بندر امام خمینی؛ در دل کویر خوزستان، جایی که آلومینیوم در کورهها میجوشد، قلب تپندهای وجود دارد که به آن "ایرالکو" میگویند. اولین واحد تولید آلومینیوم در خاورمیانه، که همواره مایه امید و افتخار صنعت ایران است، در آستانه خاموشی قرار گرفته بود. هزاران کارگر با دستانی خالی و دلهایی پر از نگرانی، به آیندهای نامعلوم مینگریستند.
مشکل از جایی آغاز شد که رگهای حیاتی این صنعت بزرگ، یعنی تأمین مواد اولیه، مسدود شد. تحریمها و مشکلات ارزی، گلوگاه تولید را فشرد و موجودی مواد اولیه رو به اتمام بود.
هر لحظه، احتمال توقف کامل تولید و بیکاری هزاران کارگر بیشتر میشد. در آن روزهای سخت، سایه سنگین بیکاری بر سر کارگران و خانوادههایشان آویخته بود.
عدالت به میدان آمد
در لحظات بحرانی که تنها برای دو روز مواد اولیه تولید در انبارها دیده میشد و نفسهای این واحد به شماره افتاده بود، عدالت به میدان آمد. دستگاه قضایی استان خوزستان با ورود به ماجرا، امید را به دل کارگران بازگرداند.
دادستان بندر امام خمینی، با صدور دستورات لازم، راه را برای ترخیص مواد اولیه مسدود شده هموار کرد. گویی بار دیگر، زندگی به رگهای این صنعت عظیم دمیده شد.
محمدرضا جعفریاصل، دادستان بندر امام خمینی، با صدایی آرام، اما قاطع میگوید: ما وظیفه داشتیم از حقوق کارگران و تولید ملی دفاع کنیم. این کارخانه، یک سرمایه ملی است و نباید اجازه دهیم به راحتی از دست برود.
پیروزی
احمد مجیدی، مدیرعامل شرکت آلومینیوم ایران، نیز با چشمانی پر از قدردانی از تلاشهای دستگاه قضایی میگوید: این پیروزی، پیروزی همه ماست. پیروزی تولید، پیروزی اقتصاد و پیروزی ایران.
او نگاهی به کاغذهای در دستش میکند و ادامه میدهد: این شرکت با تولید سالانه ۱۸۰ هزار تُن آلومینیوم، اشتغالزایی مستقیم برای ۴ هزار نفر و اشتغالزایی غیرمستقیم برای بیش از ۲۵۰ هزار نفر در قالب ۱۱ هزار کارخانه و صنایع وابسته نقشی حیاتی در اقتصاد کشور ایفا میکند که با این همت و دلسوزی دوباره جان به روحش دمیده شد.
اینجا زندگی در جریان است
یکی از کارگران کلاهش را از روی سرش در میآورد و با کشیدن نفسی عمیق میگوید: این روزها با ترس و لرز به سر کار میآمدیم. نمیدانستیم امروز آخرین روز کاریمان خواهد بود یا نه. صدای خاموش شدن ماشینآلات، کابوس همیشگیمان شده بود.
دستانش را به نشانه شکر رو به آسمان گرفت و ادامه داد: وقتی شنیدیم که مواد اولیه به کارخانه رسیده، انگار دوباره زنده شده بودیم. انگار بار سنگینی از روی دوشمان برداشته شده بود. حالا با خیالی آسوده میتوانیم به آینده نگاه کنیم و برای خانوادههایمان نان بیاوریم.
همکارش دستش را به شانهاش زد و با لبخندی سرشار از رضایت گفت: اینجا فقط یک کارخانه نیست، اینجا زندگی ماست. اینجا جایی است که با هم نان میخوریم، با هم میخندیم و با هم گریه میکنیم.
او ادامه داد: وقتی شنیدیم که کارخانه ممکن است تعطیل شود، احساس کردیم که بخشی از وجودمان را از دست دادهایم. خوشبختانه با حمایت دستگاه قضایی، این کابوس به پایان رسید. حالا امیدواریم که این روزهای خوب ادامه داشته باشد و ما بتوانیم سالهای سال در این کارخانه به تولید بپردازیم.
موج شادی
امروز شادی در دل کارگران شرکت آلومینیوم ایران موج زد. آنها با قلبی مملو از امید، به استقبال این خبر خوش رفتند. گویی بار دیگر، زندگی به کارخانه بازگشته بود.
قصهشان، حکایت از همدلی و تلاش جمعی است؛ و نشان میدهد، با همدلی و حمایت، میتوان بر هر مشکلی غلبه کرد. عدالت، نیرویی قدرتمند است که میتواند چرخهای صنعت را به حرکت درآورد و امید را به دلها بازگرداند و وقتی عدالت و تولید دست در دست هم دهند، هیچ نیرویی نمیتواند آنها را شکست دهد.