ترجمه: هرمز برادران

اشاره:

لئونید کوچما دومین رئیس‌جمهور در تاریخ سیاسی اوکراین پس از استقلال این کشور از شوروی در اوایل دهه 1990 است. وی از ژوئیه 1994 بر این مسند تکیه زد و ژانویه 2005 در پی انقلاب نارنجی اوکراین آن را ترک کرد. وی دانش آموخته مهندسی موشکی از دانشگاه دنیپروپتروفسک است که بعدها با تکیه بر دانش خود نقش مهمی در برنامه‌های فضایی و موشکی اتحاد جماهیر شوروی سابق ایفا کرد.

او به سرعت در رده نخبگان حزب کمونیست شوروی قرار گرفت اما برخی موفقیت‌های او را مرهون ازدواجش با لیودمیلاتومانووا عضو شاخه حزب کمونیست اوکراین می‌دانند.

کوچما در جوانی نوازنده گیتار بود. او از سال 1990 تا 1992 به عضویت پارلمان اوکراین درآمده در سال 1992 نخست‌وزیر شد. وی در سال 1994 به مقام ریاست جمهوری رسید و در سال 1999 در این سمت ابقا شد. این دولتمرد 64 ساله در دوران ریاستش اصلاحات اقتصادی وسیعی را در بخش‌های صنعت و کشاورزی به اجرا در آورد؛ مالیات‌ها را کاهش داد و قوانین پولی و بانکی را اصلاح کرد. وی با روسیه پیمان دوستی، همکاری و مشارکت امضا کرد و با ناتو نیز موافقتنامه همکاری ویژه بست که همین اقدام و احتمال عضویت در اوکراین در ناتو را افزایش داد.

پس از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در 22 نوامبر 2004 فاش شد که ویکتور یانوکوویچ با تقلب در آرا به پیروزی رسیده است که این اپوزیسیون و ناظران مستقل را وادار به اعلام مخالفت و اعتراض‌های شدید به نتایج انتخاباتی کرد. ادامه این اعتراض‌ها به انقلاب نارنجی منجر شد. در آن هنگام یانوکوویچ و ویکتور مدودچوک رئیس دفتر ریاست جمهوری از کوچما خواستند تا اعلام وضعیت فوق‌العاده کرده و پیروزی یانوکوویچ را تأیید کند، اما کوچما در گفت‌وگویی تلفنی با ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه اظهار داشت که هرگز حکومت را به یک «جانی» نخواهد سپرد و یانوکوویچ نیز او را به خیانت متهم کرد. یانوکوویچ نخست‌وزیر کوچما بود اما به رغم جدال‌های لفظی دو طرف کوچما دولت وی را منحل کرد. با این حال برنده این اختلاف و کشمکش نارنجی‌ها بودند که انقلاب رنگی 2004 اوکراین را رقم زدند.

کوچما هم اکنون در اوکراین زندگی می‌کند. او در گفت‌وگویی به خبرگزاری ریانووستی روسیه نگاهی به تحولات سیاسی اوکراین در دوره سه ساله اخیر داشته و دیدگاه‌ خود را بیان کرده است.

"> در برزخ اختلاف روسیه و غرب
تاریخ انتشار : ۰۶ شهريور ۱۳۸۷ - ۱۵:۲۷  ، 
کد خبر : ۴۳۷۴۷
لئونید کوچما از چالش‌های اوکراین امروز می‌گوید

در برزخ اختلاف روسیه و غرب

ترجمه: هرمز برادران

اشاره:

لئونید کوچما دومین رئیس‌جمهور در تاریخ سیاسی اوکراین پس از استقلال این کشور از شوروی در اوایل دهه 1990 است. وی از ژوئیه 1994 بر این مسند تکیه زد و ژانویه 2005 در پی انقلاب نارنجی اوکراین آن را ترک کرد. وی دانش آموخته مهندسی موشکی از دانشگاه دنیپروپتروفسک است که بعدها با تکیه بر دانش خود نقش مهمی در برنامه‌های فضایی و موشکی اتحاد جماهیر شوروی سابق ایفا کرد.

او به سرعت در رده نخبگان حزب کمونیست شوروی قرار گرفت اما برخی موفقیت‌های او را مرهون ازدواجش با لیودمیلاتومانووا عضو شاخه حزب کمونیست اوکراین می‌دانند.

کوچما در جوانی نوازنده گیتار بود. او از سال 1990 تا 1992 به عضویت پارلمان اوکراین درآمده در سال 1992 نخست‌وزیر شد. وی در سال 1994 به مقام ریاست جمهوری رسید و در سال 1999 در این سمت ابقا شد. این دولتمرد 64 ساله در دوران ریاستش اصلاحات اقتصادی وسیعی را در بخش‌های صنعت و کشاورزی به اجرا در آورد؛ مالیات‌ها را کاهش داد و قوانین پولی و بانکی را اصلاح کرد. وی با روسیه پیمان دوستی، همکاری و مشارکت امضا کرد و با ناتو نیز موافقتنامه همکاری ویژه بست که همین اقدام و احتمال عضویت در اوکراین در ناتو را افزایش داد.

پس از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در 22 نوامبر 2004 فاش شد که ویکتور یانوکوویچ با تقلب در آرا به پیروزی رسیده است که این اپوزیسیون و ناظران مستقل را وادار به اعلام مخالفت و اعتراض‌های شدید به نتایج انتخاباتی کرد. ادامه این اعتراض‌ها به انقلاب نارنجی منجر شد. در آن هنگام یانوکوویچ و ویکتور مدودچوک رئیس دفتر ریاست جمهوری از کوچما خواستند تا اعلام وضعیت فوق‌العاده کرده و پیروزی یانوکوویچ را تأیید کند، اما کوچما در گفت‌وگویی تلفنی با ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه اظهار داشت که هرگز حکومت را به یک «جانی» نخواهد سپرد و یانوکوویچ نیز او را به خیانت متهم کرد. یانوکوویچ نخست‌وزیر کوچما بود اما به رغم جدال‌های لفظی دو طرف کوچما دولت وی را منحل کرد. با این حال برنده این اختلاف و کشمکش نارنجی‌ها بودند که انقلاب رنگی 2004 اوکراین را رقم زدند.

کوچما هم اکنون در اوکراین زندگی می‌کند. او در گفت‌وگویی به خبرگزاری ریانووستی روسیه نگاهی به تحولات سیاسی اوکراین در دوره سه ساله اخیر داشته و دیدگاه‌ خود را بیان کرده است.


* در دوران ریاست جمهوری‌تان گفتید که می‌خواهید ببینید اوکراین بدون کوچما چگونه دوام خواهد آورد. اوکراین ظرف سه سال گذشته تغییراتی اساسی داشته و در واقع از جنبه سیاسی به کشور دیگری مبدل شده است، درباره اوکراین بدون کوچما چه نظری دارید؟

** «اوکراین بدون کوچما» وارد چهارمین سال خود شده است اما نه رئیس‌جمهور و نه دولت‌های متوالی و متعدد آن هیچ یک به وظایفی که در قانون اساسی برای آنها لحاظ شده جامه عمل نپوشانده‌اند. بنابراین، پاسخ من به این پرسش این است که من هم مانند همه شهروندان کشورم بیش از هر چیزی نگران چشم‌اندازهای نامعلوم و مبهم درباره توسعه کشور، فقدان یک سیاست منسجم و پایدار و نبود منطق در اصلاحات هستم.

* افرادی مثل خود من این ابهام و بلاتکلیفی را نگران‌کننده‌تر از هر چیز دیگری می‌دانند. ما به چه سمتی می‌رویم؟ آیا به سوی سوسیالیسم  باز می‌گردیم یا به ساختن یک اقتصاد بازاری ادامه می‌دهیم؟

** اگر نظر واقعی من را درباره اوکراین بدون کوچما جویا شوید باید بگویم که اوضاع واقعاً بدتر شده است. البته افزایش بهای گاز یک ضریه سنگین بود، اما اقتصاد دچار فروپاشی نشد. این مهم‌ترین مسئله است. رهبران سیاسی و تجاری دریافته‌اند که تنها باید به خود متکی باشند. آنها فناوری‌های صرفه‌جویی انرژی را وارد کردند و در خلال مسیر خود تا به امروز پیشرفت‌های بسیاری حاصل کرده‌اند. اگر کسی این گونه بیندیشد که من در نگاه به «اوکراین بدون کوچما» نقصان‌ها و کمبود‌های آن را سرزنش می‌کنم سخت در اشتباه است. خوشحالم که در نگاه به اوکراین نکات مثبتی وجود دارد که بخش‌های منفی را به پس زمینه می‌راند.

* آیا تصمیم رئیس‌‌جمهور ویکتور یوشچنکو در انحلال پارلمان و برگزاری انتخابات زود هنگام پارلمان در سال 2007 مشروع و قانونی بود؟ اگر شما با شرایطی که اوایل 2007 در مجلس علیای «رادا» به وجود آمد، مواجه می‌شدید چه اقدامی انجام می‌دادید؟

** نگرش‌ها و دید‌گاه‌ها درباره اتفاقات سال گذشته متفاوت است اما نباید این واقعیت را فراموش کرد که رخدادهای اواخر 2004 و اوایل 2005 و انتخابات پارلمانی سال گذشته به وقوع پیوسته و ثبت شده‌اند و باید آنها را پذیرفت. تا جایی که من می‌دانم تصمیم یوشچنکو در انحلال پارلمان از نظر قانون اساسی مشروع نبود.

* شما در دوره ریاست خود در اوکراین اصلاحاتی سیاسی را انجام دادید. کدام یک از ایده‌ها و پیشنهاد‌های شما بیشتر با اوضاع امروز اوکراین منطبق است؟

** برقراری دولتی اقتدار‌گرا توسط یک تزار که بتواند «پدر همه اوکراینی‌ها» باشد در این کشور غیر ممکن است. ذهنیت ما با روس‌ها متفاوت است. سیستم پارلمانی ریاست جمهوری مناسب‌ترین ساختار قدرت سیاسی برای کشور ماست. اصلاحات آن دوره حاصل یک روند سیاسی بسیار پیچیده و طولانی بود. من نقش بزرگی داشتم اما نمی‌توانم ادعا کنم که اعتبار آن همه اصلاحات از آن من است. این را بدان دلیل نمی‌گویم که خود را فردی متواضع نشان دهم بلکه می‌خواهم فحوا و کلیت مسئله را ارائه دهم. مایلم همه‌پرسی سال 2000 را بررسی کنم که البته هیچ‌گاه نتوانستم نتایج آن را عملی سازم. براساس قانون اساسی، حرف نهایی را رادای علیا می‌زد نه مردم و رادا به نتایج همه‌پرسی اعتنایی نکرد. آن همه‌پرسی را می‌توان طلیعه اصلاحات در اوکراین دانست زیرا نمایان ساخت که رئیس‌جمهور در شرایط خاص حق دارد پارلمان را منحل کند. مثال پارلمان دو مجلسی در نظر بگیرید. به اعتقاد من هر سیاستمدار بی‌طرفی می‌پذیرد که در این باره حق با کوچما بود و پارلمان نیز پذیرفته است که باید دارای دو مجلس باشد.

واقعیت آن است که این اصلاحات، البته به طور ناقص، در سال 2004 اجرا شد و این یک نکته مثبت است. اما نمی‌توانستم همه تنش‌ها و اختلافات بر سر سیستم نسبی انتخابات را پیش‌بینی کنم و به همین جهت در اینجا دو مسئله مطرح می‌شود: نخست آمادگی احزاب سیاسی و دوم مکانیسم‌های اجرای اصول چند حزبی. این وظیفه ماست که مکانیسم‌های انتخاباتی را تصحیح کنیم. ما به تدریج به سمت رویه‌های پارلمانی اروپا حرکت می‌کنیم و معتقدم که دولت ائتلافی بویژه در چارچوب سیاست اوکراین یک نقطه قوت است.

* یوشچنکو در اندیشه افزودن متمم‌های جدید به قانون اساسی برای کسب اختیارات بیشتر برای رئیس‌جمهوری است. این تغییرات تا چه اندازه به بهبود فضای سیاسی کشور کمک خواهد کرد؟

** نمی‌توانم بگویم که این تغییرات چیست و نمی‌خواهم درباره آن حدس‌هایی بزنم. تصور نمی‌کنم که اعطای اختیارات بیشتر به رئیس‌جمهوری برای کشور مفید باشد و البته همه نیرو‌های سیاسی آن را نخواهند پذیرفت. در هر حال مهم آن است که این تغییرات از فرم پارلمانی - ریاست جمهوری فراتر نرود. دوم آن که چنین اصلاحاتی باید از مشروعیت و تأیید پارلمان برخوردار شوند. به طور کلی تغییرات ریز و درشت در قوانین می‌تواند تا ابد ادامه یابد. نکته اصلی آن است که چیزی که نوشته می‌شود از چارچوب قانون اساسی، حقوق و رویه‌های معمول و صحیح خارج نشود. آگاهی و از این واقعیت ساده و پذیرفتن آن بیش از هر چیز دیگری می‌تواند فضای سیاسی کشور را روشن کند. امیدوارم که چنین شود ما در اوکراین اپوزیسیونی بسیار قوی داریم که مقامات آن را پذیرفته‌اند و آنان که در رأس قدرت قرار دارند این واقعیت را قبول کرده‌اند که ممکن است روزی به اپوزیسیون مبدل شوند. مهم آن است که در آینده همه چیز کم و بیش در مسیر عادی خود حرکت کند.

* ترکیب کنونی پارلمان تا چه اندازه نقشه سیاسی اوکراین را منعکس می‌کند؟

** بازتاب این نقشه در پارلمان همیشه مناسب و منطبق با واقعیات سیاسی بوده است. سیستم تک حزبی در برخی از کشورهای مشترک‌المنافع در حال ریشه دوانیدن است تنها چیزی است که من با آن مخالفم. از سوی دیگر، به نظر من تعیین یک درصد معین در کسب آرا برای ورود به پارلمان به تدریج ارزش خود را از دست داده است. پارلمانی که چنین شرایطی دارد فاقد مهم‌ترین ویژگی پارلمانتاریسم است.

* روابط اوکراین و روسیه عملاً به بن‌بست رسیده است. دلایل سردی روابط میان رهبران دو کشور که در حقیقت برادر هم هستند را در چه می‌بینید؟

** سردی روابط هرگز به توسعه کشورش مثل اوکراین کمک نخواهد کرد اما من این وضعیت را بن‌بست نمی‌‌نامم. روابط میان روسیه و اوکراین به روابط میان رهبران دو کشور محدود نمی‌شود. تنها در سال گذشته حجم مبادلات تجاری بین دو کشور بیش از 30 درصد افزایش یافت. با این حال خود من همواره خواهان دیدارهای مرتب میان سران کشورها بوده‌ام و همیشه از این اصل پیروی کرده‌ام.

اما واقعیت گاهی با ایده‌ها و آرزو‌های ما در تضاد است. مهم‌ترین اصل در توسعه مناسبات اقتصادی رفع موانع پیش‌روی روابط است. به اعتقاد من این اصل در حوزه انسانی نیز صدق می‌کند و در روابط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جایگاه مهمی دارد. اجازه بدهید براساس همین اصل پیش برویم. باید تأکید کنم که هیچ مقامی قادر نیست روابط برادرانه میان مردمان ما را تغییر دهد. شاید فردی بتواند این روابط را پویا‌تر یا کند‌تر کند اما نمی‌تواند آن را قطع کند. نبود دیدارهای مستمر میان رؤسای جمهور دو کشور اعتبار تازه‌ای به نام ویکتور یوشچنکو و ولادیمیر پوتین نمی‌افزاید.

* عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو تا چه اندازه منافع اوکراین را تأمین خواهد کرد؟ و عکس‌العمل رهبری روسیه به این طرح‌ها چه خواهد بود؟

** اساساً من طرفدار این طرح‌ها هستم. در سال 2002 سند مفصلی با عنوان «راهبرد انتخاب اروپایی اوکراین» به پارلمان ارائه کردم. موضع من دراین‌باره بدین‌گونه است: قبل از پیوستن به اتحادیه اروپا باید سه کار اساسی را در کشور به پایان برسانیم. نخست، کشوری متکی به خود باشیم، دوم اقتصادی رقابتی داشته باشیم و سوم، ملتی با هویت ملی تثبیت شده باشیم. می‌دانید که اینها وظایف و مسئولیت‌های طولانی مدت جهانی هستند. همگرایی با اروپا مستلزم داشتن یک سیاست فعال در قبال غرب و همچنین شرق و نیز تعمیق همه جانبه روابط و همکاری‌ها با روسیه است. در ضمن، این نکته بارها مورد تاکید رهبران اتحادیه اروپا، سایر کشورهای اروپایی و آمریکا قرار گرفته‌ است. اتحادیه اروپا به اوکراین که به وسیله دیواری مانند دیوار چین از روسیه جدا شده باشد علاقه‌مند نیست. در چند سال گذشته، به روشنی دیده‌ایم که نه تنها به اروپا نزدیک‌تر نشده‌ایم بلکه دورتر هم شده‌ایم. اگر به روابط اقتصادی اوکراین با اتحادیه اروپا نظری بیفکنید، آمار و ارقام این واقعیت را بیان خواهد کرد. برای نمونه، سهم اتحادیه اروپا در تجارت خارجی اوکراین در سه سال گذشته بشدت کاهش یافته است. من همواره از همکاری گسترده با روسیه در چارچوب فضای اقتصادی مشترک حمایت کرده‌ام و حامی آن باقی خواهم ماند. بزودی در خواهیم یافت که این رویکرد برای اوکراین بهتر است. در مورد عضویت در ناتو نیز موضع من همان است که بود. من خواهان همکاری فعالانه‌تر با این اتحاد نظامی هستم. در ضمن، خود روسیه نیز همکاری گسترده‌ای با ناتو دارد. اما در مورد عضویت، این ملت اوکراین است که باید در یک همه‌پرسی درباره آن نظر بدهد. من به عضویت در ناتو رأی مخالف می‌دهم. به اعتقاد من بهترین موضع برای اوکراین امروز آن است که یک کشور بی‌طرف باشد. به نظر من اوکراین باید سیاست داخلی را بر سیاست خارجی ترجیح دهد. 

برچسب ها: اوکراین
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات