تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۷  ، 
شناسه خبر : ۲۸۹۶۹۲
پایگاه بصیرت / حنيف غفاري

(روزنامه رسالت – 1394/08/25 – شماره 8528 – صفحه 1)

حوادث تروريستي پاريس و کشتار دسته جمعي افرادي بيگناه در فرانسه، دل هر مخاطبي را فارغ از مذهب، مليت و قوميت آن به درد مي آورد. آنارشي برخاسته از تروريسم نيز هرج و مرجي دامنه دار و هراس آلود است که عواقب و تبعات آن تا مدتها گريبان گير نظام بين الملل خواهد بود. بديهي است که کمترين شک و شبهه اي در مذموم بودن اين حوادث تروريستي و لزوم محکوميت قاطع آن توسط دولتها و ملتهاي دنيا وجود ندارد. با اين حال در خصوص حادثه اخير در پاريس نکاتي وجود دارد که نمي توان به سادگي از کنار آنها گذشت :

درست کمتر از 48 ساعت قبل از وقوع حملات تروريستي پاريس، شاهد عمليات انتحاري دو تن از اعضاي داعش عليه مردم بيگناهي بوديم که در منطقه برج البراجنه بيروت (واقع در ضاحيه ) صورت گرفت. اقدامي تروريستي که در آن دهها نفر مرد، زن و کودک مظلوم به خاک و خون غلتيده و به شهادت رسيدند.فاجعه تروريستي برج البراجنه پازلي بسيار کوچک از تصوير بزرگي به نام "تحرکات تروريستها در محدوده جغرافيايي جهان اسلام” بود. پازلي که بانيان آتلانتيکي و منطقه اي آن هنوز در جهت تکميل آن تلاش مي کنند.

فاجعه برج البراجنه داستان واقعي ولي خونيني است که مسلمانان مظلوم هر روزه در منطقه شاهد آن هستند. احساس عدم امنيت در خيابانهاي عراق، سوريه، يمن، لبنان و ديگر کشورهاي منطقه که به واسطه تحرکات گروههاي تکفيري-صهيونيستي در اذهان شکل گرفته است، امکان زندگي آرام و راحت را از ميليونها مسلمان سلب کرده و آنها را در خوف و رجاي تحقق امنيت کامل در کشورهايشان قرار داده است.

آنچه مسلم است اينکه "تروريسم” به هر شکل آن مذموم است ، اما مذموم تر از خود تروريسم، خط کشي ميان تروريستها و تقسيم بندي آنها بر اساس مکان و نحوه عمليات آنهاست. اصلي ترين و خونبار ترين خطر غرب که عواقب و تبعات آن در جهان امروز قابل مشاهده است، تقسيم بندي تروريستها به دو دسته خوب و بد است. بر اين اساس اگر تروريستها در محدوده جغرافيايي جهان اسلام هر روزه دست به سر بريدن، آتش کشيدن انسانها به صورت زنده، قرباني کردن آنها به فجيع ترين نحو ممکن، بمب گذاري و اقداماتي از اين قبيل بپردازند ، مقامات رسمي آمريکا و برخي کشورهاي اروپايي واکنشي از خود نشان نمي دهند. گويا آنها مشغول مشاهده فيلمي هستند که واقعيتي ندارد! برخورد دوگانه سازمانهاي بين المللي از جمله سازمان ملل متحد در قبال فجايعي که توسط تروريستهاي تکفيري در داخل خاک اروپا و منطقه رخ مي دهد، نمادي بارز از تقسيم بندي تروريسم به دسته ها و رسته هاي گوناگون است. تا زماني که اين نگاه وقيحانه از قاموس سازمانهاي بين المللي رخت بر نبندد، تروريسم فضاي مناسب براي رشد سرطاني خود در جهان را پيدا خواهد کرد.

از سال 2011 ميلادي تا آستانه سال 2015 ميلادي، ايالات متحده آمريکا استراتژي "توليد و مديريت تروريسم” در منطقه را در پيش گرفت.مديريت تروريسم از سوي کاخ سفيد دقيقا به معناي تقسيم بندي تروريستها به دو قسمت خوب و بد هستند. از ديد آمريکا ، تروريستهاي بد ، آنهايي هستند که در صحنه عمليات تاکتيکي در راستاي منافع کوتاه مدت و بلند مدت واشنگتن و متحدانش عمل نکرده و بنابراين بايد نابود شوند. با اين حال افرادي که به صورت غير مستقيم در زمين غرب بازي کرده و "در جهان اسلام دست به عمليات تروريستي زده” و " در محدوده جغرافيايي جهان اسلام نيز از بين مي روند” در ذيل تروريستهاي مطلوب غرب دسته بندي مي شوند. آمريکا اين خط کشي خطرناک را در سال 2011 ميلادي به ديگر کشورهاي ناتو نيز تفهيم کرد.

البته در اينجا آمريکا دچار خطاي محاسباتي فاجعه باري در بعد امنيتي ماجرا شد! قرار بود مطابق محاسبه ايالات متحده و ناتو،تروريستها در مدت زماني کوتاه و در بازه زماني کمتر از يکسال حکومت سوريه را از بين برده و خود نيز در خاک سوريه از بين بروند و سپس "سوريه جديد” را به آمريکا و متحدان منطقه اي آن يعني ارتجاع عرب واگذار کنند. با اين حال با گذشت زمان و فرسودگي تروريستها، غرب شاهد غلبه رشد تروريسم بد نسبت به تروريسم مطلوب خود شد.

اتحاديه اروپا در اين معادله خونين در کسوت يک واسطه گر عمل مي کرد. براي بسياري از کشورهاي اروپايي از جمله فرانسه ، گسيل داشتن تکفيري ها و افرادي که سالها در سايه دستگاههاي امنيتي غرب از سوي پيروان تفکرات وهابي مورد شستشوي مغزي قرار گرفته بودند به منطقه و از بين رفتن آنها در سوريه و عراق بسيار مطلوب بود. بي دليل نبود که دستگاههاي امنيتي در فرانسه و ديگر کشورها جلوي خروج اين افراد از کشور و سفر آنها به سوريه و عراق را نمي گرفتند. از سوي ديگر، بازگشت اين تروريستها به داخل اروپا به خط قرمزي امنيتي براي غرب تبديل شده بود. اما اين فرمول نيز در دراز مدت پاسخگو نبود و براي بانيان حمايت لجستيک و مالي از تکفيري ها در منطقه فاجعه بار شد. داعش در داخل خاک اروپا دست به يارگيري زد و دستگاههاي امنيتي اروپا نيز در رصد اين يارگيري ناتوان نشان دادند.

دستگاههاي امنيتي غرب نتوانستند جلوي شستشوي مغزي افرادي که داراي زمينه پيروي از تروريسم در کشورهايشان بودند را بگيرند. اين افراد که داراي تابعيت اروپايي بودند در کشورهايي مانند فرانسه ،آلمان و بلژيک باقي مانده و دست به تشکيل هسته هاي مخفي زده اند. آنها حتي در برخي مناطق اروپايي به صورت علني دست به تشکيل پليس شريعت ( به سبک و سياق داعش) زده اند.چنانچه شاهدان حوادث تروريستي پاريس اذعان کرده اند، تروريستها با لهجه غليظ فرانسوي سخن مي گفته اند که اين خود نشان دهنده حضور بلند مدت آنها در فرانسه بوده است.

مقامات فرانسوي با کمترين محاسبه اي قادر بودند عواقب و تبعات سياستهاي تسليحاتي خطرناک خود در منطقه را درک کنند اما دلارهاي نفتي سعوديها و رقم معامله هاي کلان تسليحاتي آنها با کشورهاي مرتجع عربي مانع از درک حداقلي گرديد. افزايش تصاعدي و 43 درصدي ساليانه فروش سلاح از فرانسه به منطقه موضوعي نيست که در تحليل واقعه پاريس بتوان آن را ناديده انگاشت. بسياري از گروههاي فرانسوي و سازمانهاي مستقل به تروييکاي اروپايي(آلمان،انگليس و فرانسه) در خصوص عواقب و تبعات تزريق سلاح در منطقه هشدار داده بودند اما افرادي مانند فرانسوا اولاند کمترين توجهي نسبت به اين انتقادات نداشتند.

بر همگان مسجل بود که بخشي از سلاح هاي ارسالي از سوي غرب به کشورهاي مرتجع عربي به دست گروههاي تروريستي داعش و النصره خواهد رسيد و واسطه هاي مرتبط با دربار سعودي اين سلاح هاي خطرناک را با سران داعش مورد معامله قرار خواهند داد. با اين حال اولاند تصور مي کرد با کاشتن باد در منطقه ، توفان آن را نيز در منطقه درو خواهد کرد ! در نهايت شاهد بوديم که فرانسه باد را در منطقه کاشت و توفان را در خاک خود درو کرد.هم اکنون فرانسوي ها بايد چندين برابر مبلغ و سودي که از فروش تسليحات در منطقه به دست آورده اند را صرف ايجاد امنيت در خاک خود کنند. اين قمار دو سر باخت اولاند نشان دهنده ناتواني دستگاههاي امنيتي فرانسه در تحليل حداقلي اوضاع جاري در منطقه است.

در نهايت اينکه حوادث تروريستي پاريس بايد به دوربرگرداني براي اتحاديه اروپا در خصوص تجديد نظر صحيح در سياستهاي منطقه اي خود تبديل شود و استراتژي آمريکايي "مديريت تروريسم” را به استراتژي اروپايي” نابودي تروريسم” تبديل کند . بديهي است اصلي ترين پيش شرط نابودي داعش، همکاري واقعي جامعه جهاني در از بين بردن تروريسم و از بين رفتن استراتژي آمريکايي "مديريت تروريسم” است. تازماني که اين استراتژي در اتاق عمليات کشورهاي غربي نابود نشود، نابودي گروههاي تکفيري نيز امکان پذير نخواهد بود؛ حقيقتي که لااقل امروز مقامات فرانسوي بايد بيشتر آن را درک کنند...

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=216520

ش.د9404223