
* آقای فروزش، پدیده ترور در مناطق شرقی بار دیگر تکرار شد. چگونه است که پس از حادثه جاده زابل ـ زاهدان، باز هم اینگونه حوادث در جاده بم ـ کرمان تکرار میشود؟
** با توجه به اینکه استان سیستان و بلوچستان با 2 کشور افغانستان و پاکستان هممرز است، اما حدود 430 کیلومتر مرز در این منطقه به دلیل نبود امکانات مناسب تقریباً رها شده محسوب میشود از طرف دیگر به دلیل ناپایداری که در این دو کشور وجود دارد، شیب ناامنی به سمت مرزهای شرقی ایران ایجاد شده و این باعث وقوع اقدامات شرورانه و حاکمیت جونا امنی بر مردم شده است. البته برای هرگونه بررسی کارشناسی این مسأله، باید داخل و خارج مرز را باهم دید.
* در حال حاضر اوضاع امنیتی در چه شرایطی قرار دارد و مردم چه احساسی نسبت به این مسأله دارند؟
**در اثر اقداماتی که پس از حادثه تاسوکی در محور زابل ـ زاهدان انجام شده بود، احساس ناامنی به تدریج به حاشیه رفته بود، اما وقوع دومین حادثه از این نوع نشان داد که مساله ناامنی یک مساله جدی است، اما در ماههای گذشته اقدامات جدی برای کنترل مرز با اعزام 14 هزار نیروی تازه نفس از بسیج و سپاه صورت گرفت تا به طرق نرمافزاری و سختافزاری منطقه تحت کنترل درآید. اکنون نیز دوربینهای لیزری و جدیدی در حال نصب در مرز است.
اما اگر ما بخواهیم مرز را کنترل کنیم، باید با استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک، کشورهای آن سوی مرز را هم متقاعد کنیم تا نگهبان مرز باشند، چون به صورت یک طرفه نمیتوان از شیب ناامنی جلوگیری کرد، بویژه اینکه نیروهای خارجی در آن سوی مرز حضور دارند.
علاوه بر این، با توجه به اینکه کنترل هر منطقه روشهای خاص خود را میطلبد، ما به عنوان نمایندگان مردم از مسئولان مربوطه خواستهایم که در سطوح نظامی ـ امنیتی و سیاسی از نیروهای بومی استفاده کنند و با پشتیبانی از این نیروها و واگذاری برخی مسئولیتها تعهداتی را از این نیروها بخواهیم تا به همت اینها امنیت پایداری در منطقه شکل بگیرد.
* این اقدامات در حدی که اشاره کردید صورت گرفته اما به نظر میآید نتیجهبخش نبوده است.
** تا قبل از حادثه تاسوکی در محور زابل ـ زاهدان تعداد شرارتها روبه افزایش بود اما بعد از آن و با آمدن نیروهای تازه و انسداد مرزها روند روبه تزاید این شرورتها متوقف شده بود و در واقع در جهتی بودیم که مقوله امنیت روبه بهبود بود اما حادثه اخیر در جاده بم ـ کرمان نشان داد که باید تدبیر بیشتری به خرج داد و از نیروهای خوش فکر و زبده استفاده کرد تا اگر تهدیداتی از ناحیه مرزهای شرقی متوجه امنیت منطقه است آنها را به فرصت تبدیل کنیم مهمتر از همه همانطور که گفتم دادن مشارکت به نیروهای بومی منطقه در سیستم کنترل مرز است.
این مساله میتواند به دو صورت مطرح شود یا از این نیروها در سطوح امنیتی انتظامی استفاده شود و یا ازبزرگان و چهرههای شناخته شده در ایجاد امنیت کمک بگیریم. در خیلی از نقاط دنیا از نیروهای بومی استفاده میکنند. ما همه میتوانیم از این روش استفاده کنیم البته این مسائل هم باید با برنامه و دادن امکانات باشد در غیر اینصورت ممکن است نتیجه بخش نباشد.
* آیا اقداماتی در آن سوی مرزها برای تامین امنیت منطقه صورت گرفته است؟
** مقامات ایرانی در حال مذاکره باهمتایان خود در افغانستان و پاکستان هستند تا جایگاه امنی که اشرار فکر میکنند در این کشورها دارند به محیط ناامنی برای آنها تبدیل شود.
* از نظر شما علت تکرار و گاه افزایش این شرارتها چیست و چه اقدامات بهتری میتوانست برای کنترل اینگونه ناامنیها صورت گیرد؟
** برای اینکه ببینیم ناامنی به چه صورت اتفاق میافتد باید به چندین عامل توجه کرد به هر حال ما در این مناطق با مساله فقر اقتصادی، فرهنگی و آموزشی مواجه هستیم که در شکلگیری پدیده ناامنی تأثیر دارند، البته این مختص جامعه ما نیست بلکه در هر جامعهای میتواند رخ دهد. اما این پدیده خاص و وحشتناک نیاز به بررسیهای عمیقتر دارد، تا معلوم شود چگونه ممکن است کسانی پیدا شوند که نه تنها دین بلکه انسانیت هم برای آنها مهم نباشد.
مسأله دیگر که باید به آن توجه کرد توان کارشناسی برخورد با اینگونه افراد و پدیدههاست ما اگر کارشناسان خبرهای داشتیم که در این مناطق از قدرت تصمیمگیری کافی برخوردار بودند به احتمال زیاد شرارتهایی مثل گروگانگیری، ترور و.... کاهش مییافت. ممکن است جلوگیری به طور کامل به آسانی و فوریت محقق نشود اما در شرایط فعلی به نظر من نیاز به تدبیر، درک حساسیتهای منطقه و.... بود همچنین نیاز به این بود که وقایعی که هر لحظه ممکن است رخ دهد پیشبینی شوند. اگر این پیشبینیها صورت میگرفت قطعاً با تکرار چنین حوادثی مواجه نبودیم.
* در کوتاه مدت و بلند مدت باید چه برنامههایی اجرا کرد تا پدیده ناامنی روند معکوسی به خود گیرد.
**بهترین راه این است که قبل از هر چیز به فوریت مرزها به کنترل درآیند و با توان نظامی و انتظامی با اشرار مقابله کنیم اما مهمتر این است که زیرساختهای امنیت پایدار فراهم شود. مثلا مسئولان تصمیم بگیرند.
از همین حال شروع کنند اگر مشکل در فقر است که بستر ناامنی را فراهم میکند توزیع عادلانه امکانات ملی مورد توجه قرار گیرد و اگر مساله فقر آموزشی است، میتوانیم با بردن امکانات آموزشی در مناطق مرزنشین به رفع محرومیتها کمک کنیم و اگر مشکل مربوط به فرهنگ و زیربناهای توسعه است خواست مردم مرزنشین این است که در این زمینه اقدامات قابل توجهی صورت گیرد.