
دکتر حسین جعفری
ناتو از نظر لغوی ناسازگار و ناموافق معنا میدهد، اما در ادبیات نظامی نام سازمانی نظامی متشکل در کشورهای استعمارگر، به سردمداری آمریکا است که یکدیگر را در مقابل تهدیدات و در مواجهه با خطر حملات سایر کشورها پشتیبانی و حمایت مینمایند.
فرهنگ: علم، دانش، ادب، تربیت، پرورش، عقل و خرد، فضل و فضلیت، بزرگی، بزرگواری، دانش، وقار، شکوهمندی، حکمت، معرفت، علم شریعت، صنعت، هنر، هوش و فراست.
واژه فرهنگ از دو بخش «فر» و «هنگ» تشکیل شده است.
فر به معنایشان، شوکت و شکوه، برازندگی، زیبایی و پیرایش، نور و پرتو، تابش، آواز و آهنگ، عدالت و امامت، استقلال و سیاست و عقوبت، فوقانی، توانایی، سرافرازی و...
هنگ به معنای: سنگین، تمکین، وقار، قصد و اراده و آهنگ جایی و سویی، زور، فراوان، زیرک دریافت، فهم، قوم و قبیله، لشکر، سپاه و نگهداری است.
ناتوی فرهنگی:
یعنی شکسته شدن مرزهای زمانی و جغرافیایی جوامع با کمک وسایل، فنآوری و اطلاعات از طریق امواج یا به معنای دیگر ناتوی فرهنگی یعنی استفاده از همه قابلیتهای صوت و تصویر، نوشتار، هنر و حتی ورزش و علم حوزه برای ایجاد آشفتگی هویت در یک جامعه و تحمیل هویت جدید فرهنگی به آنان.
در سال 1949 یعنی حدود 4 سال پس از پایان جنگ جهانی دوم پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) با رهبری آمریکا و با حضور و عضویت کشورهای اروپای غربی با هدف مقابله با تهدیدات قدرت نظامی اتحاد جماهیر شوروی و تسلط بر منافع ملتها شکل گرفت.
بعد از پایان جنگ سرد و حذف تهدید نظامی شوروی که هدف اصلی شکلگیری ناتو بود، ایالات متحده آمریکا با تئوریزه کردن فضای بعد از جنگ سرد بر مبنای جنگ تمدنها ضمن زمینهسازی استمرار حیات ناتو با ماهیت نظامی، زمینهسازی برای ورود سازمان ناتو به حوزه فرهنگ را به منظور مقابله با بیداری جهان اسلام که به چالش جدید آمریکا و غرب تبدیل شده است را پدید آورده است؛ سازمانی که به تعبیر مقام معظم رهبری میتوان آن را ناتوی فرهنگی گذاشت.
ناتوی فرهنگی اصطلاحی است که در ادبیات سیاسی کشور ما تازه به نظر میرسد و برای اولین بار مقام معظم رهبری آن را در سفر سمنان و در ادامه هشدارهای خود به مسئولان و جامعه اسلامی در خصوص فعالیتهای مخرب فرهنگی غرب علیه جمهوری اسلامی تحت عناوین تهاجم فرهنگی و... به کار بردهاند.
«من پریروز در روزنامه ـ البته سه، چهار ماه قبل از این، من مقالهاش را دیده بودم ـ گزارشی از تشکیل ناتوی فرهنگی را خواندم. یعنی در مقابل پیمان ناتو که آمریکاییها در اروپا به عنوان مقابله با شوروی سابق یک مجموعه مقتدر نظامی به وجود آوردند، اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقه خاورمیانه و آسیا و غیره از آن استفاده میکردند، حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آوردهاند. این، بسیار چیز خطرناکی است. البته حالا دیگر نیست، سالها است که این اتفاق افتاده است.
مجموعه زنجیره به هم پیوسته رسانههای گوناگون ـ که حالا اینترنت هم داخلش شده است و ماهوارهها و تلویزیونها و رادیوها ـ در جهت مشخصی حرکت میکنند تا سررشته تحولات جوامع را به عهده بگیرند، حالا که دیگر خیلی هم آسان و رو راست شده است.»
بررسی تاریخی که توسط خانم فرانسیس استیونر ساندرس، پژوهشگر و روزنامهنگار انگلیسی و یکی از متخصصان تاریخ جنگ جهانی دوم که با استفاده از مطالب از طبقهبندی خارج شده دستگاههای اطلاعاتی غرب به خصوص آمریکا در کتاب مشهور ایشان با عنوان جنگ سرد فرهنگی سیا و جهان هنر و ادب که چاپ اول آن در سال 1999 در لندن منشر شده است نشان میدهد که آمریکا در طول جنگ سرد (سالهای بعد از جنگ جهانی دوم تا فروپاشی شوروی سابق) نیز برای مبارزه فرهنگی و اطلاعاتی با شوروی سابق دست به تشکیل سازمانهایی به ظاهر فرهنگی و دانشگاهی زده بود که در حیطههای مختلف از جمله چاپ و نشر کتاب و مجلات و ژورنالها، کنترل محتوای کتب و حتی جهتدهی به هنرهایی مانند موسیقی، نقاشی، فیلمسازی و... فعالیت میکردند این سازمانها در بدو تشکیل مستقیما توسط سازمان سیا اداره میشد ولی در ادامه فعالیتها با تربیت نیروهای زبده خصوصا در بخش فرهنگ کار اداره آن به این گروههای تحت عنوان تشکلهای غیردولتی سپرده شد.
این نهادهای غیردولتی و به ظاهرا آکادمیک و هنری از ابزارها و رسانههای جمعی به ظاهر بیطرف برای اعمال خود بهره میبردند.
در آغاز قرن بیست و یکم به دلیل عدم تناسب منطقی هزینه و فایده، نزاعهای نظامی و اقتصادی که حاصل آن خرابیها، از بین رفتن انسانها، فجایع عاطفی و احساسی فراوان، از دست دادن بازار فروش و اشغال بازار توسط رقیب، شکوفایی استعدادها در کشورهای مورد تحریم و عدم همراهی افکار عمومی با این اقدامات هجوم فرهنگی یا شبیخون فرهنگی با استفاده از قدرت نرم (افکار عمومی، رسانهها، تشکلهای غیردولتی، انتشار کتاب و نشریات، گسترش محدوده اثر ماهوارهها و امواج رادیویی و تلویزیونی و خصوصا اینترنت و...)، این قبیل اعمال در قالب یک ائتلاف گسترده (اجماع اکثر کشورهای دارای سابقه امپریالیستی) و با هدف مقابله با موج بیداری جهان اسلام که شدیداً فرهنگ غربی را در عرصه اخلاق و فرهنگ و... به چالش کشیده است تحت عنوان ناتوی فرهنگی آغاز شده است.
ناتوی فرهنگی از حیث هدف دارای سه مرحله است:
تحمیل فرهنگی، تخریب فرهنگی و تسلیم فرهنگی.
البته باید به این نکته توجه داشت که همه این مراحل به گونهای برنامهریزی شده است تا با پذیرش کامل از طرف مخاطب و از درون جامعه هدف و در سیر زمانی مشخصی که چه بسا سالیان متمادی طول کشد اجرایی گردد. نکتهای که در مقابل قدرت سخت (حرکات نظامی و...) قرار میگیرد.
در ناتوی فرهنگی با توجه به این که بر جذابیتهای فرهنگی و... توجه میشود نه مقابله و برخورد فیزیکی، لذا مواردی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد به عنوان اصول کلی در برنامهریزیها مورد توجه قرار گرفته است. شاید توجه به عملکرد آمریکا پس از پیروزی انقلاب و خصوصا پس از پایان دوران دفاع مقدس که به حق میتوان آن را دوران تبلور ارزشهای اخلاقی جامعه اسلامی ایران نامگذاری کرد، به خوبی این موارد را مشخص کند.
ویژگیهایی که برای برنامهریزی یک اقدام فرهنگی جزو اصول است در ناتوی فرهنگی نیز به عنوان اصول کاربردی مورد توجه است؛ مانند: توجه به نکات بنیادی و ریشهای هر فرهنگ، انجام اقدامات نامحسوس و غیرتقابلی با فرهنگ یک جامعه، حرکات آرام و بیسر و صدا، فعالیتهای غیرمستقیم و غیرمحرک مرتبط با یک فرهنگ، اجرایی بودن در فاصله زمانی طولانی از حیث تاثیر و دوام اثر، حرکات کاملا سازمان یافته مبتنی بر شناخت کامل از یک فرهنگ یا جامعه، برنامهریزی قوی برای بهرهگیری از نیروهای خودی و مورد پذیرش یک فرهنگ یا جامعه در طرح و اجرای برنامهها، رویکرد اصلی ناتوی فرهنگی، جنگ نرم و هدف اصلی آن نابودی فرهنگ و هویت ملی جوامع به ویژه مقابله با ایمان انسانهایی است که مصرند از هویت ملی و دینی خود شرافتمندانه دفاع کنند.
ائتلاف غرب به رهبری آمریکا با بهرهگیری از 57 سال تجربه کار مشترک در دوران جنگ سرد زیرساختهای مناسبی را در عرصه فرهنگ خصوصا در بخش رسانهها ایجاد نمودهاند که به بهرهگیری از آنها و تبلیغ ارزشهای مشترک غربی به طور منظم و هماهنگ و سرکوب ارزشهای مقاوم در برابر خود امکان برتری در سایر عرصههای نظامی و اقتصادی را نیز برای آنان فراهم کرده است امکاناتی نظیر:
* ایجاد خبرگزاریهای غولپیکری چون «بیبیسی» و «سیانان»
* ایجاد و گسترش تاسیسات ماهوارهای که ارسال امواج صدها شبکه ماهوارهای را بر عهده دارند.
* ایجاد و حمایت مادی و معنوی و فنی از صدها روزنامه و هزاران پایگاه خبری و تبلیغاتی
* استفاده از هالیوود، برای القای یک مطلب خاص حتی خلاف واقع نظیر استفاده از سیاهپوستان آراسته و خوشلباس برای القای جامعه آزاد و دموکرات در آمریکا و...
* ترجمه و توزیع کتابهای هماهنگ با دیدگاههای سیا و... در سطح دنیا که گاهی به صورت رایگان در تیراژ میلیونی چاپ میشود. بر اساس آمار تخمینی ارایه شده توسط خانم ساندرز، سازمان سیا در دوران جنگ سرد فقط یک هزار عنوان کتاب را تحت عنوان نام بنگاههای فرهنگی و انتشاراتی، فقط در ایالات متحده منتشر کرده است.
* اختصاص اعتبار برای راهاندازی رادیو و گسترش امواج رادیویی در حوزه عمل مورد انتظار نظیر اختصاص 10 میلیون دلار برای راهاندازی رادیوی اروپای آزاد توسط سیا در سال 1950.
با دانستن مبانی و ریشههای فکری هر پدیده راههای پیشگیری از وقوع تسلط و یا تقابل با آن پدیده آسانتر و جهتدارتر میشود.
ناتوی فرهنگی با تحمیل باورها، اخلاقیات و هویتی جعلی و غیراسلامی و استکباری در کشورهای در حال توسعه، همراه است و سعی میکنند با استفاده از برتریهای سیاسی، نظامی و اقتصادی خود به مبانی و افکار و ارزشهای ملتها هجوم بیاورند و با نفی و طرد ارزشهای آنها حاکمیت خود را تثبیت و ارزشهای مطلوب خود را تحمیل کنند.
به تعبیری طراحان و مروجین ناتوی فرهنگی، خواستار ایجاد یک بحران هویتی و پرچمی در میان جوامع اسلامی انسانی هستند تا از این طریق بتواند در خلا ایجاد شده در سطح افکار عمومی جامعه و به خصوص جوانان، هویتی که متناسب و تامین کننده منافع آنان است جایگزین هویت اصلی جوامع کنند.
اعضای ناتوی فرهنگی برای موفقیت خود و شکست رقیب از شیوهها و ابزارهای زیر اقدام میکند:
1- تخریب بنیانهای فکری و اعتقادی
اعضای ناتوی فرهنگی سعی دارند با استفاده از برتریهای سیاسی، اقتصادی و رسانهای به مبانی افکار و ارزشهای مسلمانان هجوم بیاورند و با نفی و رد ارزشهای دینی و ملی، حاکمیت خود را تثبیت و ارزشهای مطلوب خود را تحمیل کنند. مواردی نظیر ساخت فیلمهای ضد دینی با تحریک عواطف و احساسات انسانی افکار عمومی نظیر ارتباط اعمال تروریستی با مسلمانان، تنبیه زنان توسط مردان، محدودیتهای زنان در خصوص آزادیهای فردی و نگهداری فرزند و حق طلاق و مواردی از این دست...
استفاده از هنرهای عکاسی، نقاشی، و موسیقی برای القای طرفداری دین اسلام و خشونت و...
مخالفت با دوستی و مهر و محبت و برادری و...
2- دستهبندی کشورها و افراد مختلف مخالف منافع خود در دنیا و نامگذاری آنها با عناوین غیرخوشایند افکار عمومی دنیا نظیر محور شرارت، حامی تروریست، مروج سلاحهای کشتار جمعی، محدودکننده آزادی بیان، سانسورچی و... و در مقابل تبلیغ جبهه متحد خوشنام با عناوینی هم چون مدافع آزادی، مدافع حقوق بشر، ضد تروریست و القای وجود اجماع نسبت به نظرات آنها در نزد افکار عمومی جهان.
3- تلاش در جهت اثبات ناکارآمدی اداره جوامع در این کشورها یا بزرگنمایی مشکلات اقتصادی، سیاسی و برجستهسازی معضلات فرهنگی به کمک عوامل خودی برای آشفتهسازی افکار عمومی جهان به ادارهکنندگان این جوامع و در اصل ناکارآمدی فرهنگ یا مذاهب این کشورها.
4- ایجاد اختلاف و چند دستگی و تقابل و نهایتا درگیری بین اقوام و مذاهب گوناگون هم در بعد ملی و هم در سطح جهان اسلام.
5- ایجاد شک و شبهه در اذهان مردم در مورد ارزشهای دینی و هنجارهای مذهبی، اجتماعی و فرهنگی و ناکارآمد نشان دادن این ارزشها در مواجهه با تکنولوژی روز دنیا و نیازهای بشری.
6- هدایت افکار عمومی: دستگاه تبلیغی و رسانهای ناتوی فرهنگی غرب و کارگزاران خبری آنها آگاهانه و با برنامهریزی به تصویرسازی خبری و انگارهسازی خبری دست میزنند و با فضای ساختگی که ضرورتا با واقعیتها منطبق نیست و یا از واقعیات انگارههایی خلق میکنند که تنها در راستای اهداف آنها باشد.
جدیدترین نمونه مطالعات درباره چگونگی تصویر اسلام در رسانهها پژوهشی است به نام چهره خشن و تضادگرای اسلام در شبکههای تلویزیونی ARD و ZDF آلمان.
تمام برنامههایی تلویزیونی این دو شبکه درباره اسلام در سالهای 2005 و 2006 با مدیریت کی حافظ مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.
بر اساس نتایج جالب توجه این تحقیق در 81 درصد از برنامهها، اسلام با موضوعاتی که به طور مستقیم یا ضمنی دارای مفهوم منفی هستند ارتباط داده شده است؛ به عنوان مثال در 31/23 درصد از برنامهها نام اسلام در کنار مقولاتی چون تروریسم و افراطگرایی قرار گرفته است.
در 54/16 درصد از برنامهها نام اسلام در کنار مسایلی مثل تضاد و کشمکش بینالمللی مطرح شده است. در 77/9 درصد از برنامههای این دو شبکه تلویزیونی اسلام مروج عدم تسامح و رواداری دینی دانسته شده و در 51/4 درصد از برنامهها بحث از اسلام همزمان با بحث سرکوب زنان و تبعیض علیه آنان مورد توجه قرار گرفته است.
تنها در 11 درصد از برنامهها کوشیده شده اسلام با مفاهیم متعالی چون فرهنگ و دین ارتباط داده شود و نیز تنها در 8 درصد از برنامهها اسلام و ارتباط سازنده آن با مسایل اجتماعی و روزمره مورد بحث بوده است.
در جمعبندی این پژوهش آمده است: مشکل اصلی معرفی مسایل منفی در کنار نام اسلام نیست، بلکه مهم آن است که بر اثر پخش این گونه برنامههای جهتدار، به تدریج ابعاد فرهنگی اسلام، کارکردهای مثبت آن در زندگی روزمره معتقدان و نیز دیگر نکات برجسته این دین از اذهان عمومی در غرب محو میشود.
چه باید کرد؟
برای مقابله با این موضوع باید ابتدا این هجوم باور شود، چون سالها طول کشیده که دولتمردان ما باور کنند چیزی به نام «تهاجم فرهنگی» که از سوی مقام معظم رهبری از یک دهه قبل عنوان شده است، وجود دارد. این باور بسیار مهم است.
- مقابله با این یورش قطعا با برخوردهای انفعالی امکانپذیر نیست. باید برای مقابله این مقابله، مبانی نظری در دانشگاه و حوزه ترسیم سپس این مبانی به سیاستگذاری، پروژه و اجرا ختم شود.
- تحولات چند سال اخیر نشان داد که سلاح نظامی کاربرد موفقی برای زیادهخواهان غربی نداشته است. در همین راستا غرب به دنبال تشکیل مجموعه فکری منسجم بر آمده که از راههای فرهنگی و با به کار بردن ابزارهای تبلیغاتی و اقتصادی از اتحاد ملتها جلوگیری و سلطه خود را به ملتها تحمیل کند.
همان گونه که غرب با تشکیل ناتوی فرهنگی میخواهد با کارآمدترین نیروهای خود هویت ملتها را مورد هجمه قرار دهد و مهلکترین ضربهها را وارد کند، ما هم باید درصدد شکلدهی یک مقاومت فرهنگی باشیم تا بتوانیم این تهاجم را خنثی کنیم.
- ایجاد «ناتوی فرهنگی» نشانگر تجمیع ظرفیتهای فرهنگی دشمنان و آنهایی است که اسلام را مانع جدی اهداف خود میدانند. مهمترین اقدام ناتوی فرهنگی ایجاد اختلاف و شکاف در جهان اسلام خواهد بود. اعضای ناتوی فرهنگی با تجمیع ظرفیتهای فرهنگی خود در صدد مقابله با اسلام و جهانبینی اسلامی هستند. ایجاد چند دستگی و تقابل و تضارب و نهایتا جنگ بین قوای اسلامی از اهداف این تجمیع خواهد بود. این میتواند از یک حرکت فرهنگی آغاز شود و به یک عملیات نظامی انجامد، چنان که در عراق آن را شاهد بودیم.
شاید یکی از محورهای مهم پیام مقام معظم رهبری در نامگذاری سال 86 به عنوان سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی همین موضوع باشد. مقابله با ناتوی فرهنگی به عنوان مهمترین خطر در وضعیت فعلی برای جهان اسلام با تجمیع ظرفیتهای فرهنگی کشور و جهان اسلام.
ـ مقابله با ناتوی فرهنگی پیرایش چهره فرهنگی کشور را طلب میکند.
مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران نظام هم موضوعی را تحت عنوان «پیرایش چهره فرهنگی کشور» مطرح کردند که دولت و مجلس اصولگرا و همه دستگاهها و سازمانها را دعوت به تحقق این امر داشتند. استواری پایههای ایمان و روشنبینانه و به دور از خرافه را در ذهن نسل جوان تقویت و ایمان به دین، انقلاب، استقلال کشور و آیندهای روشن را در دل و ذهن مردم از شاخصهای مهم فرهنگی در این بخش است که میبایست برنامهریزیها و فعالیتهای دولتی و دستگاههای فرهنگی بر پایه آن استوار گردد.
- برای مقابله با ناتوی فرهنگی و تهاجم فرهنگی به عزم همگانی نیازمندیم.
گر چه مقابله با تهاجم فرهنگی از سالها پیش در قالب طرحها و برنامههای خاصی انجام شده و فرصتهای فرهنگی متناسب با این هجمه از سوی کارگزاران نظام تدوین گردیده است ولی بسیاری از این برنامهها که در شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز به تصویب رسیده، امروز و بعد از گذشت یک دهه از ابلاغ آن هنوز به مرحله اجرا نرسیده است. چون موضوعات فرهنگی موضوعاتی فرابخشی و بین بخشی هستند. عدم هماهنگی همه جانبه بین بخشی و عزم همگانی تاکنون مانع از اجرای این برنامهها بوده است.
- و نکته آخر این است که برای مقابله با ناتوی فرهنگی باید به یک خودباوری فرهنگی رسیده و آن را حفظ کنیم. باید هنر را در اختیار گسترش فرهنگی و اسلامی قرار دهیم. یکی از راههای گسترش فرهنگی اصل ایرانی و اسلامی، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است که ریشه در فرهنگ و تاریخ و اعتقادات ما دارد و در دوران دفاع مقدس جلوهگری آن را شاهد بودیم.
و...
جنگ، عملیات سرنوشت و عملیات مرصاد، پس از پذیرش قطعنامه صورت گرفت و هر دو همراه پیروزیهایی بود. وی افزود: ما در پایان جنگ این توان را داشتیم که خاک عراق را اشغال کنیم ولی حضرت امام خمینی(ره) این اجازه را به هیچ یک از نیروها ندادند.
به فرموده امام(ره) یا خرمشهر یا سپاه
رضایی گفت: «در عملیات سرنوشت» که ارتش عراق از مرز عبور کرده و خرمشهر را مجددا محاصره کرده بود و تقریبا یک ماه به پایان جنگ مانده بود، حضرت امام از طریق مرحوم سیداحمد آقای خمینی(ره) با بنده ارتباط برقرار کردند و فرمودند که «یا سپاه یا خرمشهر».
لذا ما عملیاتی را در آن موقع طراحی کردیم به نام «عملیات سرنوشت»، زیرا یا باید سرنوشت سپاه را مشخص میکردیم یا خرمشهر، که در نهایت آزادی خرمشهر را دیدیم.
اختلاف ارتش و سپاه ناشی از تفاوت در ساختار بود
این فرمانده ارشد جنگ در بخش دیگری از این گفتگو، وقایع دوران جنگ را جعبه سیاه جنگ توصیف کرد و گفت: جنگ شامل دو قسمت بود، یکی صحنههای نبرد و درگیرها و رزم و دیگری پشت صحنه آن، که ما نامش را جعبه سیاه جنگ میگذاریم و اگر باز شود معلوم خواهد شد که ایران با چه مشکلاتی در آن دوران روبرو بود و چه مسائلی وجود داشت و چگونه توانست این مشکلات را پشت سر بگذارد. البته من فعلا سکوت کردهام و قصد چاپ خاطرات خود را ندارم، اگر قرار شد این کار را بکنم، اعلام خواهم کرد.
وی افزود: اینکه برخی در نوشتههایشان از اختلاف ارتش و سپاه سخن به میان میآورند درست است اما باید به این موضوع هم بپردازند که وحدت بین ارتش و سپاه به یک معجزه شبیه بود که در جنگ رخ داد، چون ارتش و سپاه دو سازمان کاملا مجزا از یکدیگر بودند، دو فرهنگ متفاوت داشتند و آموزشهای متفاوتی را دیده بودند، دو نیرویی که با دو نوع سلاح و دو نوع روش در کنار یکدیگر با دشمن به نبرد میپرداختند و دارای تفاوتهای طبیعی با یکدیگر بودند.
رضایی یکی دیگر از تفاوتهای بارز سپاه و ارتش را تفاوت سنی فرماندهان سپاه با سن پایینتر از سی سال و فرماندهان ارتش با سن بالای 30 سال خواند و گفت: ما نباید به این موضوع به گونهای نگاه کنیم که اختلاف در بین این دو نیرو را بزرگ کنیم، باید نگاه کرد که وحدت به چه شکل در بین این دو نیرو شکل گرفت، بنابراین ظرف ارتش و سپاه یک بخش خالی دارد و یک بخش پر، بخش پر ظرف ارتش و سپاه آن جایی است که این دو نیرو با یکدیگر همکاری کردند و بسیاری از سرزمینها را با کمک هم آزاد کردند و بخش خالی مربوط به اختلافات سپاه و ارتش است، وقتی ما اختلاف و وحدت را در دو کفه ترازو میگذاریم این گونه نیست که بگوییم اختلافات بیشتر بوده است.
او ادامه داد: اینکه میگویند اختلاف ارتش و سپاه اختلاف سیاسی بوده، درست نیست. البته بعضا از بیرون تلاشهایی میکردند تا اختلافات این دو نیرو را اختلاف سیاسی جلوه دهند اما مسئله اصلی اختلافات تفاوت در نگاهها و مباحث تخصصی و فنی و نظامی و نحوه مانور کردن بود که در کدام منطقه به ارتش عراق حمله شود و در کجاها حملهای صورت نگیرد.
امام به دقت جنگ را پیگیری میکردند
فرمانده سابق سپاه پاسداران گفت: روزی بنده و برادر عزیزم شهید صیاد شیرازی برای ملاقات با امام خمینی به نزد ایشان رفته بودیم، امام دست ما دو نفر را گرفت و در دست هم قرار داد و برای ما دو نفر دعا کردند که این حرکت امام در میزان هماهنگیهای ارتش و سپاه بسیار موثر بود. وی افزود: در آن دوران حضرت امام توسط مرحوم سیداحمد خمینی، مشاورین شهید صیاد شیرازی را خواستند و پیامی ابلاغ کردند که این موضوع نشانگر آن است که امام به دقت جنگ را پیگیری میکردند.
رضایی در بخش دیگر این گفتگو به خاطرات بعد از عملیات مرصاد و دیدارش با حضرت امام خمینی(ره) اشاره کرد و گفت: بعد از پیروزی عملیات مرصاد بنده نزد حضرت امام رفتم که در آن موقع امام فرمودند شما ناراحت نباشید، ما در طول انقلاب بارها میخواستیم کاری را انجام دهیم اما موفق نشدیم ولی بعد دیدیم خداوند از راهی دیگر ما را موفق کرده است.
او ادامه داد: چند سال بعد از جنگ، این سخن امام همچنان در ذهن بنده بود که قرار است چه اتفاقی در عراق بیفتد که ما در آن دخیل نیستیم، بعد از حمله عراق به کویت بنده احساس کردم کار صدام تمام است که این اتفاق رخ نداد تا اینکه سه سال پیش در جنگ آمریکا با عراق دیدیم صدام چگونه توسط آمریکاییها به دام افتاد و مجازات شد و در این هنگام بنده به یاد سخن حضرت امام افتادم.
وضعیت منطقه پر چالش و ناامن است
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پایان این گفتگو به وضعیت منطقه اشاره کرد و گفت: در حال حاضر یک وضعیت پرچالش و ناامن در منطقه به خصوص در کشورهای افغانستان، عراق، لبنان و سوریه وجود دارد که عمدتا به دلیل طراحی جدید آمریکا برای حضور بیشتر و مستقیم در منطقه خاورمیانه است، زیرا آمریکاییها به دنبال آن هستند تا خلا قدرت شوروی سابق را در منطقه پر کنند.
به گفته رضایی، حوادث ناامن کننده منطقه ادامه خواهد یافت، مگر اینکه دولت بوش کنار رود و آمریکا نیز دست از سیاستهای خصمانه خود در منطقه بر دارد.
وی افزود: در حقیقت آمریکاییها با ناامنی و بیثباتی در منطقه اهداف توسعه طلبانهای را پیگیری میکنند.
محسن رضایی در پایان خاطر نشان کرد: جمهوری اسلامی ایران آمادگی و هوشیاری خود را حفظ کرده و خوشبختانه نیروهای مسلح ما در وضعیت مطلوبی قرار دارند که به لطف خدا انسجام بین ارتش و سپاه توان نظامی ایران را بالا برده است به حدی که اگر کشوری قصد تهدید ایران را داشته باشد پاسخ محکمی به او خواهند داد.