پيشگفتار:
آسياي باختري، به طور عمده در برگيرنده مفهومي جغرافيايي است كه تلاش ميشود اصطلاح ساختگي و بيپايه خاورميانه بزرگ جانشين آن شود. اين مفهوم جغرافياييآميزه يا مجموعهاي از دو منطقه خليجفارس و خزر – آسياي مركزي به اضافه منطقه موسوم به خاورميانه عربي را شامل است. با وجود اين، در اين پيشگفتار بايد يادآور شد كه اصطلاح خاورميانه بزرگ همان گونه كه بيانگر يك منطقه جغرافيايي نيست، مفهومي جغرافيايي نيز ندارد.
از آنجا كه ديد ژئوپليتيك نوين ايالات متحده درباره دو منطقه خزر و خليج فارس در مقام دو منبع بزرگ تامينكننده انرژي جهان در قرن بيست و يكم و لزوم ايجاد كنترل آمريكايي بر آنها با جهانيشدنهاي اقتصادي هم زمان بود و از آنجا كه جهانيشدنها به دليل داشتن بار آمريكايي شدن جهان، هويتگرايي ملي و منطقهگراييهاي ژئوپليتيك را دامن زد، برخي از متحدان ايالات متحده در خاورميانه همچون تركيه و اسرائيل، كوشيدند تا زير عنوان خاورميانه يا خاور نزديك بزرگ، دو منطقه خزر و خليجفارس را بخشهايي از محيط جغرافيايي مربوط به خود در خاورميانه يا خاور نزديك، قلمداد كنند.
هدف از اين امر آن بوده است كه اسرائيل بدون داشتن پيوندهاي ضروري جغرافيايي با دو منطقه خزر و خليجفارس، دخالت و نقشآفرينيهاي خود را، در اتحاد با تركيه، در آن مناطق توجيه كند. از سال 1997 به بعد، در برخي از محافل دانشگاهي تاثير گرفته از گرايشهاي صهيونيستي در باختر زمين، براي نهادينه كردن اصطلاح خاورميانه يا خاور نزديك بزرگ كوششهايي آغاز گرديد، حتي كنفرانس علمي سالانه امنيت اروپا و مديترانه وابسته به اتحاديه اورپا عنوان دهمين سمينار بينالمللي خود (جزيره هالكي يونان 12 تا 16 سپتامبر 1999) را كه با شركت نگارنده برگذار شد، به محيط امنيتي آينده در مديترانه و خاورميانه بزرگ اختصاص داد.1 در آن سمينار، نگارنده بحث جغرافيايي مستدلي را در رد اينگونه مفهومسازيها براي توجيه كردن دخالتهاي فرا منطقهاي اسرائيل در مناطق خزر و خليجفارس ارائه كرد كه مورد توجه فراوان قرار گرفت.
استدلال ژئوپليتيك نگارنده در آن محافل بينالمللي براساس اين واقعيت بود كه در چند دهه اخير، اصطلاح خاورميانه يا خاور نزديك يا خاورميانه و نزديك، با دگرگشتيهاي فراوان بر حسب سرزمينهاي در برگيرنده، استفاده شده است؛ منطقهاي كه از شمال افريقا تا مرزهاي هندوستان و از جنوب قفقاز و خزر – آسياي مركزي تا درياي سرخ و دورتر از آن امتداد دارد. اين گستره جغرافيايي بسيار پهناور است و آشكارا، از هرگونه همگنيهاي جغرافيايي، فرهنگي سياسي، اقتصادي، استراتژيك يك هر مبحث ديگري كه براساس تعريفهاي سول كوهن(1) توان عرضه مفهوم مكاني منطقه را داشته باشد بيبهره است.2
گستره پهناوري كه به عنوان خاورميانه شناخته ميشود، در حقيقت آميزهاي از چند منطقه گوناگون جغرافيايي همانند خليجفارس، شامات يا مديترانه خاوري، مغرب و ... است كه هر يك از آنها به دليل همگني آنچه يك فضاي جغرافيايي را به عنوان منطقه مينماياند، خود، يك منطقه به شمار ميآيد. در چنين شرايطي، به دليل رعايت دقت و تناسب جغرافيايي است كه اصطلاح آسياي باختري، با در برگرفتن دو منطقه خليجفارس و آسياي مركزي، پيشنهاد ميشود. ترديدي نيست كه استفاده از اين اصطلاح كارآيي ضروري در بحث خواهد داشت.
اين بحث در كنفرانسهاي پژوهشي هم زمان (اكتبر 1999) اتحاديه اروپا در ايتاليا منعكس شد و موثر افتاد و ايده خاورميانه بزرگ يا خاور نزديك بزرگ مطرود شد و از همان زمان، ايده منطقه بزرگ آسياي باختري جاي ايده منسوخ را گرفت و سپس، كنفرانسهاي سالانهاي زير همان عنوان آغاز شد و نخستين كتاب امنيت در آسياي باختري در بهار سال 2003 انتشار يافت كه بخشي از آنرا نگارنده در همين مبحث نوشته است.3
کد خبر: ۲۸۵۹۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۳