
مهدی جمشیدی
از ابتدای تاسیس نهاد «دانشگاه» در جامعه ایران، همواره بسیاری از «جریان های فکری و سیاسی» در جست وجوی راهی برای نفوذ به دانشگاه، به منظور نشر و بسط آراء و دیدگاه های خود و یا بهره گیری از کمیت عددی و شور و نشاط دانشجویان در راستای دستیابی به منافع سیاسی و گروهی خود بوده اند. از همین رو، در هر مقطعی از تاریخ معاصر، یک یا چند جریان فکری و سیاسی توانسته «فضای ایدئولوژیک و سیاسی دانشگاه» را به تصرف خود درآورد و گرایش ها و رویکردهای خود را به گفتمان هژمونیک و برتر دانشگاه تبدیل نماید.
در طول دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز دانشگاه، تحولات و دگرگونی نظری و سیاسی مختلفی را تجربه کرده و به گفتمان ها و خرده گفتمان های گوناگونی روی آورده است. در این میان، تنها گفتمانی که با اصول و ارزش های انقلاب اسلامی، همخوان و هماهنگ بوده و در واقع، از متن آن برخاسته، «گفتمان اسلامی- انقلابی» بوده است. گفتمان اسلامی- انقلابی، مبانی نظری خویش را بر پایه «تفکرات اسلامی حضرت امام خمینی(ره)» سامان بخشید و آرمان ها و دغدغه های ایشان را به عنوان چارچوب نظری و غایت عملی خود برگزید. از سال های نخستین دهه شصت تا اواخر همین دهه، برخی از تشکل های دانشجویی همچون «دفتر تحکیم وحدت» و «انجمن های اسلامی دانشجویان»، پرچم دار و حامی این گفتمان در دانشگاه های کشور بودند؛ اما با ظهور دگرگونی های ایدئولوژیک در راهبران و سیاست گذاران این تشکل ها، رسالت صیانت از گفتمان مذکور برعهده تشکل های دانشجویی دیگر و مخصوصا «بسیج دانشجویی» نهاده شد.
در کنار حضور و حیات مستمر گفتمان اسلامی- انقلابی در دانشگاه ها در طول سه دهه گذشته، به تدریج از اوایل دهه هفتاد، یک «گفتمان سکولاریستی» در مقابل این گفتمان ظهور یافت و پس از آن که توان و توشه ای برگرفت و قدری در فضای فکری و سیاسی دانشگاه ها، گسترش و بسط پیدا کرد، حتی گفتمان اسلامی -انقلابی را به چالش طلبید. «گفتمان سکولاریستی» تعبیری است که به مجموعه خرده گفتمان هایی اطلاق می شود که الگوهای عمل سیاسی- اجتماعی و مطالبات و رویکردهای گروهی و تشکلی خود را از «فرهنگ و مکاتب غربی» اقتباس می کنند و در بهترین حالت، به «اسلام» در حد یک سلسله «عقاید فردی و اعمال عبادی» ایمان دارند. این نوع تلقی از اسلام، تلقی و برداشتی سکولاریستی و مبتنی بر «دین حداقلی» است.
گفتمان سکولاریستی در دانشگاه های ایران، چهار خرده گفتمان اصلی را در بر می گیرد:
اول، خرده گفتمان لیبرالیستی
آغاز حرکت دانشجویی در ایران، عمدتا با «گرایش های معرفتی و نظری روشنفکران» همراه بوده است و در حقیقت، غالبا نقش عقبه ترویجی- عملیاتی روشنفکران را بازی کرده است. بنابراین در بیشتر موقعیت های تاریخی معاصر، نوع گرایش و مرام فکری روشنفکران، تعیین کننده گفتمان های مسلط و موجود در دانشگاه ها بوده است.
به همین دلیل، در اواخر دهه شصت، با روی آوردن جمعی از روشنفکران به «لیبرالیسم» و تلاش در راستای عرضه قرائت های بومی از آن در ایران، بخش هایی از جنبش دانشجویی در این مسیر معرفتی قرار گرفتند و در سال های بعد، «خرده گفتمان لیبرالیستی» را در جنبش دانشجویی شکل دادند. «دفتر تحکیم وحدت» و «انجمن های اسلامی دانشجویان»، در راس و صدر حامیان به این گفتمان و نشردهندگان آن در دانشگاه ها بودند.
برخی از دغدغه ها و آرمان های این گفتمان عبارتند از: «آزادی دانشجویان و شهروندان»، «جامعه مدنی»، «گفت وگو با جهان خارج»، «سکولاریسم»، «دموکراسی»، «تکثرگرایی دینی و سیاسی»، «تساهل و تسامح»، «اباحی گری اخلاقی»، «ضدیت با فقه و احکام عملی دین و در مقابل، تکیه افراطی بر ایمان قلبی و احوال درونی فرد»، «ساخت فهم عصری از دین و همسوسازی آن با مدرنیته»، «حقوق بشر»، «استقبال از جمهوری دموکراتیک به جای جمهوری اسلامی»، «استبدادی بودن ولایت مطلقه فقیه» و...
خرده گفتمان لیبرالیستی در سال 1376، تمامی توان خود را برای دفاع از «اصلاحات» به کار گرفت و به دنباله اجرایی و شاخه دانشجویی احزاب و گروه های سیاسی دوم خردادی تبدیل شد. البته این ائتلاف و همسویی، دیری نپایید و در پایان دهه هفتاد، خرده گفتمان لیبرالیستی از دستیابی اصلاح طلبان به اهداف اعلام شده شان ناامید شد و از ایده «عبور از خاتمی» حمایت کرد.
با استقرار دولت نهم، خرده گفتمان لیبرالیستی که توانسته بود در طول هشت سال حاکمیت اصلاح طلبان و در سایه رانت ها و امتیازهای ویژه و ناعادلانه آنها، «انجمن های اسلامی دانشجویان» دانشگاه های کشور را فتح کند؛ به تدریج مجبور گردید تا این «سنگرهای اسلامی» را به «اسلام گرایان» واگذارد و با «اساسنامه یک تشکل اسلامی» و «بودجه حکومت دینی»، علیه اصول تفکر اسلامی و ارزش های انقلاب اسلامی فعالیت نکند.
در میان خرده گفتمان های سکولاریستی، خرده گفتمان لیبرالیستی، بیشترین نقش را در «ایجاد آشوب و تنش در دانشگاه» و «نشر شبهات اعتقادی بر ضد باورها و احکام اسلامی» ایفا کرد و کارنامه بسیار تیره و تاریکی از خود به جا نهاد. این گفتمان رابطه و پیوند آشکاری با محافل اطلاعاتی بیگانه داشته است.
دوم، خرده گفتمان مارکسیستی
در دهه های چهل و پنجاه، مارکسیسم نه یک «خرده گفتمان»، بلکه یک «گفتمان مسلط» در جامعه و دانشگاه های ایران بود و نیرومندترین دشمن گفتمان اسلامی به شمار می رفت. این تسلط و تفوق نسبی با پیروزی انقلاب اسلامی به بن بست جدی رسید و نهایتا پس از چند سال از رونق افتاد و خاموش گشت. اما به یکباره، در سال های آغازین دهه هشتاد، شعارها و نشریات و گروه های مارکسیستی، یکی پس از دیگری، از گوشه و کنار دانشگاه های برجسته ایران سربرآوردند. ظهور مجدد مارکسیسم و بسط یافتن آن در دانشگاه های ایران با توجه به شرایط داخلی- یعنی حاکمیت اصلاح طلبان که اندیشه های لیبرالیستی داشتند -و شرایط خارجی- یعنی سقوط شوروی و بی رمق شدن گرایش های مارکسیستی در جهان- بسیار عجیب و دور از انتظار به نظر می رسید. با این حال، خرده گفتمان مارکسیستی از آن هنگام تاکنون، در دانشگاه ها حضور داشته و تلاش می کند تا خرده گفتمان های رقیب را کنار زده و به گفتمان هژمنوتیک تبدیل شود!
عمده ترین مطالبات و شعارهای خرده گفتمان مارکسیستی عبارتند از: «طبقاتی و مارکسیستی تفسیر کردن انقلاب اسلامی»، «سرمایه محورانه معرفی کردن جمهوری اسلامی»، «تلاش در راستای پیوند جنبش دانشجویی با گروههای ضد انقلاب برای براندازی نظام اسلامی و تشکیل دولت کمونیستی»!!...
سوم، خرده گفتمان فمینیستی
خرده گفتمان فمینیستی، همزمان با ظهور خرده گفتمان لیبرالیستی و حتی در درون آن رشد یافت؛ زیرا یکی از مولفه های فکری خرده گفتمان لیبرالیستی، «فمینیستی لیبرالی» است. علاوه بر این، خرده گفتمان فمینیستی از سوی خرده گفتمان مارکسیستی نیز حمایت می شود؛ چرا که مارکسیسم نیز نظریه هایی را درباره مسائل و چالش های زنان عرضه کرده و گرایشی را با عنوان «فمینیسم مارکسیستی» پدید آورده است.
بدین ترتیب، خرده گفتمان فمینیستی در عین استقلال گفتمانی، از سوی دو خرده گفتمان دیگر نیز تئوریزه می شود و گسترش می یابد. اگرچه خرده گفتمان فمینیستی به اندازه دو خرده گفتمان دیگر، قدمت تاریخی و توان تشکیلاتی و رویکرد رادیکالیستی (تندروانه) ندارد؛ خرده گفتمان فمینیستی، با تفاوت های حقوقی میان زن و مرد و آنچه خشونت ورزی جامعه مردسالار علیه زنان می داند، مخالف است و قوانین حقوقی اسلام را درباره زنان، ناعادلانه و غیرقابل قبول می انگارد. به همین دلیل است که در چند سال گذشته، این خرده گفتمان در زمینه پیوستن به «کنوانسیون بین المللی رفع هرگونه تبعیض علیه زنان»، تبلیغات بسیاری را صورت داد و تلاش کرد تا نظام حقوقی زنان در ایران، با غرب هماهنگ شود.
چهارم، خرده گفتمان قومیتگرا
بی شک، یکی از تاکتیک های خطرناک دشمنان انقلاب اسلامی در دهه اخیر، برنامه ریزی و اقدام در جهت تجزیه جغرافیایی کشور از طریق تمرکز بر حساسیت ها و تعصبات اقوام حاشیه نشین بوده است. بخشی از تاثیرها و تشعشعات توطئه مذکور به دانشگاه ها نیز راه یافت و موجب شکل گیری «خرده گفتمان قومیت گرایی» شد.
خرده گفتمان قومیت گرایی از طریق راهکارهای ذیل تلاش می کند شکاف ها و اختلاف های قومیتی را عمیق و تحریک کند: «القای احساس شهروند درجه دوم محسوب شدن به قومیت ها»، «تحریک و تشویق قومیت گرا به استقلال خواهی و تجزیه طلبی»، «اسطوره سازی از چهره ها و شخصیت های قومی» و...
اسناد و شواهد فراوانی از وابستگی خرده گفتمان های سکولاریستی به سازمان های اطلاعاتی بیگانه حکایت می کند تا آنجاکه اگر تابلوهای هر یک از این تشکل ها کنار گذارده شود، به وضوح دیده می شود که این گروهها علی رغم تابلوهای متفاوت هویت یکسانی دارند، به عنوان مثال، گفتمان مارکسیستی مستقیما از سوی محافل امپریالیستی حمایت می شود و هزینه -بخوانید حقوق!- افراد شاخص آن از طریق سرمایه داران و صاحبان ثروت های بادآورده در داخل کشور پرداخت می گردد و یا در آشوب های هر از چند گاهی که گفتمان موسوم به لیبرالیستی به راه انداخته است، جمعی از اراذل و اوباش با هزینه سرمایه داران به صحنه این آشوب ها اعزام شده اند و... بدیهی است که این تشکل ها حضور و سقوط موسمی دارند و با تغییر تاکتیک سازمان های اطلاعاتی و امنیتی غرب علیه ایران اسلامی، در نوسان هستند.
و در مقابل، تشکل های دانشجویی اصیل و در رأس آن بسیج دانشجویی که برخاسته از کانون انقلاب اسلامی است ظرفیت و برجستگی های سیاسی، انقلابی و عقیدتی فراوانی برای هدایت جنبش دانشجویی در اختیار دارد و صد البته نباید کمترین فرصتی را برای بهره گیری از این ظرفیت عظیم نادیده بگیرد که تاکنون نگرفته است.