تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۳۸۸ - ۰۸:۲۳  ، 
کد خبر : ۴۸۵۲۳

حوزه علمیه قم و انقلاب اسلامی در نوشته‌های غربی


علیرضا جوادزاده
انقلاب اسلامی ایران، تاکنون از ابعاد گوناگون و توسط جریان‌های مختلف مورد ارزیابی و تحقیق قرار گرفته است. از مهم‌ترین و گسترده‌ترین مباحث در این حوزه، تحقیقات مستشرقین و نویسندگان غربی می‌باشد که در اندیشه و نوشته‌های ایرانیان داخل کشور تأثیراتی برجای گذاشته است؛ به گونه‌‌ای که برخی از آن کتاب‌ها به عنوان منابع درسی در گرایش تاریخ ایران معاصر، معرفی شده‌اند. طبیعی است این پژوهش‌های تاریخی دیگر قابل بررسی و نقد می‌باشند.
این نوشتار، به بررسی یکی از موضوعات مهمی که در منابع غربی درباره انقلاب اسلامی، بدان پرداخته شده است، اختصاص دارد. بیشتر نویسندگان غربی که انقلاب اسلامی را تحلیل نموده‌اند، درباره موضع و نقش روحانیت بویژه حوزه علمیه قم در جریان انقلاب اسلامی ـ به تفصیل یا اجمال ـ مطالبی را ذکر کرده‌اند. نگارنده، بنابر اهمیت رویکرد تاریخی در بررسی حوادث گذشته، مبنای بررسی خود را، میزان رعایت معیارهای تاریخی در نوشته‌های غربی درباره «نقش و موضع روحانیت و حوزه علمیه قم در انقلاب اسلامی» قرار داده است.
الف) گزارش
ادعاهای مهمی که نویسندگان و نظریه‌پردازان غربی ـ هر چند در برخی موارد به صورت کلی ـ درباره موضع و نقش روحانیت بویژه حوزه علمیه قم ذکر نموده‌اند، را می‌توان در دو محور کلی بیان کرد:
1. انگیزه مادی، علت اصلی مبارزات روحانیت علیه رژیم شاه
از نظر تحلیل‌گران غربی، مهم‌ترین انگیزه دخالت روحانیون در مسائل سیاسی ـ اجتماعی و درگیری با رژیم محمدرضاشاه، مسائل اقتصادی بود؛ چرا که از یک سو سیاست‌های اقتصادی رژیم پهلوی مانند اصلاحات ارضی، کاهش پرداخت هزینه به روحانیون و اعمال کنترل بر املاک موقوفه، موجب از دست رفتن منافع مادی روحانیت و علما می‌گردید، از سوی دیگر روند نوسازی و توسعه وابسته به رژیم، منابع گروه‌هایی را که دارای منافع مشترک با روحانیت بودند مانند تجار و خرده‌بورژوازی، در مخاطره می‌افکند.1
2. دسته‌بندی سه گانه روحانیت در مبارزه با رژیم پهلوی
در نوشته‌های غربی روحانیت و حوزه علمیه قم از منظر موضع‌گیری در مقابل رژیم شاه در سال‌های 1357 ـ 1341، به سه گروه تقسیم شده‌اند:
1. افرادی که تمایل چندانی به دخالت در امور سیاسی نداشتند؛
2. دسته‌ای که سیاست محافظه‌کارانه پیشه گرفته بودند؛
3. جناحی که رویکرد رادیکال داشته و بدنبال حذف رژیم و برقراری نظامی اسلامی بودند.
از نظر نویسندگان غربی، دسته سوم در اقلیت قرار داشتند؛ گرچه در سال‌ها و ماه‌های نزدیک به انقلاب، به تدریج افرادی از دو دسته اول بخصوص دست دوم، به گروه سوم پیوستند. 2
ب) ارزیابی
1. عدم هم‌افقی و هم‌دلی با موضوع تحقیق
در فضای مباحث تاریخی، درک عمیق فضای حاکم بر موضوع مورد بحث به لحاظ زمانی و مکانی، از اهمیت بسزایی برخوردار است. در صورتی که پژوهش‌گر در مورد جامعه‌ای مطالعه می‌کند که دارای هنجارها و ارزش‌های دیگری ـ غیر از آنچه بر وضعیت جامعه خود حاکم است ـ باشد، نمی‌تواند بدون مطالعه و فهم دقیق و عمیق از فضای فرهنگی، سیاسی، مناسبات اقتصادی و موقعیت اجتماعی مردمی که درباره آنها به تحقیق می‌پردازد، به واقعیت دست یابد. در تاریخ‌نگاری و نظریه‌پردازی غربیان درباره مشرق زمین و از جمله تاریخ ایران اسلامی، به صورت جدّی این نقیصه وجود دارد.
بیشتر نویسندگان و اندیشمندان غربی، از یک سو با درک فضای انسان‌محور و سکولار جامعه خود و نیز وضعیت تاریخی کلیسا‌ها و پیش‌فرض‌هایی که در مورد جایگاه متولیان دین مسیحیت در جامعه دارند و از سوی دیگر عدم شناخت عمیق و کافی از نهاد روحانیت شیعه 3، هنجار‌ها، ارزش‌ها و انگیزه‌های معمول و مرسوم در جامعه خود و کلیسا‌ها را بر نهاد روحانیت تشیع و از جمله حوزه علمیه قم تطبیق داده‌اند. پیش‌فرض‌های غربیان حکایت از آن دارند که فعالیت‌های سیاسی ـ اجتماعی علمای شیعه در چارچوب مسائل مالی و دست‌یابی به قدرت و بعضاً مرتجعانه بوده است؛ امری که کلیت آن ـ نه تنها دارای مدرک مستند و موثق نمی‌باشد بلکه ـ بسیاری از شواهد تاریخی برخلاف آن است.
محققان غرب‌شناسی، غرب را دورۀ جدید بر پایۀ امانیسم شناخته‌اند. از نظر آنها غرب در قرون جدید، خداوند را رسماً در جایگاه آفرینندۀ جهان باقی نگاه می‌دارد؛ اما وحی، یعنی اعتقاد به نبوت و کتاب آسمانی با همه احکام و ارزش‌های الهی را از میان بر‌می‌دارد؛ در نتیجه سیاست در نزد غربیان، در چارچوب مذهب باقی نمی‌ماند؛ بلکه با ممانعت از دخالت شریعت در امور جامعه، عقل جمعی را در پی‌ریزی قوانین اجتماعی ملاحظه ننموده، دین را به امور فردی محدود می‌کنند. از این دیدگاه، تفاوتی میان لیبرالیسم و سوسیالیسم نمی‌توان در نظر گرفت؛ چرا که فردگرایی یا اصالت به جامعه، هر دو در برابر انسان (در برابر خداوند و هر چیز دیگر) قرار می‌گیرد.
بر این اساس، تک‌ساخت بودن فرهنگ غربی، در آثار غربیان درباره انقلاب اسلامی تأثیر بسزایی داشته و موجب شده ملاک سنجش صحت یا نا‌درستی یک واقعه و جریان، مسائل مادی ـ معیشتی قرار گیرد. ارزیابی منتقدانه برخی از این نویسندگان در مورد مواضع روحانیت و علمای حوزه علمیه قم در قبال اقدامات رژیم شاه همچون عدم مساعدت علما با اصلاحات ارضی، مبارزه با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و شرکت زنان در انتخابات، در این راستا می‌تواند در نظر گرفته شود.
یکی دیگر از مسائل مهمی که در نوع تحلیل غربیان درباره عملکرد سیاسی ـ اجتماعی روحانیت شیعه در عرصۀ انقلاب اسلامی و انگیزه‌شناسی آنان، تأثیر داشته است، تطبیق وضعیت روحانیت مسیحی در قرون وسطی و عصر روشنگری بر وضعیت حوزه‌های علمیه شیعه در تاریخ معاصر بوده است. نویسندگان غربی تحت تأثیر دانسته‌های خود در مورد روحانیت مسیحیت، این پیش‌فرض را داشتند که روحانیت شیعه نیز همان‌گونه می‌باشد.
تصویری که «هنرهای لوکاس» در کتاب «تاریخ تمدن» درباره‌ی وضعیت حاکم بر کلیسا‌ها ارائه نموده، چنین است:
«دارایی‌های دنیوی و مناسبات سیاسی‌ای که بر اثر دارایی‌ها گسترش می‌یافت، کلیساییان را به فساد آلود. شاهان به رؤسای صومعه‌ها و سقف‌ها آزمندانه می‌نگریستند و همۀ کوشش خود را کار می بستند تا دوستان و بستگانشان را به منصب‌های کلیسایی و صومعه‌ای بگمارند. شاه انگلیس آن قدر در این کار موفقیت داشت که در قلمرو شاهی او همۀ رؤسای صومعه‌ها و اسقفان، عملاً از سوی وی نامزد می‌شدند؛ به عبارت دیگر، ریاست صومعه‌ها و اسقفی به مقام‌های سلطنتی تبدیل شد. از این گذشته، کلیسای روستا‌ها به دست اربابان افتاد و کلیسای روستا همراه با زمین‌هایش، بخشی از ملک اربابی را تشکیل داد. برای کلیسای روستا یا ادامۀ زندگی آن، ارباب کسی را نامزد یا معرفی می‌کرد و معمولاً اسقف بدون درنگ و تعلل زیاد او را به آن منصب می‌گماشت.»4
«ویل دورانت» نیز در جلد پنجم کتاب «تاریخ تمدن» که به دورۀ «رنسانس» اختصاص دارد، درباره اخلاق کشیشان در ایتالیا که مرکز مسیحیت در آن دوره به شمار می‌رفت، می‌نویسد:
«اگر کشیشان زندگی پاک و مخلصانه‌ای می‌داشتند، کلیسا ممکن بود احکام فوق طبیعی تورات و سنن مسیحی را حفظ کند. اما بیشتر کشیشان، رذایل و فضایل اخلاقی زمان را پذیرفتند و جنبه‌های متضاد خوی غیر روحانیان را منعکس ساختند.»
دورانت، در ادامه با ذکر این مطلب که «زمینۀ اخلاق در میان روحانیان به قدری سست بود که می شد هزاران شاهد برای اثبات آن آورد»، نمونه‌هایی را ذکر می‌کند و در ادامه، جهت اطمینان‌بخش نمودن ادعای خود درباره فساد در کلیسا‌ها، سخنی را از یکی از قدیسه‌ها نقل می‌کند:
«به هر سو بنگرید ـ چه بر روحانیون دنیوی یعنی کشیشان و اسقفان، چه بر راهبان فرقه‌های مختلف، چه بر روحانیون عالی مقام، اعم از کوچک و بزرگ، پیر یا جوان ... ـ هیچ چیز جز گناه نمی‌بینید؛ و گند تمام این شرور، با عفونت گناهی کبیر، مشام مرا می‌آزارد. چنان کوته‌نظر، طماع و لئیم هستند که از مراقبت روح دست شسته‌اند... از شکم خود، خدایی ساخته‌اند، در بزم‌های بی‌نظم می‌خورند و می آشامند و آنگاه فوراً به پلیدی می‌افتد و در شهوت غوطه‌ور می‌خورند ... کودکان خود را با مال بینوایان تغذیه می‌کنند ... از مراسم دعا چنان می‌گریزند که گویی از زهر».5
وجود چنین ذهنیتی در غربیان نسبت به روحانیت مسیحی 6، تأثیر بسزایی در پیش‌فرض‌ها‌یشان نسبت به روحانیت در مذاهب دیگر از جمله تشیع داشته و موجب شده علمای تشیع در تاریخ معاصر ایران متهم به قدرت و ثروت‌طلبی و دیگر مفاسد اخلاقی شوند؛ البته در حوزه‌های علمیه شیعه نیز زمینه فساد بوده و نمی‌توان تمام روحانیان را افراد وارسته‌ای دانست. به یقین افرادی در سطوح پائین و حتی بالای حوزه‌های علمیه شیعه بوده‌اند که فسادهای اخلاقی متعدد داشتند؛ اما به نظر می‌رسد این گونه اشخاص، نمی‌توانستند درصد زیادی از روحانیان را تشکیل دهند.
از زمان صفویه، مذهب شیعه، مذهب رسمی در ایران گردید و علمای شیعه برای ترویج دین و مذهب به این کشور آمدند. آنها به تدریج موقعیت بالایی در میان مردم یافتند و سیاست نادر‌شاه در جهت از رسمیت انداختن مذهب شیعه نیز نتوانست خللی به موقعیت آنان بوجود آورده، در دوره قاجار نیز، علما محبوبیت و نفوذ اجتماعی فراوانی داشتند. این همه، حاصل شیوه زندگی و تقوای آنان بود. گزارش‌های زیادی درباره‌ی پرهیزکاری و دنیا‌گریزی عالمان و بزرگان شیعه نقل شده است؛ حتی برخی از سفرنامه‌نویسان غربی که به رغم داشتن پیش‌فرض نسبت به متولیان دین، اما بدلیل حضور در ایران و مشاهده وضعیت زندگی علما از نزدیک و نیز داشتن انصاف در داوری و قضاوت، از تقوا و سلامت نفس علما سخن گفته‌اند؛ به عنوان نمونه:
سر جان مَلکُم؛ سفیر انگلیس در عصر فتحعلی‌شاه، وضعیت علمای شیعه را چنین ترسیم می‌کند:
«تعریف حال این طبقه [= مجتهدین] خالی از اشکال نیست؛ زیرا که مردمی هستند که نه منصبی دارند و نه منصب قبول می‌کنند و نه کار مخصوص معیّنی دارند؛ اما به جهت فرط فضیلت و زهد و صلاحیتی که در ایشان است، اهالی هر شهر که مجتهدی در آن سکنی دارد، بالطبع و بالاتفاق، به ایشان رجوع کرده، مجتهدین را هادی راه نجات و حامی از ظلم بُغات و طُغات دانند و چنان در تعظیم و تبجیل ایشان مبالغت نمایند که جبار‌ترین سلاطین نیز مجبور است که در این امر، متابعت خلق نموده، از روی اعتقاد یا تکلف، مجتهد را رعایت و احترام نماید... در وقتی که هیچ‌کس را جرأت آن نیست که به پادشاه نزدیک شود، پادشاه را جرأت آن نیست که توسط [= وساطت] مجتهدی را رد کند. خانۀ ایشان پناهگاه مظلومان است و بعضی اوقات شهری را به واسطۀ وجود شخصی از این طبقه، بخشیده و معاف داشته‌اند.»7
خانم لیدی شیل، در خاطرات منتشر شده‌اش می‌نویسد:
«در تمام شهرهای ایران عده کثیری مجتهد و مولای دانشمند وجود دارد که در راستی و درستکاری آنها هیچ شکی نیست و اغلب مورد پشتیبانی و احترام عامه مردم قرار دارند و همگی با جان و دل به اجرای دستور‌اتشان گردن می‌نهند. بعضی از آنها به قدری در اعمال و رفتارشان وسواس دارند که حتی از تفسیر احکام و قضاوت شرعی نیز خودداری می‌کنند؛ تا مبادا از این بابت مرتکب قصور و بی‌عدالتی شوند.»8
از موارد مهمی که می‌توان در جهت دنیا‌گریزی رهبران و علمای شیعه ذکر نمود، اجتناب آنها از پذیرش مرجعیت و رهبری مذهبی است؛ به گونه‌ای که برخی از آنها با اصرار این مسئولیت را پذیرفتند. طبیعی است که مطابق پیش‌فرض مادی نویسندگان غربی ـ چنانکه از برخی مطالب ذکر شده آنان نسبت به علمای زمان انقلاب اسلامی بدست می‌آید ـ باید عالمان شیعی در بدست گرفتن مرجعیت و رهبری مذهبی که قدرت و نفوذ اجتماعی زیادی را بدنبال می‌آورد، نه تنها استقبال کرده، بلکه در این مسأله با یکدیگر رقابت نمایند؛ اما با نگاهی به تاریخ مرجعیت و زندگانی عالمان مطرح شیعه، نادرستی این مسأله بدست می‌آید.9
2. ارجاع به منابع غیر‌اصیل و یک‌سویه بودن مستندات (عدم توازن اطلاعات) یکی از مسائلی که تحلیل‌گر مسائل تاریخی لازم است بدان ملتزم شود، استفاده از منابع دست اول بویژه در مسائل با اهمیت است. نویسنده باید در نقل مطالب تاریخی، از منابعی استفاده نماید که از نزدیک در جریان حادثه مورد نظر و موضوع مورد بحث بوده باشد. در همین راستا توجه و دقت در وثاقت و صداقت روای بسیار مهم است. از سوی دیگر نباید منابع، یک‌طرفه باشند؛ بلکه باید در موضوع تحقیق، از مطالب و دیدگاه‌‌های جریان‌ها و جناح‌های مختلف استفاده شود؛ چرا که با فرض وثاقت روای و ناقل خبر، به طور طبیعی فردی که گرایش سیاسی و فکری به یک جریان دارد، مسائل و حوادث را نمی‌تواند همه‌جانبه گزارش دهد.
یکی از نقدهای مهم به دیدگاه و نظریه‌پردازی غرب درباره انقلاب اسلامی، از منظر مستندات و منابع این نوشته‌هاست. در واقع اهمیت نظریه‌پردازی، موجب تحت‌الشعاع قرار گرفتن این مسأله مهم گشته است که «در فضای مباحث تاریخی، بدون بررسی دقیق مأخذ و منابع، تحلیل‌های ارائه شده دارای پایه‌های سستی خواهند بود.» در نوشته‌های غربی درباره انقلاب اسلامی به صورت عام و موضع حوزه علمیه قم به صورت خاص، برخی مطالب بدون ذکر مستند و مأخذ ارائه شده است؛ همچنین در موارد قابل توجیه‌ای از مطالبی که منبع خیر مشخص شده، یا ارجاع به مأخذ دست دوم و غیر‌اصیل است و یا منابع یک‌سویه بوده، توازن در استفاده منابع مختلف و با گرایش‌های فکری ـ سیاسی مختلف رعایت نشده است.10
بعد از انقلاب اسلامی، کتاب‌های زیادی منتشر شده که اسناد و نیز خاطرات اشخاص درگیر در انقلاب را دارا می‌باشند؛ به طور مشخص دو مرکز انتشاراتی به نام‌های «مرکز بررسی اسناد تاریخی» و «مرکز اسناد انقلاب اسلامی»، بیش از ده‌ها منبع دست اول حاوی اسناد و خاطرات، منتشر ساخته‌اند که بدون مطالعه و آگاهی آنها، ادعای بررسی صحیح انقلاب اسلامی و شناخت مواضع روحانیون و حوزه علمیه قم، در معرض تردید و انکار قرار می‌گیرد. جهت شفافیت بحث، اشاره‌ای به مستندات نوشته‌ های غربی بویژه درباره حوزه علمیه قم می‌شود:
خانم «نیکی کدی» در مقدمه کتابش با نام «ریشه‌های انقلاب ایران» با این توجیه که «ارائه فهرست کامل» همۀ منابع و «مراجع در پانوشت‌ها یا فهرست کتاب‌شناسی آخر کتاب، تقریباً غیرممکن است»، «به ذکر عناوین پاره‌ای از منابع انتخابی، عمدتاً به انگلیسی، اکتفا» نموده است و بدین ترتیب عملاً بسیاری از منابع دست اول که به فارسی نگارش شده است، در این کتاب نیامده است. او از مصاحبه و مشاهداتش نیز که «در خلال هشت سفر به ایران» انجام داده است، سخن به میان می‌آورد، اما در متن کتاب به صورت مستند و مشخص، به مطالبی که حاصل مصاحبه‌ها و مشاهداتش می‌باشد، اشاره ننموده است.
منصور معدل نیز که حدود 374 منبع در کتاب خود ذکر کرده است، تنها 26 منبع به زبان فارسی است و از این میان نیز تنها حدود 5 منبع از منابعی است که می‌توان آنها را از جریان طرفدار روحانیت و نظام جمهوری اسلامی دانست؛ به همین جهت در تحلیل موضع علما در قبال اصلاحات ارضی، اشاره به «نگرانی علما در خصوص تهدیدهای اصلاحات ارضی به دلیل دارایی‌های ارضی خود آنها» و نیز زمین‌هایی «که به نهادهای مذهبی تعلق داشت» می‌کند.
معدل، همچنین یکی از علل نارضایتی روحانیان از رژیم شاه را سیاست «کاهش پرداخت هزینه به روحانیون» می‌داند که به «منظور ایجاد موازنه بودجه» صورت گرفت.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات