
*کمی از ارتباط شهید عراقی با مؤتلفه بگویید.
**شهید عراقی یکی از مؤسسان مؤتلفه بود، روزی که امام به دوستان فرمودند مؤتلف بشوید، شهید عراقی، شهید لاجوردی، شهید اسلامی، شهید امانی، مرحوم شفیق، مرحوم بهادران و مرحوم عزتالله خلیلی حضور داشتند.
*طراحان اصلی گروه جهاد مسلحانه مؤتلفه چه کسانی بودند؟ و طرح از بین بردن حسنعلی منصور چطور ریخته شد؟
**طراحان اصلی گروه جهاد مسلحانه مؤتلفه شهید امانی و شهید عراقی بودند. ما در مؤتلفه اسلامی یک شورای روحانیت داشتیم که عبارت بودند از شهید مطهری، شهید بهشتی، آیتالله انواری و مرحوم حاج حسن مولایی. امام فرموده بودند، اگر دستتان به من نرسید نظر اینها (شورای روحانیت) حجت شرعی است. زمانیکه امام تبعید بود آقای مطهری گفتند؛ «باید چند نفر از مهرههای رژیم به زمین بیفتد تا روحیه مردم بازسازی شود»، وقتی شهید مطهری این حرف را زدند، آقای امانی نفس بلندی کشید و گفت؛ «الحمدالله که حکم را دادند.» در ضمن آقای بهشتی هم کاملا در جریان عملیات گروه جهاد مسلحانه موتلفه بودند.
*اطلاع و آگاهی شهید بهشتی از فعالیت این گروه و عملیات از بین بردن منصور تا چه اندازه بود؟
**شهید بهشتی در یک سخنرانی میگوید؛ «یادش را گرامی میدارم شهید حاج مهدی عراقی و یکی از یارانش به نام حاج صادق امانی، این عنصر فضلیت و تقوا برخاسته از محلههای جنوب شهر بود. اینها بازوان توانای انقلاب در خط اصیل اسلام بودند. مرحوم حاج صادق در اوایل ماه رمضان به منزل ما آمد و گفت؛ آمدهام یک حدیث بپرسم. من دیدم دیر وقت و بدون اطلاع آمده. البته اهل حدیث بود ایشان مرحوم حاج صادق امانی جوانی بود مشتاق کلمات خدا و پیغمبر خدا و اهل بیت هدی، ولی من فکر کردم امروز نیامده حدیث بپرسد مثل اینکه حدیث را پوشش یک سوال انقلابی دیگرش میخواست قرار دهد. سوال این بود که به نظر شما اگر ما چند تا از مهرههای اصلی طاغوت را سر به نیست بکنیم در این مقطع انقلاب کار درستی است یا نه؟ از نظر اصولی در اسلام حکمش چیست؟.» شهید بهشتی در ادامه سخنانش میگوید؛ مرحوم حاج صادق امانی، حاج مهدی عراقی، آقای عسکر اولادی و چند تن دیگر از اعضای شورای مرکزی موتلفه در شاخه نظامی این تشکیلات بودند و اسلحه داشتند و خودشان را آماده میکردند و بچههای جوان عزیز را تربیت میکردند، هم با روح ایمان هم با سلحشوری. شهید بهشتی ادامه میدهد؛ «اینها درست با تمام وجودشان در خط اصیل اسلام و قرآن و فقاهت همان که امروز به آن میگویید خط امام حرکت کردند.» آقای کروبی در ایام مجلس ششم در دیداری که روز 26 خرداد با ایشان داشتیم در آن زمان گفتند این مطلب را به روزنامهها نگویید؛ «وقتی امام در نجف بودند خواستم پیش ایشان بروم اما نشد، با حاج آقا مصطفی نشسته بودیم و درباره شما که زندان بودید صحبت میکردیم، حاج آقا مصطفی گفت؛ امام در ترکیه که بودیم مکرر این دوستان را دعا میکرد حتی دیدم که امام در طول روز 400 بار گروه جهاد مسلحانه موتلفه و دوستانشان را دعا کردند.» اگر ما و دوستان شهید مؤتلفه مورد تائید امام نبودیم ایشان این همه ما را دعا نمیکردند.
آیت الله میلانی هم در پاسخ دوستان (آقای خاموشی و یک برادر دیگر) گفته بودند؛ «اگر این کار بشود در مورد شخص منصور خیلی بجا و به مورد است و از نظر شرعی بسیار شایسته است.» بنابراین حرکت گروه جهاد مسلحانه موتلفه مورد تائید امام و مراجع تقلید بود. قتل، قصاص، فتک (ترور)، اعدام انقلابی و اجرای حکم الهی از معناهای متفاوتی برخوردارند. قتل و فتک از نظر اسلامی کاملا مذموم است. اعدام انقلابی هم زمانی معنا پیدا میکند که اشغالگران کشوری را اشغال کنند که کشتن آنها دیگر قتل نیست، بلکه اعدام انقلابی است. شهدای موتلفه، حسنعلی منصور را نه ترور کردند و نه اعدام انقلابی، بلکه اجرای حکم الهی کردهاند. از نظر فقهی کسی که مهدور الدم باشد کشتناش اجرای حکم الهی به شمار میآید و به همین دلیل بود که فضای عمومی جامعه آن روز از تشکیل و عملکرد گروه جهاد مسلحانه مؤتلفه استقبال کرد و تقریباً هیچ گروهی مخالفت نکرد و زمانی که منصور در اول بهمن مجازات انقلابی شد، همه مردم حتی رانندههای شرکت واحد چراغهایشان را روشن کردند. از طرفی مراجع تقلید و روحانیون مجتهد هم با صدور حکم اعدام منصور گروه جهاد مسلحانه مؤتلفه را تائید کردند و هم بعد از کشته شدن منصور به روشهای گوناگون استقبال کردند.
*ظاهراً آقای میلانی از این که لو رفته بود ایشان حکم از بین بردن حسنعلی منصور را صادر کردهاند ناراحت بوده، درست است؟
**بله؛ بعد از آزاد شدنم از زندان خدمت آقای میلانی رسیدم و زمانی که بحث به موضوع از بین بردن منصور رسید ایشان گفتند؛ «دوستان شما(بخارایی، نیک نژاد، امانی، صفارهرندی) رفتهاند و در بازجوییها گفتهاند میلانی حکم قتل فلانی و فلانی را داده است؛ آخر آنجا جای راست گفتن است؟ نباید این حرف را میزدند. من حکم دادم اما آنها نباید به دشمنان راست بگویند.» بعد من از ایشان درباره اینکه آیا صلاح میبینید شاه را از بین ببریم پرسیدم که فرمودند؛ «نه الان به صلاح نیست چون تشکیلات شما در حال حاضر سر پا نیست و از طرفی اگر شاه را بزنید هرج و مرج میشود و فرد دیگری جای شاه مینشیند.»
*اگر خاطرهای از شهدای مؤتلفه دارید بفرمایید؛ یا مختصری از ویژگیهای شخصیتی این شهدا برای ما بگویید.
**«حاج صادق امانی جوان لاغر اندامی بود که بینهایت مؤدب بود و محال بود که شما نور خدا را در چهره ایشان نبینید. او یک انسان ویژه بود تا حدی که شهید رجایی در دوران ریاست جمهوریاش میگوید؛ من و شهید اسلامی شاگرد شهید امانی هستیم.» امانی، رجایی پرور بوده است. حاج صادق امانی حتی بچهها را هم با لفظ آقا صدا میکرد. در بیدادگاه شاه وقتی دادستان از شهید امانی پرسید چطور تو با این قیافه آرام دست به اسلحه بردی و منصور را هدف قرار دادی، گفت؛ «مرجع تقلید فرمود وَالله گناه کبیره کرده است، هر کس فریاد نزند وَالله گناهکار است، هر کس داد نزند ما دیدیم که این فریاد و داد با اعلامیه و راهپیمایی به جایی نمیرسد، باید یک فریادی باشد که همه دنیا بشنوند آن هم از طریق دهان این گلوله حل شد.»