تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۳۸۷ - ۰۸:۱۱  ، 
کد خبر : ۶۹۱۴۹
مهندسی فرهنگی:

ضرورت تجزیه و تحلیل (SWOT) در برنامه‌ریزی استراتژیک فرهنگی ایران

اشاره: آن‌چه که در پی می‌آید بخشی از پژوهشی است که با عنوان «فرهنگ و مدیریت، سازمان‌های فرهنگی» توسط دکتر سید رضا صالحی امیری و دکتر اسماعیل کاوسی در معاونت پژوهش‌های فرهنگی و اجتماعی پژوهشکده‌ی تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام گرفته است. سرویس مسائل راهبردی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، به دنبال بررسی موضوع سیاست‌گذاری، برنامه ریزی و مهندسی فرهنگی، متن کامل این مقاله را به حضور خوانندگان گرامی تقدیم می‌کند. چکیده: از آن‌جا که امروزه یکی از دغدغه‌های زمامداران در هر کشوری موضوع برنامه‌ریزی امور فرهنگی آن کشور می‌باشد و با عنایت به این مطلب که انقلاب اسلامی، انقلابی کاملا فرهنگی بوده است؛ اهمیت فرهنگ در نظام برنامه‌ریزی در سطح کلان کشور دوچندان می‌باشد. در این مقاله ضمن معرفی حوزه‌ی فرهنگ، به ضرورت برنامه‌ریزی استراتژیک در آن پرداخته و تاکید می‌گردد که همانند سازمان‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، در بخش فرهنگی نیز باید به برنامه‌ریزی استراتژیک توجه خاصی مبذول داشت. در ادامه‌ی مقاله، با توجه به دو دیدگاه موجود در خصوص امکان یا عدم امکان برنامه‌ریزی در حوزه‌ی فرهنگ، ضمن تاکید بر دیدگاه اول، به نظر اسلام در این خصوص نیز اشاره می‌شود. سپس گام‌های برنامه‌ریزی استراتژیک معرفی و با توجه به تجزیه و تحلیل SWOT ضمن ارائه‌ی تعاریفی از محیط داخلی و خارجی، تهدیدات و فرصت‌ها و نقاط قوت و ضعف برنامه‌ریزی فرهنگی در ایران برشمرده می‌شود تا شاید بتواند به طراحی برنامه‌ریزی فرهنگی استراتژیک مدیران در آینده کمک کند. مقدمه: در گذشته هنگامی که از فرهنگ و برنامه‌ریزی فرهنگی صحبت می‌شد، در اذهان، تصویری از کتابخانه، موزه، تئاتر، سینما، کنسرت، مطبوعات، هنر، آثار باستانی، زبان، آداب و رسوم و نظایر آن مجسم می‌گردید. در سطوح بالاتر، از تعداد کادرهای فرهنگی همچون تعداد نوابغ کشور، موفقیت اجتماعی هنرمندان، میزان مشارکت مردم در امور فرهنگی، سخن به میان می‌آمد. همراه با کلمه‌ی فرهنگ نیز مجموعه‌ای نسبتا محدود (که معمولا مربوط به اقشار خاصی از جامعه می‌شد.) در اذهان نقش می‌بست و طبیعتا برنامه‌ریزی آن در جهت خدمت و گسترش این مجموعه بود. اما امروزه با توجه به تعاریف جدیدی که در حوزه‌ی فرهنگ ارائه می‌شود و نقش موثری که فرهنگ بر سایر عوامل می‌گذارد، چشم‌انداز جدیدی به تصویر کشیده می‌شود و متعاقبا برنامه‌ریزی آن هم در ارتباط با سایر بخش‌ها و کل کشور، شکل دیگری به خود می‌گیرد. اگر این سخن امام خمینی(ره) را بپذیریم که «راه اصلاح یک مملکت فرهنگ آن مملکت است» هم‌چنین به این باور برسیم که «فرهنگ به ما وسیله‌ای می‌دهد تا به کمک آن جای خود را در جهان بیابیم»؛ «فرهنگ فرصتی فراهم می‌آورد تا انسان هویت و توانایی خود را برای آفرینندگی و بیان بازیابد» و اگر ایمان بیاوریم که فرهنگ وجدان تمامی کوشش‌ها و اقدامات ماست، در این صورت آیا می‌توان با ساختن چند کتابخانه، موزه، سینما و ... هدف را محقق و وظیفه‌ی خطیر برنامه‌ریزی فرهنگی را انجام یافته تلقی کنیم؟ در حالی که چالش‌های فراوان ارزشی، هنجاری، نسلی و ... در جامعه‌ی ما وجود دارد و همه چیز را تحت تاثیر قرار می‌دهد. منظور این نیست که ساختن کتابخانه، موزه و نظایر آن نباید جزو کارهای فرهنگی به حساب آید بلکه از آن‌جاکه عوامل موثر در شکل‌گیری فرهنگ جامعه متعدد هستند، نمی‌توان بر تاثیر این‌گونه عوامل تاکید زیاد نمود. به طور کلی با توجه به این‌که روش برنامه‌ریزی در بخش فرهنگ، مانند روش برنامه‌ریزی سایر بخش‌ها، از دو مرحله‌ی نظری و عملی می‌گذرد و معمولا بین بخش‌های نظری و عملی شکاف وجود دارد، هم‌چنین به دلیل گستردگی دامنه‌ی فرهنگ، عدم امکان دسترسی به همه‌ی ابزارهای برنامه‌ریزی و پیچیدگی برنامه‌ریزی در مسائل فرهنگی، این شکاف در بخش فرهنگ بیشتر است (احمدی، 5:1370). بنابراین این سوال پیش می‌آید که آیا بدون ملاحظه‌ی محیط درونی و بیرونی کشور می‌توان به امر برنامه‌ریزی فرهنگی پرداخت؟ با توجه به موارد مطروحه در این نوشتار، سعی می‌گردد به برنامه‌ریزی استراتژیک فرهنگی در سطح کلان پرداخته شود و به نقاط قوت و ضعف و فرصت‌ها و محدودیت‌های آن در شرایط کنونی اشاره شود.

1- اهمیت مدیریت و برنامه‌ریزی استراتژیک فرهنگی
مدیریت استراتژیک بر نقش مدیران جدید، حفظ و بقای پویایی حتی پس از استقرار و ثبات سازمان تاکید می‌ورزد؛ زیرا مهم‌ترین چالش فراروی مدیران امروزی را سرعت تغییرات محیطی در سازمان‌ها می‌داند. عواملی چون ماهیت اجتماعی، تکنولوژیکی، اقتصادی و سیاسی که بر موفقیت یا شکست سازمان اثر می‌گذارد، از جمله مواردی هستند که در این مقوله می‌گنجد. هم‌چنین مواردی چون رقابت سایر شرکت‌ها، عدم اطمینان از مواد اولیه، نوسان قیمت‌ها، قوانین و مقررات دولتی، بلایای طبیعی و سرعت تغییرات به این معناست که سازمان‌ها همزمان با اجرای عملیات، ناگزیر از برنامه‌ریزی، ابتکار، خلاقیت و هدایت هستند. یک قاعده‌ی کلی می‌گوید: «مدیریت نگریستن به آینده است و گویای اهمیت برنامه‌ریزی در جهان». اساسا محیط سازمان‌های دولتی و خصوصی در سال‌های اخیر، نه تنها به شکلی فزاینده متلاطم و دگرگون گشته، بلکه پیوستگی متقابل میان محیط و سازمان نیز بیشتر شده است. این تلاطم و پیوستگی متقابل نیازمند واکنشی سه وجهی از سوی سازمان‌هاست:
- نخست، این سازمان‌ها باید به شکلی استراتژیک تفکر کنند.
- دوم، آن‌ها باید یافته‌ها و ادراکات خود را برای سازگاری با محیط‌های تغییر یافته به استراتژی‌های کارساز مبدل نمایند.
- سوم، برای تطبیق و اجرای استراتژی‌ها، آن‌ها باید با تعقل و تفکر، بستر مناسب را برای بنگاه‌ها فراهم سازند (شرکت داده‌پردازی ایران، 1385).

امروزه از دانش مدیریت استراتژیک عمدتا سازمان‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی بهره‌گیری می‌کنند و سابقه و میزان استفاده از این نوع مدیریت در بخش فرهنگی، به‌ویژه در کشورهای توسعه‌نیافته، بسیار اندک و ناچیز است. کشور ایران پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، که حقیقتا یک انقلاب عظیم فرهنگی بود، صرف‌نظر از موفقیت‌های چشمگیر در حوزه‌ی فرهنگ، همواره با بحران‌های متعددی روبه‌رو بوده است. این چالش‌ها را باید عمدتا ناشی از ورود الگوهای فرهنگی غربی و فقدان یک نظام مدیریت کارآمد و برنامه‌ریزی جامع و هدفمند دانست. به طور کلی که باید اذعان کرد که فقدان یک مدیریت و رهبری کارآمد، زمینه‌ی بهره‌مندی انقلاب اسلامی از فرصت‌های طلایی در حوزه‌های فرهنگی را به شدت کاهش داده و هم‌اکنون ما را در قبال بسیاری از معضلات فرهنگی منفعل ساخته است. نخبگان فکری کشور به روشنی می‌دانند که بی‌توجهی به توسعه‌ی فرهنگی، کشور را از دستیابی به موفقیت‌های مطلوب اقتصادی بی‌نصیب خواهد ساخت؛ لذا در پاسخ به این پرسش که در توسعه‌ی پایدار کدام‌یک از دو حوزه‌ی اقتصاد و فرهنگ مقدم است؟ فرهنگ را مهم‌تر تلقی می‌کنند. در مقدمه قانون اساسی با صراحت از «اقتصاد به عنوان وسیله و نه هدف» یاد شده است؛ تا جایی که هدف از حکومت اسلامی را «رشد دادن انسان در جهت حرکت به سوی نظام الهی و ایجاد زمینه‌ی بروز و شکوفایی استعدادها به منظور تجلی ابعاد خداگونه انسان» می‌داند (مجموعه قوانین با آخرین اصلاحات، 1384: 16-15). بدون بسترسازی و نهادینه کردن فرهنگ توسعه ایجاد توسعه عملا ناممکن خواهد بود. در ابتدا پرسش اصلی این است که چرا باید از مدیریت استراتژیک در حوزه‌ی فرهنگ استفاده شود؟ به نظر می‌رسد پاسخ روشن است. با توجه به تحولات گسترده در عرصه‌های داخلی و بین‌المللی و تخصصی شدن همه‌ی حوزه‌های علوم اجتماعی، روشن است که مدیریت سنتی و اتخاذ تدابیر غیرعلمی در سازمان‌های فرهنگی، دیگر قادر به حل مشکلات نخواهد بود و استمرار غفلت نسبت به برخی مشکلات و مسائل فرهنگی، پیامدهای غیرقابل جبرانی را در پی خواهد داشت. لذا وضعیت فرهنگی حاضر و گمانه‌زنی‌های کارشناسان درباره‌ی آینده، به‌ویژه با توجه به روند مخاطره‌آمیز جهانی شدن در قبال فرهنگ دینی و ملی، ایجاب می‌کند که مجموعه دستگاه‌های فرهنگی نظام، تحت یک رهبری واحد، به شکل جدیدی تفکر و اقدام نمایند. در این شکل جدید، مدیریت استراتژیک به مفهوم تلاش‌های سازمان‌یافته برای اتخاذ تصمیمات و اقدامات شایسته، از بهترین گزینه‌های پیش رو به شمار می‌رود. تردیدی نیست که بهره‌گیری صحیح از دانش و فن مدیریت استراتژیک می‌تواند علاوه بر ایجاد امکان پیشگیری، موفقیت ما را در قبال تهدیدات بالقوه و بالفعل و چالش‌ها حاضر و آینده از انفعال خارج نموده و به حالت فعال و نوآور تبدیل سازد (دانشنامه رشد، 1385: 14).
2- امکان یا عدم امکان برنامه‌ریزی در امور فرهنگی
با توجه به آخرین تعاریف فرهنگ، اگر وجه قالب فرهنگ را مقوله‌ای کیفی به شمار آوریم که چنین هم هست، در این صورت این پرسش مطرح می‌شود که آیا کیفیت‌ها قابل برنامه‌ریزی هستند یا نه؟ در مورد برنامه‌ریزی فرهنگی، صاحب‌نظران و دست‌اندرکاران امور فرهنگی به دو گروه تقسیم شده‌اند:
1- گروه اول معتقدند که در مورد فرهنگ، به دلیل کیفی بودن آن نمی‌توان برنامه‌ریزی کرد؛ زیرا برنامه‌ریزی مستلزم پرداختن به کمیت‌هاست و کاربرد روش‌های کمی در این امر، اساسا معنی فرهنگ را خدشه‌دار می‌کند.
2- گروه دوم برخلاف گروه اول، برنامه‌ریزی را در مورد فرهنگ عملی می‌دانند. از چهره‌های شاخص این گروه، لرد کلوین است. او می‌گوید: «هرچه قابل درک باشد، قابل اندازه‌گیری نیز هست. آن‌هایی که می‌گویند فرهنگ قابل اندازه‌گیری نیست، در واقع این انتقاد بر آن‌ها وارد است که قادر به درک درستی از فرهنگ نیستند» (منصوری، 1363: 9). بنابراین می‌توان چنین نتیجه گرفت که حرکت‌های برنامه‌ریزی فرهنگی در جهان، در راستای این فکر صورت می‌گیرد.
دین مبین اسلام هم که الهام‌بخش همه‌ی شئون زندگی ماست، عملا از مروجین اندیشه‌ی اخیر محسوب می‌شود؛ زیرا اگر به فلسفه‌ی بعثت انبیا و نزول کتب آسمانی دقت کنیم، درمی‌یابیم که هدف اصلی از بعثت انبیا، رشد و تعالی انسان‌ها و بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی آن‌هاست. این حقیقت را می‌توان از مجموع احکام و دستورات اسلام و از مضمون آیات قرآن کریم استنباط کرد. چنان‌چه در قرآن، کتاب آسمانی مسلمین آمده است: «خدا بر مؤمنان منت گذارد، آن‌گاه که رسولی از خودشان برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان فراخواند و پاکیزه‌شان گرداند و کتاب و حکمت را تعلیم‌شان دهد که قبلا در گمراهی آشکار بودند» (قرآن مجید، سوره آل عمران: آیه 164). البته باید توجه داشت که فرهنگ با کیفیت زندگی در قاموس اسلام، مفهوم و معنای ویژه‌ای دارد که باید مورد مداقه قرار گرفته و نحوه‌ی برنامه‌ریزی آن مشخص شود. ناگفته نماند که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که بر اساس احکام و دستورات اسلام تدوین گردیده، (در اصل چهل و سوم) به لزوم برنامه‌ریزی فرهنگی (به طور صریح) و در بسیاری از اصول دیگر (مانند اصل دوم، سوم و چهارم) تصریحا یا تلویحا به فرهنگ و برنامه‌ریزی فرهنگی اشاره شده است (احمدی، 1370: 9). در اصل سوم اولین وظیفه‌ی دولت جمهوری اسلامی «ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی بر اساس ایمان، تقوی و مبارزه با کلیه‌ی مظاهر فساد و تباهی» و وظیفه‌ی دوازدهم دولت «پی‌ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه برطبق ضوابط» ذکر شده است (مجموعه قوانین با آخرین اصلاحات، 1384: 22).
3- مدیریت و برنامه‌ریزی استراتژیک
مدیریت استراتژیک عبارت است از «هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات بین وظیفه‌ای که سازمان را در رسیدن به اهدافش توانمند می‌سازد» (دیوید: 1384: 19). مدیریت استراتژیک با برنامه‌ریزی استراتژیک هم‌خانواده است و دارای سه جزء اصلی می‌باشد:
1- تدوین استراتژی؛
2- اجرای استراتژی؛
3- ارزیابی استراتژی. مدیریت استراتژی تمامی ابعاد سازمان را در تدوین و اجرای اهداف استراتژیک و استراتژی‌ها در بر می‌گیرد.
گام‌های کلی برنامه‌ریزی استراتژیک را می‌توان به اجمال این‌گونه برشمرد:
1-3- تعیین ماموریت، دیدمان (چشم‌انداز) و اهداف
در مدیریت استراتژیک فرهنگی سه نکته حائز اهمیت و دخیل در تصمیمات وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:
1- محیط داخلی (اعم از محیط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و فرهنگی)
2- محیط جهانی که به طور مستقیم یا مجازی بر روی کلیه‌ی تصمیمات استراتژیک اثر می‌گذارد.
3- تکنولوژی (خصوصا تکنولوژی ارتباطات رسانه‌ای).
«مدیریت استراتژیک فرهنگی عبارت است از نگرش کل‌نگر به کلیه‌ی عوامل و پدیده‌های دخیل و موثر در نظام فرهنگی» به نحوی که محصول اجرای مدیریت استراتژیک «نگاه انسجامی و سازوارگی» در عرصه‌ی مدیریت، نهادها و کادرهای فرهنگی می‌باشد.
1-1-3- ماموریت فرهنگی در جمهوری اسلامی (چشم‌انداز فرهنگی)
1- ماموریت فرهنگی در ج.ا.ا عبارت است از چشم‌انداز «رهبری نظام فرهنگی در سطح ملی با آگاهی از محیط داخلی و بین‌المللی، توانمندی‌ها، ظرفیت‌ها، قوانین و ارزش‌ها و هنجارهای درونی که نسبت به راهبری منابع سیستم تلاش می‌کنند» این ماموریت:
الف) چیستی سازمان یا نظام فرهنگی را تبیین می‌کند.
ب) بیان کننده‌ی آرزوها و آرمان‌های نظام فرهنگی است.
ج) امکان رشد و خلاقیت در اجزای سیستم و ساختار نهادها و کادرهای فرهنگی را ایجاد می‌کند.
د) با نگرش دقیق بر چالش‌ها و تهدیدات فرهنگی، ما را در حل آن‌ها یاری می‌رساند.
هـ) از نظر جهت‌گیری و درک شرایط پویا می‌باشد.
به تعبیر پیتر دراکر «ماموریتی که به قدر کافی الهام‌بخش اندیشه نیست، تنها دلیل ناکامی سازمان یا نهاد می‌باشد».
2- «ماموریت» مقصود و ارزش‌های اصلی سازمان (و حوزه‌ی عملکرد آن) را مشخص می‌نماید. در واقع عبارتی است که دلیل وجودی سازمان (یا فلسفه‌ی وجودی آن) را بیان می‌دارد.
3- «دیدمان استراتژیک» فرای بیانیه ماموریت سازمان بوده و چشم‌اندازی را مشخص می‌کند که سازمان بدان‌جا می‌رود و به آن تبدیل می‌شود.
2-3- تحلیل فرصت‌ها و تهدیدهای خارجی
توفیق مدیریت استراتژیک در گرو ارزیابی صحیح و همه‌جانبه‌ی محیط سازمان است. شایان ذکر است «ذی‌نفعان»، افراد و گروه‌هایی هستند که از حصول ماموریت، اهداف و استراتژی‌های سازمان، تاثیر و تاثر می‌پذیرند. ذی‌نفعان عبارتند از: خریداران، تامین کنندگان، رقبا، سازمان‌های دولتی و قانون‌گذار، اتحادیه‌ها و گروه‌های کارگری (یا کارمندی)، جامعه مالی، مالکین و سهامداران و انجمن‌های بازرگانی و تجاری. به تعبیر جرج سلک، «اگر سرعت عملتان بیشتر از رقیب نیست، در وضعیت شکننده‌ای قرار دارید و اگر سرعت عملتان کمتر از رقیب است به آخر خط رسیده‌اید» (دیوید، 1384: 42). محیط بیرونی عبارت است از شناسایی متغیرهای اصلی در سه سطح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی که نظام نهاد و ساختار فرهنگی باید در برابر آن‌ها واکنش عملی نشان دهد.
1-2-3- عوامل اصلی دخیل در محیط بیرونی مدیریت استراتژیک فرهنگی
1-
تحولات هنجاری و ارزشی در سطح نیروهای اجتماعی
2- تحولات سیاسی در سطح نظام سیاسی و بین‌المللی شامل توانمندی‌ها، متغیرها و ... دخیل در نظام فرهنگی (آیا سیاست بر فرهنگ غلبه دارد یا بالعکس. احاطه سیاست بر فرهنگ محصول جهان سوم است).
3- تحولات اقتصادی در سطح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی (رابطه فقر، عدالت و توسعه با فرهنگ).
4- تحولات تکنولوژیک. خصوصا تکنولوژی ارتباطات و تاثیر آن در مدیریت استراتژیک فرهنگی (افزایش سطح آگاهی جامعه، دسترسی به کلیه‌ی فرآورده‌های فرهنگی جهان و ...).
5- نظام قانون‌گذاری.
6- نگرش دولت به عرصه‌ی فرهنگ (اولویت سرمایه‌گذاری فرهنگی، هم به عنوان استراتژی و هم به‌عنوان برنامه عمل یا بالعکس اولویت اقتصادی و ...).
7- تحولات جهانی فرهنگ ناشی از جهانی شدن یا جهانی‌سازی «شناخت دقیق رویکردهای ادغام فرهنگ جهانی یا تنوع فرهنگ جهانی».
8- تغییرات جمعیتی و تاثیر آن بر نظام فرهنگی شامل تحولات نسلی، شکاف نسلی، شکاف ارزشی، شکاف هنجاری، شکاف جنسیتی زن و مرد و ...
2-2-3- عوامل فرعی دخیل در برنامه‌ریزی استراتژیک فرهنگی
1-
نرخ امید به آینده
2- مسوولیت‌پذیری اجتماعی
3- نرخ سرمایه اجتماعی
4- ارزش‌ها و فضیلت‌های اخلاقی
5- نرخ مهاجرت مغزها و نخبگان
6- میزان انسجام فرهنگی
7- میزان تهاجم‌پذیری فرهنگی (انفعال و وادادگی فرهنگی)
8- نرخ ناهنجاری‌های فرهنگی و اجتماعی (20 ناهنجاری دهه سوم شناسایی شده است).
3-3- تحلیل نقاط قوت و ضعف داخلی
همزمان با تحلیل محیط بیرونی سازمان، باید نقاط قوت و ضعف حوزه‌های کاری عمده داخل سازمان نیز مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرند. در این راستا باید منابع (و میزان آن‌ها) و شایستگی‌های محوری سازمان مشخص گردند تا بتوان آن‌ها را با دیگران مقایسه کرد.
1-3-3- منابع و شایستگی‌های محوری
الف-
منابع، ورودی تولید سازمان هستند که می‌توان از طریق ذخیره‌سازی (و تجمع آن‌ها) در یک دوره‌ی زمانی، عملکرد شرکت را بهبود بخشید.
ب – شایستگی‌های محوری، به چیزهایی اطلاق می‌شود که یک شرکت قادر به انجام آن به طور ویژه نسبت به دیگر رقبایش است.
2-3-3- ترازیابی
ترازیابی، فرآیندی است که کارکردها و مهارت‌های اصلی یک شرکت با سایر شرکت‌ها (یا مجموعه‌ای از شرکت‌ها) را مقایسه می‌کند تا مشخص شود چه‌قدر می‌تواند «خوب» عمل کند (میرزا امینی، برنامه‌ریزی و مدیریت استراتژیک، 1385).
4- تجزیه و تحلیل SWOT در برنامه‌ریزی استراتژیک فرهنگی در ایران
SWOT مرکب از واژه‌های قوت‌ها و ضعف‌های (Strengths and weaknesses) داخلی کسب و کار و فرصت‌ها و تهدیدات (Opportunities and Threats) محیط آن است. تجزیه و تحلیل SWOT شناخت نظام‌یافته این عوامل و انتخاب استراتژی است که بهترین ترکیب میان آن‌ها را ایجاد می‌کند. منطق این تجزیه و تحلیل به حداکثر رساندن فرصت‌ها و قوت‌ها در یک استراتژی اثربخش و به حداقل رساندن ضعف‌ها و تهدیدات آن است. این فرض ساده اگر به درستی اجرا شود، تاثیرات عمده‌ای بر انتخاب و طراحی استراتژی اثربخش خواهد داشت (پیرس، رابینسون، 1376: 307).
1-4- بررسی محیط خارجی
اصولا تعریف و ترسیم قلمرو محیط خارجی یک سازمان به اهداف و وظایف آن وابسته است. برای اغلب موسسات فرهنگی شناخت به روز و عمیق مخاطبان یا به تعبیری، مخاطب‌شناسی که در بردارنده‌ی درک مختصات، نیازها و انتظارات آنان (مخاطبان) باشد، حائز اولویت است. نباید فراموش کرد که در یک عملیات استراتژیک، جهت‌دهی به نیازهای مخاطبان نیز منوط به شناخت دقیق آن‌ها خواهد بود. لذا علاوه بر روان‌شناسی مخاطب، جامعه‌شناسی مخاطب نیز در یک بررسی کارآمد ضروری به نظر می‌رسد. این‌که مخاطب در چه جامعه و با چه مختصات و پیشینه‌ای زندگی می‌کند، نباید از دستور بررسی خارج شود. تحقیقا یکی از مشکلات مزمن اغلب موسسات فرهنگی در ایران عدم توجه به مخاطب‌شناسی روزآمد و مواجهه نهایی با این مقوله می‌باشد (دانشنامه رشد، 1385).
1-1-4- فرصت‌های برنامه‌ریزی فرهنگی در ایران
فرصت، یک موقعیت مطلوب در محیط سازمان و نهاد است. روندهای کلیدی یکی از منابع فرصت تلقی می‌شوند. شناخت یک بخش از بازار که پیش از این فراموش شده بود، تغییر در وضعیت رقابت یا قانون، تغییرات فن‌شناختی و بهبود روابط با خریداران یا تامین کنندگان می‌تواند برای موسسه فرصت تلقی شود (پیرس، رابینسون، همان: 307). فرصت‌های برنامه‌ریزی فرهنگی در ایران امروز عبارتند از:
1- وجود اشتراک نظری و عملی فرهنگ اسلامی در تولید هنجارهای فرهنگی در گستره‌ی مناطق اسلامی.
2- امکان تولید روابط فرهنگی قومی و همزیست‌گونه رسانه‌ای با کشورهای اسلامی از مالزی تا آفریقا و مصر.
3- همکاری مشترک رسانه‌ای و توزیع محصولات جدید نرم‌افزاری و رسانه‌ای و ماهواره‌ای در کشورهای اسلامی.
4- استفاده از دیرینگی حضور زبان پارسی و تاریخ ملی کشورمان در دانشگاه‌های دنیا به منظور صیانت از مرزهای ملی و فرهنگی.
2-1-4- تهدیدات برنامه‌ریزی فرهنگی در ایران
تهدید، یک موقعیت نامطلوب عمده در محیط موسسه است. تهدید، یک مانع یا محدودیت کلیدی در موقعیت جاری یا آینده است. ورود یک کامپیوتر جدید، رشد کند بازار، افزایش قدرت چانه‌زنی خریداران یا تامین کنندگان کلیدی، تغییرات عمده فن‌شناختی و تغییر مقررات و قوانین همگی می‌تواند تهدیدات عمده‌ای برای موفقیت آینده موسسه باشند (پیرس، رابینسون، همان منبع: 307). تهدیدات برنامه‌ریزی فرهنگی در ایران عبارتند از:
1- اشباع بازار مصرف فرهنگی جامعه با کالاهای جذاب غیرخودی (فرهنگ غیر).
2- تلاش منسجم در سمت‌دهی نیازها و دسته‌بندی مخاطبان فرهنگی داخل توسط برنامه‌های فرهنگی بیگانه.
3- تبلیغات ضد هنجاری حاکم در امواج رسانه‌ای و کالاهای فرهنگی مصرفی و انتقالی بیگانه به کشور.
4- تلاش در نهادینه کردن بخشی از الگوهای رفتاری و فرهنگی در نسل نو.
5- افزایش قدرت رسانه‌ای بیگانه و برتری بخشیدن در دسترسی، کیفیت و تنوع‌پسندی برای مخاطبان در داخل.
6- نمایش آستانه تحمل فرهنگی خود و توزیع و شیوع آن در کشور.
7- جایگزینی آرمان‌ها و ارزش‌های گسست‌ناپذیر فرهنگی بین نسلی (پس از تبلیغ و نهادینه‌سازی هنجاری).
8- برگزیدن استراتژی تبلیغ ملیت بدون مذهب و شعار جدایی دین از حکومت به جای شعار دین از سیاست.
9- ممانعت از تبلیغ حوزه‌های پویایی و نشاط ملی در رسانه‌های کشور توسط غیرخودی.
10- فراهم‌سازی شرایط و فضای حضور و بروز موضوعات چالش‌زا و تنش‌برانگیز در خرده فرهنگ‌ها و قومیت‌ها.
2-4- بررسی محیط درونی
بررسی محیط درونی عبارت است از بررسی نقاط قوت و ضعف سازمان و تدوین اهداف بلندمدت و استراتژی‌هایی که از نقاط قوت درونی حداکثر بهره‌مندی را داشته‌اند و بر نقاط ضعف فائق آمده‌اند. به طور کلی تلفیق استراتژی و فرهنگ مهم‌ترین رسالت مدیران استراتژیک فرهنگی در نظام فرهنگی می‌باشد.
1-2-4- عوامل دخیل در محیط درونی
فرهنگ سازمانی، الگوی رفتاری است که توسط سازمان ایجاد می‌شود، چرا که سازمان می‌آموزد چگونه با مسائل مربوط به تطابق بیرونی و انسجام درونی برخورد نماید. این الگو ارزشمند تلقی شده و به اعضای جدید سازمان آموخته می‌شود.
فرآورده‌های فرهنگ عبارتند از:
ارزش‌ها، باورها، آداب و رسوم، تشریفات، اسطوره‌ها، داستان‌ها، افسانه‌ها، حماسه‌ها، زبان‌ها، نمادها و قهرمان‌ها.
در مدیریت استراتژیک فرهنگی، فرهنگ سازمانی می‌تواند:
1- در برابر تغییرات مقاومت کند (تحول فرهنگی در سطح نظام فرهنگی نیازمند تحول در (1) استراتژی‌های فرهنگی؛ (2) نخبگان فرهنگی؛ و (3) نهادها و ساختارهای فرهنگی می‌باشد).
2- مانع مدیریت استراتژیک باشد.
5- نقاط قوت برنامه‌ریزی فرهنگی در ایران
قوت، منبع مهارت دیگری است نسبت به رقبا و نیازهای بازارهایی که موسسه در آن‌ها کار می‌کند یا خواهد کرد. قوت یک شایستگی متمایز است که مزیت مقایسه‌ای موسسه در بازار می‌شود. منابع مالی، تصویر ذهنی، رهبری بازار و روابط با خریداران و تامین کنندگان نمونه‌هایی از این دست است (پیرس، رابینسون، همان: 308).
نقاط قوت برنامه‌ریزی فرهنگی در ایران عبارتند از:
1- قابلیت‌های فرهنگ شیعی و ایرانی در رویکردهای ارزشی و تاریخی کشور.
2- قابلیت‌های بازتولید هویت فرهنگی، تعصب خانوادگی و ... در کشور.
3- اغلبیت و فراوانی چهره‌های فرهنگی در میان نخبگان سیاسی.
4- امکان بهره‌مندی از رسانه‌های مکتوب و غیرمکتوب در جهت جذب مخاطبان و اطلاع‌رسانی فرهنگی با ابزارهای مدرن.
5- امکان استفاده از حضور فعال و ایفای نقش نظارتی و کنترل مردم.
6- قابلیت ترغیب‌سازی و مشارکت‌جویی فرهنگی از طریق رسانه‌ها، حوادث و تبلیغ مثبت چشم‌اندازها و چالش‌ها.
7- حضور قابل توجه رسانه‌ی صدا و سیما در قریب به اتفاق اسکان جمعیتی (بالاتر از 80 درصد).
8- قدرت هدایت افکار عمومی از طریق رسانه‌ها و فرهنگ‌سازی در شرایط بحرانی.
9- افزایش سطح تحصیلات و دانایی و آگاهی ملی در حوزه‌ی درک واقعی از منابع ملی و ارزشی.
10- وجود نهادها و سازمان‌هایی که قابلیت ذاتی تولید محصولات فرهنگی نو و جدید را دارا می‌باشند.
11- تراکم قابلیت‌های اشتراک‌ساز مذهبی، قومی، نژادی و گویشی در چند افق جغرافیایی و ملی.
12- سابقه‌ی دوستی و همزیستی دیرینه اقوام و ادیان ایرانی در قالب مرزهای ملی.
6- نقاط ضعف برنامه‌ریزی فرهنگی در ایران
ضعف یک محدودیت یا کمبود در منابع، مهارت‌ها و توانایی‌هایی است که مانع عملکرد اثربخش می‌شود. این ضعف ممکن است در تجهیزات، منابع مالی، توانایی‌های مدیریتی، مهارت‌های بازاریابی و تصویر ذهنی نمود پیدا می‌کند (پیرس، رابینسون، 1376: 307).
1- کاهش تعلق به هویت دینی – ملی.
2- تبدیل شدن فرهنگ‌سازان به سیاست‌بازان.
3- فقدان تعامل پویا میان نظام برنامه‌ریزی و نیازهای فرهنگی.
4- ضعف یکپارچگی و انسجام مشترک در پی‌گیری چشم‌انداز و رسالت فرهنگی کشور.
5- وجود مراجع متعدد و ناهماهنگ در سیاست‌گذاری فرهنگی.
6- عدم توجه به فرهنگی کردن رویکرد دینی مردم‌سالاری در قبال الگوی غربی دموکراسی فرهنگی.
7- غلظت توجه دولت به ماهیت فرهنگ و رهاسازی روش‌های تحقیق.
8- ضعف تعامل نظام برنامه‌ریزی استراتژی فرهنگی با برنامه‌های کلان کشور.
9- بی‌توجهی به اصل نشاط و پویایی در نهادینه‌سازی فرهنگی.
10- پرهزینه‌سازی فعالیت فرهنگی در قبال فعالیت‌های اجتماعی.
11- افت شدید اعتبار گروه‌های مرجع فرهنگی و ارزشی در کشور.
12- عدم توانایی هنجارها و ابزارهای فرهنگی در مقابله با هجوم فرهنگ بیگانه.
13- مصرف‌گرایی مفرط فرهنگ غیرخودی.
14- ضعف دستگاه‌های فرهنگی در شبیه‌سازی نیازهای هنجاری معاصر.
15- ظهور اپوزیسیون‌های جدید با گفتمان‌های فرهنگی. |
16- ترویج الگوهای غیر و سرگشتگی در نهادهای بنیادین فرهنگی از خانواده تا آموزش و پرورش.
17- شیوع لمپنیسم فرهنگی در رسانه‌های جمعی و غالب (سینما، اینترنت، ماهواره و ...).
18- فقدان توانایی در معرفی و تبلیغ الگوهای مناسب و شایسته فرهنگی برای نسل نو.
19- ضعف مبانی فعالیت و تشکل در نهادهای فرهنگی جدید.
20- عدم انطباق تقاضاهای فرهنگی با امکانات و تمهیدات فرهنگی.
21- عدم شفافیت اهداف در برنامه‌ها و سیاست‌های کلان فرهنگی.
22- فقدان تعریف منطقی، اصولی و قابل اجماع از خطوط قرمز فرهنگی.
23- نبود تعریف مشخص از خود و دیگری در فرهنگ سیاسی.
24- متغیر بودن آستانه تحمل فرهنگی نظام و بروز بی‌تفاوتی.
25- ضعف توجه به شیوه‌ها و ابزارهای نوین تبلیغ فرهنگی.
26- بی‌توجهی به ضرورت بررسی امکان اختلاط و یا تفکیک حوزه‌ها در حدود سه جغرافیای الف- فرهنگی اسلامی ب- فرهنگ ملی ج- فرهنگ غربی.
27- عدم آشنایی سیاست‌گذاران با چهره‌های نوین قدرت فرهنگی.
28- ناکارآمد بودن صنعت فرهنگی کشور در انطباق خود با نیازهای فرهنگی از تولید، درک تقاضا و سیکل عرضه.
29- تعارض و ابهام در حوزه‌های فقهی و فرهنگی و دستگاه‌های اجرایی فرهنگی و بروز انقطاع فرهنگی.
از جمله نقاط ضعف برنامه‌ریزی فرهنگی در ایران محسوب می‌شود.
7- راهکارهای عملیاتی جهت سهولت در اجرای برنامه‌های استراتژیک
پرواضح است که موارد ذکر شده درخصوص برنامه‌ریزی استراتژیک فرهنگی که در واقع بخش مهم از مهندسی فرهنگی کشور می‌باشد، منوط به تهیه‌ی مقدمات و ساز و کارهایی می‌باشد که در ادامه به پاره‌ای از آن‌ها اشاره می‌گردد:
1- کلیه سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی باید دارای رابطه‌ی ارگانیک و تعریف شده با هم باشند و مجموعه مولفه‌های محیطی، تغییرات و اثرگذاری آن‌ها مورد مطالعه و توجه جدی قرار گیرد.
2- هریک از فعالیت‌های فرهنگی باید دارای سازمان‌دهی واحد و متولی مشخص و منحصر به فردی باشد و تولیت امور فرهنگی در حوزه‌ی وظیفه‌مندی دولت جنبه‌ِی ستادی دارد و مبتنی بر محدوده‌ی تعریف شده و مشخص حاکمیتی است.
3- هرگونه تداخل وظایف و موازی‌کاری بین سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی به منظور اجتناب از هزینه‌های زائد و بهره‌گیری بهینه از منابع مالی از بین بردند.
4- تقسیم وظایف و تعیین اختیارات سازمان‌های فرهنگی در حوزه‌های فعالیتی‌شان بر اساس توانمندی‌ها و قابلیت‌های سازمانی، حقوقی، مالی و انسانی هریک از آن‌ها باشد.
5- ایجاد سازمان‌های متعدد فرهنگی بر اساس تنوع رسته‌های فعالیتی در صورتی که منجر به تعدد رویه کارکردی و ناسازگاری برنامه‌های تولید باشد، مطلوب نیست.
6- ایجاد تمرکز در اقدامات ستادی جهت سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی کلان، نظارت و تنظیم اقدامات حمایتی و هدایتی در سطوح ملی و استانی و اجتناب از موازی‌کاری، پراکنده‌کاری و تعدد سازمان‌های ستادی و صف در رده‌های واحد فعالیتی لازم می‌باشد.
7- رعایت اصل ارتباط، پیوستگی، همبستگی و تجانس ماموریت، اهداف و راهبردها، متناسب بودن اختیارات با مسوولیت‌ها، رعایت اصل عدم تمرکز در امور اجرایی و سیاست‌گذاری استانی و رعایت تعادل در حجم و اندازه سازمان با ماموریت‌های محوله باید مدنظر قرار گیرد.
8- شفاف‌سازی تعامل دولت با نهادهای فرهنگی مردم در جهت تقویت و کیفیت بخشیدن به فعالیت‌های آن‌ها و نیز شفاف‌سازی تعامل دولت با حوزه‌های علمیه، با فرض حفظ استقلال آن‌ها و گسترش خدمات متقابل باید صورت گیرد (حسینی، کرامتی، 1385: 13).
8- نتیجه‌گیری
با نگاهی دقیق به مفهوم مدیریت استراتژیک می‌توان به ضرورت استفاده از آن پی برد. با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم به کارگیری برنامه‌ای جامع برای مواجهه با این‌گونه مسایل بیشتر از گذشته ملموس می‌شود؛ این برنامه چیزی جز برنامه استراتژیک نیست. مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا، آینده‌نگر، جامع‌نگر و اقتضایی راه حل بسیاری از مسایل سازمان‌های امروزی است. پایه‌های مدیریت استراتژیک بر اساس میزان درکی است که مدیران از شرکت‌های رقیب، بازارها، قیمت‌ها، عرضه‌کنندگان مواد اولیه، توزیع‌کنندگان، دولت‌ها، بستان‌کاران، سهامداران و مشتریان دارند و این عوامل تعیین‌کنندگان موفقیت تجاری در دنیای امروز است. سپس یکی از مهم‌ترین ابزارهایی که سازمان‌ها برای حصول موفقیت در آینده می‌توانند از آن بهره گیرند، «مدیریت استراتژیک» خواهد بود. برنامه‌ریزی استراتژیک را می‌توان تلاشی منظم، زمان‌بندی شده و سازمان‌یافته جهت مبادرت به اجرای عملیات استراتژیک که دربردارنده‌ی نحوه‌ی تحقق استراتژی‌هاست تعریف کرد. در واقع برنامه‌ریزی صحیح به ما امکان می‌دهد با یک ملاحظه‌ی منسجم و جامع‌نگر نسبت به تمامی امکانات مادی و معنوی یک سازمان و بسیج آن‌ها جهت پیشبرد استراتژی‌هایی که ما را به دستیابی به اهداف رهنمون خواهد ساخت، گام برداریم. اصولا برنامه‌ریزی استراتژیک نمی‌تواند بدون اجرای مراحل پیشینی که در مقاله به آن‌ها اشاره شد، تدوین گردد. در حوزه‌ی فرهنگ نیز به اقتضای ماموریت کلان، تدوین برنامه‌های درازمدت کارساز خواهد بود. بنابراین آن‌چه در برنامه‌ریزی استراتژیک فرهنگی در سطح کشور لازم است، داشتن شناخت کافی نسبت به فرصت‌ها، تهدیدات، نقاط قوت و نقاط ضعف می‌باشد که در این مقاله سعی گردیده است به بیشتر این موارد اشاره گردد. البته نباید فراموش کرد که یک تفاوت اساسی میان نظام فرهنگی کشور ما با سایر کشورها وجود دارد که کار سازماندهی فرهنگ را مقوله‌ای سهل و ممتنع می‌نماید و آن این است که در بسیاری از کشورها، فرهنگ (عمومی، تاریخی و دینی) در خدمت موفقیت‌هایی سیاسی و اقتصادی قرار می‌گیرد؛ در حالی که در نظام اسلامی ما همه‌ی سازمان‌ها و توانمندی‌ها در راستای اهداف فرهنگی تعریف می‌شوند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات