
مراد عنادی
امنیت پایدار مساوی با امنیت برای همه است. معادله پیچیدهای نیست اما آنچه که این روزها بر پیچیدگی بحران لبنان افزوده و در اثر تهاجم همه جانبه ارتش اسرائیل به مناطق مسکونی و زیرساختهای لبنان بر پیچیدگی آن افزوده شده است ناتوانی مقامات تلآویو از درک این معادله است. طبیعی است اولمرت نخستوزیر اسرائیل و کابینه وی با نگاه تک بعدی و سختافزاری به مقوله امنیت نمیتوانند درک کنند که با توسل به اف 16، تانک مرکاوا و ساخت دیوار حائل نمیتوان به امنیت پایدار دست یافت.
رزمندگان حزبالله لبنان با سلاحهای متعارف و معمولی در ۱۰ روز گذشته به مقامات اسرائیل و حتی آمریکا ثابت کردهاند که امنیت اسرائیل مصنوعی و بسیار شکننده است با وجود این به نظر میرسد نگاه تک بعدی مقامات تلآویو مانع از آن میشود که اندکی نیز درباره چگونگی دستیابی به امنیت پایدار بیندیشند. البته برخی از سرمقاله نویسان روزنامههای معروف آمریکایی و همچنین پارهای نظریهپردازان روابط بینالملل نظیر جوزف نای به بوش و سر پل اصلی نفوذ او در خاورمیانه یعنی اسرائیل توجه دادهاند که دستیابی به امنیت پایدار در گرو توجه به ابعاد سختافزاری و نرمافزاری این مقوله و نگاه همهجانبه به آن است. با وجود چنین هشدارهایی نئومحافظهکاران آمریکا و جناح تندرو اسرائیل همچنان بر این باورند که با افزایش توان نظامی ارتش صهیونیستی و با دست زدن به سیاست زمین سوخته و قتل عام غیرنظامیان میتوان به امنیت مطلق دست یافت. این رویکرد درباره لبنان به ویژه از زمان شکلگیری حزبالله از سال ۱۹۸۲ (۱۳۶۱) به بعد با چالش جدی روبهرو شده تا جایی که در پی پیروزی حزبالله بر ارتش اسرائیل و عقب نشینی اجباری نظامیان صهیونیستی از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ (۱۳۷۹) با قاطعیت میتوان گفت تاریخ مصرف آن به پایان رسیده است.
حتی آریل شارون نیز در اواخر عمر خود و در پی ناتوانی از سرکوب انتفاضه مسجدالاقصی ظاهراً به درک ناقصی از این معادله دست یافته بود اما اولمرت تازهکار بدون توجه به تجربه سلف خود سعی میکند چنین تجربهای را خود کسب نماید. مقاومت پیروزمندانه حزبالله در برابر حملات زمینی نیروهای اسرائیلی و ناتوانی نیروی هوایی اسرائیل از هدف قرار دادن نیروهای حزبالله و سیاستهای موشکی آنها دارای پیامی آشکار است و آن این که عصر توسل به نیروی نظامی صرف برای کسب مقاصد نامشروع به سر آمده است از این رو پسندیدهتر آن است که مقامات تلآویو و حامیان اصلی آنها یعنی آمریکا با مراجعه به تجارب پر هزینه و سراسر شکست خود برای آسیبناپذیر ساختن اسرائیل به باز تعریف رویکردهای غلط پرداخته با احترام به حقوق ملتهای خاورمیانه به ویژه فلسطین و لبنان در فکر برقراری امنیت پایدار باشند نه امنیت شکننده و مصنوعی برای اسرائیل. تردیدی نیست که دستیابی به امنیت پایدار مستلزم عقبنشینی کامل ارتش صهیونیستی از مزارع شبعا در لبنان، آزادی اسرای لبنانی و فلسطینی و تأمین خواست برحق ملت فلسطین و لبنان است. اما آیا آمریکا و اسرائیل به چنین درکی از واقعیت حاکم بر منطقه خواهند رسید یا همچنان ترجیح میدهند با توسل به سیاست مبتنی بر قدرت اهداف نامشروع خود را پیش ببرند؟