صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۶  ، 
کد خبر : ۲۸۴۰۵۸

یادداشت روزنامه‌ها1 آذر

روزنامه کیهان **

اسلام آمریکایی چگونه قیچی می‌کند؟ / محمد ایمانی

پل زدن از مذاکرات هسته‌ای به جنگ سوریه و از آنجا به عملیات رازآلود تروریستی در پاریس نشان می‌دهد آمریکا و غرب حاضر نیستند به هیچ‌وجه معبر مذاکره و تعامل با ایران فرو بریزد. در این میان واقعیت ها و مجازها در هم پیچیده و تناقض‌‌نماهایی را برساخته‌اند. البته چون جمع نقیضین محال است باید مجاز را از واقعیت بازشناخت، اگر نه احتمال خطای محاسبه و اشتباه دیدن صحنه نزد تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان وجود دارد. این بدان می‌ماند که دشمن زیر پوشش بزم، ابزار شبیخون و رزم را پنهان کند. برخی اظهارات نظیر اینکه «نگاه غرب درباره ایران تغییر کرده و در حال حاضر به جای براندازی، از حل مشکلات به واسطه تعامل منطقی با ایران سخن می‌گویند» احتمال این خطای محاسبه را تقویت می‌کند.

برای رازگشایی از تاکتیک جدید آمریکا و غرب باید استراتژی آنها را شناخت. مثلث صهیونیسم مسیحی (آمریکا، اسرائیل، انگلیس) 15 سال پیش پروژه‌ای را در شرق و غرب ایران کلید زدند که تحت عنوان «خاورمیانه جدید» و «جنگ جهانی چهارم» اعلام شد. اکنون همان پروژه بدون اینکه اعلام شود، «اعمال» می‌شود و بخشی از سناریو به استتار درآمده است؛ یعنی به جای مداخله نظامی مستقیم، جنگ نیابتی شده است. حالا به جای طالبان و القاعده که تاریخ مصرف‌شان تمام شده، دیو داعش از چراغ جادوی غرب بیرون آمده است. ابعاد جنایت و بی‌رحمی و خشونت در دور جدید وسعت یافته تا «اسلام خشن تکفیری» نهایت انزجار را تولید کند و از طریق گرانیگاه اصلی در غرب بتواند لبه دیگر قیچی اسلام آمریکایی یعنی اسلام لیبرال شبه‌رحمانی و مدعی نفی خشونت و دعوت به مذاکره و تعامل و سازش با غرب را به حرکت درآورد. بدین ترتیب می‌توان نوعی برانگیختگی جهانی علیه اسلام و منطق انقلابی، جهادی و ظلم‌ستیز آن پدید آورد، دل‌های متوجه به اصل اسلام در قلب اروپا را منزجر یا دست‌کم منزوی کرد، کشورهای اروپایی قطبی شده و دستخوش بی‌عدالتی را از خیزش توده‌ها علیه لیبرالیسم- ولو موقتا- نجات داد و موضع جریان‌های به اصطلاح میانه‌رو و سازش‌طلب در کشورهای اسلامی را تقویت کرد.

تعامل و همکاری و تفاهم به جای تقابل و تخاصم و تضاد، منطق انسان‌هایی است که به دیگران احترام می‌گذارند. اما منطق استکبار و تغلب و تسلط غیر از این است. فقط امام خمینی(ره) نبود که از منطق گرگ و میشی مستکبران رونمایی کرد. ضرب‌المثل آمریکایی در این‌باره می‌گوید «دموکراسی یعنی این که 2 گرگ و یک گوسفند رأی‌گیری می‌کنند که برای ناهار چه بخورند و آزادی یعنی این که گوسفند صاحب حق سلب نشدنی، بتواند آن رأی را به چالش بکشد.»! سپتامبر 2012 (شهریور 1391) وقتی اوباما در سازمان ملل نطق ریاکارانه‌ای را درباره ضرورت مذاکره اسرائیل و فلسطین ایراد کرد، یوری آونری نویسنده و عضو سابق پارلمان رژیم صهیونیستی در کانتر پانچ نوشت:‌ «اوباما از دو طرف اسرائیلی و فلسطینی صحبت کرد اما به زعم او، فقط اسرائیل است که رنج می‌برد! چه غمناک! نه اشغالی وجود دارد و نه شهرک‌سازی و نه کشته شدن کودکان فلسطینی! او با تزویر سخن گفت. فلسطینی‌ها باید مثل بچه آدم با اسرائیلی‌ها بنشینند و تمرین کنند. گوسفند عاقل باید با گرگ عاقل بنشیند و برای ناهار تصمیم بگیرند. بیگانه‌ها نیز نباید دخالت کنند. به راستی که سخنان اوباما تهوع‌آور بود.... سیا و ام‌آی سیکس سال 1951 کودتا کردند و نفت ایران را به بریتانیای منفور برگرداندند. سرویس شاباک شیوه‌های شکنجه را به ساواک آموخت اما حاکم منفور ایران در سال1979 سرنگون شد و ادبیات اعتراض به شیطان بزرگ و شیطان کوچک (اسرائیل) رایج گردید.»

وقتی رشد اقتصادی فرانسه به صفر و معدل رشد اقتصادی کل اروپا به 3 دهم درصد تنزل می‌کند، معلوم است که نظام سرمایه‌داری و لیبرال دموکراسی به چالش کشیده می‌شود و طبقات مستضعف به بمب‌های آماده انفجار تبدیل می‌شوند. اینکه در یک مقطع از آشوب‌های چند سال پیش فرانسه بیش از 10 هزار خودرو به آتش کشیده شد، نشانه عمومی شدن نارضایتی و اعتراض است. از آن سو جمعیت مسلمانان در اروپا رو به فزونی گذاشته و به بیش از 30 میلیون نفر رسیده است. یعنی در یک دهه این جمعیت 2 برابر شده است. اگر قرار باشد منطق اسلام در فضایی آرام و به دور از تنش و هیجان به مردم معترض در فرانسه و آلمان و انگلیس و... عرضه شود، لابد به گفتمان انقلاب و اعتراض عمومی تبدیل می‌شود و احتمالا در مقابل بشود با تروریسم و طالبانیسم و نشان دادن چهره‌های خشن از اسلام راه این نفوذ را بست. چند سال پیش که سرکوب علنی مسلمانان شدت گرفته بود، عبدالکریم سروش ضمن سخنرانی‌هایی در فرانسه و هلند تصریح کرد «ستیزه‌جویی و نظامی‌گری سکولاریسم که تا دیروز مدعی مدارا و تحمل بود، به خاطر ناتوانی از هضم و بلع اسلام است و به همین دلیل لیبرال دموکراسی پرخاشگر شده است.» آن پرخاشگری و ستیزه‌جویی البته سرجای خود باقی است اما نقشه ماهرانه‌تری در پیش گرفته شده و آن بدنام کردن اسلام از یک سو و تقویت جریان‌های منفعل و مرعوب و مسالمت‌جوی شبه‌اسلامی در غرب آسیا - به ویژه ایران- از طرف دیگر است.

خامی است اگر معرکه‌گیری‌های طالبان و القاعده و داعش را ببینیم و عروسک‌‌گردان‌های اصلی را - از مباشران سعودی گرفته تا کارفرمایان صهیونیستی و آمریکایی و انگلیسی- فراموش کنیم. تروریسم انبوه و سازمان یافته، بوته خودرو نیست و از لجستیک اطلاعاتی، مالی و نظامی برخوردار است. مگر اعضای داعش چترباز بودند که از آسمان بیفتند یا ناگهان مانند قارچ رشد کنند؟ ایدئولوژی این جماعت مزدور، اصالتا وهابی و سلفی است. سلاح و پول آنها را برخی از همین رژیم‌های مرتجع تأمین می‌کنند و نقش و نقشه اصلی از سوی همان‌هایی تعیین می‌شود که تروریست‌ها هرگز سراغ‌شان نمی‌روند. چرا داعش به جان شهروندان فرانسوی و سوری و عراقی می‌افتد اما با بعثی‌ها، وهابی‌ها، صهیونیست‌ها و زمامداران آمریکایی و انگلیسی کاری ندارد! و چرا هواپیماهای آمریکایی که کاروان‌های عروسی را در افغانستان و عراق با دقت تمام شکار کرده و مردم را به خاک و خون می‌کشند، به داعش که می‌رسند تجهیزات نظامی و پشتیبانی را با چتر فرو می‌فرستند؟! معلوم است انگیزه آنها خباثت محض بود. به تعبیر رهبر معظم انقلاب «وقتی وارد منطقه شدند، شعارشان ایجاد امنیت بود. امروز شما نگاه کنید کجای این منطقه امنیت دارد؟‌ ناامنی سراسر منطقه را فراگرفته. شعارشان مبارزه با تروریسم بود، امروز تروریسم همه منطقه را فراگرفته؛ آن هم تروریسم وحشی... آمده بودند به ادعای خودشان دموکراسی ایجاد کنند، امروزمرتجع‌ترین و مستبدترین و دیکتاتورترین رژیم‌های منطقه به کمک آمریکا و متحدین آمریکا سرپای خودشان می‌ایستند و به جنایت ادامه می‌دهند... می‌گفتند برای صلح می‌جنگیم. کو صلح؟ همه منطقه را آلوده به جنگ کردند. دشمن این است. آن که انقلاب در مقابل او ایستاده، این است؛ یک چنین موجودی با این همه تناقض.»

آمریکایی‌ها و غربی ها در همین دوره صحنه‌آرایی و فریب و دعوت به ادامه مذاکره و تعامل و شراکت، تردید نکردند در اینکه به قطعنامه پیشنهادی رژیم مرتجع سعودی در کمیته حقوق بشر سازمان ملل رأی دهند و ایران را به خاطر نقش‌آفرینی در مقابل تروریست‌ها محکوم کنند یا در قطعنامه دیگر مدعی نقض حقوق بشر توسط ایران شوند. آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها اگر کمترین صداقتی در شعار مبارزه با تروریسم و دعوت به ائتلاف در این مسیر داشتند باید برای اثبات حسن نیت خود، قطعنامه‌ای ضد تروریستی علیه رژیم مرتجع سعودی صادر می‌کردند و از اینکه ایران و متحدانش در سوریه ترمز تروریست‌ها را کشیده‌اند تا به دیگر کشورها دست‌درازی نکنند، قدردانی می‌نمودند. اما درست بر عکس عمل کردند تا معلوم شود خواب ائتلاف و همکاری با آمریکا و غرب بر سر مبارزه با تروریسم، خوابی بی‌تعبیر است همچنان که 15 سال پیش در روزگار دولت اصلاحات بی‌تعبیر بود و موجب شد در ازای خوش‌خدمتی‌های دولت وقت به اشغالگران افغانستان، ما را در فهرست محور شرارت جای دهند. توهین به شعور یک دولت از این بالاتر؟ سال «گفت‌وگوی تمدن‌ها»ی پیشنهادی خاتمی را تصویب کردند و در همان سال با یاغی‌گری تمام جنگ تمدن‌ها و جنگ صلیبی علیه کشورهای اسلامی را استارت زدند. عبرت از این بزرگ‌تر؟ کدام خردمندی خود را خلع سلاح و دشمن فرتوت را تیمار و تقویت می‌کند تا بلای جانش شود؟ چرا همین امروز در حالی که از زمین و هوا داعش را تقویت می‌کنند، می‌گویند «بشار اسد (خط مقاومت) باید برود، چون تا اسد هست، داعش هم هست»؟ اصلا مگر داعش هویت سوری دارد؟ اگر سوری است، پس در عراق چه می‌کند و اعضای سعودی و چچنی و انگلیسی و فرانسوی آن چه می‌گویند؟!

هر حلقومی که بزرگ‌نمایی تحرکات تروریست‌های داعش و قبیل آن را بهانه بزک‌کاری و مظلوم‌نمایی رژیم‌های متجاوز غربی قرار دهد، هم بازی داعش در نقشه آمریکایی-صهیونیستی است، بداند یا نداند. هر حلقومی که با تمرکز افراطی بر تروریسم، ناظران را از تولیدکنندگان انبوه تروریست‌های کوکی غافل کند، در زمین دشمن‌ترین دشمنان ملت ایران بازی می‌کند؛ مأموریت داشته باشد، یا فریب خورده باشد. دشمن شماره یک ملت‌‌ها آمریکا و هم‌سفرگان او هستند. به تصریح رهبر معظم انقلاب «علت اصلی اوضاع نابسامان منطقه، سیاست‌های آمریکایی‌ها است. برخلاف نظر برخی افراد، آمریکا بخش عمده مشکلات منطقه است نه بخشی از راه‌حل مشکلات. عامل اصلی این ناامنی، حمایت آ‌مریکا از رژیم صهیونیستی و گروه‌های تروریستی است و این سیاست‌ها با سیاست‌‌های جمهوری اسلامی 180 درجه تفاوت دارد. آمریکایی‌ها دنبال تحمیل منافع خود هستند نه حل مسائل. آنها می‌خواهند 60-70 درصد خواسته‌هایشان را در مذاکره تحمیل کنند و بقیه اهداف‌شان را هم به طور غیرقانونی، عملا اجرا و تحمیل کنند. پس مذاکره چه معنایی دارد؟»

***************************************

روزنامه قدس **

موج جدید اسلام هراسی در غرب/ حسن هانی زاده

جریان سازی های اخیر فرانسه علیه مسلمانان مقیم این کشور و توصیه رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به کشورهای اروپایی برای اخراج مهاجران مسلمان، ...

این پرسش را مطرح می کند که آیا فصل اجرای سناریوی اخراج مسلمانان از اتحادیه اروپا آغاز شده است؟

سلسله انفجارهای اخیر پاریس که با موجی ازمحکومیت ملت‌های مسلمان بویژه مسلمانان مقیم اروپا مواجه شده، با واکنش‌های احساسی فرانسویان روبه رو شده است. فرانسه به عنوان کشوری که در مقایسه با آمریکا، چسبندگی بیشتری به کشورهای شرقی داشته و دارد، در 5 سال اخیر متأسفانه مسیر اشتباهی را در باره بحران‌های منطقه خاورمیانه بویژه بحران سوریه طی کرد. دنباله روی فرانسه از سیاست های آمریکا وهماهنگی این کشور با سیاست‌های تخریبی رژیم عربستان در بحران سوریه، جایگاه فرانسه را به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی بشدت متزلزل کرد. فرانسه در طول نزدیک به 5 سالی که از بحران سوریه می‌گذرد، راه را برای انتقال تروریست های مقیم اروپا به سمت سوریه هموار کرد.

این تروریست‌ها که از اتباع فرانسه هستند، در سال‌های اقامت خود در این کشور، به دلیل سیاست‌های تبعیض آمیز دولت های فرانسه همواره خود را تحقیر شده تلقی می‌کنند. این تروریست‌ها پس از سال‌ها عملیات تروریستی در سوریه وعراق این تلقی را پیدا کرده‌اند که ابزار دست فرانسه، آمریکا وغرب شده‌اند، بنابراین آنان در صدد انتقام گیری از کشورهای اروپایی وحتی آمریکا برآمده‌اند وسلسله انفجارهای پاریس، نخستین ایستگاه این تروریست‌ها تلقی می شود.

این اقدام، هشداری به کشورهای غربی است مبنی بر اینکه تروریسم، دین، ملیت و مذهب مشخصی ندارد. اما متأسفانه کشورهای غربی طی 5 سال اخیر، ادبیات جدیدی را وارد قاموس سیاسی خود کرده‌اند وآن تروریسم خوب وتروریسم بد است. تروریسمی که در خدمت منافع غرب است، تروریسم خوب و تروریسمی که با منافع و اهداف غرب مغایرت دارد تروریسمی بد تلقی می‌شود. در روزهای گذشته دو حادثه مشابه به فاصله کمتر از دو روز در حومه بیروت و پاریس رخ داد، اما کشورهای اروپایی در برابر کشتار بیش از 40 تن از مردم حومه بیروت سکوت اختیار کردند. این امر نشان می‌دهد که غرب، نگاه دو گانه‌ای به پدیده تروریسم دارد.

در تجزیه وتحلیل انفجارهای اخیر پاریس دو نظریه متفاوت وجود دارد؛ نخست اینکه فرانسه از این حادثه برای سازماندهی یک ائتلاف غربی علیه دولت بشار اسد استفاده خواهد کرد. فرانسه ممکن است مشابه آمریکا پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 عمل کند و همزمان در مقابله با دولت بشار اسد به سرکوب گروهک‌های تروریستی داعش و جبهه النصره بپردازد. اعزام ناو جنگی شارل دوگل به شرق دریای مدیترانه از سوی دولت فرانسوا اولاند این نظریه را تقویت می‌کند. نظریه دیگری که وجود دارد، این است که دولت فرانسه دیدگاه خود را نسبت به بحران سوریه تغییر خواهد داد و بتدریج به سمت دیدگاه ایران، روسیه ودولت بشار اسد نزدیک خواهد شد. سلسله انفجارهای اخیر پاریس همچنانکه انتظار می‌رفت با موج تهاجم، علیه مسلمانان مقیم فرانسه وسایر کشورهای اروپایی همراه بود و این مقدمه‌ای است برای اخراج مسلمانان از کشورهای اروپایی.

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

قوام و دوام بسیج

بسم‌الله الرحمن الرحیم

تاسیس نهاد ارزشمند و تاثیرگذار بسیج مستضعفان که این روزها به تکریم آن می‌پردازیم، یکی از ابتکارات مهم و ماندگار امام خمینی است که بی‌تردید در تداوم انقلاب و تحکیم پایه‌های نظام جمهوری اسلامی نقش و سهم بزرگی دارد. این نهاد بزرگ و بی‌بدیل، در طراحی ابتکاری امام خمینی بسیار وسیع‌تر و هدفمندتر از آنچه تاکنون عمل کرده است در نظر گرفته شده و رسالت گسترده‌تری برعهده دارد.

بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی در بیانات و پیام‌های خود، از هسته‌های مقاومت مردمی در جهان اسلام و حتی در سراسر جهان سخن می‌گفتند که رسالت آنها مقابله با ظلم، بی‌عدالتی و فساد قدرت‌های حاکم و برهم زدن معادلات قدرت به نفع مستضعفان و صالحان بود. نهاد بسیج، هنگامی به هدف اصلی تاسیس و تشکیل خود خواهد رسید که این آرمان والای امام خمینی را محقق سازد و بدیهی است که این نهاد مقدس فقط با حفظ و تقویت ویژگی‌هائی که قوام بسیج با آنهاست می‌تواند به رسالت خود عمل کند همانگونه که در 8 سال دفاع مقدس چنین کرد.

ویژگی‌های بسیج، مردمی بودن، تعهد، تدین، فداکاری، روشن بینی، استقلال فکری، عدم وابستگی به جناح‌های سیاسی و حضور همیشگی در صحنه خدمت است. قوام و دوام بسیج به این ویژگی‌هاست بطوری که هر یک از این ویژگی‌ها دچار لطمه یا نقصان شود، بسیج به همان میزان در پیمودن راهی که باید بپیماید دچار کندی خواهد شد.

حفاظت از ویژگی‌های بسیج، اگر از اصل تشکیل بسیج مهم‌تر نباشد کم اهمیت‌تر نیست. این نهاد مردمی، مهم و تاثیرگذار همواره مورد طمع دشمنان انقلاب، بدخواهان و بازیگران سیاسی است. آنها می‌خواهند بسیج را به ابزاری برای نفوذ تبدیل کنند و با استفاده از این نهاد مقدس و مردمی به اهداف شوم خود برسند. درست در همین نقطه است که همه باید سنگینی وظیفه حفاظت از ویژگی‌های بسیج را بر دوش خود احساس کنند و هر طور شده مانع ضربه وارد شدن به آن شوند.

دستیابی دشمنان خارجی به هدف نفوذ در بسیج، با کم‌ترین امکان همراه است. اینطور نیست که دشمنان خارجی طمعی به بسیج نداشته باشند ولی امکان دستیابی آنها به مطامعشان با توجه به مردمی بودن بسیج بسیار ضعیف است.

بدخواهان داخلی هم از آنجا که چهره‌ای شناخته شده دارند، از امکان زیادی برای نفوذ در بسیج و سوءاستفاده از آن برخوردار نیستند. آنها حتی اگر در مواردی بتوانند نفوذ کنند به زودی شناخته و طرد خواهند شد. نهاد بسیج، دارای ماهیتی است که میکرب‌ها را پس می‌زند و اجازه پیشروی به آنها نمی‌دهد و همین ویژگی یکی از علل توفیق و ماندگاری بسیج است.

خطری که همیشه در کمین بسیج است، نفوذ جناح‌های سیاسی و وابسته کردن فکری آن به این یا آن جناح است. جناح‌های سیاسی با ژست‌های حق به جانب تلاش می‌کنند نیروهای بسیج را به خود وابسته کنند، آنها را دچار شستشوی مغزی نمایند و از این طریق، اهداف سیاسی خود را با استفاده ابزاری از آنها محقق سازند. کسانی که درصدد چنین سوءاستفاده‌هائی از بسیج بر می‌آیند البته ماسک حق به جانب بر چهره می‌زنند، خود را دلسوز اسلام و انقلاب جلوه می‌دهند و از شگردهائی استفاده می‌کنند که بتوان با آنها در افکار افراد پاک نفوذ کرد. نیروهای بسیجی عموماً متدین، متعهد، فداکار و دلسوز اسلام و انقلاب و نظام هستند و برای پذیرش آنچه رنگ دین و خدمت و فداکاری دارد آمادگی دارند. در نتیجه اگر جناح‌های سیاسی با این قبیل شگردها وارد عرصه شوند، به راحتی می‌توانند اهداف خود را دنبال کنند و به آنچه می‌خواهند دست یابند به ویژه اگر امکانات مادی نیز در اختیارشان باشد.

کارائی بسیج تا وقتی است که در برابر ترفندهای جناح‌های سیاسی هوشیاری نشان دهد و اجازه استفاده ابزاری از خود را به هیچکس و هیچ گروه و جناح سیاسی ندهد. در ماه‌ها و هفته‌های اخیر، این هوشیاری در بدنه بسیج کاملاً مشهود بود و هم اکنون نیز کاملاً ملموس است. عده‌ای با هدف ناکام نمودن دولت در ماجرای هسته‌ای تلاش زیادی کردند «برجام» را یک سند اسارت معرفی کنند و حتی تعبیراتی همانند «قرارداد ترکمانچای» درباره آن بکار بردند. این تلاش‌ها در جامعه و مجلس شورای اسلامی ناکام ماند و «برجام» حتی به تایید شورای نگهبان هم رسید و وارد مرحله اجرائی شد. با اینحال، عوامل سیاسی ضد برجام دست از توطئه برنداشتند و با تشکیل جلسات مختلف به بهانه‌های گوناگون تلاش کردند نیروهای بسیج را در صفوف و طبقات مختلف نسبت به «برجام» بدبین کنند و به کارشکنی خود ادامه دهند. خوشبختانه این تلاش‌ها نیز به جائی نرسید و نیروهای بسیجی در تمام صفوف و طبقات با حفظ هوشیاری و کسب آگاهی‌های لازم، در برابر این توطئه مقاومت کردند. آنها تایید «برجام» توسط تمام نهادهای نظام و بالاتر از همه رهبری نظام را معیار قرار دادند و با تکیه بر همین معیار به تحلیل‌های انحرافی اعتنا نکردند و حتی در بسیاری موارد با این قبیل تحلیل‌های جناحی مقابله کردند و در عمل نشان دادند که معتقدند «برجام» هر چند فتح الفتوح نیست اما حداکثر دستاوردی است که در شرایط کنونی امکان به دست آوردن آن برای دولت وجود داشت و همه باید برای اجرای صحیح آن به دولت کمک کنند.

نمونه دیگری که می‌تواند برای جناح‌های سیاسی طعمه لذیذی باشد ولی بسیج باید با هوشیاری اجازه ندهد جناح‌های سیاسی این نهاد مقدس را ابزار رسیدن به مطامع خود قرار دهند، انتخابات اسفند ماه مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری است. افتخار نظام جمهوری اسلامی به اینست که در تمام عمر 36 ساله خود، انتخابات‌ها را در زمان تعیین شده برگزار کرده و همراه با اسلامیت نظام به جنبه «جمهوریت» آن نیز اهمیت داده است. در انتخابات، مردم باید طبق تشخیص خود رای بدهند و هیچکس و هیچ حزب و جناح و گروهی نظر خود را به آنها تحمیل نکند. این طمع وجود دارد که جناح‌های سیاسی از نهادها از جمله بسیج برای تحقق اهداف خود استفاده کنند. بسیج باید در این زمینه نیز استقلال خود را حفظ کند و اجازه استفاده ابزاری از خود را به طمع‌‌ورزان ندهد.

نهاد بسیج اگر با همین پاکی و صداقت به راه خود ادامه دهد، به الگوئی برای تمام نیروهای مردمی جهان تبدیل خواهد شد و هدف نهائی امام خمینی، که تشکیل هسته‌های مقاومت در سراسر جهان در برابر ظالمان و حکومت‌های ستمگر بود، تحقق خواهد یافت. امام خمینی، قوام و دوام بسیج را در استقلال آن می‌دانست و همین استقلال است که می‌تواند این نهاد مردمی را قادر به انجام رسالت بزرگ الگوی جهانی شدن نماید.

***************************************

روزنامه خراسان**

چرا مجمع صادر کنندگان گاز به قیمت گذاری ورود نمی کند؟/جواد غیاثی

مجمع کشورهای صادرکننده گاز، به عنوان یک نهاد غیررسمی، بعد از تشکیل اولین جلسه خود در سال 1380 در تهران، موضوعاتی چون، "توازن عرضه و تقاضای گاز" ،"بهبود سهم گاز در ترکیب انرژی مصرفی جهان" و " ارتقای موافقت‌نامه‌های زیست محیطی و مصرف گاز" را به عنوان اهداف خود برگزید. در این میان در روزهایی که گاز به صورت تابعی از نفت و به بهای اندک، قیمت گذاری و معامله می شد، تمایل کشورهای عضو برای تنظیم عرضه و قیمت گاز بیش از هرچیز دیگری بود. در همین شرایط بود که GECF در سال 1387 و بعد از پیشنهاد ایران، به عنوان یک نهاد رسمی بین المللی اساسنامه و مقر دائمی خود را تعیین کرد تا خیلی ها از آن به عنوان اوپک گازی یاد کنند. پوتین رئیس جمهور روسیه آن روزها از پایان یافتن روزهای ارزان فروشی گاز خبر داد. همزمان غربی ها که خاطره تلخ 4 برابر شدن قیمت نفت طی سال های نیمه اول دهه 70 میلادی را در ذهن داشتند نسبت به ایجاد یک سازمان منسجم در حوزه گاز و ایجاد کارتلی قدرتمند مانند اوپک هشدار دادند. با همه اینها و با گذشت 14 سال از ایجاد این مجمع و گذشت 7 سال از ساختارمندشدن آن، GECF هرگز نتوانسته در قیمت گذاری گاز ورود کرده و کارکردی چون اوپک داشته باشد. اینکه چرا اعضا به این موضوع ورود نکرده اند -یا نتوانسته اند- چندین علت دارد که مهمترین آن ابزارهای قدرت اندک این نهاد است.

از عبارت "اوپک گازی" استفاده نکنید

واقعیت این است که از نظر در اختیارداشتن منابع، مجمع کشورهای صادرکننده گاز بیش از 73 درصد ذخایر گازی و بیش از 60 درصد صادرات گاز در جهان را در اختیار دارند که بسیار بیشتر از سهم حدود 35 درصدی اوپک در بازار نفت است. اما گاز ماهیتا با نفت تفاوت دارد. گاز به خاطر هزینه های حمل و نقل، به طور کلی به صورت منطقه ای قیمت گذاری می شود به طوری که قیمت در اروپا چند برابر آمریکاست. لذا تنظیم عرضه و تعیین قیمت از این طریق چندان ممکن نیست. از سوی دیگر سهم کم گاز در سبد انرژی مصرفی جهان قدرت چانه زنی این نهاد را کاهش می دهد. به همه اینها باید شرایط فعلی بازار را نیز افزود. شاید همین موضوعات باعث شد که حتی استفاده از اصطلاح اوپک گازی یا اوجک که طی سال های 2008 به بعد مرسوم شده بود، توسط اعضا نهی شود. عادلی، دبیرکل این مجمع و وزیر نفت کشورمان اخیرا با تمایز قائل شدن بین ماهیت اوپک با GECF استفاده از عبارت اوپک گازی را یک اشتباه مصطلح دانستند که باعث تخریب جایگاه این نهاد می شود.

"بازار مصرف کننده" و چالش قدرت نهادهای عرضه

هم اکنون بازار انرژی در جهان به "بازار مصرف کننده" تبدیل شده است. فزونی تاریخی عرضه نفت باعث تقلیل بیش از حد قدرت چانه زنی تولیدکنندگان و تقویت مصرف کنندگان شده است. واقعیت این است که حتی اوپک هم طی سال هایی می توانست دخالت موثر در بازار داشته باشد که بازار، بازار تولیدکننده بود و اعضا به دلایل مختلف سیاسی و اقتصادی انگیزه همگرایی داشتند.

بازی برد-برد محیط زیست و GECF

با این شرایط نمی توان انتظار داشت، سهم بازار، همگرایی اعضا و حتی تغییر شرایط بازار بتواند ابزاری قدرتمند در اختیار GECF قرار دهد. در این میان اما مزیت زیست محیطی گاز نسبت به نفت و زغال سنگ می تواند معادلات را تغییر دهد. طی چند سال اخیر موضوع گرم شدن زمین، بیش از پیش به دغدغه کشورهای جهان تبدیل شده است. یکی از مهمترین موضوعات مورد بررسی در مجمع جهانی اقتصاد طی سال های اخیر بحث گرم شدن زمین بوده و تلاش هایی برای ایجاد محدودیت در تولید گازهای گلخانه ای توسط نهادهای بین المللی در حال پیگیری است. البته این تلاش ها فعلا تحت تاثیر موضوعاتی چون رشد اقتصادی کشورها و گریز از بحران های مالی قرار دارد اما قطعا توجه به مسئله محیط زیست فزاینده است.

نشانه هایی از توجه ویژه اعضای GECF به این موضوع در نشست اخیر هم وجود دارد. نشست اخیر با عنوان گاز و توسعه پایدار برگزار می گردد. مهمترین بحث در موضوع توسعه پایدار، توجه به تمام جوانب توسعه و مخصوصا مسائل زیست محیطی است. علاوه بر آن اعلام شده است پیامی از سوی GECF به کنفرانس سران متعهدین به کنوانسیون بین المللی تغییرات آب و هوا یا کاپ بیست و یکم در پاریس ارسال و در آنجا قرائت خواهد شد. وزیر نفت کشورمان در این باره اعلام کرد:" سال ٢٠١٥ از نظر مباحث مربوط به تغییرات آب و هوا سالی بی سابقه و منحصر به فرد بود و همچنین نشست COP21 نیز قرار است هفته آینده در پاریس برگزار شود. از آنجا که گاز طبیعی نعمتی ویژه است که می تواند کمک شایانی به کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای کند و این موضوع در بیانیه سران در نظر گرفته شده است، بنابر این، پیشنهاد شده است که پیام جی ای سی اف در سومین اجلاس COP21 هم قرائت شود.".

با توجه به آلایندگی اندک گاز و تولید روزافزون این محصول در جهان از سویی، دغدغه های فزاینده زیست محیطی از سوی دیگر و توجه مجمع صادرکنندگان گاز به این موضوع، می توان امیدوار بود در آینده دغدغه های زیست محیطی به عنوان ابزار قدرت کشورهای صادرکننده گاز نقش آفرینی کند. موضوعی که البته یک بازی برد-برد برای اقتصاد، جامعه جهانی و تولیدکنندگان گاز خواهد بود. البته این موضوع فعلا تحت تاثیر قیمت اندک نفت و شرایط اقتصاد جهانی است.

***************************************

روزنامه ایران**

عصر گاز/کریس کوک

قدرت‌های بزرگ نفتی دنیا به خاطر پایین‌آمدن قیمت نفت، تحت فشار زیادی قرار گرفتند تا هزینه‌های خود را کاهش بدهند. معدود کشورهایی سراغ داریم که هزینه‌های تولید نفت آنها پایین باشد (ایران و عراق از این دسته هستند). در چنین فضایی است که برخی شرکت‌های معظم انرژی در صدد برآمدند راهبرد توسعه‌ تولید گاز را در دستور کار خود قرار دهند.

در بازار گاز عمدتاً کسب سود اضافی از طریق پروژه‌های خیلی بزرگ یا پروژه‌های LNG صورت می‌گیرد. من عقیده دارم حرکت به سمت گاز، مستلزم تغییراتی در دو «ساخت» مهم بازار است. اول تغییر در «اهداف تجاری» و دوم تغییر در «ساختار تجاری» است؛ به گونه‌ای که در ساختار جدید، عملاً «هزینه‌های سرمایه‌ای» کاهش چشمگیری پیدا کند.

یکی از مقامات صنعت گاز ایران در یک کنفرانس که دسامبر 2014 در شهر عشق‌آباد برگزار شد، اشارات کوتاهی به همین مهم داشت. قرار بود یک خط لوله‌ گاز از ترکمنستان از مسیر دریای خزر و کریدور جنوبی به سمت اروپا احداث شود. ایران ضمن همراهی با روسیه، قصد داشتند ساز مخالف را در این پروژه کوک کنند. ایرانی‌ها بدرستی متوجه بودند که چنین پروژه‌ای در این مسافت، چه بسا به معنای هدر دادن منابع و انرژی است. بهتر آن است که ایران به جای مسافت‌های دورتر، سراغ مشتریان بالقوه‌ای در منطقه‌ خود باشد و منابع محدود خود را مصروف بازسازی و احداث زیرساخت‌های منطقه‌ای خود کند.

مقامات ایرانی در آن کنفرانس گفتند که باید سمت و سوی مصارف انرژی به گونه‌ای باشد که کمترین تصاعدات کربنی را به همراه داشته باشد. کشور دانمارک از سال 1973 چنین هدفی را برای خود ترسیم کرده و اکنون وضع امنیت انرژی و انعطاف‌پذیری مناسب‌تری در مقایسه با بیشتر کشورهای اروپایی دارد.

اظهارات مقامات ایرانی حاکی از هوشمندی آنان است که اولویت اصلی تعاملات گازی خود را با کشورهای منطقه تعریف کرده‌اند. این در حالی است که کشور ایران ساختار و زیرساخت‌های عمدتاً نامطلوبی در زمینه‌های مصرف انرژی دارد و سهم «مصارف غیربهینه»‌ زیادی را تحمل می‌کند. ایران هم اکنون تلاش‌های زیادی برای بهبود این زیرساخت‌ها صورت داده و خصوصاً در دوران پساتحریم برنامه‌های متعددی در راستای مرتفع‌کردن این نقیصه در دست اقدام دارد.

مدت‌هاست دو هدف «اقتصاد مقاومتی» و «خودکفایی» از طرف کشور ایران در سرلوحه‌ اقدام‌ها قرار دارد. کلید نیل به این دو هدف آن است که ایران راهبرد جدیدی را در تأمین مالی زیرساخت‌های انرژی خود دنبال کند. بدین صورت که ترکیبی از «سوآپ انرژی» و «سرمایه‌گذاری مستقیم در کلاس جدیدی از زیرساخت‌های انرژی» را تعریف و اجرایی کند.

منظور از سوآپ انرژی، چیزی همانند تعامل ایران و ارمنستان و تبادل «گاز» و «برق» است. به عقیده‌ من، بازار جهانی گاز در آینده به شکل «توافق فروش گاز» نخواهد بود (که در آن «گاز» به مثابه‌ یک «کالا» دیده می‌شود)؛ بلکه در قالب «توافق عرضه‌ سوآپ گاز» درخواهد آمد. مثلاً گاز در برابر برق؛ گاز در برابر محصولات پتروشیمی؛ گاز در برابر CNG و امثال آن.

تقاضا و عرضه‌ فیزیکی (نقطه‌ای/ اسپات) به شکل «موازنه‌ نقطه‌ای» از حیث قیمت درمی‌آید. در تعاملات منطقه‌ای گاز، دقیقاً همین شکل کاربرد خواهد داشت. این وضع در واقع شکل بهینه‌ای از عرضه و تقاضای «فیزیکی» گاز است. در این شکل جدید، ابزارهای مالی هم از شکل سنتی خود خارج می‌شود و شکل عمومی‌‌تری می‌گیرد (مثلاً ابزارهای اعتباری).

تولیدکنندگان و صادرکنندگان برای مبادلات خود، ابزارهای مالی الزام‌آوری دارند و مشتریان گاز به جای پرداخت دلار و یورو می‌توانند توافق کنند که از هرکدام از این ابزارها؛ حسب مورد؛ در معاملات خود استفاده کنند. قبلاً پیشنهاد داده بودم که به عنوان پایلوت، مبادلات گازی در منطقه‌ خزر برای اولین بار از این شیوه استفاده شود. چنین مکانیزمی حتی برای بازار نفت هم مصداق دارد. امریکا و مکزیک مبادلات سوآپ خود را بر اساس مدل سوآپ ایران تنظیم کرده‌اند.

مورد دیگر این است که سوآپ نفت همواره براساس مبادله‌ یک «کالا» بوده است. تولیدکنندگان می‌توانند به جای «کالا؛ از «ابزارهای قراردادی استفاده کنند (مثلاً اوراق قرضه بلندمدت). این ظرفیت در این گونه قراردادها هم هست که بتوان سوآپ را برمبنای نفت و فرآورده هم تنظیم کرد. به طور کلی می‌توان پارادایم رقابتی حاکم بر بازار انرژی را تغییر داد. ترکیب دو ابزار «سوآپ» و «اعتبار/ پیش‌پرداخت» در ذیل همین پارادایم جدید قابل ارائه است. در این پارادایم، مقوله‌ «انرژی» صرفاً یک «کالا» نیست؛ بلکه یک «خدمت/ سرویس» است که فعالان بازار برای سهیم‌شدن در کاهش هزینه‌ها؛ با یکدیگر سهیم می‌شوند. این «کاهش هزینه‌ها» از طریق استفاده از مزایای کاهش تصاعدات کربنی صورت می‌گیرد.

پارادایم جدید چیست؟

اگر قیمت گاز طبیعی به درستی و به دقت تعیین شود و فرآیند تبدیل‌شدن به پول هم براساس «اعتبارات/ پیش‌پرداخت» انجام گردد، آنگاه هرگونه هزینه‌ ناشی از مازاد در تولید، قاعدتاً فی‌مابین اعضای بازار «تسهیم» شده و هر دو گروه تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان از آن منتفع می‌گردند. زیرساخت‌های مدرن و کارآمد و جدید نیز توسط سرمایه‌گذاران احداث خواهد شد که هرگونه هزینه یا درآمد ناشی از آن، باز هم بین هر دو گروه فوق تقسیم می‌شود. از این طریق می‌توان وارد دنیایی شد که تصاعدات کربنی کمتری دارد و آن را «عصر گاز» می‌نامیم. عصری که اولین زمینه‌های حضور آن در سال گذشته و توسط ایران در عشق‌آباد ارائه شد. معتقدم که باید در نشست آتی گروه 20 (G20) از ایران دعوت شود. گفته شده که آقای پوتین برای اجلاس GECF به ایران می‌رود. آیا انتظار نداریم که ایران و روسیه، «گروه 2» یا G2 را تشکیل بدهند؟

***************************************

روزنامه جام جم **

ضرورت‌های حفظ شبکه کارت سوخت / دکتر ناصر سودانی

با این‌که مهلت مصرف بنزین‌های ارزان‌قیمت 700 تومانی شب گذشته به پایان رسید، اما این مساله نباید عامل بلااستفاده شدن کارت‌های سوخت و شبکه پشتیبان اطلاعاتی آن بشود. به این دلیل که برای چنین طرحی میلیاردها تومان هزینه شده و روشن است که تنها یکی از مزیت‌های کارت سوخت، سهمیه‌بندی بنزین بوده و با تک‌نرخی شدن بنزین تنها یکی از مزایای آن به حاشیه می‌رود، اما دیگر مزایای آن به قوت خود باقی است.

یکی از مزایای کارت‌های سوخت نمایش دادن مصرف بنزین در کل کشور و همچنین مدیریت برای ایجاد شفافیت عرضه و تقاضای سوخت است که این دو جریان از سوی ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز پیگیری می‌شود. اما اگر قرار باشد کارت‌های سوخت از بین برود که البته چنین تصمیمی وجود ندارد، مدیریت و نظارت بر مصرف بنزین کشور با چالش مواجه شده و حتی شاید جلوگیری از قاچاق این محصول ممکن است به حاشیه برود و مشکلاتی را دربرداشته باشد.

اکنون ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز با رصد مصرف روزانه بنزین کشور از طریق سامانه کارت سوخت می‌تواند سهمیه هر خودرو را بر‌اساس مصرف اعلام کند. در نتیجه مهم‌ترین طرحی که در این زمینه وجود دارد جلوگیری از قاچاق بنزین در کشور است که با تک‌نرخی شدن و همچنین رصد مصرف، این میزان کاهش خواهد یافت. به همین دلیل باید حفظ کارت‌های سوخت از اولویت‌های دولت باشد تا آمار و ارقام این شبکه به صورت شفاف در اختیار مسئولان مربوط قرار گیرد.

مساله بعدی درباره ضرورت پابرجا ماندن کارت سوخت این است که ما نمی‌دانیم در آینده چه پیش خواهد آمد. توجه داریم که هنوز طرح هدفمندی یارانه‌ها به طور کامل به انجام نرسیده و احتمال دارد در آینده‌ای نه چندان دور نیاز باشد مجددا طرح‌هایی برای مدیریت مصرف بنزین و دیگر سوخت‌ها از سوی دولت اعمال شود.

بنابراین از آنجا که زیرساخت اجتماعی این طرح جاافتاده و مردم شیوه استفاده آن را یاد گرفته‌اند و در کیف مدارکشان وجود کارت سوخت را برای سوختگیری ضروری می‌دانند، تداوم استفاده از آن برای آینده الزامی به نظر می‌رسد.

بنابراین دولت باید تدابیری را برای تداوم استفاده از کارت‌های سوخت در نظر بگیرد و کاری کند که این بستر همچنان وجود داشته باشد تا همیشه زیرساخت مدیریت مصرف انرژی و مانیتور مصرف و جلوگیری از قاچاق در دسترس باشد.

***************************************

روزنامه وطن امروز **

عوض کردن زمین بازی با افکار عمومی در آستانه انتخابات/علی‌اکبر عباسی

کمتر از 100 روز تا انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی‌ مانده و همین نزدیکی به زمان انتخابات، موجب شده جریان‌ها و گروه‌های سیاسی نیز فعالیت‌های خود را در انتخابات آغاز کنند. حامیان دولت یازدهم که پس از روی‌ کار آمدن حسن روحانی و در شرایطی که حدود 2 سال تا زمان انتخابات مجلس باقی‌ مانده بود، فعالیت‌هایشان را برای انتخابات آینده آغاز کرده بودند، این روزها بیش از پیش برای اشغال کرسی‌های سبز بهارستان تلاش می‌کنند.

نگاهی به رویکرد دولت و شخصیت‌ها و رسانه‌های اصلاح‌طلب و حامی دولت یازدهم نشان می‌دهد آنها طراحی ویژه‌ای برای انتخابات مدنظر دارند که مهم‌ترین آن، چیدمان زمین بازی انتخابات براساس معیارها و مولفه‌های مدنظر خودشان است. در واقع دولتی‌ها تلاش می‌کنند رقابت‌های انتخابات دهم مجلس را حول محور مباحثی قرار دهند که به واسطه آن بتوانند رقیب خود را از میدان به در کنند. دست‌اندرکاران و حامیان دولت به خوبی می‌دانند اگر محور رقابت‌های انتخاباتی 3ماه آینده، بر مبنای عملکردها و میزان کارآمدی دولت یازدهم قرار بگیرد، چیزی عاید دولت و جریان متبوع آن نخواهد شد و عملکرد قوه مجریه در 2 سال اخیر به‌گونه‌ای نبوده که بتواند برای مردم جذابیت خاصی داشته باشد و آنها بتوانند با تکیه بر عملکرد خود بار دیگر از مردم رای بگیرند.

دولت یازدهم بویژه در عرصه اقتصادی حرف قابل‌توجهی برای گفتن و دفاع از عملکرد خود ندارد تا جایی که حتی کارشناسان اقتصادی حامی دولت هم نتوانسته‌اند نسبت به انتقادهای فراوانی که به دولت در حوزه اقتصادی وارد است، سکوت کنند و نسبت به عملکرد دولت در این حوزه انتقادهای مهمی را ابراز داشته‌اند. این در حالی است که حتی بین خود اعضای کابینه هم درباره عملکرد غیرقابل ‌قبول اقتصادی دولت بحث وجود دارد و برخی از اعضا نیز به عملکرد دولت در این حوزه انتقادهایی را طرح کرده‌اند. همین امر موجب شده تئوریسین‌های دولت یازدهم تلاش کنند محور و معیار انتخابات دهم مجلس را به هر میزان که می‌توانند از کارآمدی و عملکرد دولت دور کنند.

به همین جهت است که برجام، موضوعی است که دولتی‌ها تلاش می‌کنند آن را به‌عنوان دستاورد بزرگ دولت عنوان کنند و مبارزات انتخاباتی را نیز حول محور آن شکل دهند.

در واقع تلاش تئوریسین‌ها و فرماندهان عملیات روانی و رسانه‌های پرتعداد همراه با دولت، این است تا شخصیت و هویت سیاسی فعالان عرصه انتخابات آتی را حول محور برجام و میزان موافقت و مخالفت آنها با برجام شکل دهند و بر این اساس مخالفان خود را از عرصه بیرون کنند. اما نکته قابل ‌توجه در این زمینه آن است که چیدمان زمین انتخابات بدین‌شکل توسط جریان یاد شده و تلاش برای معیار قرار دادن برجام و ارزیابی فاصله هر گروه و فرد با برجام، در شرایطی صورت می‌گیرد که جریان یاد شده تلاش می‌کند کلیت برجام و در واقع تصویری که توسط رسانه‌های دولت از برجام، به جامعه ارائه شده است، به‌عنوان محور قرار بگیرد و آنها بشدت مراقب هستند که معیار شدن برجام موجب این نشود که متن برجام و واقعیت‌های آن مورد توجه قرار گیرد. در واقع شبکه رسانه‌ای دولت به‌خوبی می‌داند که برجام در عرصه واقعی دستاورد قابل‌توجهی برای مردم و کشور نداشته یا حداقل اینکه میزان ستانده‌ها با میزان داده‌های برجام به‌هیچ‌عنوان قابل قیاس نیست و اگر بنا بر این باشد متن و واقعیت برجام مورد توجه قرار بگیرد، باز هم در چنین وضعیتی، چیزی عاید دولتی‌ها نخواهد شد. لذا آنها تلاش می‌کنند از یک طرف، معیار رقابت در انتخابات را به جای عملکرد و کارنامه دولت بویژه در حوزه اقتصادی، موضوع برجام قرار دهند و گروه‌های سیاسی را براساس فاصله‌ای که با برجام دارند مورد بررسی قرار دهند، از سوی دیگر به این مهم هم توجه لازم را دارند که مبادا متن و واقعیت برجام مورد توجه و بررسی قرار گیرد بلکه تصویری که آنها از برجام ارائه داده‌اند باید محور باشد. با این وجود، نکته قابل توجه این است که این استراتژی صرفا مبتنی بر برجام نیست و هر مساله‌ دیگری هم که بتواند عاملی باشد جهت اینکه افکار و اذهان عمومی را از عملکرد دولت دور بدارد، در راستای اهداف رسانه‌ها و حامیان دولت یازدهم است و برای انتخابات آینده به کمک آنها خواهد آمد. در همین راستاست که حواشی که بعضا در جریان سخنرانی برخی چهره‌های منتسب به اصلاح‌طلبان و حامیان دولت در دانشگاه‌ها یا شهرهای مختلف به وجود می‌آید، بیش از هرچیز در راستای اهداف انتخاباتی این جریان قابل تحلیل است.

***************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات