تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۳۸۹ - ۰۷:۵۱  ، 
کد خبر : ۵۷۰۱۴
تداوم حماسه حسینی در خیزش مردم ایران

عاشورای شعر انقلاب اسلامی


مصطفی محدثی خراسانی
طنین زمزمه‌ها و شاید به تعبیر درست‌تر فریادهای شعر انقلاب، اگرچه سالها پیش از بهمن 57 در فضای کشور پیچیده بود و اگرچه همزمان با پیروزی انقلاب این طنین، شور و شدت چشمگیری یافت و در قالب شعارهایی برآمده از متن تاریخ تشیع بر زبان این ملت جاری شد؛ اما شعر انقلاب با ویژگی‌های صوری و معنایی‌ای که امروز برای ما شناخته شده است و با تکیه بر همین ویژگی‌ها آن راتعریف می‌کنیم، در سالهایی شکل گرفت که شاعران نسل اول انقلاب توانمندی‌های لازم را برای عرض‌ اندام در این عرصه به دست ‌آورده بودند و این همزمان بود با اوج سالهای دفاع مقدس، حد فاصل سالهای 63 تا 66، سالهایی که شمیم ملکوتی فرهنگ شهادت و ایثار، ایران را قطعه‌ای از بهشت کرده بود. قطعه‌ای که به زمین هدیه شده و به خاک آبرو داده بود و اینچنین شد که شعر انقلاب، شعر دفاع مقدس شد و شعر دفاع مقدس شعر انقلاب و قائل شدن تفکیک بین آنها دشوار.
انقلاب اسلامی در مبارزه‌ای نابرابر شکل گرفت و به پیروزی رسید. ملتی با دست تهی در مقابل تمامی قدرتهای شرق و غرب جهان ایستادند و با مقاومت و پایداری در پیش چشمان حیرت‌زده قرن به پیروزی رسیدند. در مراحل پس از پیروزی انقلاب نیز ناچار به عرصه نبردهای نابرابر دیگری کشانده شد که بازهم پیروز از میدان به درآمد و در تمامی این نبردهای نابرابر، الگو و پشتوانه روحی و ارادی این ملت، عاشورا و طنین آسمانی نام حسین‌بن‌علی‌علیه‌السلام بود. انقلاب در گذر از خطرگاه‌ها و فراز و فرودهای مسیر خطیر خویش بیشتر از همه مقیم اردوگاه حسین بود و باحال و هوای عاشورا و کربلای او محشور.
پیکار علیه ظالمان پیشینه ماست
جان در ره دوست دادن اندیشه ماست
هرگز ندهیم تن به ذلت، هرگز
در خون زلال کربلا ریشه ماست 1
عاشورا و یادکردن آن حماسه سترگ که قرنها نفس به نفس با روح تشیع همراه بوده است، یک بار دیگر در کوران انقلاب اسلامی چون نفخه‌ای در روح تشیع دمیده شد و ما را به تولدی دوباره رساند و رستاخیز عشق را در ما برانگیخت.
لب تشنه‌ام از سپیده، آبم بدهید
جامی ز زلال آفتابم بدهید
من پرسش سوزان حسینم یاران
با حنجره عشق جوابم بدهید 2
شعر انقلاب شعر دفاع مقدس است و شعر دفاع مقدس بازخوانی عاشورا است و بیان دوباره آن فضیلت‌ها و ارائه تصویری جاندار از حماسه حسینی. پس چندان دور از واقعیت نگفته‌ایم، اگر شعر انقلاب اسلامی را شعر عاشورایی بدانیم؛ چرا که زمزمه‌ای بر لب شاعران درحال و هوای انقلاب اسلامی و ارزشهای اصیل آن ننشست که بر حرف حرف آن نسیم عاشورا نوزیده باشد و ملهم از این روز خدا نباشد. گفتیم شعر انقلاب ارائه تصویری تازه و جاندار از حماسه حسینی است؛ چرا که شاعران انقلاب در نگاه تازه خویش به حماسه حسینی به بیان لایه‌ها و ابعادی از این حماسه پرداختند که گاه در طول تاریخ شعر فارسی این ابعاد مورد غفلت واقع شده بودند و به آنها با این رویکرد پرداخته نشده بود.
از برجسته‌ترین ویژگی های نگاه تازه شعر انقلاب به عاشورا، معطوف شدن نظر شاعران به فلسفه قیام و حرکت نافذ شعرانقلاب از سطح حماسه حسینی به عمق آن بوده است. آنچه تا پیش از این در شعر فارسی نسبت به حماسه حسینی به تصویر کشیده شده بود، تنها مصیبت‌هایی بود که بر حسین علیه‌السلام و اصحابش رفته بود و با به تصویر کشیدن هر چه جانسوزتر آن قصد تاثیر عاطفی بیشتر بر مخاطب را داشت و به رقت‌آوردن دل جماعت و احیانا گرفتن اشکی ازآنها و این عمده‌ترین هدف در شعرهای عاشورایی بود که البته به جای خود لازم و مقدس و قابل احترام است. این رویکرد به حماسه حسینی تا حدی غالب شده بود که حتی وقتی به ماندگارترین و معروف‌ترین شعر در زبان فارسی یعنی ترکیب‌بند محتشم کاشانی نگاه می‌کنید، باز می‌بینید نظر شاعر همین بوده است و افق نگاهش به آن سوتر نرسیده است:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است3
حسین در افق شعر انقلاب با قیام عاشورا و انتخاب مرگ سرخ میزان و ملاک و معیاری شد که تا ابد می‌توان حق و باطل را با آن سنجید. حسین با موضع حساسی که درآن برهه از تاریخ اسلام گرفت، مواضع حق و باطل را برای همیشه روشن کرد.
شمشیری که بر گلوی تو آمد/ هر چیز و همه چیز را در کاینات/ به دو پاره کرد/ هرچه در سوی تو حسینی شد/ و دیگر سو یزیدی 4
حسین در بستر شعر انقلاب از حصار چند واژه و ترکیب محدود و فضای کلیشه‌ای که معمولا برای آن ترسیم می‌شد، بیرون آمد. او روح هستی شد و در همه چیز جاری و ساری و متجلی شد؛ هرچیز که در پی راستی و حقیقت باشد.
تو را باید در راستی دید/ و در گیاه/ هنگامی که می‌روید/ و در آب وقتی می‌نوشاند/ و در سنگ چون ایستاده است/ و در شمشیر که می‌شکافد/ و در شیر که می‌خروشد/ و درشفق که گلگون است/ و در فلق که خنده خون است/ در خواستن، برخاستن/ تو را باید در شقایق دید/ در گل بویید/ تو را باید از خورشید خواست/ در سحر جست/ از شب شکوفاند/ با بذر پاشید/ با باد پاشاند/ در خوشه‌ها چید/ با بذر پاشید/ با باد پاشاند/ در خوشه‌ها چید/ هرکس هرگاه/ دست خویش از گریبان حقیقت بیرون آورد/ خون از سر انگشتانش تراواست 5
تداوم حماسه حسینی و کربلا و عاشورا بودن تمامی مکانها و زمانها از دیگر یادآوری‌های محوری است که شعر انقلاب لحظه به لحظه آن را بر زبان دارد و ما را به اردوگاه حسین می‌خواند.
شعر انقلاب می‌خواهد ما در بازار شبه‌ناک روزگار به تشخیص می‌خواهد ما در بازار شبهه‌ناک روزگار به تشخیص درستی از حسین و یزید دست یابیم؛ چرا که تاوان خون حسین بن علی تا قیامت برما مانده است.
روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
برخشک چوب نیزه‌ها گل کرد خورشید
شید و شق را چون صدف در آب دیدم
خورشید را بر نیزه‌گویی خواب دیدم
خورشید را بر نیزه، آری این چنین است
خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است
بی‌درد مردم ما خدا نامرد مردم
از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم
زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم
از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند
دست علمدار خدا را قطع کردند
نوباوگان مصطفی را سربریدند مرغان بستان خدا را سر بریدند در برگریز باغ زهرا برگ کردیم زنجیر خاییدم و صبر مرگ کردیم
چون بیوه‌گان ننگ سلامت ماند بر ما
تاوان این خود تا قیامت ماند بر ما 6
اشاره به جاودانگی و ماندگاری قیام حسین‌بن علی و تداوم راهی که این حماسه فراروی بشریت گشود نیز فصلی است که در بسیاری از شعرهای انقلاب به آن پرداخته شده است.
تو کلاس فشرده تاریخی
کربلای تو
مصاف نیست
منظومه بزرگ هستی است
طواف است 7
ای که پیچید در دل این کوچه صدایت
یک جهان پنجره بیدا شد از بانگ رهایت
تا قیامت همه جا محشر کبرای تو برپاست
ای شب تارعدم شام غریبان عزایت
از فراسوی ازل تا ابد حلق بریده
می‌رود دایره در دایره پژواک صدایت 8
در شعر پیش از انقلاب از حضرت زینب کبری(س) که نقش منحصر به فردی در تداوم حماسه حسینی داشته است، تصویر کاملی ارائه نشده است و بیشتر از این بانوی تاریخ‌ساز چهره‌ای به تصویر کشیده شده است که در به در و پریشان از مصیبت جانگداز کربلا غم سنگین اسارت را بردوش می‌کشد. حال در شعر انقلاب این تصویر دگرگون می‌شود. او در قیام امام‌حسین نقشی را برعهده می‌گیرد که ماندن و یا فراموش شدن حماسه حسینی بستگی به او دارد. بی‌زینب حماسه حسینی و صدای دادخواهی حسین بی‌فریادرس ‌می‌ماند و با این وضوح این صدا در گوش تاریخ تکرار نمی‌شد.
سرنی در نینوا می‌ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابری از ریا می‌ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی بی‌سوار و بی‌لگام
در بیابان‌ها رها می‌ماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان
در کویر تفته جا می‌ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنه جا می‌‌ماند اگر زینب نبود 9
بسیاری از چهره‌های تاثیرگذار حماسه حسینی که نام و یاد آنها به زنده ماندن این حماسه در طول تاریخ کمک کرده است، در شعر فارسی مورد غفلت قرار گرفته بود‌ند که در بستر شعر انقلاب این غبار غفلت زدوده می‌شود که از آن جمله‌اند: حر، محسن و قمربنی‌هاشم.
در این مجال اندک تنها به مضمون‌سازترین این چهره‌ها در شعر انقلاب، قمر بنی‌هاشم اشاره می‌کنیم و شعر بلند راز رشید را حسن ختام این مرور شتابزده قرار می‌دهیم.
به گونه ماه/ نامت زبانزد آسمان‌ها بود/ و پیمان برادریت/ با جبل نور چون آیه‌های جهاد/ محکم تو آن راز رشیدی/ که روزی فرات/ بر لبت آورد و ساعتی بعد/ در باران متواتر پولاد/ بریده بریده/ افشا شدی/ و باد تو را / با مشام خیمه‌گاه / در میان نهاد/ و انظار در بهت کودکانه حرم/ طولانی شد/ تو آن راز رشیدی/ که روزی فرات/ بر لبت آورد/ و کناری درک تو / کوه از کمر شکست10

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات