علیاکبر ولایتی
یکی از امور مرتبط با اهل بیت(ع) مسئله عزاداری در مصائب آنان است؛ به ویژه سوگواری در شهادت مظلومانه و فوقالعاده تاثرانگیز امام حسین(ع) و یاران باوفای او در سال 61 ق است. این امر که در آغاز محدود بود، به تدریج از دایره خانواده و بازماندگان آن حضرت و دیگر شهدا فراتر رفت و در میان مسلمانان رواج یافت و به یک سنت اسلامی و بخشی از فرهنگ دینی مسلمانان تبدیل شد.
کمتر حادثهای را میتوان یافت که به اندازه واقعه کربلا بر تاریخ اسلام و تحولات آن تاثیرگذار بوده باشد. روز دهم محرم سال 61 هجری شمارش معکوس سقوط بنیامیه آغاز شد و دیگر آب خوش از گلوی آنها پایین نرفت و هر روز عدهای علم مخالفت علیه شامیان برمیداشتند تا اینکه در سال 132، با قیام خراسانیان که پس از یک ماه عزاداری برای یحییبن زیدین علیبنحسین(ع) به سوی شام حرکت کردند و آخرین خلیفه اموی را ساقط کردند.
یکی از اهداف راهبرد برپایی سوگواری امام حسین(ع) زنده نگهداشتن فلسفه قیام بود و در جای جای ادعیه مأثوره جملاتی آمده است که آن واقعه را یک حادثه زنده و جاری در بستر تاریخ تلقی کرده است. پس از گذشت 14 قرن همچنان در زیارت عاشورا میگوییم «یا اباعبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم. من با هر کس که با شما صلح کند صلح میکنم و با هر کس که با شما بجنگد میجنگم.» (علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، جلد 98، ص 291) و هدف این قیام در زیارت اربعین، نجات امت از سرگردانی و گمراهی ذکر شده است.
«... و بذل مهجته فیک یستنقذ عبادک من الجالهه و حیره الضلاله. خداوندا من شهادت میدهم... که او [امام حسین(ع)] خون خود را تقدیم کرد تا بندگانت را از جهالت و گمراهی نجات دهد.» (شیخ طوسی، مصباحالمجتهد، موسسه فقهالشیعه، پیرو، ص 788)
از سویی نباید از نظر دور داشت که اصولا دلدادگی و ارادت مسلمانان به خاندان پیامبر که ناشی از دستورهای قرآن کریم عشق به رسالت و اهتمام به تاکیدهای آن حضرت نسبت به خاندانش بود «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» (شوری 22)
«(ای پیامبر به امت بگو) من از شما هیچ پاداشی جز مودت نسبت به نزدیکانم نمیخواهم.» پس از نزول این آیه از پیامبر اکرم(ص) سوال کردند که این نزدیکان شما که خداوند محبت آنها را بر ما واجب کرده است چه کسانی هستند؟ بنا به نقل جمهور مورخین و محدثین شیعه و سنی ایشان چنین پاسخ دادند: «علی، فاطمه و فرزندان آنها.» بعضی از بزرگان اهل سنت که این حدیث را نقل کردند عبارتند از: احمدبن حنبل (مناقب)، حافظ گنجی شافعی (کفایهالطالب ص 31)، حافظ حاکم حسکافی (شواهد التنزیل جلد 2، ص 822)، ابن مغازلی شافعی (مناقب علیابنابیطالب ص 309)، ابن صباع مالکی (الفصولالمهمه ص 27)، جلالالدین سبوطی (احیاءالمیت ص 239)، ابن حجر مکی (الصداعقالمحرقه ص 259)
بنا به روایت تعدادی زیادی از علما و راویان حدیث اعم از سنی و شیعه پیامبر چنین فرمود:
«انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی کن یفترقا حتی یردا علی الحوض» «(من از میان شما میروم) و دو چیز را در میان شما (به امانت) میگذارم؛ کتاب خدا و خاندانم را. و این هر دو از هم جدا نمیشوند تا کنار حوض (کوثر) به من برسند.» تعدادی از محدثین و مورخین شناخته شده اهل سنت که این حدیث را نقل کردهاند عبارتند از : مسلمبن حجاج نیشابوری (صحیح مسلم، ج4، ص 1873)، احمدبن حنبل (مسند احمد، ج4، ص 266)، ترمذی (صحیح، ج5، ص 662)، حاکم نیشابوری (المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 109)، ابن اثیر جذری شیبانی (اسد الغابه، ج2، ص 12)، سلیمان قندوزی حنفی (ینابیعالموده، ص 38). گاهی در قالب ذکر فضایل گوناگون و کارنامه درخشان الهی و تاریخی افراد این دودمان مقدس در میان مردم مطرح میشد که از آن به مناقب و منقبت خوانی یاد میشود. از سوی دیگر عزاداری، که در آغاز، در حکم مقدمهای برای اجرای این روش مالوف بود، در طی زمان، خود یک سنت مستقل شد و در میان مردم جا باز کرد و شاعران و سخنوران بسیاری را به خلق آثاری در این زمینه واداشت.
امامان معصوم(ع) و سوگواری
سیدالشهدا(ع):
اهل بیت(ع) نه تنها با بیان اهمیت زنده نگه داشتن عاشورای حسینی از سویی و بیان ارزشهای معنوی و دینی یاد اهل بیت(ع) و بیان فضایل آنان از سوی دیگر، در ترویج سنت عزاداری در میان مسلمانان نقش ارزندهای ایفا نمودند، بله با برگزاری مجالس عزاداری و ذکر مراثی خاندان رسالت، در مصیبتداری امام حسین(ع) پیشگام شدند.
نخستین عزاداری را بازماندگان امام حسین(ع) انجام دادند، به ویژه حضرت زینب و امام سجاد(ع) در هنگام عبور از قتلگاه در روز یازدهم محرم، یعنی یک روز پس از شهادت امام حسین(ع) که به گواهی تاریخ دوست و دشمن از سوگواری آنان، تحت تاثیر قرار گرفتند و اشک ریختند. (محمدبن جریر طبری، تاریخالامم و الملوک، بیروت؛ الاعلمی، 1402ق، ج4، ص 9-348) پس از آن، در مجالس عبیدالله زیاد در کوفه و مجالس یزیدبن معاویه در شام، این موضوع تکرار شد. به جای بهرهبرداری سیاسی از پیروزی ظاهری و اسارت اهل بیت، در اثر فعالیت ارزنده و تبلیغات اهل بیت، چهره یزید و اطرافیانش شدیداً آسیب دید و مجالس شادی تبدیل به عزاداری مردم در شهادت امام حسین(ع) و یارانش و انعقاد تخم نفرت نسبت به دشمنان آنان، از جمله یزید و ابنزیاد، شد. (همان، ص 349)
پس از اولین مجلس یزید، که با ورود و حضور اهل بیت در کاروان اسیران کربلا همراه بود، بازماندگان حسینی از مناسبتهای مختلف جهت احیای نهضت حسینی استفاده کردند که معمولاً با سوگواری برای شهادت امیر کاروان همراه بود و گویا این برنامه بدان حد تکرار شد که خاندان یزید را تحت تاثیر قرار داد و یزید را تا بدان حد به واکنش واداشت که خود را در فاجعه کربلا بیتقصیر خواند و ابنزیاد را مقصر معرفی کرد و گناه فاجعه عاشورا را متوجه او دانست. (جلالالدین عبدالرحمان سیوطی، تاریخ الخلفاء، کراچی، نورمحمد، ص 802)
امام سجاد(ع) برای زنده نگه داشتن یاد حماسه حسینی تا بدانجا کوشید که حتی هنگام نوشیدن آب یا خوردن طعام و ذبح گوسفندی میگریست، تا جایی که یکی از غلامانش به او گفت: «یابنرسولالله! چقدر گریه میکنی؟ میترسم خود را هلاک کنید. حضرت در جواب فرمود: «همانا اندوه و غصهام را به خدا شکوه میکنم و میدانم از خدا آنچه را که شما نمیدانید.» (شیخ صدوق، امالی، ترجمه محمدباقر کمرهای، تهران: کتابخانه اسلامی، 1362، ص 141) و گاهی در پاسخ میفرمود: «وای بر تو! یعقوب پیامبر دوازده فرزند داشت و خداوند یکی از آنان را از چشم پدر دور کرد. یعقوب در فراق وی (یوسف) چندان گریست که چشمانش از شدت گریه سفید و نابینا گردید و کمرش از این غم خمید، در حالی که فرزندش زنده و سالم بود؛ ولی من با دو چشم دیدم که پدر و برادران و عموهایم و هفده تن از اهل بیت (در کمتر از یک روز) در کنارم کشته شدند. من چگونه میتوانم گریه نکنم.» (جعفربن محمد قولویه، کامل الزیارات، نجف: مطعبهالمرتضویه، 1356ق، ص 115) امام باقر(ع)، که خود شاهد سوگواری شدید و همیشگی پدرش برای سیدالشهدا(ع) بود، روش امام سجاد(ع) را ادامه داد. از جمله مواردی که در تاریخ از آن یاد شده، این است که آن حضرت شاعر معروف شیعه، کمیت اسدی را به سرودن و خواندن اشعاری درباره حادثه عاشورا تشویق میکرد و دستور میداد جلساتی برگزار شود تا همگان این اشعار را بشنوند. بنابر گواهی تاریخ، آن حضرت ضمن حضور در این مجالس اشک میریخت و میفرمود: «اگر کسی [خاندان] ما را ذکر کند و از چشم او اشک جاری گردد خداوند متعال در بهشت خانهای برای او بنا میکند و این اشک را میان او و آتش جهنم حایل قرار میدهد.» (عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب والسنه و الادب، بیروت؛ دارالکتاب العربی، 1403ق، ج2، ص 202)
این در حالی بود که دستگاه ظالم اموی پس از شهادت امام حسین(ع) با خاندان و نام و یاد او شدیداً مبارزه میکرد و هرگونه یاد کرد حسینی و بازخوانی یا سوگواری و زیارت سیدالشهدا را تهدید سیاسی تلقی میکرد و با زور و ارعاب درصدد محو نام و یاد حسین(ع) و مصائب آن حضرت در جریان انقلاب بزرگ کربلا بودند.
متقابلا عکسالعمل بنیامیه این بود که به وسیله جاعلین احادیث شایع کرده بودند که روز دهم محرم (عاشورا) یک روز سرور است و علت آن را احتمالاً حوادثی نظیر به زمین نشستن کشتی نوح(ع) و بعضی جعلیات دیگری از این قبیل ذکر میکردند به طوری که به دلیل حکومت طولانی امویان در اندلس و مغرب اقصی، همچنان این سنت جشن و سرور در بعضی مناطق مراکش باقی مانده که مردم بدون آگاهی از ریشه و علت چنین جعلیاتی مثل گذشته لباس نو میپوشند. شاید به همین دلیل است که در زیارت عاشورا میخوانیم. «... اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنوامیه... خدایا این همان روزی است که بنیامیه جشن گرفتند و آن را روز مبارکی قلمداد کردند.» (علامه مجلسی، بحارالانوار، پیشین)
امام صادق(ع)، که در دوران ضعف سلطه امویان و سقوط آنان و آغاز قدرت عباسیان به سر میبرد، فرصت هر چند محدودی جهت برپایی مراسم عزاداری و تشویق مردم به ذکر فضایل اهل بیت و سوگواری امام حسین(ع) به دست میآورد، کوشش بسیاری در این راه از خود نشان میداد؛ به گونهای که بیشترین احادیث مربوط به اهمیت عزاداری از زبان آن حضرت و توسط آن بزرگوار به ما رسیده است. بنا بر روایات متعدد، آن حضرت در روز عاشورا بستگان و اصحاب خود را جمع میکرد و برای امام حسین(ع) عزاداری میکرد. گاهی این مجالس به اطلاع دستگاه ظالم عباسی میرسید و آن حضرت(ع) به ناچار تقیه میکرد و آن را پنهان میکرد. ایشان شاعران را به سرودن شعر در مورد اهل بیت و مصائب کربلا تشویق میکردند. (شیخ طوسی، اختیار معرفهالرجال (رجال کشی)، قم: آل البیت، 4014ق، ج2، ص 574؛ عبدالحسین امینی، پیشین، ص 5-294)
با تثبیت سلطه عباسیان و آرامش خاطر آنان از خطر امویان، شرایط سختتری برای امامان شیعه حاکم گردید. با این همه، در روایات اسلامی موارد متعددی گزارش شده است از اینک امام رضا(ع) و دیگر امامان سنت عزاداری اسلامی را به جای آوردهاند. شاعران بزرگ اسلامی چون حمیری، کمیت اسدی و دعبل زاعی، که با سرودن اشعاری در ستایش اهل بیت، به ویژه سرودههای عاشورایی، همواره آماده شهادت بودند و دارشان را بر دوش میکشیدند، نشانه آشکار تداوم سنت عزاداری و منقبت سرایی اهل بیت و شیعیان در سدههای دوم و سوم هستند. (ابن قولویه، پیشین، قم: مکتبهالصدوق، 1375، ج7، ص93)
نقش آل بویه در گسترش عزاداری حسینی
با قدرت یافتن آل بویه و تسلط آنان بر بغداد در سال 324ق تعصبات ویرانگر مذهبی کاهش یافت و زمینه آزادی بیان و عرض اندام علمی و فرهنگی پیروان مذاهب گوناگون اسلامی و فعالیت نسبتاً آزاد علمای اسلامی، اعم از شیعه و سنی، فراهم گردید.
با آنکه آل بویه شیعه بودند، رسما از مذهب خاصی پشتیبانی نمیکردند و همین آزادی نسبی مذهبی که با تسلط آنان بر بخشی از جهان اسلام حاکم گردید باعث شد تا شیعیان، چون دیگر پیروان مذاهب اسلامی، به اظهار عقاید و انجام شعایر مذهبی خویش بپردازند و یکی از آنها برپایی عزاداری علنی در بغداد، مرکز خلافت اسلامی، بود.
شیعیان در این زمان با راه انداختن دسته و هیات عزاداری در خیابانها و بازار راهپیمایی میکردند و زنان به دنبال آنان به سر و سینه میزدند، مغازهها و ادارهها و نانواییها تعطیل میشد و مردم شیعه و حتی برخی از اهل سنت در سوگ امام حسین(ع) اشک میریختند و در سطح گستردهای اطعام میکردند. (عزالدینابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت: دارالفکر، 1399ق، ج8، ص 520؛ علی اصغر فقیهی، تاریخ آل بویه، تهران: سمت، 1381، ص 73-70)
این مراسم گاهی با واکنش منفی برخی از حنابله بغداد همراه بود و در مواردی به خشونت میگرایید، با این حال، این مقطع تاریخی نقطه عطفی در احیای فرهنگ عاشورا و ترویج مراسم عزاداری حسینی به شمار میرود. در کنار عزاداری حسینی به شمار میرود. در کنار عزاداری مردم، دانشمندان و شاعران شیعی چون سیدرضی (م604ق)، شیخ صدوق، شیخ مفید (م413ق)، سیدمرتضی (م436ق) و دیگران با تحقیق در معارف اهل بیت و تالیف کتب ارزنده در ابواب گوناگون فقه، اصول، کلام، تاریخ، رجال و حدیث و دایر نمودن حوزههای درسی و برگزاری جلسات مناظره، راه اهل بیت و مبانی علمی و دینی آنان را تقویت کردند.
با روی کار آمدن سلجوقیان در سال 427ق و سقوط آل بویه، هر چند یک بار دیگر تعصب مذهبی و نبود تساهل بر جهان اسلام و مرکز خلافت (بغداد) حاکم شد. (همان؛ ابن اثیر، پیشین، ج9، ص 632) عزاداری حسینی پنهانی با حتی غیرمستقیم در قالب مجالس سخنرانی و حدیثگویی ادامه یافت و به تدریج گسترش پیدا کرد و در شهرهای شرقی چون قم، کاشان، مناطق مختلف خراسان و ماوراءالنهر رواج یافت. (عبدالجلیل رازی قزوینی، النقض، تحقیق محدث ارموی، تهران، ص 73-370)
شاعران فارسی زبان، چون سخنوران عرب، به شعر رثایی و سوگ سرودههای عاشورایی، تمایل نشان دادند که این خود حاکی از وضعیت فرهنگی مردم در پذیرش آن و رواج این گونه اشعار در جامع بود. شاعرانی از اهل تشیع و سنت، چون کسایی مروزی (م391ق)، حکیم ناصرخسرو بلخی (م481ق)، سنایی غزنوی، ادیب صابر، خاقانی شروانی (م595ق)، ظهیرالدین فاریابی (م589ق)، جلالالدین مولوی بلخی (م672ق)، عطار نیشابوری (م627ق)، علاءالدوله منانی(م73ق) و دهها شاعر دیگر از جمله سیفالدین محمد فرغانی (نیمه دوم سده هفتم)، مردم را به برپایی عزاداری حسینی دعوت میکردند. سیف فرغانی در یک از قصاید خود چنین آورده است:
ای قوم در این عزا بگریید/ بر کشته کربلا بگریید
با این دل مرده خنده تا چند/ امروز در این عزا بگریید
فرزند رسول را بکشتند/ از بهر خدای را بگریید
از خون جگر سرشک سازید/ بهر دل مصطفی بگریید
و ز معدن دل به اشک چون در/ بر گوهر مرتضی بگریید
با نعمت عافیت به صد چشم/ بر اهل چنین بلا بگریید
دل خسته ماتم حسینید/ ای خسته دلان هلا بگریید
در ماتم او خمش مباشید/ یا نعره زنید یا بگریید
تا روح که متصل به جسم است/ از تن نشود جدا بگریید
در گریه سخن نکو نیاید/ من میگویم، شما بگریید
بر دنیی کم بقا بخندید/ بر عالم پر عنا بگریید
بر جور و جفای آن جماعت/ یک دم ز سر صفا بگریید
اشک از پی چیست؟ تا بریزید/ چشم از پی چیست؟ تا بگریید
درگریه به صد زبان ننالید/ در پرده به صد نوا بگریید
تا شسته شود کدورت از دل/ یک دم ز سر صفا بگریید
نسیان گنه صواب نبود/ کردید بسی خطا بگریید
و ز بهر نزول غیث رحمت/ چون ابر گه دعا بگریید
(سیفالدین محمد فرغانی، دیوان اشعار، به اهتمام و تصحیح ذبیحالله صفا، تهران: دانشگاه تهران، 1341، ص 7-176)
عزاداری در نظامیه بغداد
چنان که اشاره شد، در سده ششم، با همه تعصبات سلجوقیان و خلفای همزمان عباسی عزاداری حسینی نه تنها در میان شیعیان، بلکه میان اهل سنت نیز ادامه یافت. حتی در مواردی به درون مدرسه نظامیه، که با هدف نشر اشعریگری و حتی کوبیدن تشیع، به ویژه اسماعیلیه ساخته شده بود، نفوذ کرد و عالمان بزرگ آن، از جمله محمدبن عبدالله بلخی (م596ق) و علیبنحسین غزنوی که از خطیبان بنام بغداد بودند، در مدرسه نظامیه پس از ایراد خطبه، به اهل بیت توسل میجستند و روضه آنان، از جمله مصائب حضرت زهرا علیهالسلام، را میخواندند و گاهی از نفرین و لعن مخالفان آنان خودداری نمیکردند. (سید عبدالعزیز الطباطبایی، معجم اعلامالشیعه، قم: آلالبیت، 1417ق، ص 296؛ ابن حجرعسقلانی، پیشین، ج5، ص 217؛ ذهبی، میزانالاعتدال، ج6، ص 215)
عزاداری از حمله مغول تا صفویه
پس از حمله مغول، که خلافت عباسیان (656-132ق) برچیده شد، مراسم عزاداری حسینی گسترش بیشتری یافت، چنان که از بررسی وضعیت اشعار شاعران و سخنوران این دوران نسبتاً طولانی چنین برمیآید که در دوران تیموریان (911-782ق) منقبتخوانی و روضهخوانی در جهان اسلام، به ویژه قلمرو تیموریان، رواج تام یافت و سلاطین تیموری، با اظهار ارادت به اهل بیت و سادات و تکریم علمای شیعه و سنی و تقویت عرفا، در گسترش این سنت نقش موثری ایفا کردند. (برای آگاهی بیشتر، نک: عبدالمجید ناصری داوودی، تشیع در خراسان عهد تیموریان، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1378) به گونهای که ملاحسین کاشفی سبزواری (م910ق) با نوشتن روضهالشهدا در واقع نیاز شدید مردم مسلمان به ویژه اهل سنت را در برگزاری مراسم عزاداری پاسخ گفت.
رواج گسترده این کتاب و استفاده از آن در مراسم یاد شده باعث شد تا مجالس سوگواری حسینی به روضهخوانی موسوم گردد، زیرا در آن عمدتاً، بر سر منابر کتاب روضهالشهدا را میخواندند.