چندی پیش افتتاحیه المپیک پاریس با نمایشی که برخی آن را مملو از نمادهای همجنسگرایی، شیطانپرستی و بیاخلاقی دانستند، برگزار شد. به تصویر کشیدن تابلوی «شام آخر» حضرت عیسی مسیح به وسیله گروهی از اعضای جامعه الجیبیتی و رقاصههای نیمهبرهنه، با مظاهر همجنسگرایانه، موجی از خشم و اعتراضات را به همراه داشت. عباراتی مانند «شیطانپرستی»، «منزجرکننده»، «نفرتانگیز» و «توهین به مقدسات» از سوی بسیاری از کاربران توییتر برای توصیف این افتتاحیه استفاده شد.
نگاهی گذرا به فیلمها و سریالهای اخیر نیز نشان میدهد که نمایش اقلیتهای جنسی در سینما به طرز چشمگیری افزایش یافته است. اباحهگری به نوعی در بطن تمدن غرب نهفته است، اما این روزها این ولنگاری فرهنگی بیش از پیش به چشم میخورد. وقایع اخیر نشان داد که بسیاری از بدبینیها نسبت به ذات الحادی تمدن غرب، توهم توطئه نیست. همچنانکه لبههای این جنگ تمدنی تیزتر میشود، مرزهای تضاد گفتمانی نیز آشکارتر شدهاند.
دلایل تبلیغات حیرتانگیز دولتها و رسانههای غربی برای الجیبیتی؟!
شاید برای بسیاری این سوال پیش آمده باشد که دلیل حمایت دولتها و رسانههای غربی، بهویژه در آمریکا، از موضوعاتی مانند جامعه الجیبیتی چیست. **فریبا علاسوند** در توضیح چرایی حمایت گسترده رسانهها از موضوع «رنگینکمان جنسیتهای برساختی»، به پولساز بودن موج جدید تغییر جنسیت اشاره کرده و میگوید: «بحثهای مربوط به حوزه پاکدامنی به شدت تمدنی هستند. تمدنی که بر پایه بیعفتی است، یکی از پیشبرندهها و کاتالیزورهایش بحث پول است. در سال 2000، در سند رسمی پکن خواندم که تنها درآمد پورنوگرافی لسآنجلس (یعنی فقط یک شهر از یک ایالت) در آن سال چهار میلیارد دلار بوده است.»
ابوالفضل اقبالی، نیز در توضیح حمایت رسانهها از جامعه الجیبیتی به نقش کنترلگری این موضوع اشاره کرده و میگوید: «تمدن غرب از نظر تاریخی چارهای جز عبور از مرزهای اخلاقی ندارد. این تمدن هیچ قید و شرطی برای جوامع باقی نمیگذارد؛ چه در مورد نهاد خانواده باشد و چه شخصیتی مثل حضرت مسیح (ع). امروز غرب حتی جنسیت انسانها را از معنا تهی کرده است. هرچه اباحهگری در جوامع بیشتر شود، کنترل مردم نیز آسانتر میشود و این دلیل افزایش این فرهنگ در غرب است؛ مانند آنچه در افتتاحیه المپیک پاریس دیدیم. البته باید توجه داشت که این رفتارها نمایانگر کل جامعه غربی نیست و هنوز در بسیاری از بخشهای آن، التزام به خانواده وجود دارد.»
اما مسئله مهمتر این است که سیاستهای الحادی و ضدکرامت انسانی که حتی در خود کشورهای غربی نیز مورد پذیرش کامل نیست، با تبلیغات گسترده رسانهای و فشار نهادهای حقوق بشری به سراسر جهان تحمیل میشود. حتی کشورهای اسلامی نیز تحت فشارهای بینالمللی برای پذیرش و رواداری نسبت به جامعه الجیبیتی قرار گرفتهاند. سازمان ملل با اهرمهای فشار مختلف، مسئله جرمزدایی از همجنسبازی و قانونی شدن ازدواج همجنسها در کشورهای مختلف حتی کشورهای اسلامی را دنبال میکند.
تضمین حقوق اقلیتهای جنسی، شرط ضروری آموزش باکیفیت در سند 2030!
در همین ارتباط، فریبا علاسوند با اشاره به حمایت سند 2030 از همجنسگرایان، خاطرنشان کرد: «حق آموزش باکیفیت برای همه یکی از بندهای سند 2030 است. یکی از اسنادی که در یونسکو درباره این سند چاپ شده، تأکید میکند که اگر در کشوری یک همجنسگرا نتواند در مدرسه بگوید "من همجنسگرا هستم"، آن کشور آموزش باکیفیت برای همه را فراهم نکرده است. به عبارتی،تضمین حقوق اقلیتهای جنسی شرط ضروری آموزش باکیفیت در سند 2030 محسوب میشود.»
وی همچنین درباره فشارهای جوامع بینالمللی برای رواداری نسبت به جامعه الجیبیتی در کشورهای اسلامی افزود: «سال گذشته در یک همایش بینالمللی در لبنان شرکت کردم که از کشورهای اسلامی مختلفی مثل تونس، مراکش، مصر، الجزایر، عراق و لبنان حضور داشتند و مقالاتی ارائه کرده بودند. بدون استثنا تمام مقالات مربوط به موضوع الجیبیتی بود. یکی از اساتیدی که همراه من بود، با تعجب از من پرسید که چرا اینها همه بحثشان به این موضوع معطوف شده است؟
دو هفته بعد از آن به اجلاسی در قطر رفتم که مقالهای از من نیز پذیرفته شده بود. همایش مهمی با موضوع خانواده و جهان مدرن بود. حدود سیصد نفر از طرفداران خانواده از سراسر جهان، از جمله اساتید برجسته دانشگاههای معروفی مانند واشنگتن، بوستون، دانشگاههای مختلف کانادا، اروپا و دانشگاههای کشورهای اسلامی و آفریقایی در آن شرکت کرده بودند. باز هم دیدم که یکی از مهمترین مسائلی که آنها به آن اشاره میکردند، موضوع الجیبیتی بود. این امر نشاندهنده فشار شدید بینالمللی برای پذیرش این مسئله در کشورهای اسلامی است که مسئلهای بسیار خطرناک محسوب میشود.»
علیرغم اینکه چنین موضوعاتی در فضای فرهنگ ایرانی-اسلامی پذیرفته نیست و با مسلمات دینی و فرهنگی ما کاملاً در تعارض است، اما تحت تأثیر تبلیغات رسانهای، شاهد تلاشهایی برای عادی جلوه دادن و دادن وجهه علمی به این انحرافات جنسی هستیم.
به عنوان مثال چندی پیش در برنامه یکی از مجریان معروف کشور،میهمان برنامه در اظهاراتی عجیب میگوید: «چرا همجنسگرایی بد است؟ چرا انسان نباید با همجنس خودش در رابطه باشد؟ او گرایشش چیز دیگری است. ما چه حقی داریم به کسی بگوییم جور دیگر باش!» که این موضوع با واکنش قاطع اساتید دانشگاهی و کارشناسان حوزه زنان و خانواده و اعلام جرم از سوی دادستانی مواجه شد.
یکی از فعالین فرهنگی نیز در ارتباط با وضعیت مدارس در این ارتباط نقل میکند: «دو دانشآموز دبیرستانی در مشهد به مدیر مدرسهشان میگویند ما دو نفر همجنسگرا هستیم، این هم ادبیات علمی آن که این مسئله طبیعی است. چرا شما با آن مخالف هستید و مدیر هم میماند که چه بگوید؟»
این اظهارات در حالی مطرح میشود که از نظر علمی چنین مسئلهای اصلاً پذیرفته نیست و اغراض سیاسی به این برنامهها دامن میزند و حتی ادبیات علمی هم در جهت همان اغراض سیاسی برای این موضوع ساخته میشود. بعضی چهرههای دانشگاهی در ایران هم به نفع ادبیات سازی برای پذیرش این انحرافات ادبیاتسازیهایی کردهاند. به عنوان مثال، در گام نخست سعی کردهاند این گرایش را بهعنوان «اختلال» نپندارند و جنس سومی غیر از جنس مذکر و مؤنث را بپذیرند.
این اتفاقات در کف جامعه و در سایه سکوت رسانهها و نهادهای داخلی رخ میدهد. در حالی که نوجوانان و جوانان ما در معرض بمباران تبلیغاتی برای عادی سازی و ترویج انواع انحرافات جنسی قرار دارند، نهادها و رسانههای داخلی هنوز گمان میکنند کتمان مسائل و انحرافات جنسی و پاک کردن صورت مسئله بهتر از طرح درست مسائل و بصیرت افزایی و آگاهی دادن به جامعه است. در حالی که طرح درست این مسائل و افزایش آگاهی نوجوانان و خانوادهها برای مقابله با چنین انحرافاتی که در سایه جهل و بیخبری گسترش مییابند، ضرورتی غیرقابلانکار است.