تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱۳۸۷ - ۰۹:۱۸  ، 
کد خبر : ۴۶۶۷۳
مسئله افغانستان در استراتژی کلان غرب

رقابت‌های فرا افغانی


دیاکو حسینی

یکی از مهمترین جنبه‌های تغییرات شگفت‌انگیز در ساختار نظام بین‌المللی ارزش و اعتبار نظامی قدرت‌ها است که امکان حضور فراگیر را در مناطق دور به کلی سلب می‌کند. این بدان معنا است که به رغم پیشرفت‌های تکنولوژیک و کاهش هزینه‌های نقل و انتقال و البته نزول ضرورت‌های نظامی در شرایطی که کمتر می‌توان تهدیدات و مخاطرات عمیق را نسبت به نقض تمامیت ارضی و هدم و نابودی بازیگران یافت، معمولا مضار و معایب حضور نظامی بیشتر از فواید و محاسن نظامی‌گری نمایان می‌شود. شاهد این مثال در افغانستان به خوبی مشهود است. 26 عضو ناتو به همراهی وسیع آمریکا و 14 کشور غیر عضو ناتو در افغانستان که در مجموع شامل 47 هزار نیروی نظامی می‌شود، ستون فقرات ستیز با تروریسم و البته چیدمان نوین منطقه‌ای را تشکیل می‌دهد. آنچه در این بین بداهت دارد، اینکه فقدان انگیزه موثر در دو سطح سربازان و دولت‌ها به‌شدت کارایی این نیروها را می‌کاهد و آنچنان که از امروز می‌توان تخمین زد از احتمال تفوق متفقین دست کم در کوتاه مدت خواهد کاست. جبران این کاستی‌ها است که باعث حضور شمار بیشتر نیروهای جایگزین و محاسبه استراتژی‌های جانشین شده است و رهبران ناتو مدام پیام می‌دهند که افغانستان را باید در مقام دروازه ورود به جهان آینده نگریست.

اهمیت مسئله افغانستان

در اینکه دولت کرزای و متحدان فرامنطقه‌ای او در وضع مساعدی نیستند نباید تردید داشت اما مهمتر از این پیامد شکست یا پیروزی هر یک از طرفین ستیز بر اوضاع سیاسی و امنیتی آسیای‌جنوبی و در کل خاورمیانه است. در این رهگذر می‌توان اصل مسئله را به‌صورت دو معادله یا دو سناریو مرحله‌بندی کرد: در یک جانب پیشروی طالبان از مناطق جنوبی به سمت مراکز شهری و نظامی شمال قرار دارد و در صورت تحقق چنین مسئله‌ای است که باید انتظار داشت ائتلاف نیروهای سازمان ملل به رهبری ناتو یک‌شبه به بزرگ‌ترین بحران تاریخ قوام خود برسد. با توجه به ابعاد گسترده، همانند نخستین عملیات مشترک ناتو ورای مرزهای جغرافیایی خود و نقش شکننده سازمان‌ملل در افغانستان و صدالبته بازی شرافتی آمریکا در خاورمیانه این سناریو را می‌بایست بدترین گزینه محتمل در نوع خود قلمداد کرد. مضاف بر اینکه تیزاب ناخوشایند حوادث در افغانستان دارای اثرات فوری بر همسایه شمالی و اگر ناگفته نماند همسایه غربی یعنی ایران نیز خواهد بود. اما دومین گزینه پیش‌رو شکست قاطع‌ طالبان به میمنت افزایش عددی نیروهای نظامی به‌ویژه فرانسه و کانادا در بخش‌های جنوبی است که با محاسبه شرایط کنونی بسیار بعید می‌نماید. اما به هر حال تحقق این موضوع نیز اگرچه در گفتار ساده است اما در مرحله اجرا با دشواری‌های فزاینده باید مقابله کند. یکی از همین سختی‌ها نه در فعلیت بخشیدن به این شکست بلکه در نتایج و ماحصل این امکان است که به‌طور خلاصه عبارت است از تشدید شکاف‌های منطقه‌ای میان قدرت‌هایی که خواهان پیروزی آ‌مریکا و متحدان او در مصاف با طالبان نیستند و یا زمان را در واقعیت یافتن آن مناسب نمی‌بینند. در کنار رقبای خاورمیانه‌ای آمریکا به وضوح باید روسیه را در این رسته جای داد. به گزارش ریانووستی، ولادیمر پوتین در دیدار با رئیس‌جمهوری آمریکا در تفریحگاه شخصی خود در ناحیه «سوچی» خاطر نشان کرده است که نه پیروزی قوای ائتلاف و نه شکست قطعی این نیروها را مطابق با منویات کشورش نمی‌بیند.

مدرسه ارتش اروپای متحد

سفر نیکلا سارکوزی به لندن و حضور او در مجلس عوام این نکته را گوشزد می‌کند که آتیه افغانستان به شدت با مدل آتی اروپا نیز پیوند خورده است. بسیاری کارشناسان داخلی و خارجی بر این اعتقادند که حضور فعالانه اروپا در چهارچوب نیروهای ناتو، تمرینی برای مشارکت این کشورها در سامانه دفاعی اتحادیه اروپا خواهد بود. شاید از این‌رو است که سه قدرت مهم اروپا (بریتانیا، فرانسه و آلمان) می‌کوشند تا دامنه اختلافات را از کیفیت عملیات ناتو در افغانستان کوتاه کنند و به تفاهمی همه جانبه دست یابند. چنانچه نیکلا سارکوزی در خلال سخنرانی خود در پارلمان بریتانیا، به صراحت از خطرات بازگشت طالبان به افغانستان سخن رانده بود و این یعنی که کشورهایی اروپایی نیز موضوع را نه در بستر افغانستان بلکه در جریان بقای نظامی اتحادیه اروپا و شکل‌بندی‌های نوین قاره می‌بینند.

ثبات از رهگذر منطقه

با توجه به اراده بین‌المللی و ضرورت‌های آشنای منطقه‌ای که حضور فعالانه نیروهای غربی را در افغانستان حتمی می‌سازد و در ادامه این نکته که شکست نسبی قوای طالبان که هم‌اکنون در برخی مناطق شمالی و سرحدی افغانستان زمام امور را به دست گرفته‌اند، بی‌گمان آینده آسیای‌جنوبی را از هم اینک باید بدون نقش پررنگ طالبان و فراز و نشیب‌هایی دید که در نهایت صورتک حقیقی ناتو را پس از جنگ سرد تجسم می‌بخشد. به سخن دیگر گریزی از این حقیقت تا کمی پوشیده نیست که معادلات منطقه‌ای در غایت امر، به سود کشورهای ائتلاف رقم خواهد خورد و دیر یا زود قدرت‌های مدعی منطقه‌ای باید آمادگی کافی را در مواجهه با جغرافیای سیاسی بدیع منطقه‌ای کسب کنند. از آن جمله نقش‌آفرینی کنونی ایران در افغانستان با دقت به پروسه افزایش نیروها و بازخورد تحولات اخیر افغانستان که به خوبی می‌تواند شاهین ترازوی منطقه را به سمت منافع ملی کشور ما شناور کند. چه آنکه همکاری رقیق ایران و آمریکا در عراق و ادامه مذاکرات دوجانبه برای چهارمین‌بار که به تقریب می‌توان از امروز نتیجه آن را پیشگویی نمود، به سبب رویکرد خاص و اسلوب بازی‌سازی دو کشور چنان در معرض شکست و ناکامی است که اساسا نمی‌تواند و نباید به منزله سکوی پرش ایران در ژئوپولیتیک پرشتاب منطقه تصور شود. این در حالی است که مورد افغانستان به جهات بسیاری من‌جمله پیوندهای زبانی و فرهنگی، «نفوذ استراتژیک طبیعی» ایران در افغانستان و توانمندی‌های ما در حل و فصل دعاوی محلی (که پیش از این نیز در خلال سرنگونی طالبان سابقه داشته است) محفلی برای رویارویی دیپلماتیک و سیاسی با قدرت‌های غربی خاصه آمریکا است. در همین راستا می‌توان به بازسازی لجستیکی ناتو در افغانستان اشاره کرد که بنا به توافقات انجام گرفته در اجلاس بخارست می‌بایست تجهیزات و نیروهای اضافی از مسیر روسیه و ترانزیت ناجور قزاقستان، ازبکستان و تاجیکستان عبور کند تا به افغانستان برسد در شرایطی که ناگفته پیداست مسیر منطقی‌تر از ترکیه و پایگاه‌های مدیترانه‌ای ناتو به ایران و از آنجا به افغانستان است. البته نباید از نظر دور داشت که تردد نیروهای نظامی در قالب همکاری‌های منطقه‌ای ایران، حسادت منطقی قدرت‌های همسایه همانند روسیه و کشورهای آسیای مرکزی را در پی خواهد داشت و تشدید رقابت‌ها را منجر خواهد شد.

اما چه بهتر که در عوض دل‌شکستگی‌های گریزناپذیر در عراق و امید بستن به نتایج این قبیل دیدارها، جمهوری اسلامی ایران نوعا افغانستان را به مرکز توجه خویش هدایت کند و همچون سال‌های گذشته که در سرنگونی طالبان و کمک رسانی به افغانستان، میز مذاکرات را لمس کرد امروز نیز چنین کند. نگارنده سعی در توجه دادن خواننده به این نکته ظریف دارد که شرایط کنونی عراق با حضور متعدد بازیگران و حساسیت‌های آشکار برد - باخت در این کشور عملا دریچه‌های مذاکره به هوای آلوده مخاصمه گشوده می‌شود و برخلاف افغانستان که زیر کنترل ژئوپولیتیکی و تاریخی ایران و قلت حریفان قرار دارد، از توان پاسخگویی به مایحتاج جهانی ایران عاجز است. به هر رو وضعیت افغانستان رفته‌رفته از کیفیت موضوعی داخلی خارج می‌شود و گمان این است که در ماه‌های آتی افغانستان اسباب سنگربندی‌ها و خاکریز قدرت‌های ‌رو به رشد باشد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات