محمد ایمانی
ماجرای ترور عماد مغنیه فرمانده ارشد اطلاعاتی و عملیاتی حزبالله لبنان همچنان رازآلود مانده است. طی یک هفته گذشته گمانههای گوناگونی درباره نحوه ترور این مبارز خستگیناپذیر و خطشکن حزبالله منتشر شد. از ورود زمینی یا هوایی تروریستها به سوریه تا نقش سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و اردن و عربستان در این ترور. از نقش برخی عناصر مزدور لبنانی تا نقش احتمالی برخی محافل عربی غیرلبنانی. اما آنچه در این میان مسلم است این است که فرمانده دلاور حزبالله به خاطر نقش مؤثرش در مقاومت معجزهآسای لبنان، از 25 سال پیش در لیست تعقیب و ترور سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا و برخی کشورهای همسوی اروپایی و مرتجع عربی قرار داشت. اگر این گمانه رد شود که هدف ترور، یکی از مقامات فلسطینی بوده و تصادفاً عماد مغنیه ترور شده، باید پذیرفت که این واقعه نتیجه یک «رخنه اطلاعاتی» بوده است.
این نوشته بر آن نیست که نحوه انجام ترور مذکور را تحلیل کند. اما از این ماجرا میتوان درس گرفت به این عنوان که آیا سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و برخی رژیمهای مشابه به طریق اولی برنامهها و طراحیهایی علیه جمهوری اسلامی ایران ندارند؟ اگر این سرویسها به نمایندگی از قدرتهای سلطهطلب دنیا، ایران را کانون جوشش مقاومت پیروز اسلامی در خاورمیانه بزرگ ارزیابی میکنند، آیا دور از ذهن است که طراحیهای اساسیتری برای امالقری بیداری اسلامی داشته و به کمین نشسته باشند؟ فعلاً سخن بر سر توفیق یا ناکامی این پروژههای کمین نیست بلکه نکته مهم این است که برخی کنش یا واکنشهای سیاسی در داخل کشور بوی «غفلت» و «آسودگی خاطر» میدهد و معلوم است که حاصل جمع «کمین و ترصّد» دشمن با «غفلت و سرمستی و خوابزدگی» برخی نیروهای خودی چقدر میتواند آسیبپذیری را تقویت کند یا دشمن مترصد را امیدوار سازد. که امیر مؤمنان فرمود: «من نام لم یُنم عنه. هر که بخوابد، دشمنش به خواب نمیرود و چشم بر او نمیبندد».
در این باره اجمالاً چند نکته را باید یادآور شد:
1ـ اگر چه نباید احتمال اقدام بیرونی (اقدام نظامی، ترور، تحریمهای ایذایی و...) را هرگز منتفی دانست اما حقیقت آن است که پروژه اصلی تعریف شده از سوی دشمن، همان «رخنه و نفوذ» در جهت تقویت و بومی کردن و تشدید منازعات داخلی است. قدرتها در طول تاریخ و به ویژه در معارضه با انقلاب اسلامی دریافتهاند که هیچ سلاحی، مرگبارتر و مؤثرتر از رخنه و یارگیری و سپس اختلاف و تنازع داخلی نیست. آنها ارزش این سلاح را در دولت موقت، دفتر هماهنگی بنیصدر و حضور منافقین، مسائل مربوط به آیتالله شریعتمداری و منتظری و باند مهدی هاشمی، و سرانجام تلاش برای استحاله گفتمان انقلاب در دورههای سازندگی و اصلاحات و مسخ آن به مشی و مرام لیبرالی دریافتند اگرچه با درایت امام و رهبری، مردم و نیروهای معتقد به انقلاب ناکام ماندند.
2- صورت مسئله در این پروژه با همه پیچیدگیهایش، همان است که مایکل مکفال (یکی از گردانندگان پروژه دموکراسی ایران در انستیتو هوور، عضو بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی و عضو هیئت مدیره خانه آزادی) در گفتوگو با سایت ضد انقلابی «ایران امروز» اجمالاً مورد اشاره قرار داده است: «... میتوانیم درباره آنچه میتواند شرایط [دگرگونی و براندازی جمهوری اسلامی] را سرعت بخشد صحبت کنیم. باید شکافی درون حاکمیت ایجاد شود و این آن چیزی است که ما در کشورهای دیگر هم مشاهده میکنیم. شکاف درون رژیم و نه فقط حضور نیروهای دموکرات [اپوزیسیون] ضروری است. اشتباه بزرگی که بعضیها مرتکب میشوند این است که روی اپوزیسیون که یک عامل کلیدی برای تغییر است تکیه میکنند ولی این هرگز کافی نیست. مسیر استاندارد، شکاف در نظم موجود بین نیروهای تندرو و نیروهای معتدل است. بدین ترتیب نقش اپوزیسیون و جامعه مدنی را در همراهی با نیروهای معتدل درون نظام مشاهده میکنیم. بنابراین در چارچوب سیاست غرب باید خواهان سیاستهایی بود که به تشدید این تنشها میان تندروها و نیروهای معتدل درون نظام کمک میکند.»
3ـ اما عمق و شیوههای عملیاتی پروژه ایجاد یا تعمیق شکاف در درون نیروهای انقلاب کدام است و «گرانیگاه» پروژه مذکور کجاست؟
الف: تلاش رسانهای و جنگ اطلاعاتی ـ روانی برای دستکاری در مرزهای فکری استراتژیک و معکوس کردن فلشها و تابلوهای راهنمای انقلاب. عملیات اطلاعاتی نرم و گستردهای در این زمینه در جریان است تا دو کار را همزمان در نقطه قیچی کردن «الفت و اتحاد نیروهای انقلاب» به هم برساند یکی ایجاد یا پررنگ مرزهای سلیقهای موجود میان نیروهای درون نظام و دیگری رخنه در
خاکریز عقدیتی و مرزهای استراتژیک جبهه انقلاب با هدف تعامل و رفت و آمد و تفاهم با بخشی از نیروهای داخل نظام. یعنی همان سیکل معکوس معارض با آموزههای قرآن: «محمد رسول خدا(ص) و همراهان او، بر کافران سختگیر و با یکدیگر مهربانند». این رخنه در دیوار بلند قلعه انقلاب و یارگیری از خانواده بزرگ آن بودن حضور عناصر «خاکستری» و «دورنگ» میسر نمیشود، همچنان که پایگاه مطبوعاتی و رسانهای در پوشش عنوان مثبت «جامعه مدنی»، خاکریز استتاری، هجومی، تخریبی و در عین حال امنیتی آن است. معالاسف امروز برخی رسانهها و حلقهها و حزبهای منسوب به شماری از نیروهای داخل انقلاب به شدت «ویروسی» است و بیش از آن که سرویس سیاسی و تبلیغاتی به آن جریانها بدهند، به مدیریت کردن آنها یا بدنام و مخدوش کردن سابقه شخصیتهای متبوع خود مشغولند.
ب: هیچ فرستندهای ولو هر قدر هم قدرتمند بدون وجود گیرندهای ولو ضعیف نمیتواند پیغامی را با موفقیت ارسال کند. همین طور است پروژههای رزمی و اطلاعاتی. بدون وجود «ضعف»ها و «ظرفیت»های نفوذپذیری در طرف مورد هجمه یا رخنه، لشکر نظامی یا تیمهای عملیاتی و اطلاعاتی آن نمیتوانند توفیقی داشته باشند. بزرگترین ضعف در میان انواع ضعفها که میتواند ظرفیت رخنه و ضربه را برای جبهه معارضه با انقلاب فراهم کند، همانا «نفسانیات» و ضعفهای نفسانی «سوژه»هاست. این را، هم شکستهای عمده مسلمین در طول تاریخ و هم رصد تحرکات پایگاههای رسانهای دشمن در خارج و داخل شهادت میدهد. اگر براساس ارزیابی دستگاههای اطلاعاتی و دیپلماتیک و تحقیقاتی دشمن، ایمان و اتحاد و ایثار علت موجده و مبقیه انقلاب اسلامی است، پس تنها راه مواجهه مؤثر، رخنه در همین ایمان و اتحاد و ایثار است. اسناد تاریخی و خاطرات منتشر شده درباره فعالیتهای اطلاعاتی دشمنان علیه مسلمانان طی چند قرن گذشته حاکی از تمرکز ویژه آنها روی نقاط ضعف شخصیتی سران مقاومت بوده است، اینکه چقدر امتیازطلب، جاهطلب، شهرتطلب، وسوسهپذیر و تحریکپذیرند. چهقدر اهل معامله ـ ولو در حد شهرتطلبی و سرزبانها و تیتر رسانهها شدن در ازای «متفاوت» سخن گفتن و «متمایز» از نیروهای خودی جلوه کردن ـ هستند. آستانه تحمل یا آنتریک و تحریکشان کجاست. کجاها میشود لااقل بعضی از آنها را قلقلکشان داد و به میدان آورد و رفتار عادی یا نفسانی آنها را مدیریت کرد به گونهای که به میدان آورد و رفتار عاطفی یا نفسانی آنها را مدیریت کرد به گونهای که با وجود یارگیری شدن خیال کنند نه منفعل که خود تصمیمگیر و فعال ابتدا به ساکن هستند. کجاها فلان رجل سیاسی بر سر باورهای اصلی انقلاب حساسیت به خرج میدهد یا نمیدهد و کجاها به خاطر شخص خود یا قبیله و عشیره و باند منسوب به خویش غیرتی میشود و چونان انسانی که مستی بر او حادث شده یا دچار جنون ادواری گشته، بدون درنگ و تعادل بر میآشوبد و به الفت و اتحاد ضربه میزند.
نفسانیات و ضعفهای نفسانی و عاطفی یا تعلقات و تعصبات ناروای حزبی و عشیرهای و طایفهای از جانب هر کس با هر عنوانی که باشد ـ اصلاحطلب، اعتدالگرا، اصولگرا، چپ، راست، میانه و... ـ همان گرانیگاه پروژه رخنه و ماشه آماده چکاندن اسلحه دشمن در «جنگ نرم» است که اغلب تا مدتها صدا و تصویر و ردپا و آثار جنایت و خونریزی بر جای نمیگذارد هیچ، که معمولاً تا مدتها مانند مادهای مخدر یا مستکننده، معتاد قربانی خویش را سر نشاط و رضایت هم میآورد. شرط مواجهه با دشمن در چنین میدانی ـ اگر نیروی خطاکاری مرتکب خطایی استراتژیک نشده و تبدیل به خط نکرده ـ حفظ آرامش، صبوری، ایثار و «احتساب» است؛ گذشتن و پای خدا نوشتن به خاطر مصلحت بزرگتر. هیچ پادزهری برای چنان ویروسی، بهتر از «ذکر» و «محاسبه و مراقبت» از یک سو و «بصیرت و صبر و احتساب» از سوی دیگر نیست.
همواره باید در حالی «ترصّد» و آمادهباش بود، مانند کاروانی که از سر گردنهای مشهور به کمین راهزنان میگذرد. امنیت و اقتدار کشور که برکتی از برکات مجاهدت در راه خداست نباید ملت و خانواده بزرگ انقلاب را غافل از تهدیدها و کمینها کند و این مهم محفوظ نمیماند الّا به غافل نشدن از بزرگترین میراث و توصیه امام راحل که فرمود «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.» آنها که از امام دم میزنند اما خود را بینیاز از راهبر و مولا میپندارند یا از پایبندی به اصل استراتژیک «تولا و تبرا» غفلت میکنند، به بره بیرون افتاده از گله یا مسافری دور افتاده از کاروان میمانند، اگر نگوییم به خوارجی ـ نادان یا زد و بند کرده با دشمن ـ شبیهاند که تا قرآنهای سر نیزه را دیدند، کاغذ و پوست را بر علی بنابیطالب آن قرآن ناطق ترجیح دادند. ولایت و رهبری، جوهره خط امام و عمود قائم خیمه آن است. با علم ولایت است که گمشده، خویش را به قافله میرساند وگرنه آن که پس بماند یا پیش افتد بیتردید طعمه آسان کمین نشستگان خواهد بود.
مراقب باشید! شما هم سوژهای برای جوخههای ترور نرم دشمن هستید.