شعبانی متنهای ترجمه شده را روی میز گذاشت. مسئول بازبینی هم نشسته بود. منشی پذیرش سفارشات، استاد و مسئول دارالترجمه هم داشتند[...]
کد خبر: ۳۴۰۴۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۵
گفتم: «تو مطمئنی؟» نگاهی به اطراف انداخت و آرام گفت: «آخه تو چه سودی میبری از این قماش؟ چرا باور نمیکنی؟ بچهها همه اونجا بودن، دیدن[...]
کد خبر: ۳۴۰۳۶۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۱۹