روزنامه کیهان **
زنبورها به لانه برمیگردند!/ حسین شریعتمداری
1- این سخن از «برتولت برشت»، شاعر و نمایشنامهنویس آلمانی است که میگفت «میتوان به یک نفر برای همیشه دروغ گفت و میتوان برای یکبار به همه دروغ گفت، اما، هرگز نمیتوان برای همیشه به همه دروغ گفت».
جمعه شب گذشته، پاریس با چند انفجار و عملیات تروریستی همزمان روبرو بود که تاکنون به کشته شدن حداقل 160 شهروند فرانسوی و مجروح شدن بیش از 200 فرانسوی دیگر منجر شده است و اعلام شده که دستکم 80 تن از زخمیها در شرایط وخیم جسمانی به سر میبرند و احتمال افزایش تلفات نیز وجود دارد. ماجرای این عملیات تروریستی که داعش مسئولیت آن را پذیرفته است، موج گستردهای از وحشت را در اروپا و آمریکا به دنبال داشته، در سراسر فرانسه حکومت نظامی اعلام شده، تمامی مرزهای زمینی و آبی و هوایی بسته شده و رادیو و تلویزیون فرانسه، هر از چند ساعت به مردم هشدار میدهند که از خانههای خود خارج نشوند، برخی از شهرهای آمریکا، نظیر نیویورک و بسیاری از شهرها و پایتختهای اروپایی نیز در وحشت از روبرو شدن با اقدامات تروریستی مشابه به حالت آمادهباش درآمدهاند که خبر مشروح آن در گزارش امروز کیهان با عنوان «سگهارداعش پاچه صاحبان خود را گرفت» آمده است.
پیش از این و در پی جنایات وحشیانه داعش، رهبر معظم انقلاب هشدار داده بودند کشورهای حامی تروریستهای تکفیری، از «باد»ی که کاشتهاند «طوفان» درو خواهند کرد و امروز آغاز همان دورهای است که حضرت ایشان پیشبینی کرده بودند؛
«برخی کشورهای منطقه اکنون با کمک به گروههای تکفیری از کشتار و جنایات آنها در سوریه و برخی کشورهای دیگر حمایت میکنند، اما در آینده نه چندان دور، این گروهها بلای جان همان کشورهای حامی خواهند شد و در نهایت مجبور خواهند بود که با هزینه زیاد، آنها را از بین ببرند» 12 خردادماه 1393.
2- «ادوارد اسنودن» پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا - CIA - که افشای اسناد سری سازمان سیا از جانب وی، آمریکا و اروپا را با چالش شکننده و بیسابقهای روبرو کرده است و از آنجا که این اسناد با مشخصات و «کد» رمز سازمان سیا منتشر میشوند، مقامات آمریکایی توان انکار آن را ندارند وی در همان چند ماه آغازین عملیات تروریستی داعش، فاش کرد که؛
«سازمانهای اطلاعاتی آمریکا (سیا)، انگلیس (اینتلجنت سرویس) و اسرائیل (موساد) در شکلگیری گروه موسوم به دولت اسلامی عراق و شام- ISIS - نقش داشتهاند و در پروژهای با نام «لانه زنبور - VESPIARY» این گروه را پدید آوردهاند» اسنودن میافزاید؛ «داعش برای حمایت از اسرائیل تشکیل شده است و هدف اصلی عملیات لانه زنبور، تشکیل گروهی با شعارهای اسلامی است که تندروها را از سراسر جهان جذب کند و براساس اندیشههای وهابی، سلاح خود را به سوی کشورهای مخالف موجودیت اسرائیل نشانه بروند». ادوارد اسنودن به سند دیگری اشاره کرده و فاش میکند: «سرکرده ISIS (داعش) دوره فشردهای را به مدت یکسال و زیر نظر موساد پشت سرگذاشته، این دوره شامل آموزشهای نظامی و سخنوری بوده است».
«هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه سابق آمریکا در کتاب خاطرات خود با عنوان انتخابهای سخت -HARD CHOICES - که در تیرماه 1392 (جولای 2014) منتشر شد به تلاش آمریکا برای تشکیل گروههای تکفیری اشاره کرده و میگوید «قرار بود روز پنجم ژوئیه 2013 در نشستی با حضور دوستان اروپایی خود، دولت اسلامی را به رسمیت بشناسیم و من به 112 کشور سفر کردم تا نقش آمریکا و توافق برخی از دوستان را درباره به رسمیت شناختن دولت اسلامی بلافاصله پس از اعلام موجودیت آن، توضیح بدهم.»
«دیوید میلیبند» وزیرخارجه پیشین انگلیس در مصاحبه با آبزرور - 19 مرداد 94- با تلویحی نزدیک به تصریح از نقش انگلیس در پیدایش داعش پرده برداشت.
«تونی بلر» نخست وزیر سابق انگلیس نمیتواند نقش کشورش را در شکلگیری داعش انکار کند و ترجیح میدهد که بگوید، پیدایش داعش نتیجه حمله ما به عراق بود!
«مایکل فلین» رئیس سابق آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا در گفتوگو با شبکه الجزیره تصریح میکند: آمریکا در پیدایش و حتی سرپرستی گروههای داعش، النصره و القاعده نقش اصلی را داشته است.
گلوبال ریسرچ مینویسد؛ بسیاری از سرکردگان داعش پس از دستگیری اعتراف کردهاند که تحت حمایت نظامی و اطلاعاتی آمریکا هستند و... و دهها نمونه دیگر از اعتراف صریح مقامات آمریکایی و اروپایی که فهرست آن نیز به درازا میکشد. گفتنی است، اسناد فراوانی منتشر شده که نشان میدهد هزینه تشکیل و فعالیت گروههای تکفیری را آلسعود، قطر و برخی دیگر از کشورهای عربی منطقه تأمین میکنند. و اما، بدون استناد به این اعترافها و فقط با مراجعه به مواضع و عملکرد داعش نیز به آسانی میتوان خاستگاه این تروریستهای وحشی را کشف کرد، قتلعام وحشیانه مردم عادی و تهیه و انتشار فیلم و کلیپ از جنایات انجام شده، اعلام صریح این که اسرائیل هدف حملات ما نیست، مداوای مجروحان داعش در بیمارستانهای تلآویو و حیفا و تصاویر عیادت نتانیاهو از آنان، اعتراف نتانیاهو که داعش نیروهای مقاومت را از مرزهای اسرائیل دور کرده و درگیری اسرائیل- مسلمانان را به جنگ داخلی مسلمانان با مسلمانان تبدیل کرده است و...
3- ساختار گروههای تکفیری و از جمله داعش شامل دو بخش «سران» و «بدنه» است. فرمان و دستورالعملها به سران دیکته میشود و سپس از سوی آنان در بستر بینش وهابیت که آلسعود اصلیترین نماد و اردوگاه آن است به «اسلام تکفیری» ترجمه شده و به «بدنه» ابلاغ میشود. بدنه را افراد عادی و عموما نادان و فاقد بینش اسلامی تشکیل میدهند که تحت نظر مفتیهای وهابی آموزش میبینند و برخی از آنها به روشهای ویژه که شرح آن فرصت دیگری میطلبد، شستوشوی مغزی داده شده و برای عملیات انتحاری آماده میشوند، با این توهم که بلافاصله پس از هلاکت به دیدار رسولخدا(ص) خواهند رفت! در آموزش این طیف از نظرات و دیدگاههای چند گروه وابسته به سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل، موسوم به «شیعه انگلیسی» استفاده فراوانی میشود. مأموریت تعریف شده شیعه انگلیسی، اهانت و فحاشی به مقدسات اهل تسنن است که با بهرهگیری از شبکههای ماهوارهای صورت میپذیرد. به عنوان مثال شبکه ماهوارهای موسوم به «اهل بیت»! از مرکز ساندیگو در کالیفرنیای آمریکا با اجرای یک طلبه به ظاهر شیعه افغانی روزانه 4 ساعت برنامه پخش میکند که پی در پی تکرار میشود. مأموریت این شبکه که «شائول بخاش» یهودی ایرانیتبار از جمله گردانندگان پشت صحنه آن است، فحاشی به مقدسات اهل تسنن است. این بخش از برنامه شبکههای مورد اشاره برای تکفیریهایی که تحت آموزش عملیات انتحاری هستند به نمایش گذارده میشود.
بدنه داعش از مراجعه به رسانهها و کتابهایی که بیرون از دایره وهابیت هستند به شدت نهی میشوند و...
گفتنی است اینگونه از آموزشها در سازمان تروریستی منافقین نیز با مدیریت «کنت تیمرمن» مسئول میز ایران در «سیا» و سپس «پنتاگون» نیز وجود داشته است.
4- زد و بندها، دستورالعملها و ارتباطات بیرونی تکفیریها، از جمله داعش در سطح «سران» است و هرگز به «بدنه» راه پیدا نمیکند. بدنه بر اساس اطلاعات به دست آمده از دستگیرشدگان این گروه تروریستی، فقط دستورالعمل را دریافت میکند و «سران» با بهرهگیری از بینش وهابیت، آدرس کسانی را که دشمن تلقی شدهاند در اختیار آنان قرار میدهد. همین جا باید اشاره کرد در کنار سران، جمعی از آموزشدیدگان سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل و نمایندگان اعزامی آلسعود، قطر و ترکیه نیز حضور دارند که به هیچوجه در عملیات انتحاری شرکت نمیکنند و در جریان درگیریهای مسلحانه نیز عمدتا هدایت عملیات را بر عهده دارند که برخی از آنها در سوریه و عراق اسیر شده و اعترافات روشنگرانهای از هویت داعش داشتهاند.
و اما، فاجعهای که این روزها فرانسه با آن روبرو شده و متاسفانه جان بسیاری از انسانهای بیگناه را گرفته است و آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی و عربستان و قطر و ترکیه نیز در نوبتهای بعدی قرار دارند، دقیقا از همین گُسل و فاصلهای ریشه میگیرد که میان دو بخش «سران» و «بدنه» داعش وجود دارد، بخوانید!
5- در آدرس و مشخصاتی که سرویسهای اطلاعاتی غرب از «دشمن اصلی» به سران گروههای تکفیری دیکته کرده و از طریق سران با انواع ترفندهای شیطانی به «بدنه» قبولانده شده است، یک «فضای خاکستری»! و «نقطه کور» وجود دارد. این «فضایخاکستری» مانند هر فضای خاکستری دیگر نمیتواند برای همیشه خاکستری و مبهم باقی بماند و به قول برتولت برشت نمیتوان برای همیشه به همه دروغ گفت. در آدرس یاد شده، از «مقابله با اسلام»، «همراهی با کفار»، «غارت اموال ملتهای مسلمان»، «تلاش برای حذف اسلام از فهرست ادیان» و... با عنوان «شاخصهها» و «نشانههای» دشمن اصلی یاد شده و همه مسلمانان غیروهابی را مصداق بیرونی این شاخصهها معرفی کردهاند. این، دقیقا همان فضای خاکستری است توضیح آن که در «شاخصهها» اشکالی وجود ندارد، بلکه اشکال و انحراف در معرفی مصداقهاست به بیان دیگر، آمریکاییها و سعودیها آدرس خود را به بدنه داعش دادهاند. در اینگونه موارد، اگر حریف با انجام چند عملیات برقآسا و موفقیتآمیز به نتیجه برسد، «فضای خاکستری» همچنان خاکستری باقی میماند و اگر هم بدنه، بعدها متوجه آدرس غلط شود، دیگر کاری از دستش برنمیآید و اما چنانچه حرکت تروریستی با مشکل جدی روبرو شود - که شده است - بدنه فرصت مییابد تا در آدرسی که به دستش دادهاند دقت بیشتری کند، در این حالت فلش حرکت به سوی مراکز و کانونهایی بازمیگردد که با شاخصههای ارائه شده در آدرس همخوانی آشکار و غیرقابل تردیدی دارند ... و اینگونه است که طراحان و برنامهریزان پروژه «لانهزنبور» باید در انتظار بازگشت زنبورها به لانه اصلی باشند. زنبورهایی که به جای نیش، مسلسل و نارنجک دارند و با آدرس غلطی که از مثلث غربی و عبری و عربی گرفتهاند، به جان مردم بیپناه و مظلوم سوریه و عراق و لبنان و یمن افتادهاند. پاریس نقطه آغاز است و دولتهای آمریکا و اروپا و برخی سران عیاش و مسلمانکش منطقه نظیر آلسعود و قطر و... حق دارند که شرایط اضطراری و حتی حکومت نظامی اعلام کنند. تروریستهای داعش مانند رزمندگان نجیب و خداجوی ایران اسلامی، حزبالله لبنان، جان برکفان عراق و سوریه و یمن نیستند که برای دفاع از جان و مال و ناموس مردم عادی، بدنهای پاک و مطهر خود را سپر بلا و آماج گلولهها کنند. داعشیها مشتی نادان کمشعور و دست پرورده صهیونیستها و دولتمردان آمریکایی، انگلیسی، و فرانسوی جنایتکارند و پرورشیافته آلسعود مهمانکش هستند که هر جا امکان حمله داشته باشند دست به جنایت میزنند و علیه هر کس که فرصت شلیک پیدا کنند، دست به اسلحه میبرند. جنایت داعشیها در پاریس نیز از آنجا که علیه مردم عادی بوده است، شرمآور و پلید است و آنان تاوان جنایات دولتمردان تروریستپرور خود را میدهند.
***************************************
روزنامه قدس **
از « خود کم بینی» تا تمدن اسلامی/ محمد مهدی شیر محمدی
یکم: حیرت نامه
تاریخ احساس حقارت مقامات ایرانی در برابر ممالک راقیه (مترقی و فرنگی) گذشتهای دو قرنی دارد. برای نخستین بار در سالهای برآمدن دولت قاجاری شاهد افتادن دولتمردان در «هاضمه غربی» هستیم، به طوری که اولین جلوه خود کم بینی و احساس حقارت دولتمردان ایرانی در برابر تمدن غربی در کتاب «حیرت نامه» میبینیم. «میرزا ابوالحسن خان ایلچی» که از تبار ملاعاشر یهودی و سفیر اعزامی فتحعلیشاه به لندن بود، هنگامی که از سفر فرنگ بازمیگشت، این سفرنامه را به ارمغان آورد. در جای جای حیرت نامه او از ترقی زنان انگلیسی در کشف حجاب و مجالس عیش و عشرت ایشان ابراز حیرت میکند.
دوم: حقارت نامه
همزمان با تدوین و انتشار آثاری چون حیرت نامه دستگاه استعمار پیر سعی در تنظیم و نشر آثاری با هدف تحقیر فرهنگ و تمدن ایرانی دارد. این دستگاه برای مخاطبان متنوعی از دولتمردان تا لایههای اجتماعی هم در قالب تاریخ نگاری ایرانی و هم در قالب ادبیات داستانی برای این حقارت نامهها کوشیده است. یک دیپلمات انگلیسی «تاریخ ایران» مینویسد. یک به اصطلاح مستشرق «تاریخ ادبیات ایران» و آن دیگری در پوشش سفارش یک نگارش مستقیم «حاجی بابای اصفهانی» مشغول تحقیر ایران و ایرانی است. این سلسله تحقیرنامهها با «رویای صادقه» تا «فارسی شکر است» و «خلقیات ما ایرانیان» و «نیرنگستان» «علویه خانم» و «حاجی آقا» ادامه مییابد. جالب این جاست که در تمام این تحقیرنامهها عناصر نزدیک به دیانت ایرانیان مانند «روحانیت» و «سیادت» و «وعظ» و «منبر» بیشتر آماج حملات است. اما همان که «تاریخ ادبیات ایران» مینگارد، آستین حالا بالا میزند و با ستایش غلوآمیز و خرافه پردازانه از «صبح ازل» برای ایرانیان پیغمبر هم میتراشد!
سوم: دامگه تمدن
استعمار پیر و استکبار همزمان با تحقیر فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی هر آنکس را که برای نوسازی تمدن اسلامی ایرانی آستین بالا زده به دام و اعدام کشیده است. از امیر کبیر که او را رگ زدند و هنوز از بی بی سی تا روزنامههای مشتاق غرب بر خاطره شیرین او سنگ میزنند تا بنیانگذار «کارخانه سماور سازی» در اصفهان که پس از مرگ امیر کبیر به فلاکتش انداختند تا «شیخ علی قزوینی» که نخستین تفنگ ته پر را ساخت، اما ناصرالدین شاه تنها به ستایش او کفایت کرد تا «خیاط تبریزی» مخترع «مسلسل» که در انتظار تدبیر و امید به مظفرالدین شاه و محمدعلیشاهِ اسلحه اش به تولید انبوه نرسید تا شاگردان میرزای شیرازی که برای حمایت از تولید ملی و در راستای اقتصاد مقاومتی «شرکت اسلامیه» را با شعب متعدد از شبه قاره تا عتبات عالیات بنا کردند یک عنصر اصلی در راه نوسازی تمدن نوین اسلامی سنگ انداخت و آن فقدان حمایت دولتمردان بود.
چهارم: راه رهایی
آزادسازی اراده ایران و ایرانی برای گام نهادن در مسیر احیای تمدن نوین اسلامی تنها با آزادسازی دولت و دولتمردان از دستگاه هاضمه غرب است. به حکم فرموده امیر مومنان (ع) که «الناس علی دین ملوکهم» احساس حقارت و خود کمبینی ایرانیان در برابر فرهنگ و تمدن غربی از مقامات به سطوح اجتماعی سرازیر میشود، باید دولتمردانی را که در مسیر این حقارت هستند بیدار کرد . اگر بیدار نمیشوند، آنان را به «خواب نوشین» سپرد و کاروان سالاری ملت را به کف با کفایت امیرکبیران زنده سپرد.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
آنها که باد کاشتند
بسمالله الرحمن الرحیم
زنجیره انفجارها و عملیات تروریستی داعش در قلب پاریس تاکنون بیش از 150 کشته و 200 زخمی برجای گذاشته که حال 80 تن از مجروحان وخیم گزارش شده و ممکن است رقم تلفات حوادث تروریستی پاریس را به شدت افزایش دهد. آماده باش کامل در کل سرزمین فرانسه و قطع پروازهای هوائی نشان میدهد که احتمال وقوع حوادث مشابه، کم نیست.
فرانسه به عنوان یک کشور حامی تروریسم، یکی از بیشترین سرمایهگذاریها در سازمان دهی، تشویق، تجهیز و هدایت تروریستها در جهان را انجام داده و گوئی که این شلیکهای رها شده از پاریس به سوی خود آنها کمانه کرده است.
انسان بیاختیار به یاد آن حدیث گرانسنگ نبوی(ص) میافتد که فرمود هر کس شمشیر طغیان را صیقل دهد، با همان کشته خواهد شد. پاریس با سرمایهگذاری و هدایت آشکار از تروریسم در طول چند دهه اخیر، اکنون از دست پروردههای خود، زخم خورده و آنها از پاریس هم زهر چشم گرفتهاند. این تجربههای تلخ نشان میدهد که ضربالمثل معروف «هر کس باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد» کاملاً درست است.
امروز مردم پاریس و رهبران فرانسه طعم تلخ سرمایهگذاری در سازماندهی و تجهیز تروریستها را نه در سوریه و عراق و لبنان، که در کوچه خیابانهای پاریس میچشند و کاملاً درک میکنند که گلولهها و انفجارهای تروریستها، هر جا که وارد عمل شوند، با تلفات و خسارات همراه است و باعث رعب و وحشت میشود.
ناگفته پیداست که تروریسم با هر توجیه و انگیزهای که باشد و علیه هر کسی و در هر جا صورت بگیرد، محکوم است و بدون هیچ محدودیت و استثنائی باید علیه آن موضعگیری صریح نمود ولی خود دولت فرانسه و اروپا و جهان غرب، با تقسیم تروریسم به خوب و بد، هر جا که به نفعشان نباشد حاضر نیستند ترور را محکوم کنند کما اینکه یک روز قبل از پاریس، در بیروت شاهد انفجارها و به خاک و خون کشیده شدن دهها نفر در ضاحیه جنوبی بودیم ولی غربیها آن را محکوم نکردند و چه بسا از چنین جنایتی احساس شادی هم کردند.
مقامات فرانسوی قطعاً به خاطر دارند که برای هر قتل و جنایتی که تروریستها علیه سایر کشورها و ملتها صورت دادهاند، آنها جشن گرفتهاند و پایکوبی کردهاند. همین چند روز پیش بود که رئیس دستگاه امنیتی فرانسه با خشنودی و با لحن جانبدارانهای مراتب پیشرفت جنگ داخلی سوریه را اعلام کرد و تصریح نمود که از این پس باید شاهد تجزیه سوریه به 3 کشور باشیم.
نقش فرانسه در فجایع لیبی، لبنان، عراق و سوریه موضوعی نیست که قابل کتمان و پردهپوشی باشد. فرانسه برای سالیان متمادی شریک جرم بسیاری از فجایع تروریستی در گوشه و کنار جهان اسلام به ویژه در قلب خاورمیانه بوده و دنیای اسلام را به قربانیان تروریسم تبدیل نموده است. اما آیا این حوادث پاریس میتواند رهبران فرانسه را از سرمایهگذاری بیشتر در جنایات ضدانسانی و از حمایت تروریستها منصرف کند و به آنها هشدار دهد که آنچه شما تدارک نمودید، اکنون توسط همان تروریستها علیه خودتان بکار گرفته شده است؟
اگرچه درباره تعداد و ملیت و نحوه سازماندهی تروریستهای فعال در سوریه، لیبی، عراق و لبنان اطلاعات بسیار محدودی در اختیار است ولی همین ارقام و آمار ناقص هم به اندازه کافی تکان دهنده و گویا است. مطابق همین آمارها از کل اروپا حدود شش هزار تروریست به خاورمیانه اعزام شده که حداقل دو هزار تن از آنان از فرانسه عضوگیری شدهاند.
در طول این چند سال اخیر مسئولان امنیتی فرانسه درباره اعزام این تروریستها هشدار نمیدادند بلکه با خرسندی از این بابت مراتب رضایتمندی خود را آشکار میکردند اما در عین حال نسبت به عواقب ناخوشایند ناشی از بازگشت همین تروریستها به فرانسه و اروپا قویاً هشدار میدادند.
در واقع، حوادث اخیر پاریس از دیدگاه سرویسهای امنیتی فرانسه نه تنها غیرمنتظره محسوب نمیشده بلکه مرتباً در این باره هشدار دادهاند ولی در مورد زمان وقوع چنین حوادث تروریستی، آنها تصور میکردند که در پایان جنگ داخلی فرانسه و عراق، تروریستهای اروپائی داعش وقتی به خانه هایشان باز گردند، باید زنگ خطر را به صدا در آورد. اما آنها چه بسا انتظار نداشتند با پیشروی نیروهای مقاومت و ارتش سوریه بر روی زمین و حملات سنگین علیه لانههای تروریستی در سوریه و عراق، در بازگشت تروریستها به اروپا تسریع شود.
اگر فرانسه نتواند فجایع تروریستی داعش را یک شب تحمل کند، چگونه انتظار دارد که مردم سوریه و عراق و لیبی و لبنان برای سالها چنین فضای وحشت و ارعاب و کشتاری را تحمل کنند و یا به حاکمیت داعش اعزامی از اروپا تمکین نمایند؟
اگر اتحادیه اروپا با آنهمه امکانات و زمینهها و تدارکات عظیم نتوانسته یک میلیون آواره جنگی را بپذیرد و پناه دهد، چگونه انتظار دارد دیگران به تروریستها لبخند بزنند و به طرحهای مشترک غرب بعنوان حامیان اصلی تروریسم، پاسخ مثبت بدهند؟
آیا امروز فرانسه و اروپا و دیگران میتوانند بفهمند که تروریسم، خوب و بد ندارد و باید با تروریسم، برخورد جدی، موثر و پشیمان کنندهای صورت گیرد و هیچکس نباید نقش نردبان ترقی و حاکمیت تروریستها را در هیچ نقطهای از جهان بازی کند؟ هیچکس نباید برای حمایت از تروریسم وسوسه شود و برای آنها آذوقه و مهمات و جنگ افزار بفرستد و از آنها نفت بخرد و با آنها روابط اقتصادی داشته باشد و به بهانه سرکوب تروریسم به کمک یا نجات آنها بشتابد.
هیچ کشوری نباید برای تحقق اهداف و برنامهها و توطئههایش به تروریسم و راهکارهای تروریستی مرتبط سازد و یا در مقوله تروریسم به استاندارد دوگانه یا رفتارهای گزینشی متوسل شود. غرب که برای چندین دهه، تروریستهای وحشی را در دامان خود پرورش داد و آنها را علیه کشورهای مستقل و ملتهای بپاخاسته سازماندهی و تجهیز کرد، اکنون باید خود را به خاطر ترویج تروریسم و از میان بردن قبح تروریسم شماتت کند و از این راه بدفرجام باز گردد و آنهمه فجایع و جنایات را جبران کند وگرنه با ملامت تروریستهائی که خود پرورده و آنها را آموزش داده و تجهیز و سازماندهی نموده، هرگز نمیتواند فریبکارانه عمل کند و نقش «مظلوم» را در این مقطع زمانی بازی کند، اگرچه شهروندان خود را نیز در این فجایع تلخ و تاسف بار، قربانی کرده و به کام مرگ فرستاده است.
***************************************
روزنامه ایران**
«داعش»؛ تهدید نظم جهانی و منطقهای/ سعید علیخانی
ارتکاب جنایت به اسم دین و از طریق تحریف مفاهیم آسمانی آن. این، مضمون نمایشنامه «تارتوف» یا «دغلباز» اثر «مولیر» طنزنویس برجسته فرانسوی (قرن 17) است. دست بردن در مفاهیم متعالی در جهت اهداف شیطانی، البته در تاریخ مسبوق به سابقه است اما کمتر کسی تصور میکرد که در قرن بیست و یکم نیز، پاریس، شاهد جنایتی باشد که محصول چنین الگویی باشد. پدیده داعش که حاصل جمع برداشت متحجرانه و ایدئولوژیک با توان نظامی است اکنون به مدد ساختار چندملیتی خود به آن میزان از توان عملیاتی رسیده است که ظرف دو سال گذشته، دوبار و هر بار در چند نقطه، عملیات تروریستی سهمگینی را در خاک فرانسه ساماندهی کند. تجلی اعمال و رفتار «داعش» البته محدود به حوادث تروریستی در قلب اروپا نیست. داعش اکنون «نظم و توازن منطقهای و جهانی» را برهم زده، بازیگران منطقهای را با چالشهای متعددی مواجه ساخته و از همه مهمتر گفتمانی بشدت افراطی و متعصبانه را حاکم کرده است. آنچه امروز منطقه خاورمیانه با آن مواجه شده است، چیزی شبیه به «جنگهای 30 ساله» اروپاست. جدالی میان دو نگرش متفاوت از مذهب که همچون جنگهای 30 ساله، «فرساینده بودن» و «درهم پیچیدگی» را به ارث برده است. خصلت دیگر این وضعیت آن است که پدیده داعش با سرلوحه قراردادن مفهوم خلافت در تضاد آشکار با مفهوم دولت و نظم به تعبیر «وستفالی» آن است و اصولاً «داعش» را نه به عنوان یک سازمان غیردولتی که نهادی «ضد نظم» باید در نظر گرفت. ساختاری که در سایه برهم خوردن نظم منطقهای، راه را برای حضور بازیگران فرامنطقهای باز میکند. در حال حاضر مرزهایی مثل مرز ترکیه و عراق، مرز عراق و سوریه، مرز لبنان و سوریه و... عملاً معنای مصطلح خویش را از دست دادهاند و سادهاندیشی است که تصور کنیم چنین وضعیتی به جز تسهیل ورود قدرتهای منطقهای واجد هیچ اثر نامطلوب دیگری در جهان بهم پیوسته کنونی نباشد. در چنین شرایطی، طبیعی است هیچ قدرت فرامنطقهای، نمیتواند همان رویکردی را که پیشتر و در مواجهه با بحرانهای منطقهای با کشورهای متعهد به حداقلی از ثبات و مفهوم دولت مدرن، در پیش میگرفت، همچنان پیش ببرد و «اوضاع خاص» منطقهای در زمان استیلای «گفتمانی متعصبانه و نظمگریز» را نادیده بگیرد. دولت فرانسه به عنوان یکی از بازیگران فرامنطقهای که به سبب پیوندهای تاریخی با سوریه و لبنان، به دنیال ایفای نقشی مؤثر در تحولات منطقه است، دستکم در فضای بی نظمی موجود منطقه تمرکز اصلی خود را بر تقویت نیروهای موسوم به شورای ملی سوریه قرار داده است و نقشی کمرنگ را نیز در بمباران برخی مواضع داعش عهدهدار شده است. مفروض فرانسه در این رویکرد- ضد دولت سوریه- آن است که منطقه هنوز وارد مرحله: «بی نظمی مطلق» نشده است و فضا آنچنان است که برای مقابله با خطر هولناک داعش میتوان به سبک چالشهای گذشته از برخی تصمیمهای عاجل چشمپوشی کرد، به شکل مطلق خواستار کنار رفتن تنها عامل ثبات در شرایط کنونی شد و امنیت و ثبات مورد نیاز برای کلیدیترین بخش جهان را مشمول جنگ فرساینده و تبعات ناگزیر تداوم تشکیلات مرگباری چون داعش کرد. بزرگترین اشتباه راهبردی این نگاه در آن است که قدرتهای اروپایی بدون در نظر داشتن ماهیت درهم بافته هویتی، مذهبی و قومی جهان امروز، از تأثیر تحولات خاورمیانه بر نقاط مختلف جهان غافل شدهاند بدون آنکه در نظر داشته باشند که صرفنظر از اختلاف موجود در نوع نگاه فرانسه با بازیگران مهم منطقهای چون ایران، نگاه مشترک به مقوله مبارزه با تروریسم و ضرورت حفظ ثبات منطقهای میتواند به بازگرداندن اوضاع به روال عادی خود کمک شایانی کند. این مهم که اکنون کمتر مورد توجه دولتهای اروپایی قرار گرفته است، به نفع همپیمانی دولتهای اروپایی با برخی دولتهای منطقهای کنار گذاشته شده است. این رویکرد البته یادآور بخش دیگری از نمایشنامه مورد اشاره مولیر است آنجا که «اورگان» و مادرش، مادام پرنل، «تارتوف» را که در نمایشنامه نقشی منفی دارد، به عنوان دوست نزدیک خود پذیرفتهاند.
***************************************
روزنامه جام جم **
فرانسویها، قربانی تنشآفرینی غرب در سوریه / علاءالدین بروجردی
نشست وین برای خروج از بحران سوریه در حالی آغاز شده که نمیتوان نتایج این دوره از مذاکرات را بیتوجه به حوادث تروریستی پاریس مورد ارزیابی قرار داد.
سلسله حوادث تروریستی که در فرانسه اتفاق افتاد، جنایت تاسفباری بود که تروریستها علیه مردم عادی انجام دادند و این اقدام از طرف جمهوری اسلامی ایران بهشدت محکوم شده است. اما با نگاهی عمیقتر به این حوادث تروریستی میتوان گفت با وقوع این حملات، کشورهایی چون آمریکا و فرانسه باید بدانند ارسال سلاح برای گروههایی که در حال مبارزه با دولت سوریه هستند لزوما به معنای عدم ارسال تجهیزات برای داعش یا جبههالنصره نیست و همان سلاحهای غربی بهراحتی میتواند در اختیار این تروریستها قرار گیرد تا علیه شهروندان همان کشورهای غربی بهکار گرفته شود.
حوادث تلخ جمعه خونین فرانسه هشداری بود تا دولت این کشور و دیگر کشورهای غربی نسبت به سیاستهای خود در قبال سوریه بازنگری داشته باشند و گمان نکنند که چنین حوادث دردناکی، قابلیت تفکیک از راهبرد اعزام افراد، آموزش و تسلیح نیروها در سوریه را دارد. به عبارت دیگر، متحدان اروپایی باید به درک این واقعیت برسند که تفکیک گروههای تروریستی به خوب یا بد، تحلیل اشتباهی است که در افغانستان اتفاق افتاد و در سوریه هم در حال تکرار شدن است. براین اساس همه باید این نکته را بپذیرند که ماهیت رفتار کسانی که سلاح به دست میگیرند و به جای اهرمهای سیاسی از ابزار نظامی استفاده میکنند، یکی است و چنین افرادی راهی جز انجام عملیات تروریستی ندارند.
با توجه به نمود عینی سیاستهای غرب در حوادث تروریستی پاریس، باید به این نکته نیز اشاره داشت که طبیعتا در دور دوم مذاکرات وین همه باید بدانیم که سیاست حمایت تسلیحاتی از گروههای جنگطلب، نتیجهای جز گسترش بحران در منطقه و حتی فراتر از آن، در اروپا را ندارد و باید محور مهم این نشست، تغییر سیاستها نسبت به گروههای معارض، مبارزه همهجانبه با هر نوع تروریسم و قطع فوری ارسال تسلیحات و آموزش به گروههای تروریستی در سوریه باشد. بهتر است کشورهای اروپایی حاضر در اجلاس وین بپذیرند که با قطع ارسال سلاح به سوریه و تعطیلی پایگاههای خود در اردن و ترکیه، مردم سوریه بر سرنوشت خود حاکم شده و مذاکرات سوری ـ سوری هر چه سریعتر شکل گیرد. بیتردید اگر قرار باشد انتخاباتی در سوریه برگزار شود و نتیجه، انتخاب مجدد بشار اسد به عنوان رئیسجمهور باشد، کشورهای اروپایی نیز باید به این انتخاب احترام بگذارند و بهجای تکرار اشتباهات قبلی، هرچه سریعتر در برابر رأی مردم این کشور تمکین کنند.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
آنجا که امنیت نیست.../دکتر جواد حقگو
از زمانی که بشر چشم به جهان میگشاید، تهدید همزاد او است. واحدهای ملی و دولتها نیز از این منظر با انسان مشابهت دارند. تهدیدهای پیش روی انسان و دولتها گاه منافع و گاه حیات آنان را هدف قرار میدهد و آنچه در برابر این تهدیدها صف میبندد، مفهوم «امنیت» است؛ مفهومی چندلایه و چندبعدی که از موجودات ابتدایی گرفته تا دولتها هر یک بنا بر ادراک خود به دنبال تامین آن هستند.
از بعد نظری، امنیت از بحث برانگیزترین مفاهیم به شمار میرود و هر یک از اندیشمندان و نظریهپردازان علوم اجتماعی، سیاسی و روابط بینالملل با دیدگاهها و نقطهنظراتی متفاوت و متعدد به آن نگریستهاند. در میان اندیشهها و مکاتب نظری مطالعات روابط بینالملل، رئالیستها بخش مهمی از تحلیلهای خود را بر پایه مفهوم امنیت بنا نهادهاند. در سیر تطور اندیشههای رئالیستی اولیه اندیشمندانی چون «توسیدید» مورخ یونانی، «نیکولو ماکیاولی» فیلسوف سیاسی ایتالیایی و... تا دوره رئالیسم کلاسیک «هانس مورگنتا» پدر مکتب واقعگرایی معاصر و پس از آن نوواقعگرایی که در آثار «کنت والتز» نمایان است، امنیت از بنیادیترین مفاهیم و تامین آن اصلیترین اهداف و اولویتها بوده است.
البته این دیدگاه به شکلی مزمن از سوی لیبرالها یا همان آرمانگرایان به چالش کشیده شده است؛ گروهی که با بدیلهایی چون توسعه همکاریهای اقتصادی و تجارت بینالملل، حقوق بینالملل، سازمانهای بینالمللی و... به دنبال پایین کشیدن مفهوم امنیت از جایگاه محوری آن در مکتب واقعگرایی بودهاند.
در این میان، اندیشمندانی نیز مانند «باری بوزان» با ترسیم چهرههایی تازه از مفهوم امنیت، به دنبال پرکردن شکافهای معنایی در زمینه مفهوم، کارکرد و جایگاه امنیت در فرآیندهای نظری و عملی سیاست و روابط بینالملل بودهاند. از منظر این نظریهپرداز انگلیسی «نظریه مجموعه امنیتی منطقهای»، امنیت صرفا محدود به جنبه نظامی آن نیست و به حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی نیز تسری مییابد.
با توجه به تازهترین فرآیندهای جهان کنونی باید به این ایده بوزان، عرصههای امنیتی فضایی و مجازی را نیز افزود، چرا که در زمان حاضر بخش مهمی از رقابتهای امنیتی قدرتهای بزرگ رقیب به حوزههای فرازمینی و سایبری کشیده و امنیت مفهومی همهگیرتر شده است.
با این حال بهرغم آنکه لیبرالهای نسل کنونی نیز به تدریج و با توجه به تجربیات ناکارآمد سازمانهای بینالمللی و حقوق بینالملل در تامین صلح، ثبات و امنیت بر بخش مهمی از ایدههای خود خط بطلان کشیدهاند، برخی همچنان خوشخیالانه تهدیدهای امنیتی را خرد و ناچیز میشمرند و به دنبال جایگزین کردن اولویتهای تامین امنیت با توسعه اقتصادی، دیپلماسی و... هستند. البته این به معنای کماهمیت جلوه دادن پیشرفت و رشد اقتصادی یا کاربرد دیپلماسی نیست، زیرا این مقولات به نوعی همپیوند و لازم و ملزوم هم به شمار میروند و نقد آنجا وارد است که تمرکز بر اقتصاد آن هم به صورت شعاری و ظاهری جایگزین توجه به ضرورتهای تامین امنیت کشور شود.
آنچه مشخص است اینکه ایران در آشوبناکترین منطقه جهان از نظر امنیتی قرار دارد و گرداگرد کشور را کانونهایی فراگرفته که هرکدام برای فروپاشی یک واحد ملی کفایت میکند. در سطح جهانی ایران هماورد قدرتهایی است که آشکارا از سقوط و تجزیه ایران سخن میگویند. در سطح منطقهای مقامهای کشورهایی چون عربستان سعودی صراحتا اعلام میکنند از هر ابزاری برای مقابله با تهران بهره خواهند جست و در کنار حکومت جنایتپیشه و تا دندان مسلحی چون رژیم صهیونیستی با جنگافزارهای هستهای، شیمیایی، بیولوژیک و... قرار خواهند گرفت. در این وضعیت، از «جندالشیطان» در شرق گرفته تا «داعش» پشت مرزهای غربی و تفالههای تروریستی چون سازمان مجاهدینخلق [منافقین] در کشورهای اروپایی و آمریکایی و... بازیگرانی متعدد هستند که هدف بنیادین خود را ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران قرار دادهاند.
در این شرایط جای پرسش است که چه کشوری در سطح منطقه و حتی در عرصه جهانی بیش از ایران با تهدیدهای امنیتی روبهرو است و دست و پنجه نرم میکند؟ این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران طی سالهای گذشته در مقایسه با بسیاری از دولتهای لیبرالمآب غربی و حکومتهای مستبد و ناامنساز منطقه هزینههای کمتری برای خریدهای تسلیحاتی و بودجه نظامی داشته و به شکلی آشکار تقویت درونزای توان دفاعی را در دستور کار قرار داده است.
در اینجا بد نیست به گزارشهایی نظیر گزارش «موسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم» (SIPRI) و آمار آن در سال 2014 میلادی اشاره کنیم. براساس این گزارش سعودیها، سال گذشته میلادی بیش از 80 میلیارد دلار سلاح خریداری کردهاند و پس از عربستان، امارات عربی متحده با 23 میلیارد دلار دومین خریدار تجهیزات نظامی خاورمیانه بوده است. قابل تأمل اینکه از 173 میلیارد دلار هزینه نظامی صورت گرفته در خاورمیانه بیش از یکصد میلیارد آن مربوط به 2 کشوری است که بیشترین اصطکاک امنیتی را با ایران دارند.
براساس گزارشهای «موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک» در لندن که در کتابی تحت عنوان «موازنه نظامی ۲۰۱۵» گرد آمده است، آمریکا به عنوان بزرگترین دشمن جهانی ایران در سال 2014 نزدیک به 40 درصد کل هزینههای نظامی جهان را به خود اختصاص داده و دشمن قسمخوردهای چون رژیم صهیونیستی نیز
3/23 میلیارد دلار بودجه نظامی داشته است.
اگر چه اینها به معنای ضعف ایران در برابر دشمنان منطقهای و فرامنطقهای نیست اما آمارهای یادشده نشان از اهمیت و هزینههای هنگفت اقتصادی دارد که به پای تقویت نظامیگری در جهت افزایش ضریب امنیتی ریخته میشود. در چنین فضایی کوچکترین خوشخیالی و چشمپوشی از ضرورتهای امنیتی به معنای امضای سند قرار گرفتن کشور در کانون بالفعل شدن تهدیدات بالقوه امنیتی خواهد بود. از این رو است که رهبر حکیم انقلاب در دیدار اخیر خود با جوانان نخبه کشور نسبت به بیتفاوتی در برابر تهدیدات گسترده پیش روی کشور هشدار میدهند و میفرمایند: «آنجا که امنیت نیست، هیچ چیز نیست».
***************************************