علی شیرازی
همه هدف دشمنان اسلام و ملت ایران، از دیر زمان، نفی اسلام ناب محمدی(ص) و ترویج تفکر “سکولار” برای زدن ریشه ارزشها و نفی حاکمیت دین بر جامعه انسانی است.
استعمار غرب با گسترش فراماسونری و به عضویت درآوردن مسؤولان مهم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورهای جهان سوم، در طراحی برنامهریزیهای کلان این کشورها نفوذ کرده و به گونهای عمل میکند که این برنامهریزیها در راستای اهداف سرمایهداران جهانی قرار گیرد.
سکولاریزه کردن به اصطلاح روشنفکران و هماهنگنمودن تفکر آنها با نگاه فراماسونری در ایران نیز در همان راستا قابل ارزیابی است.
دقیقاً به همین علت از قرن 17 به بعد، لژهای “فراماسونری”، محلی برای بحثهای عقیدتی، سیاسی، هنری، ادبی و اجتماعی شد و از سال 1804 این تشکیلات سیاسی وارد ایران گشت (1) تا ایران را اروپایی و غربی کند.
میرزا ملکمخان فراماسونری- که به عنوان پدر روشنفکران امروزی مطرح است- در تعقیب همین نگاه، در سال 1891 در یک سخنرانی در لندن، به صراحت گزاره استفاده ابزاری از دین اسلام را برای ساختن یک تمدن “سکولار” در ایران پیشنهاد داد و گفت که باید شالوده تفکر اروپایی را از دل اسلام بیرون کشید، تا مردم آن را بپذیرند. (2)
این سند نفاق که وجود تذبذب پنهان، در عمل و نظر روشنفکران مرتجع را آشکار میکند، کار را پیچیدهتر ساخت و با نفوذ گسترده فراماسونرها، بهاییها و مهرههای آمریکا و صهیونیست در ارکان حاکمیت قاجار و پهلویها، راه را برای زدن ریشه دین هموار مینمود.
با اوجگیری انقلاب اسلامیایران در سال 1357، دقیقاً برای همین هدف، دولت شریف امامی- که اکثریت آنان از فراماسونرها بودند- قهرمانسازی از روشنفکران ملیگرا را در دستور کار خود قرار میدهد؛ تا مهرههای غربی در ایران، انقلاب را به بیراهه ببرند و نهضت ملت ایران را به انحراف بکشانند.
سفیر وقت آمریکا در آذرماه 1357 به این واقعیت اعتراف میکند و در نامهای به وزارت خارجه ایالات متحده مینویسد: متولیان مطبوعات در ایران موافقت کردهاند، اخبار انقلاب را سانسور کرده و در مقابل از چهرههای مورد نظر آمریکا و ملیگراها قهرمان بسازند( !3)
پرداختن به پیشینه تفکر ملیگراها و تبیین چهره مصدقی که عضو جامع آدمیت بود- جامعهای که پاسدار، ستاینده و انتشاردهنده افکار میرزا ملکمخان بوده(4) و موضع آنها در مشروطیت حذف و طرد روحانیت از صحنه بوده است. (5-) و روشن نمودن چهره بازرگان و بنیصدر و بیان واقعیتهای جبهه ملی و نهضت آزادی، علت تلاش آمریکا و حکومت پهلوی دوم در موضوع قهرمانسازی از ملیگراها را برملا میسازد.
همه اینان مروج تفکر سکولاریسم در ایرانند؛ سکولارهایی که هرگاه منافع ایالات متحده آمریکا ایجاب کند، از کلاه خود، هر نظریهای را بیرون میآورند و آن را توجیه میکنند، تا زیربنای ارزشهای اسلامیرا درهم بریزند و جلوی حکومت ولیفقیه را بگیرند و عدهای را نیز با شعار جدایی دین از سیاست، همراه خود سازند!
این همان هدفی است که از آن به عنوان تئوری بازگشت به دوران گذشته یاد میشود و عدهای با اجرای آن طرح، به دنبال بازیافت قدرت آمریکا در ایران و فروپاشی نظام از درونند.
مقام معظم رهبری در تاریخ 9/12/1379 در دانشگاه صنعتی امیرکبیر فرمودند: “تئوریستها و تبلیغاتچیهای غربی در صددند خط ارتجاع به غرب- خط برگشت به همان تحمیلپذیری غربی- را دوباره برگردانند. البته همان طور که گفتم، تحت عنوان یک تئوری شبه روشنفکرانه.”
مطالعه نگاه سردبیر ماهنامه آفتاب در آذرماه 1380، مطلب را روشنتر میسازد. وی میگوید: “چون مخاطبان ما مسلمان هستند، طبعاً باید با آنها با ترمینولوژی دینی سخن گفت ... به حدی که به نظرم میآید، اگر کسانی باطناً لائیک و غیردینی هستند، باید تا حد فراوانی مثل روشنفکران دینی و با ترمینولوژی روشنفکران دینی سخن بگویند، والا توفیق و کارایی نخواهند داشت.”
دقیقاً همان نگاهی که میرزا ملکمخان آن را ترویج میکرد و اروپا و آمریکا آن را پی میگرفتند و میگیرند تا دین را تضعیف و حاکمیت دینی را تغییر دهند.
شاید در راستای همین نگاه است که طیفی از فعالان جریان سکولار در همایش پویش حامیان خاتمی تأکید میکنند: “ما از خاتمی انتظار زیادی نداریم و اگر ایشان بیاید، برخلاف دفعه قبل ما صبر میکنیم و امیدوار به حداقلها هستیم!!” (6)
حداقلهایی که زیرساخت بازگشت سکولارها به عرصه حاکمیت را فراهم سازد و بنیان حکومت اسلامی را برهم بریزد و دوباره قدرت آمریکا در ایران را زنده کند.
برای همین تمام فراماسونرها داخلی و خارجی، بهاییها، ملیگراها و حتی خود آمریکا و اسرائیل با حمایت از جریان سلطنتطلب، نگاه واحدی را پی میگیرند تا در عرصه جدید، راه نویی برای فروپاشی از درون بیابند.
زمانی این حقیقت روشنتر میشود که هیأتی 9 نفره از سینماگران هالیوود، تحت عنوان ارتقای شغلی اعضای جامعه اصناف سینمای ایران، وارد کشورمان میشوند. افرادی که ساخت 30 فیلم ضدایرانی و ضداسلامی را در دستور کار خود دارند!
وزارت خارجه آمریکا بر روی سایت خود میآورد: “وزارت خارجه برای هنرمندان ایرانی در محصولات آمریکایی موقعیت حضور و فعالیت ایجاد میکند تا بر اساس یک چشمانداز امنیتی بتواند از آنان به عنوان سفیرهای ارزشهای سکولار ایالات متحده بهره گیرد.”
از پشت صحنه این رخدادها، دست آمریکاییها آشکار شد. به یقین باید در جستوجوی دست فراماسونریها و سلطنتطلبها نیز بود.
میرزا فتحعلی آخوندزاده که دارای افکار سکولاریستی بود، اعلام میکرد تنها راه رهایی ایرانیان از قید استبداد، ایجاد انجمنهای سری فراماسونری و آموختن دانشهاست. وی تز پروتستانتیزم اسلامی را مطرح کرد تا اسلام را با اومانیسم فراماسونری منطبق سازد.(7)
فراماسونریها تلاش میکردند “سکولاریسم” را در میان دانشجویان رواج دهند و افکار روشنفکران غربزده صدر مشروطیت مانند فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکمخان را گسترش دهند. این سازمان که بازوی اجرایی استعمارگران اروپا و آمریکاست، معتقد است هر گونه تلاش در جهت نفوذ به نهادهای فرهنگی و آموزشی، نوعی سرمایهگذاری برای رسیدن به اهداف است.
برنامهریزی فراماسونریها در این نهادها تا کنون باعث شده برخی دانشجویان و اساتید جذب کشورهای غربی شوند و امروز نیز در راستای طرح تغییر از درون و تئوری بازگشت به دوران گذشته، همراه روشنفکران مرتجع و سکولارها برای رسیدن به اهداف پلید دشمنان اسلام و ملت ایران باشند؛ طرحی که با عنوان طراحی نظام توسعه جمهوری اسلامی ایران، همسان با مدل توسعه سکولاریستی، صورتبندی شده است و سروش نیز در مسیر اجرایی کردن آن، پوپر را حامی اسلام شمرده و تلاش میکند چونان او، مسلمان لیبرالی خلق کند که عمل اجتماعیاش، با اهداف استعمار لیبرالیستی همخوان باشد.
او برای ساختن سکولاریسم دینی گفت دین باید خود را منطبق با دموکراسی و ارزشهای تمدن سکولار غرب کند، نه اینکه آنها خود را با دین تطبیق دهند.
این سکولارها که سالها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در حلقه کیان نهضت آزادی “نسخه اسلام آمریکایی” را تدوین میکردند، در دوران پس از دوم خرداد 1376 راه نفوذ در حاکمیت را پی گرفتند و چون در سال 1384 اصولگرایان پیروز شدند، به زعم خویش راه ترسیم شده را پایان یافته گرفتند و برخی چون سروش و حسین بشیریه فرار را بر قرار ترجیح دادند.
در هیاهوی رخداد جدید و در آستانه انتخابات دهم و طرح دوباره حامی سکولارها در عرصه انتخابات، و همزمان با آمدن هالیوودیها به ایران، سروش نیز به کشور برمیگردد.
یقین داریم که طرح مجدد “تفکر سکولاریسم” در پهنه حاکمیت، از جمله برنامههای پیچیدهای است که روشنفکران مرتجع، با همراهی سلطنتها و غربیها در ایران پی میگیرند.
پشت صحنه این حرکت، دست پنهان فراماسونرها و سازمانهای جاسوسی سیا و موساد مشهود است. همه هدف برچیدن حاکمیت ولایت فقیه است. اهانتهای گسترده به امام و ولایت فقیه را -که این روزها به راه افتاده است- باید در همین راستا ارزیابی کرد.
حامیان انقلاب اسلامی و طرفداران اسلام ناب محمدی(ص) باید به هوش باشند. سراپا سخنان رهبری معظم انقلاب اسلامی ایران را پی گیرند و با پیروی کامل از اندرزها و تدابیر مقام معظم رهبری، جلوی نفوذ دوباره این جریان به درون حاکمیت را بگیرند.
مقام معظم رهبری در تاریخ 24/9/1387 در دانشگاه علم و صنعت، عامل اصلی ایستادگی 30 ساله نظام جمهوری اسلامی ایران را در مقابل توطئهها و فشارهای مختلف دشمن، هویت اسلامی نظام دانستند و در تبیین علت دشمنی عمیق و آشتیناپذیر استکبار و در را‡س آن آمریکا و شبکه جهانی صهیونیستی با نظام جمهوری اسلامی ایران خاطرنشان کردند: “جمهوری اسلامی ایران نفیها و اثباتهایی دارد که دلیل اصلی دشمنیها نیز همین نفیها و اثباتهاست.”
ایشان در بیان نفیهای جمهوری اسلامی ایران تاکید کردند: “نفی استثمار، نفی سلطهپذیری، نفی تحقیر ملتها از جانب قدرتهای سیاسی دنیا، نفی وابستگی سیاسی، نفی نفوذ و دخالت قدرتهای مسلط و نفی سکولاریسم اخلاقی و اباحیگری، نفیهای قطعی جمهوری اسلامی ایران هستند.”
رهبر انقلاب اسلامی همچنین در بیان اثباتهای نظام اسلامی خاطرنشان کردند: “اثبات هویت ملی و ایرانی، ارزشهای اسلامی، دفاع از مظلومان جهان و تلاش برای فتح قلههای علم و دانش، اثباتهای جمهوری اسلامی ایران است که بر این اثباتها پافشاری نیز میشود.”
حضرت آیتا... خامنهای افزودند: “اگر از این نفیها و اثباتها قدری کوتاه بیاییم، قطعاً دشمنیها کم خواهد شد و اینکه میگویند جمهوری اسلامی ایران باید رفتار خود را عوض کند بدین معناست که از این نفیها و اثباتها دست بردارد.”
ایشان با تاکید بر اینکه نظام اسلامی به هیچ وجه از این ویژگیها کوتاه نخواهد آمد، خاطرنشان کردند: “نظام اسلامی در 30 سال گذشته با ایستادگی بر این نفیها و اثباتها توانسته است علاوه بر مقاومت در برابر جبهه گسترده و بسیار مجهز دشمن، او را به عقبنشینی وادار کند.”(8)
فردا نیز با همین پافشاری بر نفیها و اثباتها، انقلاب ماندگار خواهد شد و همه امید غرب، بخصوص آمریکای جهانخوار را به باد خواهد داد.