داستان - صفحه 49

برچسب ها
مریم علیپور/ صبحِ جمعه در خواب ناز به سر می‌بردم که یهویی متوجه شدم در آستانه خفه شدن هستم، با عجله توی سرویس پریدم و دیدم که بله... یه خِلط خونی از گلوم بیرون اومد! صدای جیغ و فریاد بنده کلِ اعضای خونه رو که در استراحت به سر می‌بردند، بیدار کرد!
کد خبر: ۳۵۴۵۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴

کد خبر: ۳۵۴۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۷

پربیننده ترین