نقد برجام یا دفاع از این قرارداد از «بازخوانی» یک تجربه عبور کرده است، به نظر میرسد مدافعان به دنبال حفظ حیات سیاسی و منتقدان در پی سرمایهگذاری انتخاباتی هستند!
با فعال شدن مکانیسم ماشه معتقدان و منتقدان برجام در ایران توأمان متضرر شدند؛ به بیانی دیگر عواقب و پیامد این اقدام دامنگیر مردم و تمام طیفهایی سیاسی فعال و حاضر در ایران شد.
درچنین شرایطی، اصرار بر نقدهایی پیشین که در سنوات گذشته رسانهای شد، حاصلی جز تفرقه و عدم وحدت و عدم انسجام ندارد.
دشمن نیز با تکیه بر همین اختلاف نظرها که با تکرار و اصرار منجر به تفرقه میشود، زمینه نفوذ و ایجاد رخنه میان مردم و دولت و همچنین طیفهای سیاسی را فراهم میکند؛ به عبارت دیگر دشمن به عدم انسجام ملی امید بسته است و برای آن نقشه دارد؛ لذا پرهیز از عواملی که موجب وحدتشکنی و ایجاد تفرقه میان مردم شود و جامعه را به سوی شکاف و انشقاق بکشاند، خیر عمومی به همراه دارد و طبیعتاً در شرایط فعلی با توصیه رهبری مبنی بر «حفظ انسجام ملی» سازگار است.
اگرچه نقد برجام و مسیر منتهی به این قرارداد تاثیر بسزایی در کسب تجربه و نکتهسنجی برای آینده کشور خواهد داشت و بازخوانی آن برای تنظیم مناسبات در دیپلماسی مفید است؛ با این حال در شرایط فعلی، محل اختلاف و خدشه به انسجام ملی است.
به عبارت دیگر تجربه برجام، ذخیره و اندوخته تاریخی است که به نوعی روشنگری را به ارمغان آورده و به خدمت گرفتن این تجربه «دیپلماسیِ جامع» را در پی خواهد داشت.
به نظر میرسد نقد برجام یا دفاع از این قرارداد از «بازخوانی» یک تجربه عبور کرده است و جنبه حفظ آبرو و تداوم حیات سیاسی دارد؛ بدین شرح که طیف منتقد یا مدافع حفظ پایگاه اجتماعی و آبروی سیاسی خود را وابسته به این موضوع میداند.
از سوی دیگر، دیپلماسی و سیاست خارجه به عنوان یکی از مباحث کلان در کارزار انتخابات مورد بحث است؛ بنابراین اقبال یا عدم اقبال در کارزار انتخاباتی در گِرو تایید و تکذیب تجربه پیشین (به خصوص برجام) است.
اصرار بر مناظره، موجب دو دستگی و تقسیمبندی جامعه میشود که مطلوب و خواسته دشمن از ابتدای انقلاب تا امروز است؛ بنابراین اقدام دلسوزانه و انقلابی در حفظ انسجام تعریف میشود. به عبارت دیگر دلسوزی برای ایران و انقلاب در تعارض با اقدامی است که بستر تفرقه را فراهم کند.
بر همین اساس اصرار بیش از حد بر نقد یا دفاع از برجام علاوه بر حفظ آبرو و تداوم حیات سیاسی، سرمایهگذاری برای آینده را نیز شامل میشود؛ از این رو منافع جمعی فدای منافع فردی-جناحی خواهد شد.
به عبارت دیگر در وضعیت فعلی که وحدت و انسجام عمومی مقدم بر کشاکش سیاسی است، اصرار بر اختلاف نظرهای پیشین نیز مصداق ذِبح «خیر عمومی» است و توصیه نمیشود.
علیایحال، بازخوانی و نقد برجام در فضای آکادمیک یا کمیتههای تخصصی برای انتقال «تجربه»؛ مفید، لازم و ضروری است؛ اختلاف نظر و جدیت در نقد یا دفاع در فضا و بستر یادشده (آکادمیک یا تخصصی) نیز پیشنهاد میشود اما طرح این دست از مباحث در رسانههای عمومی موجب تشنج در جامعه و تشت آرا میشود که بهرهبرداری دشمن از این شرایط را به همراه دارد.
بنابراین «دعوت به مناظره» که از سوی حسن روحانی، رئیس جمهور پیشین طرح و از جانب سعید جلیلی رد شد (به تعبیری هم پذیرفته شد)، نسبتی با حفظ وحدت ندارد.
ارائه راهکار برای برونرفت از وضعیت فعلی نیازی ضروری است که با «نبش قبر» کردن برجام و دعوت به مناظره میسر نخواهد شد.
اصرار بر مناظره، موجب دو دستگی و تقسیمبندی جامعه میشود که مطلوب و خواسته دشمن از ابتدای انقلاب تا امروز است؛ بنابراین اقدام دلسوزانه و انقلابی در حفظ انسجام تعریف میشود. به عبارت دیگر دلسوزی برای ایران و انقلاب در تعارض با اقدامی است که بستر تفرقه را فراهم کند.
به هر ترتیب، نقد سازنده که موجب پختگی است با تخریب و تخطئه فاصله دارد؛ همچنین ارائه مطلب زمان و مکان مناسب را میطلبد.
زمانمندی و مکانمندی ارائه نقد توسط بازیگران قدرت و صاحبمنصبان یکی از مصداقهای خرد سیاسی است؛ بنابراین از پختگان سیاست انتظار میرود که با ارائه راهکار برای برونرفت از وضعیت فعلی، موجب امتنان خاطر جامعه و مردم شوند نه اینکه با دامن زدن به اختلافات و «نبش قبر»، بستر را برای موجسواری و فعالیت دشمن فراهم کنند.
معالوصف، دشمن برای ایجاد گسست و تعمیق شکافهای پیشین برنامه دارد و به اختلاف نظرها و فاصله مردم و مسئولان امید بسته است.
با توجه به این نقشه و طرح آشکار که بارها توسط سران متخاصم به آن اشاره شده است، تکیه بر عوامل وحدتآفرین وظیفه ملی محسوب میشود و هر عاملی که مانعی برای این اتفاق و اتحاد نشر شود، مصداق بارز «آب به آسیاب دشمن ریختن» است.