پیشنهاد «استعفا» به رئیسجمهوری که به تازگی مسیر خود را آغاز کرده، آن با شعار «وفای به عهد»، بیش از آنکه دلسوزانه باشد، نوعی فشار روانی و ترویج بیثباتی در ساختار اجرایی کشور است.
در روزهای اخیر، اظهارات یکی از اساتید غیربومیِ دانشگاه بیرجند و از فعالان سیاسی اصلاح طلب، در نقد دولت فعلی، بازتاب گستردهای در فضای رسانهای داشته است. فارغ از گرایشهای جناحی، نوع بیان و واژگانی که در این سخنان به کار رفته، پرسشهای جدی و تاملبرانگیزی را در ذهن دغدغهمندان حوزه فرهنگ و سیاست ایجاد میکند:
۱. از کرسی استاد تا کوچه و بازار؛ فاصله کجاست؟
دانشگاه همواره به عنوان «نهاد علم و اخلاق» شناخته میشود و انتظار جامعه از یک استاد دانشگاه، به عنوان نماد قشر فرهیخته، این است که در نقد خود از منطق، استدلال و «ادبِ کلام» بهره بگیرد. استفاده از تعابیری همچون «دولت ویرانگر» یا «ضد ایرانی» برای توصیف دولتهای پیشین — فارغ از اینکه منظور کدام دوره باشد — بیش از آنکه نقدی علمی و راهگشا به نظر برسد، یادآور ادبیات تند و هیجانی فضای «کوچه و بازار» است. استادی که باید الگوی سعهصدر و گفتگوی مدنی برای دانشجویان خود باشد، با در پیش گرفتن این نوع ادبیات، در واقع به دوقطبیسازی و کینه توزی در فضای جامعه دامن میزند.
۲. واکاوی یک دهه تعطیلی اقتصاد؛ چرا آمارها با ادعاها همخوانی ندارد؟
نکته تاملبرانگیز در سخنان این فعال سیاسی، استفاده از استراتژی «فرار به جلو» برای توجیه ناکامیهای احتمالی است. ایشان در حالی دولتهای دیگر را «ویرانگر» مینامد که نگاهی به شاخصهای کلان اقتصادی در دهه نود (دوران همفکران ایشان) واقعیتهای تلخی را آشکار میکند. طبق آمارهای رسمی بانک مرکزی و مرکز آمار:
رشد اقتصادی ناچیز: میانگین نرخ رشد اقتصادی در دهه نود نزدیک به صفر درصد (حدود ۰.۴ درصد) بود که عملاً به معنای یک دهه درجا زدن اقتصاد ایران است.
رکوردشکنی تورم: در اواخر دهه نود، کشور با تورمهای بالای ۴۰ درصد روبرو شد که سنگینترین فشار را بر معیشت طبقات ضعیف وارد کرد.تحویل دولت به شهید رئیسی در سال ۱۴۰۰ با تورم بالای ۴۰ درصد، میراثی بود که خروج از آن نیازمند سالها آواربرداری است.
توقف سرمایهگذاری: نرخ تشکیل سرمایه ثابت (زیرساختها) در این دهه به قدری منفی شد که به هشدار «مرکز پژوهشهای مجلس»، میزان استهلاک از میزان سرمایهگذاری پیشی گرفت.یعنی نه تنها زیرساخت جدیدی ساخته نشد، بلکه فرسودگی زیرساختهای موجود نیز جبران نگردید.
ضریب جینی و شکاف طبقاتی: افزایش ضریب جینی در این دوران نشاندهنده ناعادلانهتر شدن توزیع ثروت و فشار مضاعف بر تودههای مردم بود.
رهبر انقلاب نیز با تکیه بر همین واقعیتها، دهه نود را از نظر اقتصادی «دهه تعطیلی» و عقبماندگی نامیدند. حال پرسش اینجاست: چطور یک تحلیلگر دانشگاهی بدون اشاره به این «ویرانیهای آماری» در دوران همفکران خود، از واژههای تند برای دیگران استفاده میکند؟
۳. ترویج بیثباتی به جای اصلاحگری
پیشنهاد «استعفا» به رئیسجمهوری که به تازگی مسیر خود را آغاز کرده، آن هم در پوشش شعار «وفای به عهد»، بیش از آنکه دلسوزانه باشد، نوعی فشار روانی و ترویج بیثباتی در ساختار اجرایی کشور است. اصلاحات واقعی از مسیر ثبات، مفاهمه با نهادهای قدرت و کار کارشناسی میگذرد، نه با تهدید به کنارهگیری و ایجاد بنبست سیاسی که دود آن تنها به چشم مردم خواهد رفت.
نتیجهگیری:
نقد، حق هر شهروندی و وظیفه هر دانشگاهی است؛ اما نقدِ فاخر، نقدی است که در آن «انصاف» رعایت شده و از دایره «ادب» خارج نشود. ای کاش برخی اساتید محترم به جای استفاده از واژگان زبر و ستیزهجو، با زبان عدد، رقم و منطق با مردم سخن بگویند تا دانشگاه همچنان مرجع فکری و الگوی رفتاری جامعه باقی بماند.