روزنامه شرق - صفحه 98

برچسب ها
نگاهي به اتحاديه «تا‌دا» در گفت‌و‌گو با عليرضا محسني
مقدمه: تحکیم وحدت فراز و فرود زیادی از سرگذراند تا در نهایت بعد از دو‌پاره‌شدن یک طیف آن را منحل کردند، مقاومتی هم اگر بود با حوادث سال ۸۸ یک‌سره به محاق رفت و طیف دیگر را از درون بی‌معنا و خنثی. از آن زمان تاکنون دانشجویان اصلاح‌جو دیگر طعم اتحادیه دانشجویی را نچشیدند. حالا چند ماه است که خبر «موافقت اصولی» تأسیس اتحادیه‌ای جدید به گوش می‌رسد. هر چند که به این خبر هم رحم نکردند و از روز انتشار، آن را غیر قانونی اعلام کردند. اتحادیه جدید، «تشکل‌های اسلامی دانشجویان ایران» و به اختصار «تادا» نام دارد. در حال حاضر بیش از صد تشکل دانشجویی اصلاح‌جو وجود دارند که اغلب آنها در دولت یازدهم تأسیس شدند. تادا نمایندگی بخشی از این تشکل‌ها را برعهده دارد؛ درخواست اتحادیه تادا با حدود ۳۰-۳۵ تشکل داده شد و اکنون تا «اتحادیه» شدن یک گام فاصله دارد؛ تأیید اساسنامه. برای ثبت فراز و فرودهای این بخش از تشکل‌های اصلاح‌جو به سراغ علیرضا محسنی، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی قم و یکی از اعضای محوری مؤسس تادا رفتیم. در ادامه روايت تأسیس تادا و خط‌مشی آن را در گفت‌وگو با علیرضا محسنی می‌خوانید.
کد خبر: ۳۰۷۶۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۰۲

«نصیر احمدنور»، سفیر افغانستان در ایران، در گفت‌وگو با «شرق» از روابط دوجانبه می‌گوید
اشاره: ایران‌زمین، سفارت افغانستان؛ باید به سمت سالن بزرگ، محل برگزاری جلسات رسمی قدم برداشت در میان فرش قرمزرنگ. تقریبا نصف سالن به رنگ سبز فیروزه‌ای است؛ هم‌رنگ کت و شلوار خود میزبان. در راهروی ورودی، چند عکس روی دیوار به تزيین نشسته است؛ عبدالله‌عبدالله، محمداشرف غنی و در میان این دو، احمدشاه مسعود، ملقب به «شیر دره پنجشیر»؛ تصویری به اندازه تاریخ مجاهدت افغانستان. در میان قاب‌های متعدد از تصاویر مردان تاریخ در یک سو و اتاق پذیرایی در انتهای دیگر سالن، میزی بزرگ با رومیزی سبز چیده شده است، طوری که آدم را یاد مراسم شام، مراسم گردهمایی‌های هم‌مدرسه‌ای‌ها و هم‌دانشگاهی‌های قدیمی می‌اندازد. در این فضای صمیمی؛ فضا به صحنه سرد دیپلماتیک هیچ شباهتی ندارد و نصیر احمدنور، در مقام سفیر افغانستان در تهران، بیشتر از اینکه سیاست‌مدار باشد، تنه به ادبا و شعرا می‌زند. شعر خوب می‌خواند و وقتی از حافظ، سعدی، مولانا، صائب‌تبریزی و فردوسی می‌گوید، مروارید بر چشم فرومی‌نشاند. در مقابل فارسی‌زدایی در افغانستان، شعری از «نجیب باور»، شاعر جوان افغانی را تا انتها و تندتند، مانند شاگردی تیزهوش در مقابل معلم سخت‌گیر می‌خواند: «زادگاهِ رستم و شاهان ساسانی یکی است/ شوکت شهنامه و فرهنگ ایرانی یکی است... . مرزها دیگر اساس دوری ما نیستند/ ‌ای برادر! اصل ما را نیک می‌دانی یکی است» «تاجیکی»، یا «فارسی»، یا خویش پنداری «دری»/ این زبان پارسی را هرچه می‌خوانی، یکی است!» او این‌چنین از دامن هم‌کیشان خود اتهام‌زدایی می‌کند در دفاع از زبان فارسی. گوشه دیگر اتاق، تلویزیونی با قاب مشکی مدام خبرهای روز را از افغانستان پخش می‌کند؛ تصویر زنی با لباس‌های پررنگ‌وجلا که بیننده را بیشتر با الوان زندگی آشنا می‌کند تا فضای ترور و خشونت در میان شهرهای کابل، قندهار، بلخ، مزارشریف و دیگر شهرهای افغانستان. ٤٠ سال است که افغانستان در دامن جنگ گرفتار است و احمدنور هم به آن اشاره می‌کند. او باحوصله از اقتصاد می‌گوید؛ از بندر چابهار که امید به آن بسته‌اند. از آب و حقابه هیرمند که موضوع اختلاف ایران و افغانستان است؛ از تروریست‌ها در افغانستان و سیاست داخلی آنها. پاسخ همه را مانند کتابی در مقابل دارد. دستگاه سیاه سونی ضبط صدا که خاموش می‌شود، او میهمان را به چای سبزی دعوت می‌کند و درباره افغانستان به افسوس می‌گوید: «افغانستان نه این است که می‌بینید؛ ٤٠ سال قبل این کشور نماد پیشرفت و آبادانی بود؛ زنان نه در بند که آزاد بودند...». به احزاب افغانستان که اشاره می‌کند، او هم به یک نکته کلیشه‌ای می‌رسد: «توسعه‌نیافتگی و جهان سوم»...، اما دل به آینده دارد، شاید او هم دل به جوانان کشورش بسته باشد؛ می‌گوید خاورمیانه تاریخ پردردی دارد و سکوت همراه با لبخندی تلخ پایان‌بخش این گفت‌وگوست.
کد خبر: ۳۰۷۶۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۰۲