تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۳  ، 
کد خبر : ۵۲۴۵۹

قذافی، مردی برای تمام فصول


پرویز صداقت
دیروز اعلام شد قذافی 130 زندانی سیاسی را آزاد کرد.
سال 1959 بود که یک انقلابی جوان عرب در لیبی به قدرت رسید و به‌ زودی زبانزد رسانه‌ها، مردم عرب و انقلابیون آن زمان شد. آری، در این سال معمر قذافی، افسر جوان ارتش لیبی، طی یک کودتا، قدرت را تسخیرکرد. این همان زمانه‌ای بود که ناسیونالیسم عرب پرچم ملی‌گرایی، پان‌عربیسم و مبارزه با صهیونیسم را برافراشته بود؛ همان هنگامه‌ای که انقلابیون جهان سومی مشتاقانه به شعارهای جسورانة نسل جدیدی که در جهان عرب به مخالفت با غرب و استعمار و اسراییل برخاسته بودند پاسخ می‌دادند
(اکنون اما دنیا پوست ترکانده است).
قذافی طی یک کودتای بدون خون‌ریزی زمانی به قدرت رسید که دوران اوج ناصریسم در مصر بود. همان سالی که انقلابیون کوبایی کاسترو را به قدرت رساندند؛ همان وقتی که جنگ سرد در دوران اوج خود و در آستانة کشمکش هسته‌ای میان آمریکا و اتحاد شوروی قرار داشت. در زمانة مداخلة نظامی آمریکا در ویتنام، دیکتاتوری شاه در ایران، کودتاهای ناسیونالیستی در کشورهای عربی، جنبش‌های چریکی در آمریکای لاتین،‌ انقلاب‌های ضداستعماری در آفریقا و کشاکش دایمی و پیوستة آمریکا و ابرقدرتی به نام اتحاد شوروی.
اکنون، سال 2006 است و 47 سال از زمانی که قذافی جوان، قدرت‌طلب و بلندپرواز به قدرت رسید می‌گذرد. اتحاد شوروی نیز سال‌هاست که تبدیل شده به خاطره‌ای یا فصلی از تاریخ و نظریة «راه رشد غیرسرمایه‌داری» نیز، اگر اهمیتی داشته باشد، پاره‌ای است از کتاب‌های نظریه‌های علوم سیاسی. «انقلاب سبز» قذافی هم کتابی است که شاید تنها برای آن دسته از محققان تاریخ ارزشمند باشد که بخواهند از فریب‌کاری‌های قرن بیستم بنویسند.
قذافی، اما هم‌چنان در قدرت است،‌ وی که روزی با صدایی بلندتر از همة انقلابیون عرب به آمریکا می‌تاخت، ریگان را استهزاء می‌کرد و دنیا را تنها از چارچوب تنگ روزنة چادر عرب بادیه‌نشین می‌نگریست، اکنون واپس نشسته است. چنان به اعراب پشت کرده که تنها راه‌حل بحران خاورمیانه را تشکیل دولت واحد «اسراییل» می‌داند و این نماد ناسیونالیسم عربی، دیگر حتی نشست‌های اتحادیه عرب را نیز تحریم می‌کند.
در این میان برخی کشورهای عرب از دوگانگی سیاست قذافی ناراضی‌اند و تسلیم او را در برابر آمریکا در زمینة توقف کامل برنامه دسترسی به سلا‌ح‌های کشتار جمعی موجه نمی‌دانند، چرا که آمریکا اعلام کرده بود در صورت عدم توقف این برنامه، حتی با وجود پرداخت غرامت لاکربی حاضر نیست تحریم‌های لیبی را کنار بگذارد.
شاید از بخت ما بود که در زمانه‌ای زندگی کنیم که بهتر از هر قرن و سده‌ای ماکیاولیسم سیاسی سیاست‌بازان را ببینیم و بخت آن را داشته باشیم که ببینیم چگونه آنان که یک دم از شعار بر ضد همة دنیا کوتاه نمی‌آمدند؛ از همه‌چیز دست کشیدند و برای آن که برای لحظه‌ای و حتی تنها یک لحظة دیگر در قدرت باشند هر امتیازی را به قدرتمداران و سران جهان امروز می‌دهند. شاید اما این از بداقبالی ماست که رنگ‌باختن آرمان‌ها را می‌بینیم، ولو آن‌که ‌آرمان‌ها نه در انقلابیون که در کاریکاتورهای انقلابی و ناسیونالیست دهه‌های قبل رنگ می‌بازد. قذافی، این‌بار برای آن‌که همچنان قدرت را در آغوش بگیرد زندانیان سیاسی را آزاد می‌کند تا شاید ژست دموکراسی به وی یاری کند تا چند صباحی دیگر همچنان به حکومت بر یکی از ثروتمندترین کشورهای عربی ادامه دهد.
آن‌گاه که ریگان برای تحقیر وی حرمسرایش را بمباران کرد نمی‌دانستیم که وی در گذر سال‌ها چنان حقارت را در آغوش می‌کشد که نیازی به تحقیر بیشتر ندارد.
اکنون در نخستین سال‌های قرن بیست‌ویکم اسطوره‌های انقلابی جهان سوم، اسطوره‌های راه رشد غیرسرمایه‌داری، پیامبران دنیای عشیره و عرب، یک‌به‌یک رنگ می‌بازند و قذافی نیز یکی از آن‌هاست.مردی برای تمام فصول؛‌ مردی که می‌خواست سلطان بماند؛ گاه با ضدیت با دنیای سرمایه‌داری وگاه با زانو زدن در برابر سرمایه‌داری.
اسرار زندگی قذافی بسیار است و شاید هیچ‌گاه نتوان به قاطعیت از آن‌چه در دوران وی گذشت، از دلایل و ریشه‌های پنهان بسیاری از رویدادها آگاه شد. مرگ امام موسی صدر و پروندۀ لاکربی تنها بخش‌هایی از اسرار زندگی وی هستند.
قذافی، نماد مقاومت عربی در دوران جنگ سرد، نماد مبارزه با شاه و اسراییل و آمریکا در شمال آفریقا، اکنون هر روز پردۀ جدیدی از نمایش خفت‌بارش را بازی می‌کند.
می‌توان چهرۀ زودباور انقلابیون دهه‌های پیش را درنظر داشت که به وی امید بسته بودند؛ وی را می‌ستودند و در پی الگویی بودند که به خیال خام‌شان قذافی و قذافی‌ها برای جهان عرب و برای جهان سوم می‌پیچیدند. انقلابیونی که پیر نشدند؛ و اگر در کهولت هم‌چنان زنده‌اند می‌توانند با قطره‌اشکی در چشم، بغضی در گلو و پوزخندی بر لب ببینند که «انقلاب سبز» به چه انجامید؛ چگونه سراب‌ها رنگ باختند و چگونه آن‌ها، خود،‌ زندگی را باختند.
راستی نیم‌قرن دیگر، آنان که جهان معاصرشان را پیش‌رو دارند، از دنیای امروز ما چه خواهند نوشت؟

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات