنگ و صلح را در آیات و روایات بکاود. حاصل این جست‌وجو، چهار ویژگی عمده برای جنگ و سه ویژگی برای صلح است. جنگی که اسلام آن را مشروع می‌داند، فی‌‌سبیل‌‌الله است نه فی‌‌سبیل‌الطاغوت، در مقام دفع تجاوز و ستم است و از هرگونه شیوه‌های غیرانسانی به دور است. از این‌رو، دفاعی، انسانی و عادلانه است. همچنین صلحی که اسلام در پی استقرار آن است، شرافتمندانه، همه‌جانبه و برخوردار از پشتوانه‌های ژرف اخلاقی است، صلحی که کرامت انسانی مسلمانان را حفظ می‌کند، تمامی عرصه‌های زندگی آنان را در برمی‌گیرد، و به حقوق واقعی بشر ارج و احترام عمیق می‌گذارد و بر آزادی تفکر و انتخاب آگاهانه بشر متکی است. از موضوعاتی که در کتاب و سنت مطرح شده است، موضوع مهم «جنگ و صلح» است. این موضوع در بسیاری از آیات قرآن کریم و نیز روایات معصومان(ع)، از جنبه‌های مختلف اعتقادی، اخلاقی، حقوقی و نظامی بازتاب یافته است. برخی از این آیات و روایات، به تبیین ویژگی‌های جنگ مشروع و صلح مطلوب اختصاص دارد که در اینجا به اختصار مورد بررسی قرار می‌گیرد.


علی‌ تقی‌زاده اکبری

جنگ در مفهوم خاص خود یعنی جهاد و به عنوان یک وظیفه و تکلیف الهی، جایگاهی بلند در فقه اسلام دارد و سهمی قابل توجه ازات‌الاحکام را به خود اختصاص داده است. جهاد، در لغت به معنای توان و سختی و در اصطلاح به معنای «به کار گرفتن نهایت تلاش و توان در مقابله با دشمن» است. در قرآن کریم، واژه «جهاد» و نیز واژه «قتال»، با قید «فی‌‌سبیل‌الله» مقید و بدین وسیله، از سایر جنگ‌ها متمایز شده است. قید «‌فی‌سبیل‌الله» نشانگر آن است که روح و شالوده جنگ و جهاد در اسلام، در راه خدا بودن آن است. از این‌رو، جنگی که فاقد این ویژگی باشد، از نظر اسلام فاقد ارزش و اعتبار است. در راه خدا بودن جهاد بدین معناست که جنگ باید برای تحقق اهدافی به کار گرفته شود که خداوند متعال معین فرموده است. همین حقیقت، رمز تقدس و ارزشمندی جهاد و دفاع در اسلام است. در یک جمله می‌توان گفت: «در راه خدا جنگیدن»، اساسی‌ترین ویژگی جنگ در اسلام است که صف «مؤمنان مجاهد» را از صف «طاغوتیان جنگجو» جدا می‌کند. قرآن کریم به صراحت به این مطلب اشاره می‌کند: کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار می‌کنند و آنان که کافرند در راه طاغوت. (نسا 76)

عادلانه بودن

جنگ، آن‌گاه که رنگ تجاوز به خود گیرد، پدیده‌ای شر و نامیمون و بزرگ‌ترین بلایی است که جوامع انسانی را تهدید و نابود کرده است. بیشتر جنگ‌هایی که تاکنون در جهان رخ داده است، به ویژه دو جنگ جهانی اول و دوم که بیشترین خسارت جانی و مالی را به وجود آورده‌اند، چیزی جز تجاوز و ستمگری نبوده‌اند. در این جنگ‌ها ظهور و تبلور تجاوز در چهره جنگ، بشریت را از جنگ و خونریزی متنفر ساخته است. در این میان، جنگ‌هایی تنها به عنوان عامل دفع تجاوز و مقابله با تجاوزگران به وقوع پیوسته است. از این‌رو، دارای قداست و ارزش گشته‌اند. همین دو چهره جنگ، بحث جنگ تجاوزگرانه یا ستمگرانه و جنگ عادلانه را مطرح کرده است. جنگ عادلانه، جنگی است که اولا در مقام دفع تجاوز است و ماهیتی دفاعی دارد و ثانیا از هر نوع ستمگری، به کارگیری شیوه‌های غیرانسانی، کشتن غیرنظامیان و شکنجه و آزار اسرای دشمن به دور است. جنگ در اسلام، دارای این دو ویژگی است و به معنای واقعی کلمه، عادلانه است. به سخن دیگر، دو ویژگی دفاعی بودن و انسانی بودن جنگ در اسلام، از آن جنگی عادلانه ساخته است. اینک به جا است که پیش از تبیین این دو ویژگی، به دو آیه از قرآن کریم اشاره کنیم که از آنها می‌توان استفاده کرد که اسلام جنگ تجاوزگرانه را مردود می‌شمارد.

و در راه خدا، با کسانی که با شما می‌جنگند، نبرد کنید و از حد تجاوز نکنید که خدا تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد (بقره 190) در تفسیر این آیه دو احتمال مطرح است: احتمال نخست این‌که منظور از «الذین یقاتلونکم» دشمنانی‌اند که جنگ را با مسلمانان آغاز کرده‌اند. با این احتمال، معنای نهی «و لا تعتدوا» این است: با کسانی که با شما نمی‌جنگند. احتمال دوم این است که «الذین یقاتلونکم» کسانی‌اند که در صحنه پیکار با مسلمانان می‌جنگند. در این احتمال، نهی «و لا تعتدوا» نهی از جنگ با غیرنظامیان است. هر یک از دو احتمال را که برگزینیم، مفاد کلی آیه این است که مسلمانان نباید به جنگ تجاوزگرانه و ستمکارانه دست یازند، هر چند احتمال نخست با ویژگی دفاعی بودن و احتمال دوم با ویژگی انسانی بودن جنگ در اسلام سازگار است.

ای کسانی که ایمان آورده‌اید گواهی دهید. دشمنی با گروهی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند پیشه کنید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است (مائده 8).

این آیه هر چند اختصاص به جنگ ندارد، اما مفید این معناست که در اسلام، دشمنی مسلمانان با برخی انسان‌ها به هیچ‌وجه مجوز ستم‌پیشگی و ترک عدالت نیست و مجاهدان و رزمندگان مسلمان هیچ‌‌گاه نباید در برخورد با دشمن از جاده عدالت و انصاف خارج شوند و کردار خویش را به ننگ تجاوز و ستم بیالایند.

دفاعی بودن

ادعای دفاعی بودن جنگ در اسلام، در دفاع یا جهاد دفاعی به سهولت قابل هضم و مورد وفاق همگان است، اما چنین ادعایی در جنگ و جهاد ابتدایی تا اندازه‌ای دشوار و چه بسا متناقض جلوه کند، زیرا این پرسش پیش می‌آید که جنگ ابتدایی که خود قسیم (همردیف) جنگ دفاعی است، چگونه ممکن است دفاعی باشد؟

برای پاسخ به این پرسش باید گفت: دفاع دارای دو مفهوم محدود و گسترده است. مفهوم محدود آن، به معنای دفاع در برابر تجاوز نظامی دشمن است. دفاع به این معنا، هم‌ردیف جهاد ابتدایی است، اما مفهوم گسترده‌اش، دفاع در برابر هرگونه تجاوز اعم از تجاوز نظامی است که برای دفع آن باید به هجوم نظامی دست زد. آن‌جا که گفته‌اند: «جهاد، دارای ماهیتی دفاعی است» یا «جهاد، در حقیقت دفاع است»، دفاع به این معنا، مورد نظر بوده است. معنا و مفاد دفاعی بودن جهاد ابتدایی این است که روح دفاع در پیکر جنگ و جهاد ابتدایی جاری است. به سخن دیگر، در هر موردی که جهاد ابتدایی توصیه و واجب شده است، بدون تردید حقی مورد تجاوز قرار گرفته است و چنین جهادی در حقیقت برای دفاع از آن حق است. البته، نوع و گستره حق یکسان نیست، گاه حق دارای جنبه شخصی و فردی است و گاه دارای جنبه ملی. هر شخص حق دارد از جان و مال خویش و هر ملتی حق دارد از سرزمین و استقلال خود به دفاع برخیزد، اما برخی حقوق به یک شخص یا یک ملت، از آن جهت که شخص و ملتند، اختصاص ندارد، بلکه به همه انسان‌ها و ملت‌ها تعلق دارد. از این حقوق به حقوق انسانی یا انسانیت تعبیر می‌شود.

اکنون سخن در این است که آیا دفاع، تنها در حقوق فردی و ملی مشروع است یا شامل حقوق انسانی نیز می‌شود؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، پرسشی اساسی‌تر مطرح است و آن این که ملاک مشروعیت و تقدس دفاع چیست؟ آیا چون یک شخص از جان و مال خویش و یک ملت از سرزمین و استقلال خود دفاع می‌کند، آن جنگ مقدس و مشروع است یا علت قداست و مشروعیت، دفاع از حق است؟ بی‌تردید، ملاک تقدس و مشروعیت دفاع، از حق دفاع کردن است و تفاوتی نیست که حق، از آن یک فرد باشد، به یک ملت تعلق داشته باشد و یا به انسانیت مربوط شود، بلکه به اعتقاد استاد شهید مطهری، دفاع از حقوق انسانی، مقدس‌تر و ارزشمند‌تر است. ایشان آزادی را یکی از حقوق انسانی می‌داند و می‌گوید: مثلا آزادی را از مقدسات بشری به حساب می‌آورند. آزادی مربوط به یک فرد و یک ملت نیست. حالا اگر آزادی در جایی مورد تهاجم قرار گرفت، اما نه آزادی من و نه آزادی ملت من، بلکه در یک گوشه‌ای از گوشه‌های دنیا آزادی که جزء حقوق عمومی همه انسانها است، مورد تهاجم قرار گرفته، آیا دفاع کردن از این حق انسانیت به عنوان دفاع از حق انسانیت مشروع است یا نه؟ اگر مشروع است پس منحصر به آن فردی که آزادی او مورد تهاجم قرار گرفته نیست، افراد دیگر و ملت‌های دیگر نیز می‌توانند بلکه باید به کمک آزادی بشتابند و به جنگ سلب آزادی و اختناق بروند در این جا چی جواب می‌دهید؟ گمان نمی‌کنم کسی تردید بکند که مقدس‌ترین اقسام جهادها و مقدس‌ترین اقسام جنگ‌ها، جنگی است که به عنوان دفاع از حقوق انسانیت صورت گرفته باشد.

از دیگر نمونه‌های دفاع از حقوق انسانی، دفاع از ارزش‌های معنوی و انسانی جامعه است. اگر عده‌ای به دلیل مورد تهدید قرار گرفتن ارزش‌های معنوی و انسانی  منکر شدن معروف و معروف شدن منکر، به عنوان امر به معروف و نهی از منکر قیام کنند، از حق شخصی و ملی خود دفاع نکرده‌اند، بلکه برای احقاق حق معنوی که به همه انسان‌ها تعلق دارد، به دفاع برخاسته‌اند. در این که «توحید» از حقوق انسانی است یا شخصی، میان صاحب‌نظران اختلاف است. برخی معتقدند که توحید جنبه شخصی دارد و عده‌ای بر این باورند که از حقوق انسانی است و حتی علامه طباطبایی، آن را مهمترین حق انسانی و دفاع از آن را حق مشروع فطری دانسته است. استاد مطهری نتیجه‌ای را که بر این اختلاف‌نظر مترتب است، چنین بیان می‌کند: کسانی که توحید را جزء حقوق شخصی و حداکثر حقوق ملی می‌دانند، می‌گویند این کار (مبارزه با شرک) جایز نیست. اغلب طرز تفکر اروپایی‌ها که در میان ما هم سرایت کرده، همین است... ولی اگر توحید را یک مسئله عمومی و جزء حقوق انسانی و از شرایط سعادت عموم بشر دانستیم، جنگ ابتدایی با مشرک به عنوان حریم توحید و دفاع از توحید و به عنوان قطع ریشه فساد جایز است، گو این‌که به عنوان تحمیل عقیده توحیدی جایز نیست. و در جایی دیگر می‌گوید: ما می‌گوییم توحید با سعادت بشری بستگی دارد، مربوط به سلیقه شخصی نیست، مربوط به این قوم و آن قوم نیست.

پس حق با همان کسانی است که توحید را جزء حقوق بشریت می‌شمارند. اگر ما هم می‌گوییم جنگ برای تحمیل توحید جایز نیست، نه به خاطر این است که این از اموری است که نباید از آن دفاع کرد، نه به خاطر این است که این از حقوق انسانیت نیست، به خاطر این است که خودش فی‌حد‌ذاته قابل اجبار نیست. بر این اساس، تجاوز، همیشه به صورت هجوم نظامی نیست، بلکه به صورت‌های گوناگون تجاوز به حقوق انسانی رخ می‌دهد. در این موارد، اگر دفع تجاوز با شیوه‌های مسالمت‌آمیز امکان‌پذیر نباشد و به جهاد و استفاده از قدرت نظامی نیاز افتد، به حکم این که دفاع از حقوق انسانی، حقی مشروع است، جهاد نیز مشروع است، زیرا چنین جنگی، در حقیقت دفاعی است، هر چند به ظاهر، ابتدایی و هجومی است. نتیجه این که، منظور از دفاعی بودن جنگ در اسلام، معنای محدود آن ـ یعنی مقابله با هجوم نظامی دشمن که در تقسیم‌بندی جهاد به دفاعی و ابتدایی لحاظ شود ـ نیست، بلکه مراد این است که جهاد ابتدایی‌ نیز مقابله با تجاوز و دفاع از حقوق مشروع انسانی است.

انسانی بودن

رعایت حقوق انسانی و توجه وافر به مسائل اخلاقی، از دیگر ویژگی‌های مهم جنگ در اسلام است. در اسلام، میان خشونت پدیده جنگ و لطافت عواطف انسانی و ملایمت اصول اخلاقی، قهر و مهر، و صلابت و ملایمت، چنان ماهرانه الفت برقرار شده است که مایه شگفتی است. این ویژگی در محیط و فضایی ظهور یافت که زشت‌ترین خصلت‌ها و ناپسندیده‌ترین کارها رواج داشت و ابتدایی‌ترین حقوق انسانی زیر پا گذاشته می‌شد. رعایت حقوق انسانی در جنگ، مورد توجه کسانی قرار گرفت که پیش از ظهور اسلام، مدام در جنگ و خونریزی و غارت بودند و از انجام هیچ جنایتی پروا نداشتند. خورشید اسلام که فروزان گشت، چنین مردمی را از حضیض پستی بر قله انسانیت نشاند، اخلاق آنان را دگرگون و متعالی ساخت و اصول اخلاقی و حقوق انسانی فراموش شده را به متن زندگی‌شان بازگرداند. جنگ نیز که در آن، بیش از همه صحنه‌های زندگی، حقوق انسانی پایمال، و اخلاق پسندیده فراموش می‌گشت، از این دگرگونی بی‌بهره نماند.

از آن پس، کشتن غیرنظامیان و افراد ناتوان و خردسال، مثله کردن کشته‌های دشمن، خیانت و پیمان‌شکنی و دهها عمل ضداخلاقی دیگر از صحنه جنگ رخت بربست. پیامبر اکرم(ص) به عنوان فرمانده جنگ، هرگاه قصد اعزام لشکری را داشت، سپاهیان مسلمان را در مقابل خود می‌نشاند و می‌فرمود: با نام خدا و در راه خدا و دین رسول خدا حرکت کنید، به یکدیگر خیانت و کسی را مثله نکنید و پیمان نشکنید. پیرمردان، پیرزنان، اطفال خردسال و زنان را نکشید. تا ناگزیر نشده‌اید درختان را قطع نکنید و اگر مسلمانی ـ هر چند معمولی باشد ـ به یکی از کفار امان می‌دهد تا کلام خدا را بشنود، امان او را محترم بشمارید. پس اگر اسلام را پذیرفت، برادر دینی شماست وگرنه او را به محل خود بازگردانید و از خداوند یاری بجویید. امام علی(ع) نیز در یکی از جنگ‌ها، خطاب به لشکریان خویش می‌فرماید:

من نمی‌پسندم که شما [به مردم شام] دشنام دهید... و بهتر آن است که به جای دشنام به آنان بگویید: بار خدایا خون‌های ما و ایشان را از ریختن حفظ فرما و میان ما و آنان را اصلاح کن و آنان را از گمراهیشان برهان حق است، آن را بشناسد و آن که حریص و شیفته گمراهی و دشمنی است، از آن بازایستد آیا می‌توان این سخنان شفقت‌آمیز درباره دشمنان و اهتمام و دغدغه‌ در رعایت کوچک‌ترین دستورهای اخلاقی را جز در جهاد سراغ گرفت و پی جست؟

این‌جا قصد آن نیست که نمونه‌های تجلی کرامت اخلاقی در صحنه‌های جهاد اسلامی شمارش شود، اما شایسته است به یکی از برجسته‌ترین آن‌ها اشاره شود: پیامبر اکرم(ص) پس از سیزده سال که در مکه از سوی مشرکان جز آزار و شکنجه، تهمت و افترا  و تهدید به قتل و اخراج از وطن چیزی ندید و هشت سال در مدینه که با تجاوز و تحمیل چند جنگ و از دست دادن بهترین یاران خویش روبه‌رو شد، در سال هشتم هجری با سپاهی گران و مصمم، به قصد فتح مکه، رهسپار آن دیار شد و پس از غافلگیر ساختن دشمن، مکه را از چهار سو به محاصره درآورد. همه منتظر بودند که رسول خدا(ص) چه خواهد کرد؟ آیا راه انتقام در پیش می‌گیرد یا طریق گذشت؟ به راستی اگر فرمانده‌ای جز رسول اکرم(ص) بر چنین دشمنی تسلط می‌یافت با او چگونه رفتار می‌کرد؟ آیا نمی‌گفت: «امروز، روز انتقام است الملحمه»؟، اما پیامبر گرامی اسلام در نهایت کرامت و بزرگواری فرمود: ندا دهید که امروز، روز گذشت و شفقت است و به دشمنانی که از هیچ تلاشی برای نابودی اسلام فروگذار نکرده بودند، فرمود: راستی چه زشت همسایگانی بودید برای پیامبر، بروید که آزاد شده‌گانید. مقایسه این عمل پیامبر(ص) و دیگر فاتحان بزرگ را به صاحبان خرد وامی‌نهیم و این بحث را با بیانی بلند از امام علی(ع) حسن‌ختام می‌بخشیم:

هرگاه بر دشمنی دست یافتی، از او درگذر، و گذشت از او را شکر و سپاس [نعمت] توانایی بر او قرار ده. ب‌ـ ویژگی‌های صلح از دیرباز به عنوان آرزو و آرمانی مقدس در میان جوامع بشری مطرح، و ندای صلح‌طلبی همواره در فضای اندیشه‌های متعالی بشر طنین‌انداز بوده است. متفکران، مصلحان و خیرخواهان، هر یک به گونه‌ای در تحقق این آرمان، همت به خرج داده و دست به تلاش زده‌اند، اما در این میان، سهم و نقش پیامبران الهی بیش از همگان بوده است. پیامبران با تکیه بر معارف و حقایق الهی و اخلاق متعالی انسانی و خیرخواهی بی‌نظیر و با برخورداری از زبان گویای عقل و منطق، بیش از دیگران به محیطی امن و فضایی سالم و به دور از جنگ و درگیری برای دعوت افراد بشر به توحید و نشر معارف و تامین سعادت دنیا و آخرت انسان نیازمند بوده‌اند. طبیعی است که چنین کسانی در راه تحقق و  استقرار صلح و آرامش تلاش کنند و جز در مواردی که جنگ تنها چاره است، به آن دست نیازند. در اسلام ـ به عنوان آخرین و کامل‌ترین دین الهی و به حکم غنای ذاتی و مطابقت با فطرات انسانی و قدرت اقناع و تغذیه اندیشه‌ها و ویژگی عقلانی بودن ـ صلح و آرامش مطلوب، و استقرار آن هدفی متعالی است. در این‌جا به ویژگی‌های صلح از نظر اسلام اشاره می‌کنیم:

شرافتمندانه بودن

اسلام‌خواهان صلح شرافتمندانه و همزیستی مسالمت‌آمیز با احترام و رعایت حقوق متقابل است. در اسلام، اعتقاد به صلح به معنای پرهیز از جنگ به هر قیمت و تحت هر شرایطی نیست و هرگز نمی‌توان به بهانه صلح‌طلبی، از جنگ با دشمن متجاوز رویگردان شد، یا ندای صلح‌خواهی او را که در واقع پوششی برای تثبیت یا ادامه تجاوز و ارائه یک چهره صلح‌طلبانه است، اجابت کرد. تجاوز را با سلاح صلح پاسخ گفتن، در واقع تسلیم در برابر ظلم و زیر پا گذاشتن شرافت انسانی و از همه مهمتر تشویق متجاوز و مشروعیت بخشیدن به تجاوز است. صلح و سازشی که کرامت انسانی مسلمانان را به ننگ خواری و حقارت آلوده سازد و ظلم و تجاوز را بر مسند مشروعیت بنشاند، به هیچ وجه مورد تایید اسلام نیست. از این رو، قرآن کریم درخواست صلح را در شرایطی که جنگ تنها چاره است، به عنوان سازشی ذلت‌بار نکوهش و نهی می‌کند: «فلا تهنوا و تدعوا الی‌السلم و اءانتم الاعلون والله معکم و لن یترکم اءعملکم» پس هرگز سست نشوید و [دشمنان را] به صلح دعوت نکنید، در حالی که شما برترید و خداوند با شماست و چیزی از (ثواب) اعمالتان را کم نمی‌کند. در کتاب کنزالدقایق در تفسیر عبارت «وتدعوا الی‌‌السلم» آمده است: «و لا تدعوا الی‌الصلح خورا و تذللا»، از روی خواری و ذلت، دشمنان را به صلح نخوانید.

تاکنون روشن گشت که عزت اسلام و امت اسلامی از ملاک‌های اساسی مشروعیت صلح است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. امام علی(ع)، ترجیح صلح بر جنگ را در صورتی می‌پذیرد که سستی و خللی به اسلام رخنه نکند: مسالمت و صلح را آن‌گاه که موجب سستی در اسلام نشود، از جنگ سودمند‌تر یافتم. البته، به این نکته باید توجه داشت که در همه مواردی که حکم اولیه، جنگ با دشمن است، اما بنابر مصالحی، چاره‌ای جز پذیرفتن صلح نیست، یا صلح، بیش‌تر هدف را برآورده می‌سازد، عزت اسلامی خدشه‌دار نمی‌شود. آنچه مهم است، هدف از پذیرش صلح است. اگر هدف، حفظ اسلام، تداوم وحدت مسلمانان، هویدا ساختن چهره حقیقی متجاوز و مانند آن باشد، صلح برای اسلام و مسلمانان عزت‌آفرین است. برای تبیین بیشتر، به جاست به صلح مهم و تاریخ‌ساز حدیبیه توجه کنیم:‌ انعقاد پیمان صلح با مشرکان و پذیرفتن شروط آنان به وسیله پیامبر(ص)، برخی مسلمانان را بر این پندار واداشت ک عزت مسلمانان با این پیمان خدشه‌دار اما قرآن آن را «فتح مبین» خواند و در جای دیگر، از آن گردید، به عنوان مقدمه «فتح قریب» یاد کرد. چگونه ممکن است چنین صلحی، ذلت مسلمانان و عزت دشمنان آنان را موجب شود؟

ریشه‌دار بودن

صلح در اسلام، صوری و ظاهری نیست و صلح‌طلبی تنها یک ادعا و تاکتیک موقت و گذرا و حربه‌ای تبلیغاتی برای ارائه چهره‌ای بشردوستانه و خلع سلاح رقیب به شمار نمی‌رود، بلکه از ژرفای رافت و شفقت دین اسلام به خلق حرص و ولع بسیار به سعادت آنان سرچشمه می‌گیرد. صلح در اسلام به پشتوانه‌ای از صداقت، احترام عمیق به حقوق واقعی بشر و علاقه وافر به حفظ جان و مال و آبروی انسان‌ها و آزادی تفکر و انتخاب آگاهانه بشر متکی است. از این رو، ندای صلح را آن گاه ارزشمند و راهگشا می‌داند که از جان انسان‌های باوجدان و آگاه و نوع‌دوست و خیرخواه برخیزد، نه از زبان انسان‌های دو چهره خودخواه و بی‌تفاوت. گواه این مدعا، این است که اسلام حق حیات انسان‌ها را به عنوان حق اصیل و طبیعی، سخت محترم می‌شمارد و حفظ زندگی یک نفر را با حفظ حیات همه انسان‌ها برابر و کشتن یک نفر را از روی ظلم و فساد با کشتن همگان یکسان می‌داند، زیرا همه انسان‌ها در حقیقت «انسانیت» مشترکند و هر کس چنین حقیقتی را برای یک نفر قائل نباشد، برای هیچ کس قائل نخواهد بود.

اسلام برای حفظ گوهر شریف حیات و نشان دادن اهمیت زیادی که برای آن قائل است، حق قصاص را برای صاحبان خون به ناحق ریخته در نظر گرفته است. امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر می‌فرماید: و بپرهیز از خون‌ها، و ریختن آن به ناروا که چیزی چون ریختن خون به ناحق ـ آدمی ـ را به کیفر نرساند و گناه را بزرگ نکند و نعمت را نبرد و رشته عمر را نبرد، و خداوند سبحان روز رستاخیز نخستین داوری که میان بندگان کند، در خون‌هایی باشد که از یکدیگر ریخته‌اند. پس حکومت خود را با ریختن خونی به حرام نیرومند مکن که خون به حرام ریختن، قدرت را به ناتوانی و سستی کشاند، بلکه دولت را از صاحب آن به دیگری بگرداند. (26) 3ـ همه جانبه بودن صلح در اسلام، صلح همه‌جانبه است، به این معنا که به گستره روابط بین‌الملل محدود نمی‌شود و تنها به چگونگی ارتباط دنیای اسلام با دنیای خارج نمی‌پردازد، بلکه همه شئون زندگی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. اسلام در ابتدا، صلح و آرامش را در نهان انسان با ایجاد سازش میان قوای درونی و ارضای خواسته‌های طبیعی تحت حاکمیت عقل و به دور از هرگونه افراط و تفریط می‌آفریند. سپس پای در محیط خانواده می‌گذارد و اساس این کانون را بر پایه صلح و آرامش بنیان می‌نهد و اعضای آن را به برقراری روابطی صمیمانه توصیه می‌کند، و به هنگام اختلاف و کدورت، باز هم راه سازش و مسالمت‌ را پیشنهاد می‌کند. در محیط‌های اجتماعی نیز مؤمنان را برادر یکدیگر می‌خواند و از آنان می‌خواهد تا در میان خود، بذر محبت بیفشاند و یکدیگر را به دوستی دعوت کنند و اگر میان دو گروه از آنان درگیری و حتی نبرد مسلحانه رخ داد، میان خود صلح و سازش برقرار سازند.

همچنین، امت اسلامی را با توصیه به اطاعت از رهبر عادل و رعایت قوانین احکام اسلام، به یاری کردن حکومت عدل فرامی‌خواند. در واپسین مرحله، فراتر از دنیای اسلام، پیروان ادیان الهی را به بازگشت به کلمه مشترک میان آنها و مسلمانان که همانا توحید و پرهیز از شرک و بت‌پرستی است، فرامی‌خواند: [ای پیامبر] بگو: ای اهل کتاب، که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم، و بعضی از ما، بعض دیگر را ـ غیر از خدای یگانه ـ به خدایی نپذیرد. هرگاه [از این دعوت] سرباز زنند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم.

(آل عمران 64) اسلام با این دعوت همگانی که فطرت همه انسان‌ها ـ در صورتی که غبار جهل و خرافه آن را نپوشیده باشد ـ بدان پاسخ مثبت می‌دهد، زمینه تحقق صلح حقیقی را فراهم می‌سازد و بر این باور است که پذیرش آگاهانه و داوطلبانه اسلام و استقرار حکومت جهانی اسلام به عنوان وعده تخلف‌ناپذیر الهی، راه استقرار صلح حقیقی و همیشگی است، مقصدی که کاروان عظیم بشری به سمت آن در حرکت است و روزی به آن خواهد رسید.

برچسب ها: مدیریت جهادی
نظرات بینندگان
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات