
به گزارش خبرگزاری فارس در طول 29 سالی که از استقرار نظام جمهوری اسلامی می گذرد، هاشمی رفسنجانی همواره در مناصب و موقعیتهای مختلف اجتماعی و سیاسی نقش خود را ایفا کرده و به عنوان یکی از تاثیرگذارترین مسئولان بلند پایه کشور مطرح بوده است.
مدیریت هاشمی رفسنجانی در قوای مجریه و مقننه منتقدان و ناراضیان افراطی داشته است به گونه ای که گروهی همه مشکلات و نابسامانی های موجود را ناشی از نوع مدیریت او در کشور دانسته و میدانند و طرفدارانی هم بخصوص در گذشته ای نه چندان دور داشته که مخالفت با او را مخالفت با پیامبر(ص) قلمدادکرده و منتقدان وی را به بدترین زبان و ادبیات میراندند و امروز نیز او را از سرمایه های اصلی نظام می دانند.
زمانی که هاشمی رفسنجانی ریاست قوه مجریه را به عهده داشت، طیف مخالفان او عمدتاً شامل نیروهای موسوم به چپ و در رأس آنها مجمع روحانیون مبارز بودند. این گروهها در دوران نخست وزیری مهندس موسوی از سیاستهای وی حمایت میکردند و شعارشان حمایت از محرومان و مستضعفان و پابرهنگان بود و با سرمایهداران و مرفهین بیدرد بر سر دشمنی بودند. زمان ریاست هاشمی بر قوه مجریه که فرا رسید، اینان اعلام کردند منتقد سیاست توسعه اقتصادی با معیارهای هاشمی و حمایت از بخش خصوصی و تضعیف تعاونیها هستند.
دوره ریاست جمهوری هاشمی دورانی بسیار سخت برای جناح چپ بود. از یکسو نوع اعمال مدیریت و شیوههای اجرایی و اداری در هیئت دولت را نمیپسندیدند و از سویی دیگر به لحاظ تبلیغی نیز جو منفی علیه آنان به راه افتاده بود. نکته دیگر اینجا بود که در مقاطع پیشین، این جریان که شعار حمایت از ولایت مطلقه فقیه را سر میدادند در دوره جدید با توجه به نوع تعامل آنان با رهبری و متعاقب آن با رئیس قوه مجریه، متهم به مخالفت با ولایت فقیه شده مورد انتقاد و سرزنش قرار میگرفتند.
این جریان اگر چه در عرصه رسانهای با راهاندازی روزنامه سلام، توانستند از عقاید و آرای خود دفاع جانانهای داشته باشند اما مخالفان آنان در عرصه سیاست و اقتصاد و فرهنگ نیز از شیوههای موجود برای به مخالفت با آنان استفاده میکردند. طبعاً در چنین شرایطی جناح چپ را باید جزو منتقدان هاشمی رفسنجانی به حساب آورد. بیتردید اینان اعمال سیاستهای خاص سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و حاکم شدن فضایی علیه جریان چپ را متوجه هاشمی میدانستند. گذشته از منتقدان سنتی، برخی از هواداران سابق هاشمی رفسنجانی که در جبهه مقابل با جریان چپ قرار داشتند، با گذشت چند سال از دوران سازندگی احساس کردند ارزشهایی که به آنها معتقد بودند در این سالها کم کم رنگ باخته و باورمندی های دیگری جایگزین فرهنگ ایثار و شهادت شده است. این عده تاب تحمل آن را نداشتند که با رواج فرهنگ مصرفی و تشویق ثروتاندوزی، عناصری فاقد خصائص دوران دفاع مقدس اینگونه در چشمان کارگزاران نظام عزیز باشند و مورد نوازش قرار گیرند و در مقابل، سینه سوختگان انقلاب بیمهری ببینند و گوشهنشینی اختیار کنند.
* هاشمی و انتخابات هفتم ریاست جمهوری
در آستانه برگزاری انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری، دستهبندی گروههای سیاسی برای هواداری از نامزدهای انتخاباتی مرزی مشخصتر پیدا کرد. مخالفان ریاست جمهوری ناطقنوری، هواداران خاتمی بودند و این عده بیشتر جناح چپ را شامل میشدند. حامیان ناطقنوری، طرفداران سابق هاشمی رفسنجانی بودند که از سیاستهای او در بخش اقتصادی حمایت میکردند. در میان حامیان رییسجمهور دوره ششم، کارگزاران سازندگی که از درون کابینه او و با مساعدتهای هاشمیرفسنجانی سربرآوردند، بدلایل گوناگون از جمله تکدرخاطری که از جناح راست به خاطر بیاعتنایی به نامزدهای آنان در جریان برگزاری انتخابات پنجمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی داشتند از کاندیداتوری سید محمد خاتمی حمایت کردند. برای بسیاری، این ائتلاف مصلحتی بین جریان چپ و کارگزاران سازندگی قابل هضم نبود و بخصوص جناح راست سعی کرد از این اتفاق،بهرهبرداری سیاسی کند که در نهایت از این بازی، دستخالی برگشت.
آیا این ائتلاف به معنای آشتی جناح چپ با هاشمی رفسنجانی بود و یا نزدیکی هاشمی رفسنجانی با جریان چپ؟ بویژه آنکه در آخرین هفته قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری وی در نماز جمعه تهران از شرایط خاص رقابت سخن گفت و دست اندرکاران اجرایی را از هر گونه اقدامی در دامنزدن به شایبه بروز تقلب در انتخابات برحذر داشت. نکتهای که هاشمی روی آن تاکید میکرد، شبههای بود که از طرف حامیان خاتمی مطرح میشد.
این اقدام هاشمی، سپاس نیمبند اصلاحطلبان را بعد از پیروزی دومخرداد به دنبال داشت اما استمرار پیدا نکرد و نشان جدی از همیاری و همگامی هاشمی رفسنجانی با این جریان یافت نشد اگرچه برخی از نزدیکان فکری و نسبی وی در دولت خاتمی مناصب کلیدی داشتند.
هاشمی بعد از پیروزی خاتمی در انتخابات، با حکم رهبر انقلاب اسلامی به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، جایگاه خود را در عرصه سیاسی ایران حفظ کرد. در اوایل روی کار آمدن اصلاحطلبان گرچه انتقاداتی به نوع تعریف حقوقی از مجمع تشخیص مصلحت وجود داشت اما با این وصف، این بار منتقدان هاشمی ادبیاتی ملایمتر برگزیدند و چنین بهنظر میرسید که اگر این روند استمرار مییافت، نقد مواضع هاشمی رفسنجانی در دوره اصلاحطلبان به مراحل حادتری نمیرسید. اما حوادثی که از این پس رخ داد بازی دیگری را برای نقشآفرینان سیاسی رقم زد.
وقایعی چون قتلهای زنجیرهای، محاکمه کرباسچی و فایزه هاشمی و عبدالله نوری، شرکت در انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی و ... از جمله حوادثی بود که به محل مواجهه رسمی هاشمی رفسنجانی با جبهه دوم خرداد تبدیل شد.
اوج انتقادات اصلاحطلبان زمانی بود که وی آمادگی خود را برای شرکت در انتخابات مجلس ششم اعلام کرد. هاشمی از این حیث مدیون نمایندگان مجلس پنجم بود که با تصویب قانون، استعفای رییس مجمع تشخیص مصلحت را از شرایط نامزدهای انتخاباتی مستثنی کرد. از این پس بود که در قریب به اتفاق نشریات دوم خردادی، هاشمی رفسنجانی به عنوان یک سوژه تکراری مطرح میشد و هر خوانندهای با ورق زدن نشریات و جرایدی از این دست، با حجم عظیمی از انتقادات علیه هاشمی مواجه میشد.
نکته اینجا بود که اکثر روزنامههای منتقد در دوران تصدی عطاالله مهاجرانی بر وزارت ارشاد اسلامی انتشار پیدا کردند و وزیر ارشاد به عنوان یکی از اعضای حزب کارگزاران سازندگی از جمله حامیان هاشمی رفسنجانی به شمار میآمد و اتفاقاً در ایام برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی برای پیروزی او پرتلاش نشان داد اما شیوه مدیریتی او در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در نهایت به ضرر هاشمی رفسنجانی تمام شد. از طرفی دیگر روزنامه همشهری به عنوان ارگان رسمی شهرداری در اختیار کارگزاران قرار داشت و طبعا این انتظار وجود داشت که چنین شرایطی به صورت تریبون رسمی برای دفاع از عملکرد هاشمی رفسنجانی درآید، اما این اتفاق نیفتاد و این روزنامه چنان که انتظار میرفت نه تنها در مقام دفاع برنیامد و حتی سعی میکرد از مواجهه رودرو با نشریات همفکر و در عین حال منتقد هاشمی رفسنجانی طفره رود بلکه در حوزه های فکری و اندیشه ای با همین جریان همسویی داشت. به عبارتی احساس می شد کارگزاران داخل دولت، بر سر دو راهی حمایت از پدر معنوی خود و همراهی با پایگاه فکری دولت معروف به اصلاحات سخت مردد مانده بودند.
هاشمی حتی زمانی که گوشه خلوتی به نام مجمع تشخیص مصلحت نصیبش شد و در سکوت و خفا به رایزنی برای حل مسائل و مشکلات خود و هوادارانش برآمد کماکان منتقدان سنتی دوران سازندگی را داشت. این گروه از هر فرصتی برای قبولاندن هاشمی به مناظرهای رودرو استفاده می کردند.
دفتر تحکیم وحدت در نامهی سرگشادهای از هاشمی رفسنجانی دعوت کرد تا در سمینار نقد هشت سال دوران سازندگی در فضایی دور از غوغاسالاری و مبتنی بر منطق و عدد و رقم به انتقادات و ابهامات پاسخ دهد.
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاهها که به عنوان یکی از منتقدان جدی برنامههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هاشمی رفسنجانی در دوران سازندگی بود نوشت: "حضرتعالی به عنوان یکی از چهرههای شناخته شده انقلاب و نظام شایسته است که موضعگیریها و رفتار انتخاباتیتان نیز از چنان جایگاهی برخوردار باشد لذا انتظار میرفت هنگامی که مجلس پنجم شما را از شرط استعفا از مقامتان برای کاندیداتوری مجلس مستثنی کرد ، این برخورد ویژه را نپذیرید".
این تشکل با توصیه به هاشمی رفسنجانی مبنی بر داشتن اندکی بردباری و انصاف تصریح کرد: "اگر شما مدعی هستید که دوم خرداد، جامعه مدنی و توسعه سیاسی حاصل سیاستهای شما در دوران سازندگی است پس زیبنده است که در عمل هم ملزم به یکی از ابتداییترین صفات حاکمان دموکراتیک یعنی نقدپذیری باشید.... سعی بلیغ شما در مرتدسازی سیاسی منتقدانتان اذهان سیاسی همه را متعجب ساخته است. موج ابهامات ، زیر سئوال بردن امام، خدمت به انگلستان و آمریکا ، تغافل و فریب مردم و معاند بودن منتقدان و ... چنان شباهتی با مواضع خشونتطلبان و افراطیون جناح راست دارد که برخی از مواضع منطقی شما در سالهای پیش در مقابله با جریانهای بحران طلب را نیز با تردید روبهرو کرده است".( فتح -6/11/78)
مدتی نگذشت داستان قتلهای زنجیرهای پیش آمد و نظام برای آن هزینههای زیادی پرداخت کرد. طبق معمول گروههای سیاسی رقیب از این محمل برای از میدان بهدر بردن یکدیگر بهرهبردند و هریک به بیان اتهام و نقش و مسئولیت طرف مقابل در این زمینه پرداختند.
برخی از اصلاحطلبان نیز با قصد ریشهیابی مسئله به موضوع وزارت اطلاعات و نحوه اداره آن در زمان فلاحیان پرداختند و مدتی بعد مسئولیت نهایی قضیه را متوجه هاشمی رفسنجانی کردند که چرا در دوران ریاست جمهوری او وزارت اطلاعات در عرصههای سیاسی و اقتصادی بصورت خود مختار و بی حساب و کتاب اداره میشد.
منتقدان هاشمی بیش از همه از مدعای او مبنی بر این که در دوران ریاست جمهوریش وزارت اطلاعات تمیزترین دوره را داشته است ناخشنود بودند و مقالات فراوان و یادداشتهای بسیار در روزنامهها و نشریات در نقد این اظهار نظر منتشر شد. در این میان باید از مقالات اکبر گنجی یاد کرد که با بهرهگیری از تعابیری مبهم نظیر عالیجناب سرخپوش، عالیجناب خاکستری، شاه کلید، تاریکخانه اشباح و ... مقالاتی نوشت و تلویحاً هاشمی را غیر مستقیم به زمینه سازی قتلهای زنجیرهای متهم کرد و مدعی شد که تعداد مقتولان این حادثه از چهار نفر بیشتر است و سابقه قتلهای زنجیرهای به دوران تصدی فلاحیان در وزارت اطلاعات بازمیگردد.
اکبر گنجی در مقاله عالیجناب سرخپوش خود (عصر آزادگان- 29/10/78) در پاسخ به ادعای هاشمی رفسنجانی مبنی بر تمیزترین دوران وزارت اطلاعات، از بازداشت 23 تن از نیروهای ملی و مذهبی و قتل هشتاد نفر به وسیله محفلهای اطلاعاتی گفت و ادعای کم شدن فعالیتهای اقتصادی وزارت اطلاعات توسط هاشمی را نقد کرد. تعابیری که وی در این مقاله بکار برد واکنش برخی از اصلاحطلبان را در پی داشت.
مرتضی مردیها در مقاله عالیجناب (عصر آزادگان-4/11/78) به او پاسخ گفت و صادق زیباکلام، هاشمی رفسنجانی را در جایگاه اصلاحطلبان قرار داد( عصر آزادگان-6/11/78) و مسعود بهنود در مقالهای تحت عنوان پاسداری از این ظریف نوپا( عصر آزادگان -2/11/78) نوشت: مقاله اکبر گنجی را در راستای آرامشطلبی دوم خردادیان نیافتم... توقع چنین تندی بیلگام را نداشتم.
اما گنجی دست بردار نبود و در مقالاتی چون روشنفکران و عالیجناب سرخپوش (فتح- 6/7/78)، روشنفکران و گفتمان عالیجناب سرخپوش (عصر آزادگان -9/11/78) به تکرار ادعاهای خود پرداخت. گنجی در یادداشتی تحت عنوان فقر و شکست نظریه اعتدال- نگاهی به اعتدال گرایی عالیجناب خاکستری (فتح 16/7/78) مدعای دیگر هاشمی را که اعتدالگرایی بود مورد نقد و بررسی قرار داد و نوشت: "آیا عالیجناب سرخپوش با رفتارهایی که داشته مصداق اعتدال است یا اعتدالگراست؟ آیا زبان تحقیرگر و دشمنخوان هاشمی رفسنجانی از اعتدال حکایت دارد؟ آیا وقتی هاشمی رفسنجانی کابینه خود را غیر سیاسی معرفی کرد و افزود که خود به جای همه به قدر کافی سیاسی است، از اعتدال خبر میداد یا اعتدال را بنا مینهاد؟ آیا قتل بیش از هشتاد نفر از روشنفکران و نویسندگان در مدت صدارت هاشمی نشانه اعتدال است؟ آیا مستثنی کردن هاشمی از قانون انتخابات و قبول آن از طرف هاشمی، نشانگر اعتدال است؟ آیا استفاده هاشمی از تریبون نماز جمعه و صدا و سیما برای انتخابات اعتدال را به نمایش میگذارد؟"
همچنین در مقالهای با نام هاشمی و دموکراسی (فتح -18/11/78) رد صلاحتیهای گسترده اصلاحطلبان توسط شورای نگهبان را به رفسنجانی نسبت داد و مدعی شد: "دموکراسی بدون حضور مخالف معنی ندارد اما نباید آقای هاشمی مدعی شود که مخالفان را من از انتخابات حذف نکردم. بلکه آنان همیشه بوسیله شورای نگهبان حذف شدهاند. در پاسخ میگوییم فضایی که در آن مخالف از عرصه سیاست حذف و امکان هیچگونه فعالیت اجتماعی ندارد محصول گفتمانی است که هاشمی بیشترین باز تولید آن را داشته است".
این نویسنده معتقد بود رفسنجانی همیشه در مواقع حساس دوستان خود را تنها میگذارد . وی در مقاله نوری، هاشمی و کارگزاران (عصر آزادگان-4/9/78) با انتقاد از سکوت هاشمی در جریان دادگاه عبدالله نوری تصریح کرد:" هاشمی رفسنجانی رفیق و یار عبدالله نوری بود اما در مقابل محاکمه و مجازات او سکوت پیشه کرده است . وی در قضیه فایزه هاشمی بر سر اتهام روزنامه زن در چانه زنیهای پشت پرده در مقابل دادگاه ایستاده و مساله را حل کرد. متاسفانه هاشمی نشان داده که پشت سر کسی نمیایستد. هاشمی برای اینکه پدر باشد و همه گروهها او را به عنوان فصلالخطاب و داور بپذیرند خود را از منازعات سیاسی و مسایل اختلافی دور نگاه میدارد و در برابر مسایل حساس ابراز نظر نمیکند اما این رویکرددر دوره ای که دیدگاه توسعه سیاسی گفتمان مسلط زمانه است به جای آنکه علت پذیرش وی به عنوان فرد مسوول تمامی گروهها شود باعث دوری گروهها از او شد. او وقتی پشت قویترین مدیرش (کرباسچی) را که با اختیارات ویژه منصوب شده بود خالی کرد دیگران فهمیدند که در نحوه اتکا به او باید بازنگری کنند".
گنجی در نهایت هاشمی رفسنجانی را به مناظره دعوت کرد.(آفتاب امروز -20/11/78)
این انتقادات که با صراحت هر چه بیشتر ابراز میشد اسباب خشم و غضب هاشمی رفسنجانی را فراهم آورد و وی در واکنش به این اظهارات گفت: این حرفها غرض و مرض است... من یک ذره هم نمیتوانم خودم را قانع کنم که این حرفها با حسن نیت زده می شود... این حرفها از کسانی است که یا هیچ اطلاعی ندارند و یا خیلی شیطان هستند( ایران - 7/11/78)
فعالیت اقتصادی وزارت اطلاعات نیز مورد انتقاد اصلاحطلبان بود. عمادالدین باقی در یکی از سخرانیهای خود که متن آن در نشریه پیام آزادی (1/7/78)آمده به اجرای سیاست خودکفایی وزارتخانهها در زمان هاشمی رفسنجانی اشاره کرد و گفت: این سیاست، وزارت اطلاعات را به یک بنگاه تجاری تبدیل کرد که بسیاری از بهترین فرزندان انقلاب آلوده شدند و همین مساله زمینه ساز فسادهای مالی، اخلاقی و سیاسی بسیاری شد.
باقی در اظهار نظر دیگری در این زمینه عنوان کرد: هاشمی از ابتدا مسئولیت وزارتخانههای اقتصادی را بر عهده گرفت و نسبت به وزارتخانههای ارشاد و اطلاعات هیچ مسئولیتی احساس نمیکرد. به نحوی که وزارت اطلاعات، تلفنهای رییس جمهور و بعضی دیگر از اعضای کابینه را شنود میکرد.( فتح- 30/11/78)
*هاشمی رفسنجانی و انتخابات مجلس ششم
محمد قوچانی یکی از نویسندگان روزنامههای اصلاحطلب از جمله کسانی بود که موضوع نامزدی هاشمی در انتخابات مجلس ششم را از زوایای گوناگون مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد. وی در مقالهای با عنوان بازگشت سیاستمدار- هیچ کس نمیتواند او را نادیده بگیرد(نشاط 6/6/78) نوشت: "به صحنه آمدن هاشمی رفسنجانی و برهم زدن معادلات در چپ و راست - فاصلهگیری کارگزاران از فراکسیون پارلمانی چپ و همسویی آنان با محافظهکاران- تصویب معافیت رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام - پدرخوانده خواندن هاشمی- کارگزاران میخواهند هاشمی رفسنجانی با ادغام دو پست عالیرتبه ریاست مجلس شورای اسلامی و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام بسیار فراتر از دیگر مردان عالی رتبه جمهوری اسلامی بایستد.تئوریسینهای چپ( که معمولا به لایه های جوانتر و نوگرای آن تعلق دارند) طی یکساله اخیر بسیار تلاش کردند تا به لایههای ارتدوکسی خود بقبولانند که عمر سیاسی هاشمی رفسنجانی به پایان رسیده است.
آنها میگفتند هاشمی این استاد برجسته چانهزنی در سطح فوقانی قدرت دیگر نمیتواند از هنر دیپلماسی پنهان خود استفاده کند". هاشمی یک بار دیگر بازگشته است. او همواره زمانی وارد بازی میشود که دریابد یکی از طرفین سنتی بازی سیاسی در ایران پس از انقلاب (راست و چپ) بیش از اندازههای خود قدرتمند شوند. وی مانند یک متعادل کننده( بالانسر) وظیفه خود میداند که با غلتیدن به سوی جناح ضعیف از قویتر شدن حریف جلوگیری کند. اما آیا شیوههای او برای کنترل قدرت در یاران کهنه نشده است؟ در اینجاست که باید به تکنیک جدیدی که هاشمی رفسنجانی در بازی اختیار کرده نگاه کرد. او این بار در دو سطح بازی میکند. سطح فوقانی قدرت یا همان روشهای سنتی چانهزنی و سطح میانی آن در روشهای جدیدتری مانند بازی حزبی. باید منتظر بود و دید که کدام بخش از سطوح بازی جدید هاشمی رفسنجانی به او در بردن بازی بیشتر کمک خواهد کرد؟ آیا اگر از سطوح فوقانی قدرت پیام ویژهای به او برسد به آن عمل خواهد کرد؟ آیا خواهد توانست با تکیه بر پایگاه سیاسی خود و با حمایت تکنوکراتها بار دیگر به صحنه سیاسی باز گردد؟ در میان روابط خویشاوندی و روابط مردمسالارانه کدام انتخاب نهایی او خواهد بود؟
قوچانی همچنین در مقاله دیگری با عنوان مردان دو رییس جمهور (اخبار اقتصاد - 27/6/78) موقعیت متزلزل هاشمی در انتخابات مجلس ششم را متذکر شد و خاطرنشان ساخت: "اصلاحطلبان در برابر هاشمی ایستادند و پس از آنکه در چند گمانهزنی آماری، شانس پایینتر او را نسبت به خویینی ها و نوری به رخش کشیدند و از زبان سعید حجاریان چنین گفتند: ما نمیخواهیم حتی یک کاندیدای مشترک با جناح راست داشته باشیم . حتی اگر او هاشمی رفسنجانی باشد. آقای هاشمی یا باید جای خود را در لیست راست قرار دهد یا در جبهه دوم خرداد قرار دهد".
موضعگیری سعید حجاریان مشهور به تئوریسین جبهه دوم خرداد، نه تنها پایان امیدواری هاشمی رفسنجانی برای قرار گرفتن در سقف همه فهرستها بود بلکه کاخ شیشهای استراتژی محافظهکاران برای ورود سیاستمدار و شکست ائتلاف اصلاحطلبان را نیز در هم شکست. دیگر شانس ورود هاشمی آنقدر اندک بود که نزاعی میان چپها و تکنوکراتها در گیرد. خاصه آنکه مردانی چون عبدالله نوری وارد صحنه شوند. اینکه اگر هاشمی بخواهد وارد صحنه شود باید بالاترین ریسک عمرش را انجام دهد. سخن حجاریان که داوری افکار عمومی جناح چپ در آن مشهود است، هاشمی را در برابر یک انتخاب قرار میدهد. انتخابی که او همیشه از آن سر باز میزند. هاشمی دیگر نمیتواند در خط میانه حرکت کند. سکوت یا انتخاب.
این نویسنده موقعیت سنجیهای هاشمی رفسنجانی را برای کسب امتیازات سیاسی در شرایطی که به عنوان نامزد انتخابات مجلس ششم وارد عرصه شده است مورد ارزیابی قرار داد و در مقاله شکاف؟ (اخبار اقتصاد- 10/7/78) تلویحاً به او نسبت فرصتطلبی داد و نوشت: "هاشمی هرگز امتیازاتی( حتی سوخته مانند برائت از بیانیه جامعه روحانیت مبارز) را از دست نمیدهد مگر آنکه امتیازی جدید( و بسیار استراتژیک مانند نشان دادن چراغ سبز به جناح چپ برای مجلس آینده) به دست آورد. شاید بتوان گفت که اگر او بیش از این فراست داشته باشد میتواند از بیانیهای که به ضرر روحانیت مبارز تمام شود به سود خود بهره گیرد و چه با نگاه عاقل اندر سفیه به محافظهکارانی که به توصیه مهم او - در نیفتادن با خاتمی- توجه نکردهاند و چه با ایفای نقش طلبکاری از جناح چپ بابت مخالفت با صدور این بیانیه علیه رییس جمهور".
وی در نهایت ائتلاف با جناح راست را آخرین چاره هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس شورای اسلامی دانست و در مقاله دومین ائتلاف راستگرایان (عصر آزادگان و اخبار اقتصاد - 20/9/78) متذکر شد: "برای دومین بار در جمهوری اسلامی ائتلاف راست بر محور اکبر هاشمی رفسنجانی شکل گرفته است اما با این ائتلاف نه برای حذف رقیب در مجلس چهارم که برای حفظ خود در مجلس ششم تلاش میکند. از سویی دیگر چهار سال دوری، چنان تخم کدورت را در دلهای همه راست گرایان پراکنده است که هنوز خطوط شکافهای موجود در درون جبهه دیده می شود. از این روست که اگر محافظهکاران به هاشمی تنها مانند یک پل پیروزی مینگرند او نیز ...عملا در هر دو جبهه به چانه زنی و بخت آزمایی دست میزند، اما آیا این آخرین بخت آزمایی عمر سیاسی او نیست". هاشمی رفسنجانی با دو بار رهبری ائتلاف راست گرایان عملاً پرونده خود را در فایلی به ثبت رسانده است که در آستانه بایگانی شدن به سر میبرد. او درست در اوج اختلافات و حرکت جناح چپ به جلو در برابر تحولات ایستاده است تا از سنتگرایی حکومت خویشاوندی و الگوهای رنگ باخته محافظهکاران دفاع کند. هاشمی هم اکنون مجسمه تمامنمای حفظ وضع موجود است که نهایتا فرایند اصلاحات را به اتاقهای تاریک قدرت میبرد تا در چانهزنیهای سیاستمدارانه و محافظهکارانه آنها را کند سازد. شاید این تاریخیترین انتخاب او باشد.
اصولا اتحاد هاشمی رفسنجانی با جریان راست در انتخابات مجلس شورای اسلامی در محافل اصلاحطلب حرکتی در جهت تضعیف جریان دوم خرداد ارزیابی میشد.
محسن آرمین (عصر آزادگان-20/9/78 ) چهره شاخص سازمان مجاهدین انقلاب در این زمینه گفت:"جناح راست تصور میکند که میتواند با ورود رفسنجانی به مجلس حرکت اصلاحطلبانه را کند سازد و با چنین فرضی است که از او حمایت می کند . گفتههای شاخصان این جناح در حمایت و تشویق رفسنجانی به حضور در انتخابات کاملاً مقصود آنها را نشان میدهد که فیالواقع میکوشند از فواصل بین جبهه دوم خرداد و رفسنجانی بهرهبرداری کنند".
قاسم شعلهسعدی(آفتاب امروز - 21/9/78) در گفتگویی به این موضوع اشاره و تصریح کرد: "مجموعه برداشت جبهه دوم خرداد و جناح چپ این خواهد بود که یکبار دیگر حضور هاشمی در صحنه سیاسی کشور میتواند مانعی بر سر ادامه راه حرکت جنبش دوم خرداد باشد".
التبه برخی از اصلاحطلبان نیز سعی داشتند بدون درنظر گرفتن موقعیت و جایگاه هاشمی نسبت به اعلام حضور رییس مجمع تشخیص مصلحت خود را بیتفاوت نشان دهند.
کوروش فولادی نماینده جناح اقلیت مجلس پنجم در این باره گفت: "حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس همانند حضور سایر داوطلبان است و ایشان هیچ فرقی با سایرین ندارد".
انتخابات مجلس ششم برگزار شد و نتایج آرا نشان داد که هاشمی در آن مقطع از چه میزان اقبال عمومی برخوردار است. البته پیش بینی هواداران هاشمی قبل از اینکه او به عنوان نامزد انتخاباتی در عرصه رقابت شرکت کند، ارزیابی متفاوتی از شرایط و موقعیت سیاسی و میزان توجه مردم به وی بود، اشتباهی که در برخی انتخابات های دیگر نیز تکرار شد.
ترمیم رابطه جبهه دوم خرداد با هاشمی رفسنجانی
اصلاحطلبان در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری شعار حمایت از هاشمی را با هدف برهم زدن وحدت اصولگرایان عنوان کردند.
ستاره بخت جریان اصلاح طلب بعد از حضور موفق در انتخابات هفتمین و هشتمین دوره ریاست جمهوری، اولین دوره شوراها و ششمین دوره مجلس شورای اسلامی، کم کم رو به افول نهاد و آنها دو انتخابات دومین دوره شوراها و هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی را به اصولگرایان واگذار کردند و آینده روشنی نیز برای خود جهت حضور در انتخابات ریاست جمهوری نهم تصور نمیکردند.
* آغاز انشعاب ها در جبهه دوم خرداد
یکی از مهمترین دلایل موفقیت جبهه دوم خرداد در رقابت های سال 1376 تا انتخابات مجلس ششم، اتفاقنظر حداکثری آنان در انتخاب یک لیست واحد بود اما بعد از آن با توجه به بروز مشکلاتی که برخی از خود این جبهه آنرا به سهم خواهی برخی از گروهها تعبیر کردند و ارائه نقطه نظراتی که از سوی برخی چهره های شاخص این جریان و حتی شخص خاتمی رییس جمهور، رفتار افراطی خوانده شد، اقبال عمومی نسبت به این جریان افول کرد و آنان در دو مقطع انتخاباتی مهم شوراهای شهر و روستا و مجلس هفتم ناکام ماندند.
اگرچه این دو تجربه تلخ، حقایقی را برای زعمای این جریان روشن ساخت و این مسئله باعث شد که در اظهارنظرهای بعدی خود جانب احتیاط را بیشتر مراعات کنند و برخی هم بیش از گذشته به انتقاد از اقدامات افراطی هممسلکان خود بپردازند، اما از ظواهر امر چنان برمیآمد که اصلاحطلبان قبل از آنکه به اصلاح عملکرد خود بپردازند و سعی کنند که با رفع نقایص موجود و در پیش گرفتن مسیر اعتدال در ترمیم امیدهای ترک خورده هوادارانشان که از عدم تحقق شعارهای خود ناشی می شد بکوشند، در پی یافتن مقصر خارج از محدوده گروههای دوم خردادی هستند.
اولین و منطقی ترین تصوری که در ذهن هر ناظر بیطرف سیاسی در مورد آینده این جریان بخصوص در مورد انتخابات ریاست جمهوری نقش میبست، عبرت گرفتن از گذشته و تلاش در جهت برقراری ائتلاف در صحنه رقابت بود اما شواهد نشان میداد که شکاف میان این جبهه در شرایط برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نهم بیش از گذشته بود و هر روز که به ایام انتخابات نزدیکتر میشد بر تعدد نامزدهای جبهه دومخرداد افزوده میشد.
گروههای چندگانه دومخرداد به فراخور اختلاف نظرهایی که از قبل با یکدیگر داشتند به تصور اینکه با اعلام حمایت از نامزد مورد حمایت خود، مرزهایشان را با دیگر جریانهای افراطی و تفریطی اصلاحطلب مشخصتر خواهند کرد، همچنان به رایزنیهای خود برای قبولاندن نامزد موردنظر و احیاناً تشریح شرایط حمایت حزب متبوعشان از افراد ادامه دادند.
گروههای جبهه دوم خرداد در اعلام حمایت از نامزد پیشنهادی خود در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری به چند دسته تقسیم میشدند و جالب اینجا بود که علیرغم انتقادات تند و تیزی که در میان دوم خردادیها در مورد هاشمی رفسنجانی وجود داشت، بخشی از جبهه اصلاحات، هاشمی رفسنجانی را تنها گزینه شایسته برای به دست گرفتن سکان هدایت قوه مجریه در نهمین دوره ریاست جمهوری می دانست.
حزب کارگزاران سازندگی در راس این گروهها قرار داشت و اعضای این تشکل بارها در خصوص این موضوع به اعلام نظر پرداختند.
محمد عطریانفر، عضو شوراى مرکزى حزب کارگزاران سازندگى در این زمینه "ایجاد تعادل در ساختار قدرت سیاسى" را از دلایل مهم ضرورت حضور هاشمی دانست و اعلام کرد : آقاى هاشمى هنوز براى حضور در انتخابات تصمیم نگرفته، اما در صورتى که به این عرصه وارد شود، توفیق ایشان قطعى است.
وى که در بیست و یکمین جلسه از نشستهاى انتخاباتى باشگاه خبرنگاران جوان در تهران سخن می گفت افزود: ورود آقاى هاشمى به عرصه انتخابات، همسویى بالاترین چهره هاى ارشد سیاسى و مذهبى نظام را به همراه خواهد داشت و وى می تواند در ایجاد تعادل در ساختار قدرت سیاسى، کمک موثرى باشد.
عطریانفر در خصوص ماهیت دولت احتمالى هاشمى رفسنجانی و نقش کارگزاران در آن، اظهارداشت: به طور قطع در دولت احتمالى آقاى هاشمى، هیچ کدام از عناصر کارگزاران حضور نخواهند داشت، ضمن آنکه حضور ایشان هم از نظر سنخیت و هم از نظر جنس، متفاوت از دیگر گروهها است.
"حزب اسلامی کار" هم از جمله حامیان حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری بود.
مسئولان این حزب، در وزارت کار و وزارت بازرگانی دولت هاشمی دارای مسئولیتهای کلیدی بودند.
مرتضی لطفی عضو شوراى مرکزى این حزب گفت: شک نکنید، هاشمى رفسنجانى براى انتخابات سال 84 به صحنه خواهد آمد.
وى ادامه داد: علاوه بر این، رفسنجانى داراى ویژگیهاى منحصر به فردى در اداره امور با توجه به شرایط حساس کنونى مانند مسایل انرژى هسته اى، انتخابات عراق و دیگر فرآیندهاى خارجى است.
به گفته لطفی بیمه بیکارى، تطبیق و واقعى کردن دستمزدها با تورم ، تامین اجتماعى فراگیر، حمایت از حقوق بازنشستگان و تامین امنیت شغلى از جمله مطالبات جوامع کارگرى از رییس جمهورى آینده است. از فحوای کلام او چنین برمیآمد که حزب اسلامی کار انتظار داشت در صورت پیروزی احتمالی هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری، وی در تحقق چنین مطالباتی موفق عمل کند.
حامیان سیاسی نامزدی هاشمی رفسنجانی به منظور ایجاد هماهنگی بیشتر برای حمایت از رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام اقدام به تشکیل جبهه ائتلاف نهم براى فرداى بهتر کردند. در این جبهه که متشکل از 22 حزب و تشکل سیاسى و صنفى بود، سه حزب عمده جبهه دوم خرداد یعنی حزب اسلامى کار، کارگزاران سازندگی و خانه کارگر نیز عضویت داشتند.
در مجلس شورای اسلامی نیز برخی از نمایندگان فراکسیون اقلیت، حمایت خود را از نامزدی هاشمی رفسنجانی اعلام کردند.
یکی دیگر از اظهار نظرهای قابل توجه در جبهه اصلاحطلبان در خصوص ترجیح حضور هاشمی رفسنجانی در راس قوه مجریه به نسبت دیگر نامزدهای جبهه دومخرداد، نگارش مقالهای توسط ماشاءالله شمسالواعظین در روزنامه شرق تحت عنوان "بازگشت هاشمی رفسنجانی" بود.
وی در این مقاله نسبت به حذف هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری توسط اصلاحطلبان و محافظهکاران هشدار داد و آن را خطای فاحش و استراتژیک در جریان دانست و گفت: تلاش برخی محافظهکاران در مجلس هفتم برای حذف هاشمی رفسنجانی از بحثهای مربوط به انتخابات ریاست جمهوری 84 برای من قابل درک است، زیرا آنان به این نکته واقفند که دولت توسعهگرای هاشمی رفسنجانی این بار برای تصحیح خطاهای دوره پیشین عملاً و به گونهای ناگزیر امکانات و فرصتهای بیشتری پیش روی تمایلات دموکراتیک جامعه ایران فراهم خواهد کرد.
شمسالواعظین جنبش اصلاحات ایران را به رغم موفقیتهایش در شرایط کنونی دستخوش خون لختگی زودرس دانست و تاکید کرد: رئیس جمهوری برای واگذاری قدرت اجرایی کشور در مدت باقی مانده آن هم با شرایطی که رقیب تعیین کرده و میکند روزشماری و بلکه لحظه شماری میکند.
شمسالواعظین تنها گزینه موجود در قالب ظرفیتهای کنونی سازمانهای سیاسی ایران را بازگشت هاشمی رفسنجانی به صحنه اجرایی کشور خواند و در عین حال متذکر شد: از اینکه عمر نظام سیاسی برخاسته از انقلاب اسلامی با عمر بازیگران صف اول آن پیوند بخورد بیمناک هستیم.
وی بازگشت الگوی دولت توسعه گرای هاشمی رفسنجانی را هم به سود اصلاحطلبان و هم محافظهکاران دانست و خاطرنشان کرد: شخصیت هاشمی رفسنجانی شخصیتی متعادل کننده (بالانسر) است. در دولت وی هم خاتمی وزیر ارشاد بود و هم ولایتی وزیر خارجه.
شرایط دشوار تصمیمگیری، حتی موجب روی آوردن احزاب و گروههای سیاسی از متن جریان دوم خرداد به هاشمی رفسنجانی شد و این در حالی بود که در دورههای پیشین، این افراد جزو منتقدان اصلی او محسوب میشدند.
سخنان عضو حزب مشارکت استان خراسان در این زمینه تا حدودی گویای این قضیه بود.
ناصر آملی عضو حزب مشارکت استان خراسان گفت: ما از هاشمی رفسنجانی جهت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دعوت نمیکنیم، اما ممکن است شرایط اقتضا کند تا وی را برای به میدان آمدن اندکی هل دهیم.
آملی گفت: ممکن است ما در انتخابات ریاست جمهوری مجبور باشیم بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم که در این مورد هاشمی رفسنجانی از برخی گزینههای دیگر برای ما بهتر است.
علیرغم پشیمانی برخی از اصلاحطلبان از تخریب شخصیت هاشمی رفسنجانی دردوره گذشته، باز هم برخی از نیروهای دوم خردادی از این گذشته نادم نبوده و بار دیگر به انتقاد شدید از هاشمی پرداختند. از جمله محمد علی ابطحی عضو مجمع روحانیون مبارز که در اظهارنظری اعلام کرد دوران هاشمی رفسنجانی دوران رعب و وحشت بود.
اسماعیل جبارزاده عضو شوراى مرکزى حزب کارگزاران سازندگى هم در واکنشى به این اظهارنظر گفت: ابطحى و خاتمى، محصول دوره ریاست جمهورى هاشمى رفسنجانى هستند.
این اظهارات نشان میداد علیرغم همه خاطرات تلخ رییس مجمع تشخیص مصلحت از عملکرد اصلاحطلبان بعد از دوم خرداد، حامیان قابل ملاحظهای نیز در میان آنان دارد.
اینها غیر ازاخبار غیر رسمی اما موثقی بود که در باره رایزنی و حمایت جدی احزاب موثر جبهه دوم خرداد مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از هاشمی رفسنجانی وجود داشت.
بالاخره بعد از فراز و نشیبهای فراوان و امیدها و ناامیدیهای گروههای سیاسی، تردیدها در مورد حضور هاشمی رفسنجانی در عرصه انتخابات پایان یافت و وی با انتشار بیانیهای رسماًَ آمادگی خود را برای آمدن در میدان انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری اعلام کرد.
بعد از انتشار این خبر، بسیاری از روزنامهها به انعکاس آن پرداختند. البته نوع واکنش هریک از روزنامهها با توجه به وابستگیهای فکری و سیاسیشان به این خبر متفاوت بود.
روزنامه آفتاب یزد، در صفحه دو خود ضمن انتشار خبر، متن بیانیه هاشمی رفسنجانی را هم منتشر کرد.
در روزنامه اقبال نیز عبارت " با صدور بیانیهای هاشمی رفسنجانی نامزد انتخاب شد" در صفحه اول تیتر شد.
روزنامه اعتماد هم در صفحه اول خود با درج تیتر " هاشمی آمد" متن بیانیه اعلام کاندیداتوری این نامزد انتخاباتی را منعکس کرد.
روزنامه همبستگی خبر را به این صورت پوشش داد: سرانجام با صدور بیانیهای خطاب به مردم ایران، حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات قطعی شد.
همشهری در صفحه دوم خود به این موضوع پرداخت. با این تفاوت که با انتشار مطلبی تحت عنوان" صفبندیهای جدید نامزدها، تب انتخابات بالا گرفت" تحلیلی از حضور نامزدهای انتخاباتی از جمله هاشمی رفسنجانی ارائه کرد.
حیات نو اقتصادی هم خبر حضور رییس مجمع تشخیص مصلحت را در صفحه اول خود با تیتر " هاشمی آمد " و انتشار متن بیانیه او به چاپ رساند.
روزنامه ایران فضای بیشتری را در صفحه اول خود به خبر آمدن رییس مجمع تشخیص مصلحت اختصاص داد. برای انعکاس این اعلام نامزدی، این عبارت برجسته شد: با صدور بیانیهای خطاب به مردم درباره نامزدی در انتخابات، هاشمی: میآیم تا با پشتوانه مردم تهدیدها به فرصت تبدیل شود.
روزنامه شرق نیز در صفحه دوم مشروح خبر نامزدی هاشمی رفسنجانی و بیانیه اعلام نامزدی او را منتشر کرد.
اعلام نامزدی هاشمی رفسنجانی یکی از پدیدههای مهم نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود. با این اتفاق صفبندیهای جدیدی در عرصه سیاسی شکل گرفت و وقایعی به وقوع پیوست که پیامدهای هر یک از آنها متن و حواشی زیادی به دنبال داشت.
شاید یکی از مهمترین راهبردهای جبهه دوم خرداد در جریان انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری بخصوص مرحله اول حمایت یا استقبال از نامزدی هاشمی بود. برخی از اصلاحطلبان اگر چه حامی رئیس مجمع تشخیص مصلحت محسوب نمیشدند اما در عین حال از حضور وی در انتخابات استقبال کردند. دلیل این امر هم واضح بود. با توجه به اینکه زمزمههایی برای اتحاد میان جبهه اصولگرایان شنیده میشد و از سوی دیگر اصلاحطلبان نیز برای معرفی نامزد خود دچار تشتت آرا شده بودند حضور هاشمی میتوانست برهم زننده معادلات اصولگرایان باشد. این استراتژی یک ترفند پنهان در بازی سیاسی دوم خردادی ها نبود بلکه در بسیاری از نوشتهها و اظهارات عناصر این جریان به این نکته اشاره شده بود.
سعید حجاریان، مغز متفکر جبهه دوم خرداد،در این باره اعلام کرد:"چنانچه هاشمی وارد عرصه شود، معادلات محافظهکاران را به هم خواهد ریخت."
روزنامه اعتماد نیز در سرمقاله خود چنین نوشت: "هاشمی یا موسوی، کدام یک نقشه محافظه کاران را به هم میریزد..."
آفتاب یزد هم در سرمقاله خود به این سطح استراتژی اصلاح طلبان اشاره کرده و نوشت :"تکنوازان میآیند، هر چند اصولگرایان میکوشند از تکنوازی منع کنند، ولی گویا ورود تکنوکراتها (هاشمی رفسنجانی) به عرصه انتخابات قطعی شده است. لذا مطمئنا اصولگرایان به نامزد واحد نخواهد رسید."
باید توجه داشت که هدف اصلی اصلاح طلبان از اتخاذ این راهبرد بقاء و حضور در قدرت بود. پیش بینی این جریان در مورد حوادث بعدی این بود که با توجه به مشکلات بوجود آمده و بروز اختلافات در میان ردههای بالا و میانی جبهه اصلاحات، گروههای دوم خرداد دیگر پایگاه اجتماعی سابق را در میان مردم نخواهند داشت و برای اینکه وجود چنین گسستی حیات جبهه اصلاحات را با مخاطره جدی مواجه نکند حمایت از حضور هاشمی و پیروزی احتمالی او در انتخابات ریاست جمهوری میتوانست با نظر مثبت وی در خصوص بکارگیری برخی از عناصر معتدل دوم خرداد در دولت آینده همراه باشد.
محسن رهامی، دبیر کل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها در خصوص این سطح از استراتژی اصلاح طلبان نسبت به رئیس مجمع تشخیص مصلحت تاکید کرد : هاشمی را نمیتوان نادیده گرفت. تخریب او کار درستی نبود. اگر خاتمی در دوره دوم از توان ایشان استفاده میکرد، اصلاحطلبان موفقیت بیشتری را به دست میآورند. اگر گروههای اصلاحطلب نتوانند کاندیدایی را معرفی کنند، به سمت هاشمی خواهند رفت.
محسن سرخو از حزب اسلامی کار در مورد علت حمایت اصلاحطلبان از هاشمی چنین عنوان کرد: حمایت از کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی به علت فراجناحی بودن اوست. او از تمام پتانسیل و سرمایه مدیریتی کشور استفاده میکند.
سید صابر میرعطایی، قائم مقام دبیر کل حزب میهن اسلامی نیز با تصریح بیشتری به این استراتژی اصلاحطلبان در حمایت از رئیس مجمع تشخیص مصلحت اشاره کرد و گفت: ما در انتخابات از هاشمی حمایت مشروط میکنیم و شروط عبارتند از: ادامه سیاست اصلاحات آقای خاتمی، استفاده از نیروهای اصلاح طلب در ساختار دولت و ادامه برنامه تعدیل اقتصادی.
محمد صادق محفوظی، دبیر کل جامعه اسلامی پژوهشگران نیز با تاکید بر خصائص رفتاری رفسنجانی در توجیه این استراتژی عنوان کرد:
اصلاح طلبان به خوبی میدانند که آقای هاشمی رفتار متعادلی خواهد داشت ولو با جریانی که در انتخابات مجلس ششم مخالف او بود و او را با رفتارهای نابخردانه آزار داد.
حسین مرعشی از چهرههای برجسته دوم خرداد نیز درباره علت تغییر استراتژی اصلاح طلبان نسبت به هاشمی و حمایت از وی گفت: با حضور هاشمی در عرصه انتخابات ریاست جمهوری، همه نفع میبرند.
جهانبخش خانجانی، مدیر کل روابط عمومی و سخنگوی وزارت کشور نیز در خصوص این استراتژی خاطرنشان کرد: نه تنها ما، مشارکتیها هم از ریاست جمهوری هاشمی بدشان نمیآید.
مخلص کلام اینکه حمایت و استقبال گروه های دوم خردادی از نامزدی هاشمی رفنسجانی در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، بیش از آنکه با هدف استفاده بدون ریبه از ظرفیت ها و توان هاشمی باشد،با هدف برهم زدن معادلات و ایجاد اختلاف میان اصولگرایان و سوق دادن اذهان عمومی از اختلافات داخلی میان اصلاح طلبان به فضای رقابتی میان اصولگرایان و حضور هر چند محدود اصلاح طلبان در عرصه قدرت در صورت پیروزی احتمالی هاشمی رفسنجانی صورت گرفت.
مثلث اصلاحات، سراب یا واقعیت
دور دوم نهمین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران فصلی تازه در مشارکت و حضور عمومی مردم در مقاطع سرنوشت ساز سیاسی کشور بود.
در چنین فضایی، همه گروه های سیاسی موافق و مخالف امکان حضور و رقابت را پیدا کردند و نکته قابل تامل اینکه هیچ یک از نامزدهای انتخاباتی به تنهایی دو جریان عمده سیاسی اعم از اصلاحطلب یا اصولگرا را نمایندگی نمیکرد.جریان دوم خرداد نیز مانند رقیب خود از عدم وحدت رنج میبرد. در عین حال تلاشهای متعددی برای ایجاد اشتراک نظر پیرامون نامزد واحد در هر دو جناح شکل گرفت اما در نهایت، عرصه انتخابات نمایشی از چندگانگی کاندیداها بود.
اصلاحطلبان ناکام از رقابتهای گذشته و دلخور از عدم وحدت، امیدهایی نسبت به اقبال عمومی مردم به «معین» و «کروبی» داشتند و در عین حال برای تحت تاثیر قرار دادن فضای سیاسی، بهانههایی چون برخوردهای جناحی رقیب و رفتار حذفی شورای نگهبان را عاملی برای مشارکت پایین مردم در انتخابات نهم اعلام کردند.
بعد از مشخص شدن نتیجه اولین دور نهمین انتخابات ریاست جمهوری و عدم راهیابی نامزدهای اصلاحطلب، ادبیات سیاسی جریان دوم خرداد به یکباره تغییر پیدا کرد و ائتلاف هماهنگ و یکپارچهای علیه محمود احمدینژاد تشکیل شد. ائتلافی ناهمگون متشکل از مخالفان دیروز هاشمی رفسنجانی که جزو منتقدان جدی او محسوب میشدند و حتی برخی از آنها نیز از گزینه تحریم انتخابات سخن میگفتند، با طرفداران سر سخت وی.
بعد از مشخص شدن نتیجه انتخابات در دور اول، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی یعنی همان سازمانی که فقط دو سال قبل از این و در جریان انتخابات مجلس ششم تندترین انتقادات و حملات را به هاشمی رفسنجانی داشت، با انتشار بیانیهای از هاشمی رفسجانی حمایت کرد و در اطلاعیه خود خطر حاکمیت فاشیسم را اصلیترین مسئله در این مرحله از مبارزات سیاسی اجتماعی ملت ایران دانست.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس نیز با صدور اطلاعیهای ضمن انتقاد از تخلفات مورد نظرشان در انتخابات روز 27 خرداد و حضور نظامیان در این انتخابات، حمایت خود را از هاشمی رفسنجانی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد.
مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی هم با صدور بیانیهای به طور رسمی از هاشمی رفسنجانی در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری اعلام حمایت کرد.
محمد قوچانی مقاله نویس شرق در مطلبی با عنوان "ضرورت رأى به هاشمى رفسنجانى: آزمون ملى - ائتلاف ملى" تحریم انتخابات را خودکشی سیاسی دانست.
جبهه مشارکت به عنوان افراطیترین منتقد هاشمی رفسنجانی در گذشته ای نه چندان دور، بعد از اعلام نتایج آرای انتخابات، با صدور بیانیهای ضمن فراخواندن مردم به حضور گسترده در عرصه انتخابات تاکید کرد ضمن ابراز نگرانی به خاطر ظهور فاشیسم مذهبی، تاکید کرد دست خود را به سوی همه نیروهای حامی آزادی، دموکراسی و حقوق بشر دراز میکند.
نیروهای ملی مذهبی نیز به حامیان هاشمی رفسنجانی پیوستند و در کنار اعلام حمایت خود، از احمدینژاد انتقاد کردند.
اسد الله بیات از اعضای مجمع روحانیون مبارز نیز با صدور بیانیهای ضمن هشدار نسبت به بازگشت تحجر و جریان افراطی، از کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی حمایت کرد .
علیرغم این تلاشها، سیر ماجرا در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نهم، مراد دل جریان دوم خرداد را تامین نکرد و درنهایت مراجع قانونی که اتفاقاً بخش مهم آن یعنی وزارت کشور در دست اصلاح طلبان بود، محمود احمدینژاد را به عنوان رییس جمهور منتخب مردم ایران معرفی کردند.
اتحاد نیم بند سیاسی جبهه دوم خرداد با هواداران هاشمی رفسنجانی در رقابت دور دوم ریاست جمهوری که بیشتر درحد و اندازههای یک ترفند انتخاباتی بود، به نظر میرسد با توجه به تغییر آرایش سیاسی کارگزاران قوای مجریه و مقننه به نفع اصولگرایان، به راهکاری جدی تر در انتخابات آتی تغییر شکل پیدا کرده باشد. اینکه این راهکار
اقدامی تاکتیکی به منظور استفاده هریک از ظرفیت دیگری است یا اقدامی راهبردی و بلند مدت هنوز روشن نیست. آنچه به صراحت می شود گفت این است که اختلافات و سوابق موضوع پیچیده تر از آن است که این دو مجموعه بتوانند واقعی و با اطمینان از هم، کنار یکدیگر بمانند.
این حرکت از سوی محسن میردامادی دبیرکل حزب مشارکت نقطه عطفی در نزدیک شدن نیروهای اصلاحطلب به هاشمی رفسنجانی نام گرفت و بر همین مبدا بود که وی در اظهار نظری خاطرنشان کرد:" رابطه اصلاحطلبان با هاشمی پس از انتخابات ریاست جمهوری نهم ادامه پیدا کرده و فکر میکنیم رای آقای هاشمی در خبرگان تا اندازهای نتیجه همین ارتباط با اصلاحطلبان بود."
وی درباره رابطه جبهه مشارکت ایران اسلامی با هاشمی رفسنجانی گفت:" ما با آقای هاشمی در سالهای اخیر ارتباط خوبی داشته و داریم و دربارهی مسائل مهم کشوری معمولاً با ایشان مشورت میکنیم."
روند امور جاری کشور و ادامه چالشهای سیاسی میان گروههای سیاسی و ارائه انتقادات جدی به عملکرد دولت نهم در حوزه سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی و فرهنگی از سوی مخالفان احمدینژاد، اصلاح طلبان را به این فکر واداشت که در عرصه تبلیغات رسانهای خود بحث اتحاد مثلت میان منتقدان رئیس جمهور با محوریت خاتمی، کروبی و هاشمی رفسنجانی را مطرح کنند.
از همین رو بارها مطرح کردند که این سه نفر درصد رایزنی به منظور حضور موثر در انتخابات مجلس هشتم هستند. بی شک هدف اصلی جریان دوم خرداد از این تلاش، تقویت قوای خود برای حضور در انتخابات مجلس آتی و دهمین دوره ریاست جمهوری است و از این رو است که بر ایده مثلت اصلاحات پافشاری میکنند.
در همین رابطه علی تاجرنیا رئیس دورهای پیشین شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، هدف اصلی این جبهه را بردن فضای انتخابات به سمت عقلانیت و اعتدال خواند.
مصطفی تاج زاده، مثلت اصلاحات را در راستای کسب مشروعیت مردمی با وجود خاتمی، رسیدن به انسجام کامل با حضور کروبی و برگزاری انتخابات عادلانه را با حضور هاشمی دانست.
تاج زاده در ادامه ضمن اینکه هاشمی را نگران انتخابات دانست از قول وی عنوان کرد که هاشمی حداکثر تلاش خود را برای برگزاری چنین انتخاباتی انجام دهد.
جوادی حصار عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی نیز در مورد تشکیل یا عدم تشکیل "مثلث هاشمی، خاتمی و کروبی" اظهار داشت: این مثلث هم به نوعی شکل گرفته و هم به نوعی دیگر شکل نخواهد گرفت. این مثلث از یک نظر مدتهاست که شکل گرفته، چرا که هر سه بزرگوار دغدغه مشترکشان آزادی، توسعه پایدار و مشارکت مدنی است و بر اساس این اشتراک نظر در عرصه حضور دارند و کار میکنند.
وی ادامه داد: اما از این نظر که این سه شخصیت و افراد و گروههای نزدیک و پیرو آنها در همه حوزه ها از سیاست گرفته تا اقتصاد و اجتماع با یکدیگر اختلاف نظر نداشته باشند غیرممکن است چرا که اگر اینگونه بود شکل ظاهری و تلقی از آنها در جامعه به گونهای دیگر بود.
اینگونه اظهارنظرهای بحثبرانگیز واکنش اصولگریان را در پی داشت. اسدالله بادامچیان عضو جبهد متحد اصولگریان با تاکید بر اینکه قراردادن هاشمی به عنوان یکی از سه ضلع مثلث اصلاحات هیچ گونه تناسبی با جایگاه او ندارد، خاطرنشان کرد: این یکی از مصادیق ناشیگری سیاسی اصلاح طلبان است که میتوان از این موضوع یک طنز زیبا ساخت. اصلاح طلبان چگونه میخواهند یک فرد زیرک سیاسی را که قبل از انقلاب تاکنون در این وادی فعال بوده و مورد وثوق و شناخت همگان است با تحمیل، به خود منتسب کنند؟ این پرسش را هم بادامچیان مطرح کرد.
وی تصریح کرد: با وجود افرادی چون خاتمی و کروبی که هردو داعیه رهبری اصلاح طلبان را دارند، وجود هاشمی در طیف اصلاحات معنی ندارد و این نشان میدهد که اصلاحطلبان تنها به دنبال استفاده سیاسی از نام هاشمی هستند.
سیدکمال سجادی سخنگوی جبهه پیروان خط امام و رهبری در جلسهای که با خبرنگاران داشت نسبت به تشکیل مثلث ائتلافی اصلاحطلبان با سه رأس خاتمی،کروبی و هاشمی رفسنجانی واکنش نشان داد.
وی گفت:جبهه دوم خرداد با توجه به اینکه گستره وسیعی از جمله گروههای سکولار تا متدینین به نظام را تشکیل میدهد، سعی دارد تا با بیان این مثلث خود را به وحدت نزدیک کنند.
وی افزود: آقای هاشمی هیچگاه اعتبار سیاسی خود را هزینه هیچ حزب و گروهی نخواهد کرد و اما میبینیم در تحلیلهای جناح مقابل، از ایشان مصادره به مطلوب میشود.
روزنامه شرق چنین و اکنشهایی را هراس اصولگریان از مثلت اصلاحات عنوان و تاکید کرد که پازل تخریب چهرههای تاثیرگذار جبهه اصلاحات وارد مرحله تازهای شده است. مجموعه این واکنشها نشان میدهد که آرایش سیاسی کنونی و نزدیکی خاتمی، هاشمی و کروبی عصبانیت و خشم شدیدی در میان اصولگرایان ایجاد کرده که آنها را به واکنشهای متفاوت و بعضا تند و تیزی وادار کرده است. باید در انتظار ماند و دید نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات و افزایش همگرایی چهرههای اصلاحطلب در ادامه با چه واکنشی در میان اصولگرایان همراه میشود. ترس و واهمه و تخریب، نخستین جلوههای شکلگیری مثلث اتحاد بود. آیا واکنشهای بعدی تندتر و شدیدتر از این خواهد بود؟
در کنار این بگو مگوها خود هاشمی تا کنون حاضر نشده است چنین مثلثی را تایید کند. وی ضمن انجام دیدارهایی با گروههای جبهه دوم خرداد دیدارهای متعددی نیز با گروه های اصولگرا داشته و آنچه از وی در این دیدارها نقل شده و تاکنون رد نشده است این بوده که هاشمی چنین مثلثی را قبول ندارد و کماکان خود را فراتر از جناح ها می داند.
مریم بهروزی در اردیبشت سال جاری و پس از ملاقات اعضای جبهه پیروان خط امام و رهبری با هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ای به نقل از هاشمی رفسنجانی گفت:به هیچ جناحی تعلق ندارم و بحث مثلث ائتلاف در راستای اهداف اصلاح طلبان است.
گذشته از این، مشی هاشمی رفسنجانی و تاکید بر این نکته که وی به جناح ها و گروههای سیاسی تعلق و وابستگی ندارد و دیدی فراجناجی را دنبال میکند تا حدود زیادی تحقق مثلت اصلاحات را در محاق فرو برده است.
به نظر می رسد مهدی کروبی نیز در این باره حرف های زیادی برای گفتن دارد که بخاطر متهم نشدن بیش از این به ایجاد شکاف در جبهه دوم خرداد، از گفتن آنها خودداری می کند.
وی چندی پیش در گفت و گو با فارس به این بسنده کرد که:من چنین چیزی را که بنشینیم استراتژی بریزیم را قبول ندارم ،گرچه بارها توصیه کردهام ملاقاتها و گفت و گو هایی با هاشمی،خاتمی، ناطق نوری و مراجع قم، انجام شود و در خصوص دغدغههای مربوط به انتخابات، در خصوص صیانت از رای مردم، رد صلاحیتها و ... صحبت شود. اما اینکه ما سه نفر بنشیم و هماهنگ بشویم، نه چنین چیزی نبوده است. فکر میکنم ریشه این حرفها از زمان انتخابات شوراها و خبرگان آغاز شده است که گروههای اصلاح طلب از نتایج انتخابات ناخشنود بودند. من به عدهای از این دوستان از جمله آقای مسجد جامعی،که به دیدارم آمده بودند، گفتم حالا که با من دیدار داشتهاید و این سخنان را مطرح می کنید، بهتر است با آقای هاشمی و خاتمی نیز دیدار کنید.
شاید یکی از دلایل اصلی تکیه اصلاحطلبان بر مثلث اصلاحات و تبلیغ رسانهای آن وجود رقیب مشترک در عرصه انتخابات باشد. تردیدی نیست که میان هاشمی رفسنجانی و محمود احمدینژاد اشتراک نظر کمی در مورد مسایل سیاسی و اقتصادی وجود دارد و کنایههای سیاسی هر دو صاحب منصب سیاسی در محافل رسمی و غیر رسمی در مورد سیاستهای دولت های قبلی و فعلی جمهوری اسلامی ایران نیز از دید صاحبنظران سیاسی و حتی عموم مردم، امر پنهانی نیست، اما این بدان معنا نیست که وجود اختلاف نظرها میان هاشمی و محمود احمدینژاد به اتحاد میان هاشمی و اصلاحطلبان یا جدایی کامل هاشمی از اصولگرایان منجر شود. چون اصلاحطلبان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تقریباً تا کنون همکاری خاطره انگیزی با یکدیگر نداشتهاند و معلوم نیست که هاشمی رفسنجانی برخوردهای تند و تیز اصلاحطلبان را فراموش کرده باشد.
نکته دیگر اینکه، اصلاحطلبان گرچه بارها بر اتحاد میان خود و هاشمی رفسنجانی و حضور موثرتر در انتخابات آتی تاکید کرده اند اما مشخص نمیکنند که آیا این رویکرد جدید به معنای پشیمانی جریان دوم خرداد از گذشته روابط خود با رئیس مجمع تشیخص مصلحت نظام است یا فعلاً اینگونه اقتضا می کند؟
به عبارت دیگر، هوداران اصلاحات باید بدانند که کدام رفتار سیاسی اصلاحطلبان به مصلحت یا صحت رفتار سیاسی نزدیکتر است؟ آیا اصلاح طلبان در دوران اقبال عمومی مردم به جریان دوم خرداد در انتقادات خود از هاشمی صادق بودند یا در شرایط کنونی به یکباره او را به عنوان نماد اعتدال سیاسی قلمداد میکنند؟
در شرایط سیاسی کنونی اصلاحطلبان باید مشخص کنند که خود تغییر جهت سیاسی دادهاند یا هاشمی رفسنجانی منش سیاسی خود را تغییر داده است.
از طرفی دیگر باید به این نکته توجه داشت که در شرایط فعلی اگر چه دوم خردادی ها شعار حمایت از هاشمی را سر میدهند اما جای این پرسش اساسی وجود دارد که آیا در صورت رفع نگرانی آنان از اقبال عمومی نسبت به دولت فعلی و حامیان او، اصلاح طلبان کماکان حمایت از هاشمی را در دستور کار خود قرار میدهند یا بواسطه رسیدن به مراد سیاسی خود، رفتار دیگری را با رئیس مجمع تشخیص مصلحت در پیش خواهند گرفت.
از سوی دیگر رابطه هاشمی رفسنجانی با اصولگرایان همچنان برقرار است. وی کماکان عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز است و با اضلاعی از جبهه اصولگرایان سوابق عاطفی و فکری قابل توجهی دارد.این بخش از اصولگرایان وی را همچنان از خود می دانند و مطمئن هستند هاشمی که آنها می شناسند هیچگاه نمی تواند با این طیف از جبهه دوم خرداد که امروز به دنبال باز سازی ویرانه های رابطه خود با هاشمی هستند کنار بیاید.