صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صبح صادق >>  خرد >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۹  ، 
شناسه خبر : ۳۴۹۷۳۲
سیدعبدالحسین لاری‌ـ ۱۶
پایگاه بصیرت / فتح‌الله پریشان

در مطالب گذشته به اجمال اشاره شد که مرحوم سیدعبدالحسین لاری از معتقدان به ولایت مطلقه فقیه بوده‌اند. براى تبیین مراد سیدلارى از مفاهیمی، همانند «خلافه المطلقه»، «ولایت مطلقه» و «سلطنت مطلقه» که در آرا و آثار وی به‌کار برده شده، لازم است معانى «اطلاق» و «مطلقه» در بحث ولایت روشن شود. در این زمینه «اطلاق» به سه معنا به کار مى رود:

1ـ اطلاق در ولایت تکوینى و تشریعى. سید لارى معتقد است، ولایت تکوینى نه درباره انسان و نه غیرانسان، از شئون فقیه نیست؛ این نوع ولایت به صورت بالذات و مستقل مخصوص خداست. ولایت تشریعى، به معناى تشریع و قانون‌گذارى نیز مختص خداست و پیامبران الهى نقش پیام‌رسانى و ابلاغ شریعت الهى را به مردم داشته‌اند، چنانکه ائمه نیز در امر تشریع، مأمور ابلاغ و تبیین شریعت الهى به مردم بوده‌اند. ولایت فقها در این زمینه همان استنباط احکام با رجوع به کتاب و سنت است.

2ـ اطلاق به معناى تصرف بى‌قید و شرط و بدون در نظر گرفتن هیچ معیار و ملاکى. چنین ولایتى، نه براى فقیه ثابت است و نه براى امام و پیامبر.

3ـ اطلاق، به معناى اینکه هیچ تکلیفى در برابر کارهاى نیکى که دیگران براى جلب رضاى او انجام مى‌دهند، ندارد، مگر آنکه از رحمت و رأفت، خود را در این باره مکلف بداند و براى کارهاى نیکى که جهت جلب رضاى او مى‌شود، پاداش مقرر دارد. ولایت مطلقه به این معنا مخصوص خداوند است.

از نظر سید لارى، «اطلاق» از حیث دایره تصرفات مربوط به امر حکومت و مدیریت جامعه است و این همان معناى مقصود در بحث ولایت فقیه است که وظیفه ولى فقیه برقرارى و حفظ امنیت اجتماعى، دفاع از جان، ناموس و اموال مسلمانان، از برجسته‌ترین مصادیق امور حسبیه است.

پس از نظر سید، فقهاى عادل در عصر غیبت، در دو حوزه مسئولیت دارند:

1ـ همه آنچه از مسئولیت‌هاى پیامبر و امام معصوم در مسئله حکومت و پاسدارى از اسلام به شمار مى‌رود، فقیه عادل نیز آن مسئولیت‌ها را بر دوش دارد، مگر آنچه با نص یا اجماع و مانند آن مستثنا شده باشد.

2ـ همه کارهایى که در زمینه امور دینى و دنیوى از مؤمنان خواسته شده، ولى انجام آنها وظیفه خود یا گروه معینى نیست، انجام چنین کارهایى، وظیفه فقیه بوده و حق تصرف در آن مختص به اوست.

درون‌مایه اصل ولایت فقیه عبارت از این اندیشه است که وقتى امام معصوم(ع) در میان مردم نباشد و در غیبت به سر برد، دیگر شخص خاص و معینى نمى‌تواند و حق ندارد که حاکم بر مردم باشد؛ بلکه از این پس، تنها ملاک‌ها و معیارهاى خاصى است که باید در جامعه حاکمیت داشته باشد و این ملاک‌ها و معیارها نیز ملاک‌ها و معیارهاى اختصاصى و ذاتى نیست؛ بلکه اکتسابى است و تمامى افراد امت در کسب آن یکسانند و مى‌توانند و موظفند که آن را به دست آورند؛ در صورتى که این ملاک‌ها به کار گرفته شود، امت اسلام در سیر تکاملى خویش از انحراف اصولى نجات مى‌یابد. 

نام:
ایمیل:
نظر: