تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱۳۸۸ - ۱۲:۱۶  ، 
کد خبر : ۹۶۰۹۵

احیای نظامی‌گری در ژاپن


قاسم غفوری
دولتمردان ژاپن در طی ماه‌های اخیر سیاست‌های خود را بر تقویت بنیه نظامی و در نهایت تشکیل ارتش مقتدر تدوین نموده‌اند. با پایان جنگ جهانی دوم اولا سیاست‌های جهانیان در مقابله با اقدامان زیاده‌خواهانه ژاپن که دو جنگ جهانی را در پی داشته است. ثانیا مخالفت‌های مردم این کشور با نظامی‌گری که پیامدی جز هیروشیما و ناکازاکی در پی نداشته (در حمله اتمی آمریکا به این مناطق صدها هزار نفر کشته و یا به عوارض شیمیایی دچار شدند که هم اکنون نیز ادامه دارد) ثالثا حضور آمریکایی‌ها در خاک ژاپن که نظارت کامل بر فعالیت‌های نظامی آن اعمال می‌کردند، سبب شد تا این کشور کاملا از حوزه نظامی خارج و معطوف به اصول اقتصادی گردد. آنها با تصویب اصل 9 و 66 قانون اساسی رسما تشکیل ارتش و وزارت دفاع را غیرقانونی و سازمان دفاع ملی را به عنوان مرجع حفظ امنیت تعیین نمودند. با گذشت چند دهه شاهد رویکردی برای دوری از وضعیت گذشته و حضور دوباره به عنوان قدرت نظامی جهانی می‌باشیم. در این چارچوب حضور نیروهای ژاپنی در جنگ افغانستان و عراق را به عنوان متحد آمریکا را می‌توان سرآغازی برای اجرای این سیاست دانست. براساس آخرین تصمیمات اتخاذ شده از سوی دولت و پارلمان ژاپن، اصول 9 و 66 که مانع تشکیل ارتش می‌شوند حذف و رسمان تشکیل وزارت دفاع اعلام گردید. در کنار آن مصوب شد تا نیروهای امنیتی در قالب ارتش شکل گرفته و تجهیز آن به ادوات روز بخشی از سیاستهای دفاعی را شامل می‌گردد. این اقدام در حالی صورت می‌گیرد که اولا مردم ژاپن دیگر پذیرای حضور نیروهای آمریکایی در کشورشان نبوده و خواستار پایان اشغالکری شده‌اند. این خواسته تظاهرات و اعتراضات شدید مردم علیه آمریکا و حتی دولت را در پی داشته است.
این در حالی است که واشنگتن مهمترین بهانه حضور را حمایت از امنیت ژاپن به دلیل ضعف نظامی آن عنوان کرده است. ثانیا دولتمردان توکیو دریافته‌اند که در عصر حاضر عدم داشتن توانایی نظامی مانع حضور آنها در عرصه جهانی می‌شود. چنانکه یکی از عوامل عدم پذیرش آن در شورای امنیت (عضو دائم) ضعف نظامی آن عنوان شده است. بر این اساس تقویت توان نظامی برای ایفای نقش یک ابرقدرت (در کنار بعد اقتصادی) امری الزام‌آور برای آنها قلمداد می‌شود. با توجه به این اصول دولتمردان ژاپن فعالیتهای خود را برای توسعه نظامی آغاز نمودند در حالی که برای اجرای آن چند سناریو را در نظر گرفتند:
الف) از مهمترین بهانه‌های ژاپن برابر توسعه نظامی تاکید بر سیاست نظامی‌گرایانه چین می‌باشد. آنها چنان عنوان می‌کنند که پکن برای نظامی شدن فعالیت می‌کند که تهدید اصلی امنیت ژاپن می‌باشد. در این راستا آنها با بهره‌گیری از همپیمانی آمریکا با استناد به آمار ارائه شده از سوی آمریکا به بزرگنمایی توان نظامی چین می‌پردازند.
ب) برنامه هسته‌ای کره شمالی و تلاش آن برای دست‌یابی به موشکهای دوربرد عامل دیگری برای تقویت نظامی ژاپن است. آنها بارها اعلام کرده‌اند که پیونگ یانگ بر این است که حمله‌ای هسته‌ای به ژاپن داشته باشد. (یکی از موارد اختلاف دو کشور مواضع ژاپن در قبال فعالیتهای هسته‌ای و موشکی کره شمالی است که آن را تهدیدی برای امنیت خود می‌داند)
ج) ایجاد رقابت تسلیحاتی در کل شرق آسیا بویژه از جانب کره جنوبی، روسیه، از نکات برجسته در منطقه می‌باشد. این رقابت تسلیحاتی ژاپن را نیز در مسیر توسعه نظامی قرار داده است در حالی که از بهانه‌های آنها مسائل پیرامون جزایر مورد مناقشه با روسیه است که ارتقاء توان نظامی مسکو را تهدید برای آینده این جزایر می‌داند. آنها تقویت نظامی خود را عاملی برای توسعه‌طلبی روسیه در قبال این جزایر می‌دانند.
د) ژاپن در سالهای اخیر بویژه با جنگ عراق و افغانستان، حضور نظامی در عرصه جهانی را سرلوحه خود قرار داده‌اند. در این چارچوب آنها با قرار گرفتن در کنار آمریکا و نیز نیروهای سازمان ملل برای تحقق این مهم تلاش می‌کنند. امروز آنها بر این مدعایند که حضور جهانی آنها برای تحقق صلح نیازمند داشتن ارتش مقتدر می‌باشد.
ی) در سالها اخیر مخالفتهای مردمی با حضور آمریکا در ژاپن شدت یافته است. در نقطه مقابل تمام تلاش آمریکا آن است که پایگاه ژاپن را حفظ نماید. در این شرایط، توکیو در سیاستی امتیازگیرانه به بهانه حفظ پایگاه‌های واشنگتن، رضایت آنها را برای تشکیل نیروهای نظامی کسب می‌نماید. هر چند که آمریکایی‌ها چندان رضایتی از این اقدام ندارند.
با تمام این تفاسیر باید به این امر توجه داشت که به رغم تلاشهای ژاپن عواملی مانع از اجرایی شدن سیاستهای نظامی آنها در کوتاه مدت می‌گردد. اولا چند دهه تعطیلی ارگانهای نظامی و سکون آنها به دلیل حضور نظامیان آمریکایی، تشکیل و سازماندهی کردن ارتش مقتدر را با مشکل مواجه می‌سازد.
ثاینا آمریکایی‌ها به خوبی از عواقب قدرت‌یابی ژاپن آگاه می‌‌باشند لذا چندان تمایلی به توسعه آن ندارد. آنها هرچند در کنار پذیرش طرح وزارت دفاع ژاپن 7 هزار نیروی خود را خارج ساختند اما به جای آن ناوگان هسته‌ای خود را در آبهای ژاپن مستقر نمودند تا همچنان مهار ژاپن استمرار داشته باشد. ثالثا افکار عمومی جهان و مجامع جهانی نیز چندان رضایتی از توسعه نظامی ژاپن ندارند. تاریخ نشان داده که توکیو در هر زمان که به قدرت نظامی دست یافته برای توسعه‌طلبی اقدام نموده است. دو جنگ جهانی، اشغال چین، جنگ با روسیه جنگهای ژاپن در شرق آسیا، خود اسنادی آشکار بر سیاست استعمار این کشور دارد.
رابعا فعالیتهای نظامی توکیو، رقابتی تسلیحاتی را در منطقه ایجاد می‌کند که تاثیر نامطلوبی بر اقتصاد و توسعه ژاپن خواهد داشت. لذا آنها برای حفظ موقعیت و رشد اقتصادی نمی‌توانند چندان در ابعاد نظامی گام بردارند.
در نهایت می‌توان گفت که ژاپن امروز در کنار قدرت اقتصادی برای توسعه نظامی نیز فعال گردیده و خواهان آن است که در این بعد نیز در عرصه جهانی حضور یابد. البته چنانکه ذکر شد شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی چندان موقعیتی برای این حضور فراهم نمی‌کند لذا توکیو با تعلل و تفکر بیشتری برای این مهم گام بر می‌دارد. هر چند که ارتقای توان نظامی و مبدل شدن به ارتش مقتدر در دستور کاری آنها قرار دارد که حضورشان در جنگ افغانستان و عراق مقدمه‌ای برای این فعالیت می‌باشد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات