داستان - صفحه 65

برچسب ها
محبوبه گل‌محمدی /رومیزی را صاف کردم. گلدان و قوری را روی میز گذاشتم. عطر گل سرخ روی قوری همانقدر به مشامم می‌رسید که عطر گل‌های نرگس توی گلدان. بویش به روشنی بوی چوب میز و صندلی‌ام بود. استکان کمر باریک چای را که «مستوره» از سفر کربلا برایم سوغات آورده بود، نشاندم بین قوری و گلدان و دکمه گوشی را زدم و عکس را سپردم به حافظه گوشی. زیرش نوشتم: «بماند به یادگار از اولین مهمانی» و صورتکی با چشم‌های قلبی را چسباندم تنگش و بعد هم عکسی دیگر به آلبوم اینستا اضافه کردم...
کد خبر: ۳۴۹۰۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۳۰

کد خبر: ۳۴۸۹۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۵